eitaa logo
محمود میرزایی
314 دنبال‌کننده
127 عکس
21 ویدیو
0 فایل
کانال شخصی محمودمیرزایی #اعلام_جلسات #سخنرانی_ها #روضه_خوانی_ها برای ارتباط با ادمین اینجا پیام بدهید👇 @mirzaei_118 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️گوشه ای از مقتل حضرت رقیه (سلام الله علیها) 📚منبع : ریاض القدس: ۲/۳۲۳ 🔹در یکی از شب ها در آن منزل خرابه، شور دیدن پدر به سرش افتاد، و از هجران پدر اشک می ریخت، سر روی خاک نهاد آن قدر گریه کرد که زمین از اشک چشمش گل شد. در این اثنا به خواب رفت.خواب پدر دید، از خواب بیدار شد، فَبَک وَ تَقُول: وا أَبتاهُ، واقُرَّهَ عَیناهُ، واحُسَیناهُ، چنان صیحه کشید که خرابه نشینان پریشان شدند… هر چه خواستند او را آرام کنند ممکن نشد. امام زین العابدین علیه السلام پیش آمد و خواهر را در بر گرفت و به سینه چسبانید و تسلّی می داد. آن مظلومه آرام نمی گرفت و نوحه می کرد، آن قدر روی دامن حضرت گریه کرد«حَتّی غُشیَ عَلیهْا وَ انْقَطعَ نَفَسُها» «تا آن که غش کرد و نفس او قطع شد». 🔻امام به گریه درآمد. اهل بیت به شیون آمدند«فَضجُّوا بِالْبُکاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلی رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُیوبَ، وَ قامَ الصِّیاحُ». آن ویرانه از ناله اسیران یک پارچه گریه شد.دختر بیهوش افتاده بود و مخدّرات در خروش بر سر می زدند و به سینه می کوبیدند. خاک بر سر می کردند گریبان می دریدند، که صدای ایشان در قصر به گوش یزید رسید. 🔻طاهر بن عبدالله دمشقی گوید: سر یزید روی زانوی من بود. سر پسر فاطمه هم در میان طشت بود، همین که شیون از خرابه بلند شد، دیدم سرپوش از طبق به کنار رفت، سر بلند شد تا نزدیک بام قصر، به صوت بلند فرمود:«أُخْتی سَکِّتی اِبْنَتی» «خواهرم زینب، دخترم را ساکت کن».طاهر گوید: دیدم آن سر برگشت رو به یزید کرد و فرمود: یا یزید، من با تو چه کرده بودم، که مرا کشتی و عیالم را اسیر کردی؟! یزید از این ندا و از آن صدا سر برداشت، پرسید: طاهر چه خبر است؟ گفتم: نمی دانم در خرابه چه اتّفاق افتاده ولی دیدم سر مبارک حسین را که از طشت بلند شد و چنین و چنان گفت. 🔻یزید غلامی فرستاد که خبری بیاورد. غلام آمد و واقعه را برای یزید نقل کرد. آن ملعون گفت: سر پدرش را برای او ببرید تا آرام گیرد. آن سر مطهّر را در طشت نهادند و رو به خرابه آوردند، و در حالی که پرده بر روی آن سر بود، در حضور آن مظلومه نهادند، پرده را برداشتند. آن معصومه چون متوجّه سر پدر شد، «فَانْکَبَّتْ عَلیهِ تقَبَّلُهُ و تَبْکی و تَضربُ علی رَأسُها و وَجْهِها حَتّی امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم» «خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را می بوسید و بر سر و صورت خود می زد تا اینکه دهانش پر از خون شد» برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
♦️ادامه مقتل حضرت رقیه (سلام الله علیها) 📚منبع : انوار الشهاده / ۲۴۴، ریاض القدس: ۲/۳۲۶ 🔹آمده است که او پدرش را مخاطب قرار داده می فرمود: 🔻«یا أبَتاهُ، مَنْ ذَاالَّذی خَضبکَ بِدِمائکَ» «پدر جان، کی صورت منوّرت را غرق خون ساخته؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ ذَا الَّذی قَطع و ریدَیْکَ!» «پدر جان، چه کسی رگهای گردنت را بریده است؟» 🔻«یا أبتاه، منْ ذا الَّذی أیْتمنی علی صغر سِنّی» «پدر جان، کدام ظالم مرا در کودکی یتیم کرده است؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ لِلْیَتیمه حتّی تَکْبُر» «پدرجان، کی متکفّل یتیمه ات می شود تا بزرگ شود؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ للنّساءِ الحاسرات» «پدر جان، چه کسی به فریاد این زنان سر برهنه می رسد؟» 🔻«یا أبتاهُ، منْ للْأَرامِلِ المسْبیّاتِ» «پدر جان، چه کسی دادرسی از این زنان بیوه و اسیر می کند؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ للْعیونِ الْباکیاتِ» «پدر جان، چه کسی نظر مرحمتی به سوی این چشمهای گریان (ما کند که شب و روز در فراق تو گریه) می کند؟». 🔻«یا أبتاهُ، مَنْ لِلضّایعاتِ الْغریبات» «پدرجان، کی متوجّه این زنان بی صاحب، غریب خواهد شد؟» 