eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
820 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍 🦋🤍 🤍 کلافه نگاهی بهش کردم _یلدا عزیزم همینجوری که نمیشه.... پریدتوحرفم _میشه توبمون باهم زندگی میکنیم منم از تنهایی درمیام تازه بانکیساام حرف زدم باموندنت مشکلی ندارع. وای خداانگاردنیاروبهم داده بودن یلداچه میدونست کل مشکل من برادرش بود حالاکع اوکی داده میتونم بیشتربمونم _میمونی؟ _........چی بگم یهواز خوشحالی جیغ فرابنفشی کشید باگوشیم یه آهنگ پلی کردم وکلی باهم رقصیدیم ظهرشد ونکیساپیداش شدسرتاپاش روغنی بود دیشب ازیلداشنیدم تومکانیکی کارمیکنه. بعدازشستن دست وصورتش اومد توو سلام کرد جوابشو دادیم سفره روپهن کردیم که یلدا گفت شادی جان یه لحظه میری نکیسارو صدا کنی؟ _باشه رفتم دراتاقش درزدم اماجوابی نشنیدم بازم زدم اماهنوزبی فایده دروبازکردم ورفتم تویه اتاق ساده حدود20متر بود بایه موکت و یه تشک وپتو ویه میزکوچیک که روش پراز کتاب بود نگاهم افتادروی نکیسا که داشت نمازمیخوند. نگاهم قفل شد انگار قبلادیده بودم آقاجون نمازبخونه ولی تاحالاهیچوقت دیدن نمازخوندن کسی اینقد به دلم ننشسته بود یکم دیگه خیره موندم بعدکع دیدم طولانیه نمازش تصمیم گرفتم یکم مرتب کنم اتاقشو.... پرروبودم دیگع چه میشه کرد اول اون تشک وپتوکه وسط اتاق بود رو تاکردمم وگذاشتم یه گوشه بعدم پرده هارویکم کنار زدم تا یکم روشن شه اتاق که نمازش تموم شد. _قبول باشه نگاهی بهم کرد وگفت _قبول حق باشه _سفرپهن کردیم بفرمایید _الان میام یکم دیگه موندم واومدم بیرون. کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌ https://eitaa.com/mahruyan123456
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍 🦋🤍 🤍 بعداز چنددقیقه اونم اومد وبعداز ناهارهم دوباره رفت سرکارش... ........................ حدود دوهفته میشد که من اینجا بودم کم کم بهشون عادت کرده بودم . حوصلم سررفته بود ویلداهم گفت بریم بیرون موافقت کردم ویلدا به نکیسا زنگ زد تااجازع بگیره نکیساهم بعدازکلی سفارش اجازه روصادرکرد. یه تیپ ساده زدم یلداهم همینطور اول رفتیم پارک وکلی خوشگذشت بعدم رفتیم کتاب خونه برای یلداچندتاکتاب برداریم. بعدم برگشتیم خونه و شام درست کردیم شب وقتی نکیسا برگشت زخمی بود نمیدونم چرا یهوضربانم بالارفت و کم مونده بود پس بیوفتم بغض راه نفسموبسته بود برام عجیب بود چرا باید بخاطر نکیسا حالم بدبشه؟ یلداهم دست کمی از من نداشت خیلی سعی کردم که جلوی ریزش اشکم رو بگیرم ولی نشد وقتی زخمش روبستیم نکیسا روبه هردومون گفت نگران نباشید یه زخم کوچیک بود بعدم لبخندی زدو گفت خوشبحال من که همچین خواهرهایی دارم یلدا خندید امامن....نمیفهمیدم دلیل این احساس های جدید چی بود. ازینکه نکیسامنوخواهرخودش میدونست ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم نکیسا بعدازیکم استراحت گفت که امروزبایکی دعواش شده برای همین زخمی بود کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌ https://eitaa.com/mahruyan123456
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بــــا أشـــــک رُوضــــه، مُنتـقِمش رٰا صــدٰا بــِـــزن...𑁍 شـــایـدبه حُرمت غـم عُظـمی، ﴿..ظهـــــور کـــرد...!𔘓﴾ https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
1_12568889176.mp3
5.24M
اباالفضل ساقی طفلان حسین 🎙حاج محمود کریمی شب تاسوعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای به پای مهربانی سوخته عالمی را درس عشق آموخته ماه زیبای بنی هاشم ببین گشته ام آواره ای خلوت نشین ای امید لحظه های ناگزیر ساقی بی دست دستم را بگیر... یا کاشف الکرب عن وجه الحسین(ع) اکشف کربی بحق اخیک الحسین(ع) فرارسیدن تاسوعای حسینی تسلیت و تعزیت باد🌹 ‌‌‍‌‎‎https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
دستش که به آب خورد✋ یاد وصیت پدرش افتاد "کنارش بمان" مظلوم تر از او نیست چنان سراسیمه بازگشت که دست هایش را جا گذاشت✋✋ 💔 🥀 🖤🖤🖤🖤🖤 https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
◾️السلام علیک یا اباعبدالله روزی میرسد که ما نیستیم،اما اشک هایمان برای حسین می‌بارد... ▪️فرارسیدن عاشورای حسینی را به پیشگاه امام عصر (عج) و  پیروان اهلبیت عصمت و طهارت (ع) تسلیت عرض می‌نمائیم.🥀 ❀  🍃🥀  ❀   🍃  🥀❀  🍃  ❀  🥀🍃  ❀   🍃 🥀 https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
▪️لبها معطر است 🖤سلام علی الحسین ▪️ساعات آخر است 🖤سلام علی الحسین ▪️روز دهم رسیده ▪️و از سیب سرخ عشق 🖤عالم معطر است سلام علی الحسین 🏴 https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا