eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.8هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
827 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
دیشب خواب دیدم که در قرعه‌ی عشق چه بخواهی چه نخواهی به نامت شده‌ام...💞 @mahruyan123456🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاش هر روز صبح یادمان می افتاد که چه قدر دوستمان داری و برایمان دعا می کنی!! سلام امام مهربانم🌺 اللهم عجل لولیک الفرج @mahruyan123456🍃
ڪسے ڪه روے تو دیدست حال من داند ڪه هر ڪه دل بہ تو پرداخت صبر نتواند ... 🖋 @mahruyan123456🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی اوقات یک نفر آنقدر برایت بزرگ میشود که دنیا را بی حضورش خالی از عشق و هر بهانه ای برای نفس کشیدن می یابی! و چه جنون عاقلانه ایست که بین این همه آدم فقط یک نفر تـــو را آرام کند فقط یک نفـــر!!!!! 🖋 ‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌‎‌‎‌‎ @mahruyan123456🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای بادصبا برسون به حسـین سلام منو سـلآم برحسـین«ع» سـلآم از راه دور سـلآم ای کربلآ سلآم ای نینوا سـلآم ای خـآمسِ آل عبا سلام آقای دلتنگی های من✋🏻 @mahruyan123456🍃
دیدم مهربونه ، همدرده و پاک ...مگه آدم چند بار می‌تونه دلشو هدیه بده ؟ من هیچ وقت روم نشده از خدا چیزی بخوام ... اما این بار میخوام! عمر در برابر عمر ! از من نگیرش خدا ! چیزی ندارم بهت بدم . جز عشقی که خودت تو قلبم گذاشتی . پیرزن بخش زنانه گفت : تو اتاقشه اما گفته کسی رو راه ندم ! گفتم بگو دخترت اومده! پشت در اتاقش بودم . از اتاق های کوچک اجاره ای آنجا . در زدم .سکوت! گفتم : سلام مادر ، دخترتم . گفت : برو ! گفتم : نمیشه ، می‌خوام ازدواج کنم مادر می . توهم باید باشی . گفت : این چند سال نبودم . تو با بابات خوشی تو هم مثل اونی ! گفتم : بهت احتیاج دارم . همیشه داشتم خودت خواستی تنها باشی .من دلم تنگته! گفت : آرامشمو بهم نزن . گفتم : فقط یه روز مامان . یه روز ببینش من بدون اون زندگی رو نمی‌خوام . از پشت در گفت: مگه من زندگی کردم ؟ مگه گذاشتید ؟ زندگی کنم ؟ تو هم مثل بابات فقط برای خودت منو میخوای به همه گفتم : دختر ندارم ، برو اگه بابات ترو اینجا فرستاده بهش بگو من بر نمی گردم . بغضم گرفت ، نه برای علی ، برای مادرم دلم تنگ شده بود برای دیدنش! چه گناهی کردم به دنیا مادر؟ گفت : من چه گناهی کردم که نمی خواستم اون خونه زندان من باشه ؟ اون مرد بچه میخواست و یه برده که بزرگش کنه ! دیگه چی میخواید؟ پیرزن گفت : اذیتش نکن باز تا صبح گریه می‌کنه عذابش با ماست . سرم گیج رفت روی زمین نشستم . ادامه دارد ... @mahruyan123456🍃
در عشق هزار جان و دل بس نکند دل خود چه بود حدیث جان کس نکند این راه کسی رود که در هر قدمی صد جان بدهد که روی واپس نکند.... @mahruyan123456🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تازمانۍ‌ڪھ‌رسیدن‌بھ‌تو‌امڪان‌دارد زندگۍ‌دردِ‌قشنگۍ‌ست‌ڪھ‌جریان‌دارد.... ‌@mahruyan123456🍃