🔻«یا أبَتاهُ، مَنْ لَلشُّعورِ الْمَنْشورات» «پدرجان، کی از برای این موهای پریشان خواهد بود؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ بَعْدکَ واخَیْبَتاهُ» «پدر جان، بعد از تو داد از نا امیدی!». 🔻«یا أبتاهُ، منْ بَعدکَ وا غُرْبَتاهُ» «پدر جان، بعد ا زتو داد از غریبی و بی کسی!». 🔻«یا أبتاهُ، لَیْتنی کُنت لَک الْفِداء» «پدر جان، کاش من فدای تو می شدم». 🔻«یا أبتاهُ، لَیْتنی کنت قَبل هذا الْیَومِ عمیاءَ» «پدر جان، کاش من پیش از این روز کور شده بودم، و تو را به این حال نمی دیدم». 🔻«یا أبتاهُ، لَیْتنی وُسدتُ الثَّری و لا أری شَیبکَ مُخضَّباً بِالدّماء» «پدر جان، کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمی دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد». 🔹آن معصومه نوحه می کرد و اشک می ریخت تا آن که نَفَس او به شماره افتاد و گریه راه گلویش را گرفت، مثل مرغ سرکنده، گاهی سر را به طرف راست می نهاد و می بوسید و بر سر می زد، و زمانی به چپ می گذارد و می بوسید… 🔹پس آن نازدانه لب بر لب پدر نهاد، زمان طویلی از سخن افتاد گریست «فَنادیِ الرَّأسُ بِنْتَهُ، إلیَّ إلیَّ، هَلُمّی فَأنا لَک بِالانْتظار. فغُشیَ علیها غشْوهً لمْ تُفقْ بعدها، فحرَّ کوها فَإذا هیَ قدْ فارقتْ روحها الدُّنیا...»«آن رأس شریف دختر را صدا کرد که به سوی من بیا، من منتظرت هستم، او غش کرد و دیگر به هوش نیامد، چون او را حرکت دادند متوجّه شدند که روح شریفش از بدن مفارقت کرده و به خدمت پدر شتافته است». برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
29.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻چرا باید عزاداری کنیم؟ 🔹هیئت فاطمیون مشهد 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️مقتل طفلان حضرت زینب (سلام الله علیهما) 📚منبع: زینب کبری علامه قزوینی ص ۱۴۲ (همراه با زبان حال) 🔹روز عاشورا زینب کبری سلام الله علیها خودش لباس رزم به تن بچه ها کرد . خودش آماده میدان جنگشون کرد. بعد فرمود برید از دایی تون اجازه میدان بگیرید. این دو نوگل زینب آمدند با احترام محضر سیدالشهداء عرضه داشتند دایی جان ما آماده هستیم جونمون رو فداتون کنیم ابی عبدالله اونها را بوسید فرمود دوست ندارم داغتون به دل خواهرم زينب بمونه. 🔻زینب کبری بیرون خیمه منتظره یوقت دید بچه هاش ناراحت از خیمه بیرون آمدند مادر فداتون بشه چیشدعرض داشتند مادرجان. دایی به ما اجازه میدان نداد یکوقت دیدند زینب کبری دست این بچه ها رو گرفت وارد خیمه ابی عبدالله شد 🔻صدا زد حسین جان رخصت بده دو طفل خودم را فدا کنم هر جوری بود اجازه طفلانش رو گرفت راهی میدانشون کرد. خودشم اومد تو خیمه نشست. حالا دل تو دل زینب نیست منتظره خبر شهادت بچه هاشو بیارندهمینطورم هم شد یوقت فضه وارد شد صدا زد زینب جان از چه نشستی حسین گلهای پرپرتو از میدان آورده یکوقت با یک صلابتی صدا زد فدا سر حسینم دیگه ام از خیمه بیرون نیومد مبادا نگاه حسینش ن به زینب بخوره ... برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
31.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻کرامت امام حسین(علیه السلام) و ماجرای فطرس 🔹هیئت لواءالزینب (سلام الله علیها) پلدختر 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️مقتل حضرت عبدالله بن حسن (ع) 📚منبع : مثير الأحزان ابن نما حلي: ص ٧٣، روضة الواعظين ابن فتّال نيشابوري: ص ٢٠٨ . 🔹وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ .... .فَقَالَ ع بِسْمِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِي تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّهِمْ.ثُمَّ ضَعُفَ مِنْ كَثْرَةِ انْبِعَاثِ الدَّمِ ...... فَلَبِثُوا قَلِيلًا ثُمَّ كَرُّوا عَلَيْهِ.