eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.8هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
827 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
📓 🖇 ✍🏻 مادر محدثه -: خب تنها نمون دختر ... برو خونه مامانت ... خونه مادرشوهرت ... عمه ... خاله ... خندیدم . لقمه ي غذامو فرو دادم . -: آخه منم مثل شماها اینجا غریبم ... نه خونواده خودم اینجان... نه شوهرم... به خاطر کار شوهرم ازهمون شب عروسی اومدیم تهران. خندیدم . محدثه -: واااي! الهی! کجان خونوادهاتون؟ غذامونو می خوردیم و به سوالاشون جواب می دادم. بعد جمع کردن سفره مادر محدثه فرستادمون بالا. در رو براش باز کردم . -: بفرمائید ... با اجازه اي گفت و رفت داخل . کفشامونو از پا کندیم . رفت نشست سر کامواها . -: عه محدثه اونجا نه! بیا بشین رو مبل. اشاره کردم به هالِ خونه که تقریبا از اون قسمت جدا بود . محدثه -: نه همینجا خوبه. بیا بهم یاد بده. نشستیم و با هم مشغول بافتنی شدیم . بافتن گل رو بهش یاد دادم و یکی دوتا با هم بافتیم . -: ایول خیلی خوب یاد گرفتی ... برگ گل هم تقریبا همین مدله ... بعد باید یه سیم برداریم دورش کاموا بپیچیم که بشه ساقه... برگ ها رو به ساقه و خود گل رو سر سیم بهش می پیچیم و لایه لایه چسب تفنگی روش می زنیم. در حین حرف زدن نحوه پیچیدن گل رو براش نشون می دادم . محدثه -: خیلی خوشگل میشه... چند تا میخواي درست کنی؟ -: گل؟ کلیییی! تقریبا باید ده تا گلدون بشه و تو هر کدوم هم چندین گل... خیلی زیاد میشه. محدثه -: پس نگه دار یکی دوروز دیگه خودم میام کمکت. -: نه بابا! محدثه -: تعارف نمی کنم... کاراي خونه که تموم شه می خواد حوصلم سر بره اینجا غریبی کنم... بیام پیشت هم تو تنها نمی مونی هم من... کارا هم زود پیش میره. -: قدمت رو چشم. @mahruyan123456🍃