eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
821 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
💗| #رمان_مسیحا ✨| #پارت_شصت_شش باشه عزیزدلمـ؟ :+چشم،هرچی شما بگید. هم قول میدم قضاوت نکنم،هم به م
💗| ✨| مانتو بلند یاسی میپوشم و روسري مشکی. سوار ماشین عمو میشوم،عمو هم مینشیند و راه میافتیم. عمو میگوید:یه چیزي میخوام ازت بپرسم نیکی،از روز اول که دیدمت،راستش دارم سبک و سنگین میکنم که بپرسم یا نه. :+بپرسید،راحت باشید :_ناراحت نمیشی؟ :+از دست شما،هیچ وقت! عمو گلویش را با چند سرفه صاف میکند و آرام میگوید:نیکی جان،تو از..تو از احکام خانمها چیزي میدونی؟ :+چی؟ :_احکام خانمها،یعنی کارهایی که مخصوص خانمهاست.. :+مگه یه همچین چیزیام داریم؟ :_معلومه که داریم،یه خانمـ و آقا فرق زیادي با هم دارن،طبیعتا تو بعضی احکام هم،کاراشون فرق کنه. متوجه نمیشوم:یعنی مثلا نمازي داریم که فقط خانمها بخونن؟ :_نه عزیزدلمـ ،ببین من بیشتر از این نمیتونم بهت توضیح بدم،یعنی بلد نیستمـ که بگم. ولی ازت میخوام تو اولویت بذاري این موضوع رو. میگردم،برات کتاب مناسب پیدا میکنم،باشه؟ سر تکان میدهم،هنوز گیجِ حرف هایش هستم... مگر میشود حکمی درباره ي مرد و زن متفاوت باشد... :_خب رسیدیم. پیاده میشوم،در برابر ساختمان ویلایی ایستاده ایم، با سنگ نماي مشکی. عمو در را میزند و داخل میشویم. آقاسیاوش به استقبالمان میآید. :_به به آقاوحید،بالاخره قابل دونستی،حاج خانم حسابی از دستت ناراحته،سلام نیکی خانمـ خیلی خوش اومدین. میگویم:مرسی ببخشید،زحمتتون دادیم. :_اختیار دارین این حرفا چیه،بفرمایید تو خواهش میکنم. داخل میشویم،خانه اي تلفیقی از سبک اروپایی و چیدمان سنتی ایرانی. آقاسیاوش،راهنماییمان میکند وخودش به آشپزخانه میرود،ما روي مبل ها مینشینیم. صدایی از پشت سر می آید. +:به به،خیلی خوش اومدین. خانمی جاافتاده به طرفمان میآید،من و عمو بلند میشویم. عمو میگوید:سلام حاج خانم،بهترین ان شاءاللّه؟ ✍🏻نویسنده: @mahruyan123456
۱۹ دی ۱۳۹۹