فَخَرَجَ إِلَيْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ ع فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ ع لِتَحْبِسَهُ فَامْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً وَ قَالَ لَا أُفَارِقُ عَمِّي فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ إِلَى الْحُسَيْنِ‏ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ فَاتَّقَاهَا بِيَدِهِ فَبَقِيَتْ عَلَى الْجِلْدِ مُعَلَّقَةً فَنَادَى يَا عَمَّاهُ فَأَخَذَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ. فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ. فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى حِينٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قِدَداً وَ لَا تَرْضَ عَنْهُمْ أَبَداً 🔻ترجمه: سالار شايستگان ديگر توان ايستادن نداشت كه از جنگ باز ايستاد..... نداى امام حسين عليه السّلام به آسمان برخاست و سر به جانب آسمان بلند كرد و نيايشگرانه گفت: خدايا، تو خود مى‏دانى كه اينان فرزند دخت فرزانه پيامبرشان را مى‏كشند....آن تبهكاران سنگدل اندكى درنگ كردند و دگر باره بر آن آموزگار والاييها هجوم بردند. در همان لحظاتى كه حسين عليه السّلام بر شهادتگاه، خود با لب تشنه و غرق در خون در انتظار شهادت بود، يادگار ارجمند برادرش، «عبد اللَّه»، فرزند امام حسن كه كودكى هوشمند بود، از سراپرده بانوان بيرون آمد و شتابان خود را به عموى گرانمايه‏اش حسين عليه السّلام رسانيد تا عمو را يارى كند. 🔻عمه‏اش «زينب» خود را به او رساند تا وى را به خيمه‏ها بازگرداند، امّا او پايدارى كرد و بازنگشت و فرياد بر آورد كه: «لا افارق عمّى!» به خداى سوگند از عمويم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت! در اين هنگام يكى از تجاوزكاران اموى بنام «بحر بن كعب» به سوى حسين عليه السّلام روى آورد، كه «عبد اللَّه» فرياد بر آورد: هان اى پليد زاده! آيا مى‏خواهى عمويم را به شهادت برسانى؟ آن عنصر پليد نيز شمشيرى بر آن كودك فرود آورد و عبد اللَّه دست خود را سپر ساخت كه دستش از بدن جدا شد! او در حالى كه دستش تنها به پوست آويزان بود، فرياد بر آورد كه: عمو جان مرا درياب! حسين عليه السّلام او را در آغوش كشيد و بر سينه چسباند و فرمود: يادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شكيبايى پيشه ساز و آن را به فال نيك بگير و خير بدان كه خداى پر مهر به زودى تو را بر پدران و نياكان شايسته كردارت ملحق خواهد ساخت. 🔻و آن گاه «حرمله» گلوى آن كودك محبوب را هدف تير بيداد خود ساخت و سرش را از پيكرش جدا كرد! حسين عليه السّلام پس از شهادت جانسوز نور چشم برادرش، «عبد اللَّه» در آغوشش، رو به آسمان كرد و گفت: بار خدايا، اگر اين بندگان ستمكار و گناه پيشه‏ات را تاكنون از نعمت‏هايت بهره‏ور ساخته‏اى، اينك آنان را تار و مار و مايه عبرت ديگران قرار ده و هرگز از آنان خشنود مباش. برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
شیخ محمود میرزایی .mp3
2.15M
✍️زیر سنگینی ... 📆 روضه حضرت عبداله ابن حسن(علیه السلام) هیئت محبان الزهرا(سلام الله علیها) شهرستان 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
#گزارش_تصویری 📆شب چهارم محرم ▪️هیئت ثارالله (علیه السلام)شهرستان سُنقُر استان #کرمانشاه 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️کیفیت میدان رفتن حضرت قاسم و شهادت ایشان 📚منبع: مقتل الحسين عليه السلام؛ خوارزمي: ج 2 ص 27 🔹خَرَجَ مِن بَعدِهِ [أي بَعدِ عَونِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ] عَبدُ اللّهِ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ في بَعضِ الرِّواياتِ، وفي بَعضِ الرِّواياتِ‏ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ وهُوَ غُلامٌ صَغيرٌ لَم يَبلُغِ الحُلمَ فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام اعتَنَقَهُ، وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما، ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ فَأَبى عَمُّهُ الحُسَينُ عليه السلام أن يَأذَنَ لَهُ، فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ ويَسأَلُهُ الإِذنَ حَتّى أذِنَ لَهُ، فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّيهِ 🔻وهُوَ يَقولُ: انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن بَیْنَ اُناسٍ لاسُقوا صوبَ الْمُزَن 🔹وحَمَلَ وكَأَنَّ وَجهَهُ فِلقَةُ قَمَرٍ، وقاتَلَ فَقَتَلَ عَلى صِغَرِ سِنِّهِ خَمسَةً وثَلاثينَ رَجُلًا. قالَ حُمَيدُ بنُ مُسلِمٍ: كُنتُ في عَسكَرِ ابنِ سَعدٍ، فَكُنتُ أنظُرُ إلَى الغُلامِ وعَلَيهِ قَميصٌ وإزارٌ ونَعلانِ قَدِ انقَطَعَ شِسعُ إحداهُما ما أنسى أنَّهُ كانَ شِسعَ اليُسرى فَقالَ عَمرُو بنُ سَعدٍ الأَزدِيُّ: وَاللّهِ لَأَشُدَّنَّ عَلَيهِ! فَقُلتُ: سُبحانَ اللّهِ! ما تُريدُ بِذلِكَ؟ فَوَاللّهِ لَو ضَرَبَني ما بَسَطتُ لَهُ يَدي، يَكفيكَ هؤُلاءِ الَّذينَ تَراهُم قَدِ احتَوَشوهُ. قالَ: وَاللّهِ لَأَفعَلَنَّ! وشَدَّ عَلَيهِ، فَما وَلّى حَتّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيفِ، فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ وصاحَ: يا عَمّاه! فَانقَضَّ عَلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام كالصَّقرِ، وتَخَلَّلَ الصُّفوفَ، وشَدَّ شِدَّةَ اللَّيثِ الحَرِبِ، فَضَرَبَ عَمراً بِالسَّيفِ فَاتَّقاهُ بِيَدِهِ، فَأَطَنَّها مِنَ المِرفَقِ فَصاحَ، ثُمَّ تَنَحّى عَنهُ، فَحَمَلَت خَيلُ أهلِ الكوفَةِ لِيَستَنقِذوهُ، فَاستَقبَلَتهُ بِصُدورِها ووَطِئَتهُ بِحَوافِرِها، فَماتَ. وَانجَلَتِ الغَبرَةُ فَإِذا بِالحُسَينِ عليه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ وهُوَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ، وَالحُسَينُ يَقولُ: عَزَّ وَاللّهِ عَلى عَمِّكَ أن تَدعُوَهُ فَلا يُجيبَكَ، أو يُجيبَكَ فَلا يُعينَكَ، أو يُعينَكَ فَلا يُغنِيَ عَنكَ، بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ، الوَيلُ لِقاتِلِكَ! ثُمَّ احتَمَلَهُ، فَكَأَنّيأنظُرُ إلى رِجلَيِ الغُلامِ تَخُطّانِ الأَرضَ، وقَد وَضَعَ صَدرَهُ إلى صَدرِهِ، فَقُلتُ في نَفسي، ماذا يَصنَعُ بِهِ؟ فَجاءَ بِهِ حَتّى ألقاهُ مَعَ القَتلى مِن أهلِ بَيتِهِ، ثُمَّ رَفَعَ طَرفَهُ إلَى السَّماءِ وقالَ: اللّهُمَّ أحصِهِم عَدَداً، ولا تُغادِر مِنهُم أحَداً، ولا تَغفِر لَهُم أبَداً! صَبراً يا بَني عُمومَتي صَبراً يا أهلَ بَيتي، لا رَأَيتُم هَواناً بَعدَ هذَا اليَومِ أبَداً. 🔻ترجمه👇👇👇 @mahmoodmirzaei110
🔻ترجمه: پس از عون بن عبد اللّه بن جعفر، بر اساس برخى نقل‏ها، عبد اللّه بن حسن بن على بن ابى طالب و بر اساس برخى ديگر، قاسم بن حسن كه نوجوان و نابالغ بود، به ميدان آمد. هنگامى كه حسين عليه السلام به او نگريست، او را در آغوش گرفت و آن قدر با هم گريستند كه هر دو از حال رفتند. سپس جوان، اجازه پيكار خواست و عمويش حسين عليه السلام، از اجازه دادن، خوددارى كرد. جوان، پيوسته دست و پاى حسين عليه السلام را مى‏بوسيد و از او اجازه مى‏خواست تا به او اجازه داد. او به ميدان آمد و در حالى كه اشك‏هايش بر گونه‏هايش روان بود، چنين مى ‏خواند: 🔻اگر مرا نمى ‏شناسيد، من شاخه حسنم‏ نواده پيامبرِ برگزيده و امين اين، حسين است، به سان اسيرى در بند ميان مردمى كه خدا كُند از آب باران ننوشند! سپس حمله بُرد و صورتش به پاره ماه مى‏مانْد. جنگيد و با وجود كمىِ سنّش، 35 مرد را كُشت. حُمَيد بن مسلم، گفته است: من در لشكر ابن سعد بودم و به آن جوان، مى‏نگريستم. او پيراهنى و بالاپوش و كفش‏هايى داشت كه بندِ يك لنگه‏اش پاره بود، و از ياد نبرده‏ام كه لنگه چپ آن بود. عمرو بن سعد ازْدى گفت: به خدا سوگند، بر او حمله مى‏برم! به او گفتم: سبحان اللّه! و از آن، چه مى‏خواهى؟! كشتن همين كسانى كه گرداگردِ آنها را گرفته‏اند، براى تو بس است. گفت: به خدا سوگند، به او حمله خواهم بُرد! آن گاه، بر او حمله بُرد، و باز نگشت تا با شمشير، بر سرش زد و آن جوان، به صورت [بر زمين‏] افتاد و فرياد برآورد: اى عمو جان! حسين عليه السلام، مانند باز شكارى، نگاهى به او انداخت و خود را به صفوف دشمن‏زد و مانند شيرى خشمگين، حمله كرد و عمرو را با شمشير زد. او دستش را جلوى‏ آن گرفت و از آرنج، قطع شد. فريادى كشيد و از امام عليه السلام، كناره گرفت. سواران كوفه، براى نجات وى، يورش آوردند؛ امّا او در جلوى سينه اسب‏ها قرار گرفت و اسب‏ها، او را لگدمال كردند تا مُرد. غبار [نبرد] كه فرو نشست، حسين عليه السلام بر بالاى سرِ جوان، ايستاده بود و او، پاهايش را از شدّت درد، به زمين مى‏كشيد. حسين عليه السلام فرمود: «به خدا سوگند، بر عمويت گران مى‏آيد كه او را بخوانى و پاسخت را ندهد يا پاسخت را بدهد و كمكى نتواند به تو بكند يا كمكت كند، امّا به تو سودى نبخشد. از رحمت خدا دور باشند كسانى كه تو را كُشتند! واى بر كُشنده تو!». سپس او را بُرد، و گويى مى‏بينم كه پاهاى آن جوان، بر زمين كشيده مى‏شود و حسين عليه السلام سينه او را بر سينه خود، نهاده است. با خود گفتم: با او چه مى‏كند؟ او را آورد و كنار شهيدان و كشتگان از خاندانش نهاد. آن گاه، سر به آسمان بلند كرد و گفت: «خدايا! همه آنها را به شمار آور و يك تن را هم جا مگذار و هرگز آنها را ميامرز! اى عموزادگان! شكيبايى كنيد. اى خاندان من! شكيبا باشيد كه ديگر پس از امروز، هيچ خوارى‏اى نخواهيد ديد!». برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
همایش شیرخوارگان حسینی 🎙سخنران: حجت الاسلام والمسلمین محمود میرزایی 🎙مداح :کربلایی هادی ظاهری 🗓جمعه ۲۲ تیر ساعت ۸:۰۰صبح 🕌: حرم مطهر امامزاده احمد علیه السلام 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
حضرت قاسم(ع).mp3
3.43M
✍️ دوره اش کردند و ... 📆 روضه حضرت قاسم ابن حسن(علیه السلام) هیئت تکیه جانباز کربلا شهرستان 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️مقتل حضرت علی اصغر(علیه السلام) 📚منبع : مقتل الحسين خوارزمى، ج 2، ص 32 و بحارالانوار، ج 45، ص 46. 🔹هنگامى که امام(علیه السلام) شهادت خاندان وفرزندانش را دید و از آنان کسى جز امام و زنان و کودکان و فرزند بیمارش ـ امام سجّاد(علیه السلام) ـ نماند، 🔻ندا داد: «هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّد یَخافُ اللّهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیث یَرْجُوا اللّهَ فِی اِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعین یَرْجُوا ما عِنْدَاللّهِ فِی اِعانَتِنا»؛ (آیا کسى هست که از حرم رسول خدادفاع کند؟ آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى شود که از خدابترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسى هست که براى خدابه فریاد ما برسد؟ آیا یارى کننده اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟). 🔻با طنین افکن شدن نداى استغاثه امام(علیه السلام)، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست. امام(علیه السلام) به خیمه ها نزدیک شد و فرمود: «ناوِلُونی عَلِیّاً اِبْنی الطِّفْلَ حَتّى اُوَدِّعَهُ»؛ (فرزند خردسالم «على» را به من بدهید تا با او وداع کنم). 🔻فرزندش را نزد وى آوردند. امام(علیه السلام) در حالى که طفلش را مى بوسید، خطاب به او فرمود: «وَیْلٌ لِهوُلاءِ الْقَوْمِ اِذا کانَ خَصْمُهُمْ جَدَّکَ»؛ (بدا به حال این گروه ستمگر آنگاه که جدّت رسول خدا(صلى اللهعلیه وآله) با آنان به مخاصمه برخیزد؟). هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود که حرمله بن کاهل اسدى، او را هدف قرار داد و تیرى به سوى وى پرتاب کرد و گلوى او را درید، خون سرازیر شد، امام(علیه السلام) دست ها را زیر گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خون ها را به سوى آسمان پاشید و گفت: «اَللّهُمَّ اِنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فَاجْعَلْ ذلِکَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَنا»؛ (بار الها! اگر در این دنیا ما [در ظاهر] بر این قوم پیروز نشدیم، بهتر از آن را روزى ما فرما). ▪️بعد از شهادت آن طفل، امام(علیه السلام) از اسب پیاده شد و با غلاف شمشیر، قبر کوچکى کند و کودکش را که به خونش آغشته ساخت و بر وى نمازگذارد (و دفن نمود). برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
روضه حضرت علی اصغر(ع).mp3
1.35M
✍️ به سر دست همه حرمله را ... 📆 روضه حضرت علی اصغر(علیه السلام) هیئت محبان حضرت زهرا(سلام الله علیها) شهرستان 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️اولین روز است بی گهواره میگردی علی... روضه حضرت علی اصغر(علیه السلام) هیئت بنت الحسین(سلام الله علیها) 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️مقتل حضرت علی اکبر(علیه السلام) 📚منبع : ارشاد؛ شیخ مفید: ج 2 ص 106 🔹ولَم يَزَل يَتَقَدَّمُ رَجُلٌ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَيُقتَلُ، حَتّى لَم يَبقَ مَعَ الحُسَينِ عليه السلام إلّا أهلُ بَيتِهِ خاصَّةً. فَتَقَدَّمَ ابنُهُ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام وامُّهُ لَيلى بِنتُ أبي مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِيِّ وكانَ مِن أصبَحِ النّاسِ وَجهاً، ولَهُ يَومَئِذٍ بِضعَ عَشرَةَ سَنَةً، فَشَدَّ عَلَى النّاسِ، وهُوَ يَقولُ: أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ نَحنُ وبَيتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِي تَاللّهِ لا يَحكُمُ فينَا ابنُ الدَّعِيّ أضرِبُ بِالسَّيفِ احامي عَن أبي‏‏‏ ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ قُرَشِي‏ 🔻فَفَعَلَ ذلِكَ مِراراً و أهلُ الكوفَةِ يَتَّقونَ قَتلَهُ، فَبَصُرَ بِهِ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِيُّ، فَقالَ: عَلَيَّ آثامُ العَرَبِ، إن مَرَّ بي يَفعَلُ مِثلَ ذلِكَ إن لَم اثكِلهُ أباهُ، فَمَرَّ يَشتَدُّ عَلَى النّاسِ كَما مَرَّ فِي الأَوَّلِ، فَاعتَرَضَهُ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ، فَطَعَنَهُ فَصُرِعَ، وَاحتَواهُ القَومُ فَقَطَّعوهُ بِأَسيافِهِم. فَجاءَ الحُسَينُ عليه السلام حَتّى وَقَفَ عَلَيهِ، فَقالَ: قَتَلَ اللّهُ قَوماً قَتَلوكَ يا بُنَيَّ، ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاكِ حُرمَةِ الرَّسولِ! وَانهَمَلَت عَيناهُ بِالدُّموعِ، ثُمَّ قالَ: عَلَى الدُّنيا بَعدَكَ العَفاءُ. وخَرَجَت زَينَبُ اختُ الحُسَينِ مُسرِعَةً تُنادي: يا اخَيّاه وَابنَ اخَيّاه، وجاءَت حَتّى أكَبَّت عَلَيهِ، فَأَخَذَ الحُسَينُ عليه السلام بِرَأسِها فَرَدَّها إلَى الفُسطاطِ، و أمَرَ فِتيانَهُ فَقالَ: احمِلوا أخاكُم، فَحَمَلوهُ حَتّى وَضَعوهُ بَينَ يَدَيِ الفُسطاطِ الَّذي كانوا يُقاتِلونَ أمامَهُ. 🔻ترجمه: ياران امام حسين عليه السلام، يكى يكى پيش مى‏آمدند و مى‏جنگيدند و كُشته مى‏شدند تا آن كه جز خانواده‏اش، كسى با حسين عليه السلام نماند. آن گاه پسرش على اكبر عليه السلام كه مادرش ليلا، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود، قدم به ميدان نهاد. او از زيباروى‏ترينِ مردمان و آن هنگام، هجده نوزده ساله بود. او به دشمن، حمله بُرد و چنين خواند: من على، پسر حسين بن على ام‏ به خانه خدا سوگند، كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله، نزديك‏تريم و به خدا سوگند، كه پسر بى‏نَسَب (ابن زياد) نمى‏تواند بر ما حكم براند با شمشير مى‏زنم و از پدرم، حمايت مى‏كنم شمشير زدنِ جوان هاشمىِ قُرَشى 🔹او اين كار را بارها به انجام رساند و كوفيان، از كُشتن او پروا مى‏كردند كه مُرّة بن مُنقِذ عبدى، او را ديد و گفت: گناهان عرب بر دوش من باشد، اگر بر من بگذرد و چنين كند و من، پدرش را به عزايش ننشانم! على اكبر عليه السلام، مانند بار اوّل، بر دشمن حمله بُرد كه مُرّة بن مُنقِذ، راه را بر او گرفت و نيزه‏اى به او زد و بر زمينش انداخت. سپاهيان، گِردش را گرفتند و او را با شمشيرهايشان، تكّه تكّه كردند. حسين عليه السلام به بالاى سر او آمد و ايستاد و فرمود: «خداوند، بكُشد كسانى را كه تو را كُشتند، اى پسر عزيزم! چه گستاخ بودند در برابر [خداى‏] رحمان و بر هتك حرمت پيامبر!». سپس اشك از چشمانش روان شد و فرمود: «دنياى پس از تو، ويران باد!». زينب عليها السلام خواهر حسين عليه السلام، به شتاب، بيرون دويد و ندا داد: اى برادرم و فرزند برادرم! آن گاه، آمد تا خود را بر روى [پيكر] على اكبر عليه السلام انداخت. حسين عليه السلام، سر او را گرفت و [او را بلند كرد و] به خيمه‏اش باز گردانْد و به جوانان [خاندان‏] خود، فرمان داد و فرمود: «برادرتان را ببريد!». آنان، او را بُردند و در خيمه‏اى گذاشتند كه جلوى آن، مى ‏جنگيدند. برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
روضه حضرت علی اکبر(ع).mp3
4.34M
