eitaa logo
محمود میرزایی
314 دنبال‌کننده
127 عکس
21 ویدیو
0 فایل
کانال شخصی محمودمیرزایی #اعلام_جلسات #سخنرانی_ها #روضه_خوانی_ها برای ارتباط با ادمین اینجا پیام بدهید👇 @mirzaei_118 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
#گزارش_تصویری آموزش مداحی باحضور استاد طب سنتی : استاد کوشکی موضوع کلاس : آشنایی با بهداشت حنجره 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️اشاره امام حسین به روایتی از بانو ام سلمه هنگام ورود به کربلا 📚منبع: تذكرة الخواصّ صفحه 250، نگاشته سبط ابن جوزی از علمای نامدار اهل سنت در قرن هفتم هجری: 🔹قالَ الحُسَينُ عليه السلام: ما يُقالُ لِهذِهِ الأَرضِ؟ فَقالوا: كَربَلاءُ . فَبَكى، وقالَ: كَربٌ وبَلاءٌ؛ أخبَرَتني اُمُّ سَلَمَةَ، قالَت: كانَ جَبرَئيلُ عِندَ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله و أنتَ مَعي فَبَكَيتَ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِصلى الله عليه و آله : دَعِي ابني، فَتَرَكتُكَ، فَأَخَذَكَ و وَضَعَكَ في حِجرِهِ ، فَقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام أتُحِبُّهُ؟ قالَ : نَعَم . قالَ: فَإِنَّ اُمَّتَكَ سَتَقتُلُهُ ! قالَ: وإن شِئتَ أن اُرِيَكَ تُربَةَ أرضِهِ الَّتي يُقتَلُ فيها؟ قالَ: نَعَم، قالَت: فَبَسَطَ جَبرَئيلُ عليه السلام جَناحَهُ عَلى أرضِ كَربَلا، فَأَراهُ إيّاها فَلَمّا قيلَ لِلحُسَينِ عليه السلام هذِهِ أرضُ كَربَلاءَ ، قَبَضَ مِنها قَبضَةً ، فَشَمَّها وقالَ : هذِهِ ـ وَاللّه ِ ـ هِيَ الأَرضُ الَّتي أخبَرَ بِها جَبرائيلُ عليه السلام رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، وإنَّني اُقتَلُ فيها. 🔻ترجمه: امام حسين عليه السلام پرسيد: «نام اين سرزمين چيست ؟». گفتند: كربلا. به آن زمينِ نينوا نيز ـ كه نام روستايى در اين جاست ـ مى گويند. امام حسين عليه السلام فرمود: «سرزمين اندوه و بلا . اُمّ سلمه برايم گفته است: جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود و تو نيز [ـ كه كودكى بودى ـ] با من بودى و گريه مى كردى. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : پسرم را رها كن! و من رهايت كردم. او تو را گرفت و در دامانش نهاد. جبرئيل عليه السلام [ به او ] گفت : آيا او را دوست مى دارى؟ فرمود: آرى. گفت: امّت تو او را به زودى مى كُشند. مى خواهى خاك سرزمينى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان دهم ؟ فرمود : آرى. جبرئيل عليه السلام ، بال خود را بر زمين كربلا گشود و آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله نشان داد. آن گاه كه به امام حسين عليه السلام گفته شد: «اين سرزمينِ كربلاست»، مُشتى از خاك آن جا را برگرفت و بوييد و فرمود: «به خدا سوگند اين همان سرزمينى است كه جبرئيل عليه السلام به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خبر داده و من در آن كشته مى شوم» برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
#گزارش_تصویری آموزش مداحی باحضور استاد بزرگوار : حاج علی دولتشاهی موضوع کلاس : آشنایی با ردیف های آوازی 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️رسیدن به سرزمین کربلا 📚منبع: الفتوح، ابن اعثم کوفی: ج ٥ ص ٨٣ 🔹بَعدَ ذِكرِ وُصولِ أمرِ عُبَيدِ اللّه ِ بِالتَّضييقِ في وَراءِ عُذَيبِ الهِجاناتِ: خَرَجَ الحُسَينُ عليه السلام ووُلدُهُ وإخوَتُهُ وأهلُ بَيتِهِ ـ رَحمَةُ اللّه ِ عَلَيهِم ـ بَينَ يَدَيهِ، فَنَظَرَ إلَيهِم ساعَةً وبَكى، وقالَ: اللّهُمَّ إنّا عِترَةُ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، وقَد اُخرِجنا وطُرِدنا عَن حَرَمِ جَدِّنا، وتَعَدَّت بَنو اُمَيَّةَ عَلَينا، فَخُذ بِحَقِّنا ، وَانصُرنا عَلَى القَومِ الكافِرين. قالَ: ثُمَّ صاحَ الحُسَينُ عليه السلام في عَشيرَتِهِ، ورَحَلَ مِن مَوضِعِهِ ذلِكَ، حَتّى نَزَلَ كَربَلاءَ في يَومِ الأَربِعاءِ، أو يَومِ الخَميسِ، وذلِكَ فِي الثّاني مِنَ المُحَرَّمِ، سَنَةَ إحدى وسِتّينَ، ثُمَّ أقبَلَ إلى أصحابِهِ فَقالَ لَهُم: أهذِهِ كَربَلاءُ؟ فَقالوا: نَعَم. فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام لِأَصحابِهِ: اِنزِلوا هذا مَوضِعُ كَربٍ وبَلاءٍ هاهُنا مُناخُ رِكابِنا، ومَحَطُّ رِحالِنا، وسَفكُ دِمائِنا. قال: فَنَزَلَ القَومُ، وحَطُّوا الأَثقالَ ناحِيَةً مِنَ الفُراتِ، وضُرِبَت خَيمَةُ الحُسَينِ عليه السلام لِأَهلِهِ وبَنيهِ، وضَرَبَ عَشيرَتُهُ خِيامَهُم مِن حَولِ خَيمَتِهِ . 🔻ترجمه: پس از آن كه در «عُذَيب الهِجانات» ، فرمان عبيد اللّه بن زياد ، براى در تنگنا قرار دادن حسين عليه السلام رسيد ـ : حسين عليه السلام ، بيرون آمد و فرزندان و برادران و خانواده اش ـ كه رحمت خدا بر ايشان باد ـ ، پيشِ رويش بودند . حسين عليه السلام ، لَختى به ايشان نگريست و گريست و فرمود: «خدايا ! ما خاندان پيامبرت محمّد صلى الله عليه و آله هستيم و از حرم جدّمان ، بيرون رانده شده ايم و بنى اميّه ، بر ما ستم كرده اند. حقّ ما را [ از ايشان ]بگير و بر اين قوم كافر ، يارى مان ده» . سپس حسين عليه السلام در ميان خانواده اش بانگ زد و از آن جا حركت كرد تا روز چهارشنبه يا پنج شنبه ، دوم محرّم سال ٦١ [ هجرى ] در كربلا فرود آمد . به يارانش رو كرد و فرمود : «آيا اين جا كربلاست ؟» . گفتند: آرى . حسين عليه السلام به يارانش فرمود : «فرود آييد كه اين جا ، جايگاه اندوه و بلاست ! اين جا ، محلّ فرود آمدن مَركب هايمان ، و اين جا محلّ بار و بُنه ما و ريخته شدن خونمان است». آنها پياده شدند و بارهايشان را در جايى كناره فرات ، فرود آوردند و خيمه اى را براى حسين عليه السلام و همسران و فرزندانش ، بر پا كردند و خويشان حسين عليه السلام ، گِرداگِرد خيمه او ، خيمه زدند. برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
🏴برگزاری مراسم عزاداری دهه اول محرم سخنران:حجت الاسلام محمود میرزایی 🎤:بانوای گرم کربلایی هادی ظاهری و کربلایی سعید خاکستریان ⏰️: از شنبه ۱۴۰۳/۰۴/۱۶ راس ساعت۲۱:۳۰ 🕌: صحن حرم مطهر امامزاده احمد علیه السلام استان 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️گوشه ای از مقتل حضرت رقیه (سلام الله علیها) 📚منبع : ریاض القدس: ۲/۳۲۳ 🔹در یکی از شب ها در آن منزل خرابه، شور دیدن پدر به سرش افتاد، و از هجران پدر اشک می ریخت، سر روی خاک نهاد آن قدر گریه کرد که زمین از اشک چشمش گل شد. در این اثنا به خواب رفت.خواب پدر دید، از خواب بیدار شد، فَبَک وَ تَقُول: وا أَبتاهُ، واقُرَّهَ عَیناهُ، واحُسَیناهُ، چنان صیحه کشید که خرابه نشینان پریشان شدند… هر چه خواستند او را آرام کنند ممکن نشد. امام زین العابدین علیه السلام پیش آمد و خواهر را در بر گرفت و به سینه چسبانید و تسلّی می داد. آن مظلومه آرام نمی گرفت و نوحه می کرد، آن قدر روی دامن حضرت گریه کرد«حَتّی غُشیَ عَلیهْا وَ انْقَطعَ نَفَسُها» «تا آن که غش کرد و نفس او قطع شد». 🔻امام به گریه درآمد. اهل بیت به شیون آمدند«فَضجُّوا بِالْبُکاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلی رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُیوبَ، وَ قامَ الصِّیاحُ». آن ویرانه از ناله اسیران یک پارچه گریه شد.دختر بیهوش افتاده بود و مخدّرات در خروش بر سر می زدند و به سینه می کوبیدند. خاک بر سر می کردند گریبان می دریدند، که صدای ایشان در قصر به گوش یزید رسید. 🔻طاهر بن عبدالله دمشقی گوید: سر یزید روی زانوی من بود. سر پسر فاطمه هم در میان طشت بود، همین که شیون از خرابه بلند شد، دیدم سرپوش از طبق به کنار رفت، سر بلند شد تا نزدیک بام قصر، به صوت بلند فرمود:«أُخْتی سَکِّتی اِبْنَتی» «خواهرم زینب، دخترم را ساکت کن».طاهر گوید: دیدم آن سر برگشت رو به یزید کرد و فرمود: یا یزید، من با تو چه کرده بودم، که مرا کشتی و عیالم را اسیر کردی؟! یزید از این ندا و از آن صدا سر برداشت، پرسید: طاهر چه خبر است؟ گفتم: نمی دانم در خرابه چه اتّفاق افتاده ولی دیدم سر مبارک حسین را که از طشت بلند شد و چنین و چنان گفت. 🔻یزید غلامی فرستاد که خبری بیاورد. غلام آمد و واقعه را برای یزید نقل کرد. آن ملعون گفت: سر پدرش را برای او ببرید تا آرام گیرد. آن سر مطهّر را در طشت نهادند و رو به خرابه آوردند، و در حالی که پرده بر روی آن سر بود، در حضور آن مظلومه نهادند، پرده را برداشتند. آن معصومه چون متوجّه سر پدر شد، «فَانْکَبَّتْ عَلیهِ تقَبَّلُهُ و تَبْکی و تَضربُ علی رَأسُها و وَجْهِها حَتّی امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم» «خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را می بوسید و بر سر و صورت خود می زد تا اینکه دهانش پر از خون شد» برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
♦️ادامه مقتل حضرت رقیه (سلام الله علیها) 📚منبع : انوار الشهاده / ۲۴۴، ریاض القدس: ۲/۳۲۶ 🔹آمده است که او پدرش را مخاطب قرار داده می فرمود: 🔻«یا أبَتاهُ، مَنْ ذَاالَّذی خَضبکَ بِدِمائکَ» «پدر جان، کی صورت منوّرت را غرق خون ساخته؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ ذَا الَّذی قَطع و ریدَیْکَ!» «پدر جان، چه کسی رگهای گردنت را بریده است؟» 🔻«یا أبتاه، منْ ذا الَّذی أیْتمنی علی صغر سِنّی» «پدر جان، کدام ظالم مرا در کودکی یتیم کرده است؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ لِلْیَتیمه حتّی تَکْبُر» «پدرجان، کی متکفّل یتیمه ات می شود تا بزرگ شود؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ للنّساءِ الحاسرات» «پدر جان، چه کسی به فریاد این زنان سر برهنه می رسد؟» 🔻«یا أبتاهُ، منْ للْأَرامِلِ المسْبیّاتِ» «پدر جان، چه کسی دادرسی از این زنان بیوه و اسیر می کند؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ للْعیونِ الْباکیاتِ» «پدر جان، چه کسی نظر مرحمتی به سوی این چشمهای گریان (ما کند که شب و روز در فراق تو گریه) می کند؟». 🔻«یا أبتاهُ، مَنْ لِلضّایعاتِ الْغریبات» «پدرجان، کی متوجّه این زنان بی صاحب، غریب خواهد شد؟» 🔻«یا أبَتاهُ، مَنْ لَلشُّعورِ الْمَنْشورات» «پدرجان، کی از برای این موهای پریشان خواهد بود؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ بَعْدکَ واخَیْبَتاهُ» «پدر جان، بعد از تو داد از نا امیدی!». 🔻«یا أبتاهُ، منْ بَعدکَ وا غُرْبَتاهُ» «پدر جان، بعد ا زتو داد از غریبی و بی کسی!». 🔻«یا أبتاهُ، لَیْتنی کُنت لَک الْفِداء» «پدر جان، کاش من فدای تو می شدم». 🔻«یا أبتاهُ، لَیْتنی کنت قَبل هذا الْیَومِ عمیاءَ» «پدر جان، کاش من پیش از این روز کور شده بودم، و تو را به این حال نمی دیدم». 🔻«یا أبتاهُ، لَیْتنی وُسدتُ الثَّری و لا أری شَیبکَ مُخضَّباً بِالدّماء» «پدر جان، کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمی دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد». 🔹آن معصومه نوحه می کرد و اشک می ریخت تا آن که نَفَس او به شماره افتاد و گریه راه گلویش را گرفت، مثل مرغ سرکنده، گاهی سر را به طرف راست می نهاد و می بوسید و بر سر می زد، و زمانی به چپ می گذارد و می بوسید… 🔹پس آن نازدانه لب بر لب پدر نهاد، زمان طویلی از سخن افتاد گریست «فَنادیِ الرَّأسُ بِنْتَهُ، إلیَّ إلیَّ، هَلُمّی فَأنا لَک بِالانْتظار. فغُشیَ علیها غشْوهً لمْ تُفقْ بعدها، فحرَّ کوها فَإذا هیَ قدْ فارقتْ روحها الدُّنیا...»«آن رأس شریف دختر را صدا کرد که به سوی من بیا، من منتظرت هستم، او غش کرد و دیگر به هوش نیامد، چون او را حرکت دادند متوجّه شدند که روح شریفش از بدن مفارقت کرده و به خدمت پدر شتافته است». برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
29.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻چرا باید عزاداری کنیم؟ 🔹هیئت فاطمیون مشهد 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️مقتل طفلان حضرت زینب (سلام الله علیهما) 📚منبع: زینب کبری علامه قزوینی ص ۱۴۲ (همراه با زبان حال) 🔹روز عاشورا زینب کبری سلام الله علیها خودش لباس رزم به تن بچه ها کرد . خودش آماده میدان جنگشون کرد. بعد فرمود برید از دایی تون اجازه میدان بگیرید. این دو نوگل زینب آمدند با احترام محضر سیدالشهداء عرضه داشتند دایی جان ما آماده هستیم جونمون رو فداتون کنیم ابی عبدالله اونها را بوسید فرمود دوست ندارم داغتون به دل خواهرم زينب بمونه. 🔻زینب کبری بیرون خیمه منتظره یوقت دید بچه هاش ناراحت از خیمه بیرون آمدند مادر فداتون بشه چیشدعرض داشتند مادرجان. دایی به ما اجازه میدان نداد یکوقت دیدند زینب کبری دست این بچه ها رو گرفت وارد خیمه ابی عبدالله شد 🔻صدا زد حسین جان رخصت بده دو طفل خودم را فدا کنم هر جوری بود اجازه طفلانش رو گرفت راهی میدانشون کرد. خودشم اومد تو خیمه نشست. حالا دل تو دل زینب نیست منتظره خبر شهادت بچه هاشو بیارندهمینطورم هم شد یوقت فضه وارد شد صدا زد زینب جان از چه نشستی حسین گلهای پرپرتو از میدان آورده یکوقت با یک صلابتی صدا زد فدا سر حسینم دیگه ام از خیمه بیرون نیومد مبادا نگاه حسینش ن به زینب بخوره ... برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
