eitaa logo
کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
426 دنبال‌کننده
3 عکس
31 ویدیو
4 فایل
اشعار و مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
۹۹۴ ای اهل ولا نور خدای احد آمد هم ظاهر و هم باطن ذات صمد آمد آمده از ره نگار نازنین، جانم علی آمد از کعبه امیرالمومنین، جانم علی یا حیدر * بینید همه نور خدای ازلی را بینید در آغوش نبی،روی علی را این علی که کعبه رویش را زیارت می‌کند روی دستان نبی، قرآن تلاوت می‌کند یا حیدر * در عید تو من غرق شعف هستم علی جان من عاشق ایوان نجف هستم علی جان آرزو دارم بگویم در حریمت بی شمار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار یا حیدر @mahmud_asadi_shaegh135
۹۹۵ در این زندان ندارد روز، فرقی با شب تارم ز دوری ات رضا جانم گره افتاده در کارم تمام آرزوی من، بوَد این آرزوی من که من این لحظه‌ی آخر، ز رویت بوسه بردارم بیا از ره رضا جانم، ببین ای نور چشمانم دو چشمم سوی در مانده، که تو آیی به دیدارم منی که آسمانها تکیه بر دستان من دارد تماشا کن دو سه روز است که محتاج دیوارم به چه روزی فتادم روزه بودم دشمنم آمد مرا با تازیانه می‌دهد هر روز افطارم ز بس که گوشه‌ی زندان به من سیلی زده دشمن می‌افتی یاد مادر گر ببینی رنگ رخسارم مرا سیلی زدن اما نخورده دخترم سیلی اگر که زار می‌گریم فقط در فکر بازارم مرا آزارها دادند تنم را برنگرداندند به چه روزی فتادم من، منی که بر همه یارم به چه روزی فتادم تازه، نعل تازه اینجا نیست بخود پیچیده ام اما به تن یک پیرهن دارم شنیدم جد مظلومم به روی خاک عریان بود شنیدم دست و پا می‌زد، از این روضه است بیمارم @mahmud_asadi_shaegh135
۹۹۶ ای رضا جان کس به مثل من پریشان حال نیست دیده ای دارم که غیر اشک مالامال نیست طائر زهرایم و بین قفس افتاده ام با تو سر بسته بگویم دیگر از من بال نیست من الف بودم ولی در کنج زندان تا شدم هیچ زندانی چو من قدّش شبیه دال نیست گرچه من بودم معذّب گوشه‌ی زندان ولی تنگی زندان به مثل تنگی گودال نیست هرچه آمد بر سرم پیراهنم پاره نشد از برای بردن پیراهنم جنجال نیست هرچه آمد بر سرم ناموس من سیلی نخورد گوشه‌ی زندان سخن از غارت خلخال نیست دست و پای بسته خیلی سخت دست و پا زدم پیکرم در زیر پای اسبها پامال نیست جد ما با خشکی لب نحر شد جانم حسین جد ما در پیش زینب نحر شد جانم حسین @mahmud_asadi_shaegh135
۹۹۷ بیا که دیده بر راه توام در کنج زندانم نمانده در تنم جانی کجایی ای رضا جانم میان کنده و زنجیر روبه قبله ام کردند بوَد پیدا ز حال من ، دگر زنده نمی‌مانم نمانده از وجود من، به غیر استخوان و پوست به مثل مادرم زهرا، دعای مرگ می‌خوانم تنم مجروح شد امّا نشد پیراهنم پاره به یاد گودی گودال، به یاد جسم عریانم خیالت جمع که دیگر تنم را برنگردانند به یاد چکمه افتادم، پریشانم پریشانم به یاد جدم افتادم، که روی خاک افتاده تکلم کرد با خولی، مزن نیزه که عطشانم به شائق کن نظر امشب، برای خاطر زینب که دارد این نوا بر لب، که من پابوس سلطانم @mahmud_asadi_shaegh135
