eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.8هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
827 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
می لرزیدم یک نفر کنارم نشست . کتش را روی شانه ام انداخت . _علی !! تو اینجا چیکار می‌کنی ؟ گفت: شنیدم به تاکسی گفتی امام زاده داود نگرانت بودم. گفتم : خب پس همه چیز رو شنیدی . از هم جدا شدن سه سال پیش ! گفت : خیلیا از هم جدا میشن. گفتم : صداشو شنیدی ؟ عاشقشم . بااین صدا برام قصه می خوند . بوی دستاش هنوز تو خونه ست . کم کم دلش شکست . دلی که بشکنه اگه تیکه هاشو هم گم کنی دیگه نمیشه چسبوندش . گمونم من همون تیکه اییم‌ که گم شده! حالا برو به مادرت بگو دختره بی مادره! گفت : فکر کردی چرا عاشقت شدم؟ غمت و ذوق چشمات! من هر دوشو می‌خوام . از بار اولی که دیدمت یه ماه پیشونی دودی بودی که انداخته بودنت تو تنور! میخواستی بیای بیرون ! میارمت! قول میدم به روح محسن میارمت بیرون . کتش را روی سرم کشیدم مثل آسمان خدا ... گریه کردم زیر آسمان خدا که بوی علی میداد . عاشق شدن سخت است عاشق ماندن سخت تر ! آدم شاید در یک لحظه عاشق شود ولی یک عمر طول میکشد که از یاد ببرد . به خصوص عشق اول را . روی موتور نشسته بودم ساعت دو نیمه شب بود .از امام زاده برگشتیم . ادامه دارد... @mahruyan123456🍃