31.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻کرامت امام حسین(علیه السلام) و ماجرای فطرس 🔹هیئت لواءالزینب (سلام الله علیها) پلدختر 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️مقتل حضرت عبدالله بن حسن (ع) 📚منبع : مثير الأحزان ابن نما حلي: ص ٧٣، روضة الواعظين ابن فتّال نيشابوري: ص ٢٠٨ . 🔹وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ .... .فَقَالَ ع بِسْمِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِي تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّهِمْ.ثُمَّ ضَعُفَ مِنْ كَثْرَةِ انْبِعَاثِ الدَّمِ ...... فَلَبِثُوا قَلِيلًا ثُمَّ كَرُّوا عَلَيْهِ.فَخَرَجَ إِلَيْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ ع فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ ع لِتَحْبِسَهُ فَامْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً وَ قَالَ لَا أُفَارِقُ عَمِّي فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ إِلَى الْحُسَيْنِ‏ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ فَاتَّقَاهَا بِيَدِهِ فَبَقِيَتْ عَلَى الْجِلْدِ مُعَلَّقَةً فَنَادَى يَا عَمَّاهُ فَأَخَذَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ. فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ. فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى حِينٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قِدَداً وَ لَا تَرْضَ عَنْهُمْ أَبَداً 🔻ترجمه: سالار شايستگان ديگر توان ايستادن نداشت كه از جنگ باز ايستاد..... نداى امام حسين عليه السّلام به آسمان برخاست و سر به جانب آسمان بلند كرد و نيايشگرانه گفت: خدايا، تو خود مى‏دانى كه اينان فرزند دخت فرزانه پيامبرشان را مى‏كشند....آن تبهكاران سنگدل اندكى درنگ كردند و دگر باره بر آن آموزگار والاييها هجوم بردند. در همان لحظاتى كه حسين عليه السّلام بر شهادتگاه، خود با لب تشنه و غرق در خون در انتظار شهادت بود، يادگار ارجمند برادرش، «عبد اللَّه»، فرزند امام حسن كه كودكى هوشمند بود، از سراپرده بانوان بيرون آمد و شتابان خود را به عموى گرانمايه‏اش حسين عليه السّلام رسانيد تا عمو را يارى كند. 🔻عمه‏اش «زينب» خود را به او رساند تا وى را به خيمه‏ها بازگرداند، امّا او پايدارى كرد و بازنگشت و فرياد بر آورد كه: «لا افارق عمّى!» به خداى سوگند از عمويم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت! در اين هنگام يكى از تجاوزكاران اموى بنام «بحر بن كعب» به سوى حسين عليه السّلام روى آورد، كه «عبد اللَّه» فرياد بر آورد: هان اى پليد زاده! آيا مى‏خواهى عمويم را به شهادت برسانى؟ آن عنصر پليد نيز شمشيرى بر آن كودك فرود آورد و عبد اللَّه دست خود را سپر ساخت كه دستش از بدن جدا شد! او در حالى كه دستش تنها به پوست آويزان بود، فرياد بر آورد كه: عمو جان مرا درياب! حسين عليه السّلام او را در آغوش كشيد و بر سينه چسباند و فرمود: يادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شكيبايى پيشه ساز و آن را به فال نيك بگير و خير بدان كه خداى پر مهر به زودى تو را بر پدران و نياكان شايسته كردارت ملحق خواهد ساخت. 🔻و آن گاه «حرمله» گلوى آن كودك محبوب را هدف تير بيداد خود ساخت و سرش را از پيكرش جدا كرد! حسين عليه السّلام پس از شهادت جانسوز نور چشم برادرش، «عبد اللَّه» در آغوشش، رو به آسمان كرد و گفت: بار خدايا، اگر اين بندگان ستمكار و گناه پيشه‏ات را تاكنون از نعمت‏هايت بهره‏ور ساخته‏اى، اينك آنان را تار و مار و مايه عبرت ديگران قرار ده و هرگز از آنان خشنود مباش. برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
