eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
812 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم : پس یا ماشه رو بکش یا منو کتک بزن ! نمی‌زنی ؟! دستای تو غیرت ندارن! حاجی ترسبده بود .انگار میخواست به جای من ،تمام دشمنانش را دم در ببیند . با دو محافظ آمد خنده ام گرفت . یعنی آنقدر میترسید که در برابر دخترکی با دست خالی به محافظ احتیاج داشت ؟! به او خیره شدم و گفتم : شما فرستادینش! ویزا می‌خوام . با آدرس دقیق ... مگه با شما حرف نمی‌زنم چرا زمینو نگاه می‌کنید ؟! گفت: اگه محرم حاج علی نبودی می‌دونی کجا می فرستادمت؟ گفتم : بفرست ... ولی اول آدرس و تلفن ! شما زن عاشق ندیدی نه ؟ از هر سربازی خطرناکتره! یک لحظه بعد ، گوشی تلفن دستم بود . علی آنسوی خط ... گفتم : قهرمان ، دارم میام اونجا! گفت : بت دروغ گفتن ...من دارم میام . بهشون نگو فرار میکنم . فقط تو هیچی نگو باهات تماس میگیرم قول خانمم! منتظر تماسم‌ باش . بیشتر از این نمی‌توانست حرف بزند یاشاید نمی خواست . همان اندازه هم که حرف زده بود یعنی صابون همه چیز را به تنش مالیده بود . شاید مثل من ! دیگر چیزی برای از دست دادن نداشت . منتظر تماسش بودم! اما تا کی ! بوسنی هنوز جنگ نبود تا بتوانم اخبار را دنبال کنم . همه چیز مخفی بود . ادامه دارد .... @mahruyan123456🍃