۹۹۸ بیا امشب رضا جانم که باشد لحظه‌ی دیدار بیا از گردنم امشب تو این زنجیر را بردار به وقت خوردن سیلی، دو دستم بسته بود امّا دو چشمم باز بود گشته از آن ضربه چشمم تار اگر که خورده ام سیلی، وگر چشمم نمی‌بیند ولی دیگر نخورده صورتم بر صورت دیوار به تو سربسته می‌گویم، سرم از درد می‌سوزد غذایم تازیانه بود هر شب موقع افطار دمی که حلقه‌ی زنجیر فرو در استخوان می‌رفت به یادم آمد از زهرا و خونِ بر روی مسمار ز بعد من نمی‌چرخد، نگاهی سمت ناموسم ولی این روضه‌ی گودال دهد روح مرا آزار حسین ما،  روی زانو نشست و بی‌رمق می‌گفت که تا من زنده ام ای شمر، پا در خیمه ام نگذار خدا را شکر معصومه، نشد پوشیه اش غارت نباشد دخترم دیگر، اسیر کوچه و بازار شنیدم عمه ام را بر سر هر کوچه گرداندند شنیدم عمه را بردن، میان مجلس اغیار @mahmud_asadi_shaegh135
۹۹۹ رضا بیا به دیدنم که بی قرارم آرزویی جز دیدن رویت ندارم ببین که سربه خاک زندان می‌گذارم حالا ببین شکسته قامتم بنگر دمی به درد و غربتم سیلی زده عدو به صورتم آه یک گوشه مانند گل پژمردم با دست بسته کتک می‌خوردم **** ای پسرم به موج درد و غم اسیرم دعا نما در گوشه‌ی زندان بمیرم شِفا نخواهم. کن دعا شَفا بگیرم سیلی به من چه بی عدد می‌زد سندی به من حرفای بد می‌زد پیوسته به پهلوم لگد می‌زد آه اگر چه سر تا به پا کبودم وقت سیلی یاد زهرا بودم **** موندم به زیر کُندو جان رسیده برلب امّا تنم نمونده زیر نعل مرکب تن حسین پاشیده شد به پیش زینب یاد حسین و قتلگاهشم یاد حسین و خیمه‌گاهشم کشته‌ی آخرین نگاهشم آه گفت با شمر من‌و نده هی آزار تا زندم پا توی خیمه نگذار @mahmud_asadi_shaegh135
۱۰۰۰ کعبه‌ام! سعی و صفا منتظر توست بیا حَجَرو حِجر و منا منتظر توست بیا یوسف مصر ولا، لاله‌ی زهرا برگرد آرزوی همه‌ی عترت طاها برگرد جان زهرای سه ساله نظری آقاجان مُردم از دوری و از دربدری آقاجان پسر فاطمه، ای ماه دل آرای علی جان عالم به فدایت گل زیبای علی شکر حق، بر سر زلف تو گرفتارم من هرچه دارم همه از شاه نجف دارم من با تو آقا سر حیدر همه دعوا دارند بی صفت ها همه از نام علی بیزارند سر بُغضاً لعَلی بود، عدوی حیدر کرد توهین به ابوطالبِ یزدان باور گر چه دیدند که دینش ز پیمبر باشد باز گفتند بگوییم که کافر باشد سر بُغضاً لعَلی، خون به دل آقا بود چارده سال به زندان، پسر زهرا بود سر بُغضاً لعَلی، سندی شاهک آمد تازیانه به تن موسی جعفر می‌زد بی حیا در غل و زنجیر تنش را می‌دید با لگد می‌زد و بر غربت او می‌خندید سر بُغضاً لعَلی، جد شما نحر شده آن سفر بود که بر عمه‌ی تان زهر شده نازدانه چه قَدَر بعد پدر غم خورده سر بُغضاً لعَلی، سیلی محکم خورده @mahmud_asadi_shaegh135