✍️ عمه ات خسته شد ... 📆 روضه حضرت علی اکبر(علیه السلام) هیئت محبان حضرت زهرا(سلام الله علیها) شهرستان 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️مقتل حضرت ابالفضل العباس (علیه السلام) 📚منبع: بحار الأنوار، ج‏45، ص: 41 🔹لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟ وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من مى‏دهى؟ 🔻فبكى الحسين ع بكاء شديدا امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد ◾ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي ‏ بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد 🔹فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. عباس علیه السلام عرضه داشت: آقا سينم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم. 🔻فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ امام حسين عليه السلام فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن. فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم ابا الفضل رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.: ▪️فرجع إلى أخيه فأخبره عباس به سوى امام حسين مراجعت و آن حضرت را آگاه نمود. 🔹فسمع الأطفال ينادون العطش العطش ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش! 🔻فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد. ▪️فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند. 🔻و رموه بالنبال فكشفهم او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت 🔹و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء. و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد. ▪️فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت. 🔹و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمه‏ها گرديد. 🔻فقطعوا عليه‏ الطريق و أحاطوا به من كل جانب دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند. ▪️فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد. 🔹فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد. 🔻فحمل القربة بأسنانه حضرت عباس عليه السلام بناچار مشك را به دندان گرفت. ▪️فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت 🔻ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! 🔹فانقلب عن فرسه پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد ▪️و صاح إلى أخيه الحسين أدركني و فرياد زد: يا اخا ادركنى. 🔹فلما أتاه رآه صريعا فبكى وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد 🔻و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي. امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و راه چاره‏ام قليل و اندك شد . برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ماجرای جنگ صفین و حضرت عباس (علیه السلام) 🔹هیئت محبان حضرت زهرا(سلام الله علیها) شهرستان 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️مقتل حضرت سید الشهدا (علیه السلام) 📚منبع : نقل سید بن طاووس در لهوف 🔹ثُمَّ إِنَّ شِمْرَ بْنَ ذِی الْجَوْشَنِ حَمَلَ عَلَى فُسْطَاطِ الْحُسَیْنِ فَطَعَنَهُ بِالرُّمْحِ ثُمَّ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّارِ أُحْرِقُهُ عَلَى مَنْ فِیهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ ع یَا ابْنَ ذِی الْجَوْشَنِ أَنْتَ الدَّاعِی بِالنَّارِ لِتُحْرِقَ عَلَى أَهْلِی أَحْرَقَکَ اللَّهُ بِالنَّارِ وَ جَاءَ شَبَثٌ فَوَبَّخَهُ فَاسْتَحْیَا وَ انْصَرَفَ. قَالَ الرَّاوِی:وَ قَالَ الْحُسَیْنُ ع ابْغُوا لِی ثَوْباً لَا یُرْغَبُ فِیهِ أَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِیَابِی لِئَلَّا أُجَرَّدَ مِنْهُ فَأُتِیَ بِتُبَّانٍ فَقَالَ لَا ذَاکَ لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَیْهِ الذِّلَّةُ فَأَخَذَ ثَوْباً خَلَقاً فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِیَابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ ع‏جَرَّدُوهُ مِنْهُ ثُمَّ اسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ ع بِسَرَاوِیلَ مِنْ حِبَرَةٍ فَفَرَزَهَا وَ لَبِسَهَا وَ إِنَّمَا فَرَزَهَا لِئَلَّا یُسْلَبَهَا فَلَمَّا قُتِلَ ع سَلَبَهَا بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ تَرَکَ الْحُسَیْنَ ص مُجَرَّداً فَکَانَتْ یَدَا بَحْرٍ بَعْدَ ذَلِکَ تَیْبَسَانِ فِی الصَّیْفِ کَأَنَّهُمَا عُودَانِ یَابِسَانِ وَ تَتَرَطَّبَانِ فِی الشِّتَاءِ فَتَنْضَحَانِ دَماً وَ قَیْحاً إِلَى أَنْ أَهْلَکَهُ اللَّهُ تَعَالَى.قَالَ وَ لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ ع بِالْجِرَاحِ وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ طَعَنَهُ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْمُرِّیُّ عَلَى خَاصِرَتِهِ طَعْنَةً فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ وَ هُوَ یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ قَامَ ص.قَالَ الرَّاوِی:وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ مِنْ بَابِ الْفُسْطَاطِ وَ هِیَ تُنَادِی وَا أَخَاهْ‏ وَا سَیِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَیْتَ الْجِبَالَ تَدَکْدَکَتْ عَلَى السَّهْلِ. قَالَ وَ صَاحَ شِمْرٌ بِأَصْحَابِهِ مَا تَنْتَظِرُونَ بِالرَّجُلِ قَالَ وَ حَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ فَضَرَبَهُ زُرْعَةُ بْنُ شَرِیکٍ عَلَى کَتِفِهِ الْیُسْرَى وَ ضَرَبَ الْحُسَیْنُ ع زُرْعَةَ فَصَرَعَهُ وَ ضَرَبَهُ آخَرٌ عَلَى عَاتِقِهِ الْمُقَدَّسِ بِالسَّیْفِ ضَرْبَةً کَبَا ع بِهَا لِوَجْهِهِ وَ کَانَ قَدْ أَعْیَا وَ جَعَلَ یَنُوءُ وَ یُکِبُّ فَطَعَنَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ فِی تَرْقُوَتِهِ ثُمَّ انْتَزَعَ الرُّمْحَ فَطَعَنَهُ فِی بَوَانِی صَدْرِهِ 🔻ترجمه: پس از آن شمر بن ذى الجوشن به خیمه‏هاى حسین علیه السّلام حمله کرد و گفت: آتش به من دهید تا خیمه‏ها را با هر کس که در آن است به آتش کشم.حسین علیه السّلام فرمود: «فرزند ذى الجوشن! تو آتش را خواستى تا اهلم را آتش زنى، خدا تو را در آتش بسوزاند».شبث آمد و امام او را نکوهید و او شرمنده بازگشت.راوى گوید: حسین علیه السّلام فرمود: (ایتونی بثوب لا یرغب فیه أجعله تحت ثیابی، لئلّا أجرّد منه)، «پیراهن کهنه‏اى به من دهید تا زیر لباسم پوشیده مرا از آن برهنه نکنند».پیراهن تنگى آورده شد، فرمود: «این نه، زیرا این لباس اهل ذلّت است».بعد پیراهن کهنه‏اى را بگرفت و پاره‏اش کرد و زیر لباسش پوشید و بعد از شهادت وى را از آن هم برهنه کردند و بردند.بعد امام علیه السّلام شلوارى حبرى بخواست و آن را جدا جدا و تقطیع نموده و پوشید، و بدین ترتیب آن را از حیّز انتفاع بیرون کرد و سوراخش نمود تا از بدنش نربایند، ولى ‏بعد از شهادتش بحر بن کعب آن را ربود و حسین علیه السّلام را برهنه گذارد.بعد از عاشورا، دو دست بحر بن کعب در تابستانها چون دو تکّه چوب خشک، خشک شده و در زمستانها در حالى که دو دست او مرطوب بود از آن چرک و خون جارى مى‏گردید تا آن که خدا هلاکش فرمود.چون جراحات زیاد بر حسین علیه السّلام وارد گردیده و چون خارپشت «۱» باقى ماند، ملعونى خبیث به نام صالح بن وهب المزنى لعنة اللَّه علیه، ضربتى سخت با نیزه بر تهیگاه امام زد که حسین علیه السّلام از آن ضربت از روى اسب بر گونه راست بر زمین فرود آمد بعد برخاست، صلوات اللَّه علیه.راوى گوید: زینب علیها السّلام از در خیمه بدر آمد و ندا مى‏کرد: واى برادرم، واى سیّدم، و اى اهل بیتم، کاشکى آسمان بر زمین فرود آمدى، و اى کاش کوهها در بستر هامون فرو پاشیدى.شمر به لشکر بانگ زد: در باره این مرد به انتظار چه هستید؟ بعد از هر سوى به امام حمله کردند.زرعة بن شریک- لعنة اللَّه علیه- ضربه‏اى بر کتف چپ امام زد، امام نیز ضربه‏اى بر او وارد کرد که هلاک شد.دیگرى با شمشیر ضربه‏اى بر دوش امام وارد آورد که امام به چهره بر زمین افتاد و بعد از این ضربت به زحمت مى‏نشست و بر روى زمین افتاد و خیزان می ‏رفت. برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️ألا مادر به قربون جمالت... روضه حضرت ابالفضل العباس (علیه السلام) مجمع الذاکرین ام المصائب(سلام الله علیها) شهرستان 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
📆 دهه دوم محرم هیئت بیت العباس(علیه السلام) 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
📆 دهه دوم محرم هیئت روضة الحسین(علیه السلام) 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
📆 دهه سوم محرم هیئت بنت الحسین(سلام الله علیها) 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110