#حضرت_امیرالمومنین_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۲۴۴
وا شد گره اِی خدا زکارم
دگر به زانو سر نگُذارم
راحت شدم یارب ز ظلم و جور دشمن
آید به دیدار من امشب کوثر من
****
ازبس که خون رفته از سرمن
رمق نمانده در پیکر من
وقتی که با سر بر روی زمین فتادم
آمد زمین افتادن زهرا به یادم
****
کنار بستر زینب نشیند
ای کاش زخم سرم نبیند
طاقت ندارد او ببیند حال زارم
چون فاطمه توان ره رفتن ندارم
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_امیرالمومنین_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۲۴۵
با رفتن تو دخترت آخر ز پا افتاد
با یاد تشییع تو زینب از نوا افتاد
بابای مظلومم بنگر که مغمومم
بابا شنیدم فاطمه آمد به دیدارت
با دست بشکسته گرفته خون رخسارت
با رفتنت گشته پرستار تو بیمارت
روزم شده چون شب بر سر زند زینب
قلب مرا خون کرده ای با رفتنت بابا
زینب شده شب تا سحر سینه زنت بابا
شکر خدا غارت نشد پیراهنت بابا
گفتی به چشم تر از غارت معجر
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_امیرالمومنین_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۲۴۶
رفتی و چون سرت،دل من شکسته
دل حسینت به درد و غم نشسته
واویلا واویلا واویلا واویلا
از تشییع شبانه در دل صحرا
یادم آمد از دفن مادرم زهرا
واویلا واویلا واویلا واویلا
مهربان بودی با یتیمان ای بابا
اما سه ساله ام را میزنند با پا
واویلا واویلا واویلا واویلا
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_امیرالمومنین_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
۲۴۷
فریاد جبرئیل پیچیده در سما
گوید که کشته شد از کینه مرتضی
شکر خدا گره وا شد ز کار من
پیچیده هر طرف بوی نگار من
فاطمه جان فاطمه جان فاطمه جان
****
یادم نمی رود در بین شعله ها
افتاده همسرم در زیر دست و پا
دیدم به چشم خود یاس بنفشه را
دیدم به دست او دستان مجتبی
فاطمه جان فاطمه جان فاطمه جان
****
شد بسته چشم من راحت شدم خدا
چون که نبینمش دیگر مغیره را
خون لخته می چکد از فرق من به ره
ای وای من اگر زینب کند نگه
زینب من زینب من زینب من زینب من
****
عباس من سخن گویم به شور و شین
من میروم ولی جان تو و حسین
چون تو برادری پیدا نمیشود
بر نیزه ها سر تو جا نمیشود
یا ابالفضل یاابالفًضل یاابالفضل یاابالفضل
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_امیرالمومنین_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شور
۲۴۸
بابا چگونه بنگرم میان بستری
رنگ رخت عوض شده این روز آخری
این روز آخری چقدر شبیه مادری
بابا مرو، رحمی به قلب پر شراره کن
قرآن من برای رفتن استخاره کن
تو لااقل مانند فاطمه اشاره کن
بابای مظلومم مرو بابا مرو مرو
****
از تو سر و از مادرم پهلو شکسته است
فرق سرت از تیغ کین از هم گسسته است
بستم سر تو را ولی زخمت نبَسته است
ای وای من خون می چکد از زخم فرق سر
زخم سرت شده شبیه زخم میخ در
آهسته زیر لب میگم کجایی ای مادر
بابای مظلومم مرو بابا مرو مرو
****
بابا شنیدم گفته ای پرپر میشه گلم
اسیر تیر و نیزه و خنجر میشه گلم
گفتی مقابل چشمام بی سر میشه گلم
اگر گلم نباشه و اسیر خار بشم
اگر تو دشت پُر عدو بدون یار بشم
باید چه جور رو ناقه ی عریان سوار بشم
بابای مظلومم مرو بابا مرو مرو
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135