شیخ محمود میرزایی .mp3
2.15M
✍️زیر سنگینی ... 📆 روضه حضرت عبداله ابن حسن(علیه السلام) هیئت محبان الزهرا(سلام الله علیها) شهرستان 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
#گزارش_تصویری 📆شب چهارم محرم ▪️هیئت ثارالله (علیه السلام)شهرستان سُنقُر استان #کرمانشاه 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️کیفیت میدان رفتن حضرت قاسم و شهادت ایشان 📚منبع: مقتل الحسين عليه السلام؛ خوارزمي: ج 2 ص 27 🔹خَرَجَ مِن بَعدِهِ [أي بَعدِ عَونِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ] عَبدُ اللّهِ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ في بَعضِ الرِّواياتِ، وفي بَعضِ الرِّواياتِ‏ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ وهُوَ غُلامٌ صَغيرٌ لَم يَبلُغِ الحُلمَ فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام اعتَنَقَهُ، وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما، ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ فَأَبى عَمُّهُ الحُسَينُ عليه السلام أن يَأذَنَ لَهُ، فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ ويَسأَلُهُ الإِذنَ حَتّى أذِنَ لَهُ، فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّيهِ 🔻وهُوَ يَقولُ: انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن بَیْنَ اُناسٍ لاسُقوا صوبَ الْمُزَن 🔹وحَمَلَ وكَأَنَّ وَجهَهُ فِلقَةُ قَمَرٍ، وقاتَلَ فَقَتَلَ عَلى صِغَرِ سِنِّهِ خَمسَةً وثَلاثينَ رَجُلًا. قالَ حُمَيدُ بنُ مُسلِمٍ: كُنتُ في عَسكَرِ ابنِ سَعدٍ، فَكُنتُ أنظُرُ إلَى الغُلامِ وعَلَيهِ قَميصٌ وإزارٌ ونَعلانِ قَدِ انقَطَعَ شِسعُ إحداهُما ما أنسى أنَّهُ كانَ شِسعَ اليُسرى فَقالَ عَمرُو بنُ سَعدٍ الأَزدِيُّ: وَاللّهِ لَأَشُدَّنَّ عَلَيهِ! فَقُلتُ: سُبحانَ اللّهِ! ما تُريدُ بِذلِكَ؟ فَوَاللّهِ لَو ضَرَبَني ما بَسَطتُ لَهُ يَدي، يَكفيكَ هؤُلاءِ الَّذينَ تَراهُم قَدِ احتَوَشوهُ. قالَ: وَاللّهِ لَأَفعَلَنَّ! وشَدَّ عَلَيهِ، فَما وَلّى حَتّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيفِ، فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ وصاحَ: يا عَمّاه! فَانقَضَّ عَلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام كالصَّقرِ، وتَخَلَّلَ الصُّفوفَ، وشَدَّ شِدَّةَ اللَّيثِ الحَرِبِ، فَضَرَبَ عَمراً بِالسَّيفِ فَاتَّقاهُ بِيَدِهِ، فَأَطَنَّها مِنَ المِرفَقِ فَصاحَ، ثُمَّ تَنَحّى عَنهُ، فَحَمَلَت خَيلُ أهلِ الكوفَةِ لِيَستَنقِذوهُ، فَاستَقبَلَتهُ بِصُدورِها ووَطِئَتهُ بِحَوافِرِها، فَماتَ. وَانجَلَتِ الغَبرَةُ فَإِذا بِالحُسَينِ عليه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ وهُوَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ، وَالحُسَينُ يَقولُ: عَزَّ وَاللّهِ عَلى عَمِّكَ أن تَدعُوَهُ فَلا يُجيبَكَ، أو يُجيبَكَ فَلا يُعينَكَ، أو يُعينَكَ فَلا يُغنِيَ عَنكَ، بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ، الوَيلُ لِقاتِلِكَ! ثُمَّ احتَمَلَهُ، فَكَأَنّيأنظُرُ إلى رِجلَيِ الغُلامِ تَخُطّانِ الأَرضَ، وقَد وَضَعَ صَدرَهُ إلى صَدرِهِ، فَقُلتُ في نَفسي، ماذا يَصنَعُ بِهِ؟ فَجاءَ بِهِ حَتّى ألقاهُ مَعَ القَتلى مِن أهلِ بَيتِهِ، ثُمَّ رَفَعَ طَرفَهُ إلَى السَّماءِ وقالَ: اللّهُمَّ أحصِهِم عَدَداً، ولا تُغادِر مِنهُم أحَداً، ولا تَغفِر لَهُم أبَداً! صَبراً يا بَني عُمومَتي صَبراً يا أهلَ بَيتي، لا رَأَيتُم هَواناً بَعدَ هذَا اليَومِ أبَداً. 🔻ترجمه👇👇👇 @mahmoodmirzaei110