۱۰۰۱ دشت و کوه و صحرا چون حرا شد غرق شادی جبریل امین از آسمان دهد منادی یا رسول الله بخوان اما بخوان با نام او دم بزن از اصل توحید و بگو از تفلحو یا احمد **** هم گشته در رحمت حق برهمگان باز هم غارحرا پُر شده ازبوی گلی ناز اقرا یا احمد که یار توخداوند جلی ست در میان هر گرفتاری تو را حامی علی ست یا احمد **** مرغ دل ما پر زده بر بام مدینه غم رفته وخوشحالی نشسته بین سینه گنبد خضرا به امر حق به صد شور و شعف میرود امشب به پابوس شهنشاه نجف یا حیدر **** @mahmud_asadi_shaegh135
۱۰۰۲ بانو سلام ای که خدایی‌ست باورت شد باورت خدا که خدا هست یاورت عشق علی به سینه‌ی بی کینه‌ی تو بود تا که رسید هدیه‌ای از سوی داورت تو نجمه‌ای و همسر موسی بن جعفری جانها فدای طینت پاک و منوّرت در بحر معرفت صدفی، گوهرت رضا بانو چه دیدنی‌ست تماشای گوهرت ای مادر امام رئوفم، نگاه کن سائل رسیده بهر گدایی به محضرت مادر چه مادری که ملک بر تو فخر کرد با احترام خیل ملائک برابرت مادر چه مادری که خدا از تو راضی است از جانب خدا صلوات مکررت ما زائر رضای تو هستیم و، لطف کن ما را مران قسم به خداوند از درت دریایی از نجابت و تقوا و عفتی یک آسمان حیاست نهان زیر معجرت باشد مسیح عاشق و دلداده‌ی رضا باشد کلیم بر در این خانه چاکرت مریم برای عرض ارادت رسیده است حوا به دستبوسی و تکریم در برت بِالَّه رواست تا که غلامت شود خلیل بَه چه بجا کنیز شود همچو هاجرت ما عبد روسیاه، به ما اذن می‌دهی تا از مسیر روضه بیاییم بر درت بانو قسم به پهلوی مجروح فاطمه دیگر لگد نخورد به پهلوی اطهرت شکر خدا که چادرتان پا نخورده است دیگر نبود جای کبودی به پیکرت بانو میان کوچه که سیلی نخورده‌ای شکر خدا که کم نشده مویی از سرت موی رقیه سوخت ولی بین شعله ها ای کاشکی بمیرد از این غصه نوکرت من کیستم که شعر بگویم برای تو باید که جبرییل شود مدح گسترت شائق به شوق دیدن روی علی خوش است بانو بیا و واسطه شو بهر شاعرت* *به مناسبت بزرگداشتی که دیشب در شهر مقدس مشهد در حسینیه بیت الزهرا سلام الله علیها برای مادر امام رضا علیه السلام برگزار شد ۲۹ رجب ۱۴۴۵ @mahmud_asadi_shaegh135
۱۰۰۳ عصمت به غیر نام تو بانو سخن نداشت* عفت عزا گرفته، به جز تو محن نداشت حق داشت مصطفی که چنین بی قرار بود غیر از گل وجود تو گل در چمن نداشت گریه کن تو فاطمه و نوحه خوان نبی بزم غمت به غیر علی سینه زن نداشت شد داغدار تو نبی، ای بانوی حجاز چون تو نبی به خانه کسی شیرزن نداشت از آسمان برای تو آمد کفن ولی در کربلا حسین عزیزت کفن نداشت تازه اگر کفن به تنش می‌رسید، باز حاجت نبود بر کفنی، چون که تن نداشت او را همه به گودی گودال می زدند یک جسم پاره پاره که نیزه زدن نداشت میخواست پاشود طرف خیمه ها رود از روی خاکها نفس پاشدن نداشت عریان تر از تن نوه‌ی تو تنی نبود او روی خاک بود و به تن پیرهن نداشت در زیر نعل تازه تنش پخشِ دشت شد صد تکه شد بدن، بخدا یک بدن نداشت @mahmud_asadi_shaegh135 *این مصرع از دوست عزیزم آقای میثم مومنی نژاد می‌باشد.