🌙مَہ رویـــٰــان
💗| #رمان_مسیحـا ✨| #پارت_صد_هشتاد_شش :+اصلا مگه جنابعالی آشپزي بلدي؟ :_بله.. از منیر همه رو یاد گ
💗| #رمان_مسیحـا
✨| #پارت_صد_هشتاد_هفت
راست میگوید،بوي برنج وادویه ي قیمه همه ي خانه را برداشته.
وارد آشپزخانه میشوم و نگاهی به قابلمه میاندازم.
:_خب غذا آماده است.
یک بشقاب برنج و خورش براي فاطمه میریزم و جلویش میگذارم.
بشقاب دوم را هم برایخودم.
:+واسه پدرروحانی نمیبري؟
نگاهش میکنم،جدي و تند
:_نه
:+گناه داره..بوي غذات همه ي خونه رو برداشته
:_حالا فعلا تو بخور
روبه روي فاطمه مینشینم و در چشم هایش نگاه میکنم،میخواهم
بینم چطور شده،قبلا زیر نظر منیر قیمه پخته ام،اما تنها،نه..
فاطمه قاشق را به طرف دهانش میبرد و قلب من،منتظر واکنش او.
غذایش را میجود و بعد قورت میدهد،نگاهم میکند.
:+نیکی نظرم عوض شد،به پدرروحانی نده
ناامید میشوم و وا میروم.
:_خیلی بد بود؟
:+دیوونه،فوق العاده بود،اگه بخوره میترسم دیگه طلاقت نده
میخندم
:_خیلی بدجنسی ترسیدم..
+:دختر تو این همه آشپزیت خوبه و من خبر نداشتم؟
:_راست میگی؟ نوش جونت
:+ولی نیکی،بی شوخی میگم،یه کم غذا ببر واسه اون بنده خدا..
نمیدانم چه کار کنم...
حق با فاطمه است،عطر و بوي غذا همه ي خانه را برداشته،بلند
میشوم.
به طرف قابلمه هاي غذا میروم،بشقاب را برمیدارم که صدایش
میآید:من میرم بیرون،خداحافظ
بشقاب را روي کابینت میگذارم:به سلامت
سر تکان میدهد و میرود.
در که بسته میشود،فاطمه میگوید
:+نیم ساعت شد که اومد؟
:_بیخیال غذات رو بخور
:+نیکی من اگه یه روزي ازدواج کنم،باید بیام پیشت کلاس
آشپزي...
:_دستپخت مامانت عالیه،تو چرا ازش یاد نگرفتی؟
فاطمه،لقمه ي دهانش را میبلعد و لیوان آب را برمیدارد
:+بلدم منم.. خیلی چیزا بلدم..نیمرو..... املت....تخم مرغ آبپز
لیوان را از دستش میگیرم و میگویم:نه خسته همشهري! بعدم آدم
وسط غذا آب نمیخوره
فاطمه میخندد
:+بیچاره پدرروحانی... نموند ببینه چه کرده این عروس خانم...
میخندم.
★
صداي آیفون میآید،نگاهی به ساعت میاندازم و کتاب را از روي پایم
برمیدارم.
ساعت یازده و نیم شب است.. شالم را سر میکنم،چادرم را برمیدارم
و از اتاق بیرون میزنم.
مسیح قبل از من در را باز کرده،نگاهم میکند:مانی بود..
سر تکان میدهم و وارد آشپزخانه میشوم.
صداي باز کردن در میآید و بعد صداي قدم هاي مانی در راه پله.
کتري را روي اجاق میگذارم و ظرف میوه را از یخچال درمیآورم.
صداي سلام و احوال پرسی میآید.
صداي مانی را تشخیص میدهم :نیکی کجاست؟
✍🏻نویسنده:
#فاطمهنظری
@mahruyan123456