🔻ترجمه: پس از عون بن عبد اللّه بن جعفر، بر اساس برخى نقل‏ها، عبد اللّه بن حسن بن على بن ابى طالب و بر اساس برخى ديگر، قاسم بن حسن كه نوجوان و نابالغ بود، به ميدان آمد. هنگامى كه حسين عليه السلام به او نگريست، او را در آغوش گرفت و آن قدر با هم گريستند كه هر دو از حال رفتند. سپس جوان، اجازه پيكار خواست و عمويش حسين عليه السلام، از اجازه دادن، خوددارى كرد. جوان، پيوسته دست و پاى حسين عليه السلام را مى‏بوسيد و از او اجازه مى‏خواست تا به او اجازه داد. او به ميدان آمد و در حالى كه اشك‏هايش بر گونه‏هايش روان بود، چنين مى ‏خواند: 🔻اگر مرا نمى ‏شناسيد، من شاخه حسنم‏ نواده پيامبرِ برگزيده و امين اين، حسين است، به سان اسيرى در بند ميان مردمى كه خدا كُند از آب باران ننوشند! سپس حمله بُرد و صورتش به پاره ماه مى‏مانْد. جنگيد و با وجود كمىِ سنّش، 35 مرد را كُشت. حُمَيد بن مسلم، گفته است: من در لشكر ابن سعد بودم و به آن جوان، مى‏نگريستم. او پيراهنى و بالاپوش و كفش‏هايى داشت كه بندِ يك لنگه‏اش پاره بود، و از ياد نبرده‏ام كه لنگه چپ آن بود. عمرو بن سعد ازْدى گفت: به خدا سوگند، بر او حمله مى‏برم! به او گفتم: سبحان اللّه! و از آن، چه مى‏خواهى؟! كشتن همين كسانى كه گرداگردِ آنها را گرفته‏اند، براى تو بس است. گفت: به خدا سوگند، به او حمله خواهم بُرد! آن گاه، بر او حمله بُرد، و باز نگشت تا با شمشير، بر سرش زد و آن جوان، به صورت [بر زمين‏] افتاد و فرياد برآورد: اى عمو جان! حسين عليه السلام، مانند باز شكارى، نگاهى به او انداخت و خود را به صفوف دشمن‏زد و مانند شيرى خشمگين، حمله كرد و عمرو را با شمشير زد. او دستش را جلوى‏ آن گرفت و از آرنج، قطع شد. فريادى كشيد و از امام عليه السلام، كناره گرفت. سواران كوفه، براى نجات وى، يورش آوردند؛ امّا او در جلوى سينه اسب‏ها قرار گرفت و اسب‏ها، او را لگدمال كردند تا مُرد. غبار [نبرد] كه فرو نشست، حسين عليه السلام بر بالاى سرِ جوان، ايستاده بود و او، پاهايش را از شدّت درد، به زمين مى‏كشيد. حسين عليه السلام فرمود: «به خدا سوگند، بر عمويت گران مى‏آيد كه او را بخوانى و پاسخت را ندهد يا پاسخت را بدهد و كمكى نتواند به تو بكند يا كمكت كند، امّا به تو سودى نبخشد. از رحمت خدا دور باشند كسانى كه تو را كُشتند! واى بر كُشنده تو!». سپس او را بُرد، و گويى مى‏بينم كه پاهاى آن جوان، بر زمين كشيده مى‏شود و حسين عليه السلام سينه او را بر سينه خود، نهاده است. با خود گفتم: با او چه مى‏كند؟ او را آورد و كنار شهيدان و كشتگان از خاندانش نهاد. آن گاه، سر به آسمان بلند كرد و گفت: «خدايا! همه آنها را به شمار آور و يك تن را هم جا مگذار و هرگز آنها را ميامرز! اى عموزادگان! شكيبايى كنيد. اى خاندان من! شكيبا باشيد كه ديگر پس از امروز، هيچ خوارى‏اى نخواهيد ديد!». برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
