eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
11.6هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
8.2هزار ویدیو
276 فایل
🔮 بالاتر از نگاه منی آه #ماه_من دستم نمی‌رسد به بلندای چیدنت ای #شهید ...🌷کاش باتو همراه شوم دمی...لحظه ای ✔️گروه مرتبط با کانال👇🏻😌 http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 تبلیغات،تبادل 👈🏻 @tablighat_mahman11 خادم الشهدا 👈🏻 @zsn2y00
مشاهده در ایتا
دانلود
#یاد_شهدا نگاه را می رباید هر آن کس که زیباست و تو زیباترینی ای شهیــد ... روزگاری جبهه که می رفتند دست پر بر می گشتند و چه درد داشت سوغاتی که بوی باروت، بوی خون و شهادت می داد... 🌷شهید علی‌اکبر سودی🌷 شبتون شهدایی
🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 🌹 👈شهیدی که بین زمین و آسمان درحال عبادت بود. آیت الله حق‌شناس تعریف کردند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده وخادم مسجد ،این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. اما نه روی زمین بلکه بین زمین وآسمان . مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است! بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت : تا زنده ام به کسی حرفی نزنید.. 🌷❤️ یاد شهدا با صلوات🌷 🌼 🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼
مشهد که آمدیم، بچه ی دومم را حامله بودم. موقع به دنیا آمدنش، مادرم آمد پیشم. سرشب، عبدالحسین را فرستادیم پی قابله. به یک ساعت نکشید، دیدیم در می‌زنند. خانم موقر و سنگینی آمد تو. از عبدالحسین ولی خبری نبود. آن خانم نه مثل قابله‌ها، و نه حتی مثل زن‌هایی بود که تا آن موقع دیده بودم. بعد از آن هم مثل او را ندیدم. آرام و متین بود، و خیلی با جذبه و معنوی. آن‌قدر وضع حملم راحت بود که آن‌ طور وضع حمل کردن برای همیشه یک چیز استثنایی شد برایم. آن خانم توی خانه ی ما به هیچی لب نزد، حتی آب هم نخورد. قبل از رفتن، خواست که اسم بچه را فاطمه بگذاریم. سال‌ها بعد، عبدالحسین راز آن شب را برایم فاش کرد. می‌گفت: وقتی رفتم بیرون، یکی  از رفقای طلبه‌ رو دیدم. تو جریان پخش اعلامیه مشکلی پیش اومده بود که حتما باید کمکش می‌کردم. توکل بر خدا کردم و باهاش رفتم. موضوع قابله از یادم رفت. ساعت دو، دو و نیم شب یک هو یاد قابله افتادم. با خودم گفتم دیگه کار از کار گذشته، خودتون تا حالا حتماً یه فکری برداشتین. گریه اش  افتاد. ادامه داد: اون شب من هیچ کی رو برای شما نفرستادم، اون خانم هر کی بود، خودش اومده بود.
همیشه لباس کهنه میپوشید آخرش هم اسمش، پای لیستِ دانش‌آموزان کم‌بضاعت رفت مدیر مدرسه، دایی‌اش بود..! همان روز، عصبانی به خانه خواهرش رفت مادرِعباس، برادرش را پای کمد برد و ردیف لباس‌ها و کفش‌های نو را نشانش داد و گفت عباس می‌گوید دلش را ندارد که پیش دوستانِ نیازمندش آنها را بپوشد..!
مشهد که آمدیم، بچه ی دومم را حامله بودم. موقع به دنیا آمدنش، مادرم آمد پیشم. سرشب، عبدالحسین را فرستادیم پی قابله. به یک ساعت نکشید، دیدیم در می‌زنند. خانم موقر و سنگینی آمد تو. از عبدالحسین ولی خبری نبود. آن خانم نه مثل قابله‌ها، و نه حتی مثل زن‌هایی بود که تا آن موقع دیده بودم. بعد از آن هم مثل او را ندیدم. آرام و متین بود، و خیلی با جذبه و معنوی. آن‌قدر وضع حملم راحت بود که آن‌ طور وضع حمل کردن برای همیشه یک چیز استثنایی شد برایم. آن خانم توی خانه ی ما به هیچی لب نزد، حتی آب هم نخورد. قبل از رفتن، خواست که اسم بچه را فاطمه بگذاریم. سال‌ها بعد، عبدالحسین راز آن شب را برایم فاش کرد. می‌گفت: وقتی رفتم بیرون، یکی  از رفقای طلبه‌ رو دیدم. تو جریان پخش اعلامیه مشکلی پیش اومده بود که حتما باید کمکش می‌کردم. توکل بر خدا کردم و باهاش رفتم. موضوع قابله از یادم رفت. ساعت دو، دو و نیم شب یک هو یاد قابله افتادم. با خودم گفتم دیگه کار از کار گذشته، خودتون تا حالا حتماً یه فکری برداشتین. گریه اش  افتاد. ادامه داد: اون شب من هیچ کی رو برای شما نفرستادم، اون خانم هر کی بود، خودش اومده بود. @mahman11
📣 روزشمار شهدای استان مازندران 🎙 :{ ۲۸ فروردیــن} 🥀 سالروز ۷۸ دلاور که در چنین روزی به شهادت رسیدند: 💠شهــــــــیــــــــدان: 🌷حسین اسلامی آمل 🌷علی اصغر برزگر آمل 🌷علی رضا پهلوان آمل 🌷افلاطون حسن زاده آمل 🌷سیدمحمد دریاباری آمل 🌷عباس علی زکریانژادکاسگری آمل 🌷نورمحمد فتحی آمل 🌷کریم محمدی آمل 🌷طاهر معصومی آمل 🌷جمشید نائیجیان آمل 🌷حمیدرضا نصیری آمل 🌷محمد نورمحمدی عمران آمل 🌷ذکریا اسمعیل پور میر بابل 🌷یزدان حسین زاده بالامرزناکی بابل 🌷محمدعلی کریم نیارمی بابل 🌷نصراله لاغری فیروزجائی بابل 🌷مختار ناصرنتاج بابل 🌷نوروز ابراهیمی بابلسر 🌷محمد اشرفیان خشکرودی بابلسر 🌷قربانعلی جانبابائی عربی بابلسر 🌷رجبعلی رجب پورعربی بابلسر 🌷صفدر صادق زاده بهنمیری بابلسر 🌷حسین نصراله نژادکاسگری بابلسر 🌷علی خادمیان بهشهر 🌷شعبانعلی فلاح علی تپه بهشهر 🌷سیدابراهیم میرهاشمی رستمی بهشهر 🌷علیمحمد نوری سراجی بهشهر 🌷علی مرز پورآهنگریان تنکابن 🌷محمدرسول رئوف مهرپورحسینی تنکابن 🌷مسلم ساجدی ملائی تنکابن 🌷علی شعبانی خدیو تنکابن 🌷محمدرضا صبوری تنکابن 🌷ابراهیم عامری تنکابن 🌷جمشید مرادخانی تنکابن 🌷اسکندر موزونی تنکابن 🌷علی اصغر بزرگ زاده جویبار 🌷عبدالعلی شاکری جویباری جویبار 🌷حسن قاصدجامه چالوس 🌷یزدان امین چورتی رامسر 🌷رمضان ابراهیم زاده گلمائی ساری 🌷سیدحاتم احمدنژاد ساری 🌷عزیزالله اسماعیلی کیادهی ساری 🌷علی شاکری ساری 🌷حسن صفری امرئی ساری 🌷صادق میرزائی ساری 🌷محمد رحمتی سرخی سوادکوه 🌷مجید رضایی سوادکوه 🌷علی اکبر صابری سوادکوه 🌷خسرو قدم نژاد سوادکوه 🌷علی بابا گت بابایی سوادکوه 🌷قربان علی نوری سوادکوه 🌷تقی اسشام سوادکوه شمالی 🌷حسین عابدی فیروزجایی سوادکوه شمالی 🌷علی اصغر صالح نژاد مرزونی سیمرغ 🌷حامد حامدنژاد عباس آباد 🌷علی اعظم منصورلکورج عباس آباد 🌷محمد وریج کاظمی عباس آباد 🌷روح اله بابکی فریدونکنار 🌷سیدحسن پناهیان فریدونکنار 🌷ابن یامین رمضانی نژاددرزی فریدونکنار 🌷غلام رضا عموئی اوجاکی فریدونکنار 🌷ذبیح اله حسین نژاد قائم شهر 🌷محمدعلی حسین نژادسرستی قائم شهر 🌷جعفر رضائی محمودی قائم شهر 🌷مهدی روح اللهی ساروکلائی قائم شهر 🌷سلیمان عموزاد مهدیرجی گلوگاه 🌷حسن قامتی گلوگاه 🌷مسلم گلوگاهی گلوگاه 🌷حسن ترزبان محمودآباد 🌷علی دیان سورکی میاندورود 🌷سیدعلی نقی خادم پور نکاء 🌷محمدعلی طاهری پورسفیدکوهی نکاء 🌷رحیم فاضلی آبلویی نکاء 🌷علی اصغر پولادی نور 🌷علی خسروی گرگانی نوشهر 🌷عیسی خطیبی کشکک نوشهر 🌷محمدباقر قمی اویلی نوشهر 🌷ناصر ناصری چنابلاغی نوشهر 📿شادی روح شهدا صلـــــــوات... @mahman11