همایش شیرخوارگان حسینی 🎙سخنران: حجت الاسلام والمسلمین محمود میرزایی 🎙مداح :کربلایی هادی ظاهری 🗓جمعه ۲۲ تیر ساعت ۸:۰۰صبح 🕌: حرم مطهر امامزاده احمد علیه السلام 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
حضرت قاسم(ع).mp3
3.43M
✍️ دوره اش کردند و ... 📆 روضه حضرت قاسم ابن حسن(علیه السلام) هیئت تکیه جانباز کربلا شهرستان 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️مقتل حضرت علی اصغر(علیه السلام) 📚منبع : مقتل الحسين خوارزمى، ج 2، ص 32 و بحارالانوار، ج 45، ص 46. 🔹هنگامى که امام(علیه السلام) شهادت خاندان وفرزندانش را دید و از آنان کسى جز امام و زنان و کودکان و فرزند بیمارش ـ امام سجّاد(علیه السلام) ـ نماند، 🔻ندا داد: «هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّد یَخافُ اللّهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیث یَرْجُوا اللّهَ فِی اِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعین یَرْجُوا ما عِنْدَاللّهِ فِی اِعانَتِنا»؛ (آیا کسى هست که از حرم رسول خدادفاع کند؟ آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى شود که از خدابترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسى هست که براى خدابه فریاد ما برسد؟ آیا یارى کننده اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟). 🔻با طنین افکن شدن نداى استغاثه امام(علیه السلام)، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست. امام(علیه السلام) به خیمه ها نزدیک شد و فرمود: «ناوِلُونی عَلِیّاً اِبْنی الطِّفْلَ حَتّى اُوَدِّعَهُ»؛ (فرزند خردسالم «على» را به من بدهید تا با او وداع کنم). 🔻فرزندش را نزد وى آوردند. امام(علیه السلام) در حالى که طفلش را مى بوسید، خطاب به او فرمود: «وَیْلٌ لِهوُلاءِ الْقَوْمِ اِذا کانَ خَصْمُهُمْ جَدَّکَ»؛ (بدا به حال این گروه ستمگر آنگاه که جدّت رسول خدا(صلى اللهعلیه وآله) با آنان به مخاصمه برخیزد؟). هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود که حرمله بن کاهل اسدى، او را هدف قرار داد و تیرى به سوى وى پرتاب کرد و گلوى او را درید، خون سرازیر شد، امام(علیه السلام) دست ها را زیر گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خون ها را به سوى آسمان پاشید و گفت: «اَللّهُمَّ اِنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فَاجْعَلْ ذلِکَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَنا»؛ (بار الها! اگر در این دنیا ما [در ظاهر] بر این قوم پیروز نشدیم، بهتر از آن را روزى ما فرما). ▪️بعد از شهادت آن طفل، امام(علیه السلام) از اسب پیاده شد و با غلاف شمشیر، قبر کوچکى کند و کودکش را که به خونش آغشته ساخت و بر وى نمازگذارد (و دفن نمود). برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
روضه حضرت علی اصغر(ع).mp3
1.35M
✍️ به سر دست همه حرمله را ... 📆 روضه حضرت علی اصغر(علیه السلام) هیئت محبان حضرت زهرا(سلام الله علیها) شهرستان 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️اولین روز است بی گهواره میگردی علی... روضه حضرت علی اصغر(علیه السلام) هیئت بنت الحسین(سلام الله علیها) 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110