eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
819 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸ویژگی های شهید🌸 1️⃣همیشه با مهر کربلا نماز می خواند و اگر با مهر دیگری نماز می خواند،پیشانی ایشان ورم و پوسته پوسته می شد.. 2️⃣روی صفحه گوشی خود حک کرده بود غیبت ممنوع🚫 3️⃣اخلاق اسلامی او و احترامش به والدین و نیکی به مردم به برجستگی شخصیت والای او می‌افزود. 4️⃣برای کمک رسانی به هم نوعان خود بسیار کوشش می کرد وکمک های خود را شبانه و مخفیانه به فقرا می رساند👌 5️⃣صله رحم را با همه حتی با کسانی که ایشان را آزرده خاطر می کردند به جا می آورد👌 6️⃣همانند برادران حضرت زینب « سلام الله علیها» بی سر، بی دست، سوخته و... به دیار حق شتافت😭 شهید مدافع حرم حیدر ابراهیم خانی🌹 @mahruyan123456
🌷شهید مرتضی آوینی: دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح چه بسیارند اهل دین🌷 شهید سید مرتضی آوینی @mahruyan123456
سلام شهدایی 🍃 می گـویند : شهـدا رفتند تا ما بمانیم ... ولـــی من می گویـم : " شهـدا رفتند تا ما هم به دنبالـشان بـرویـم " آری ! جـامانـده ایـم ... دل را بایـد صـافــ کـرد ! رزقڪ‌شهـادت سلام‌برشهدا @mahruyan123456
امروز روز بهترین‌هاست روز دوباره برخواستن ، روز دوباره فریاد زدن … پرهای عقاب‌گونۀ خود را باز کن. و به بلندای گیتی پرواز کن… تو محشری دوست پر قدرتم… تو آتشفشانی از جنس عشق و امید هستی… امروزت را زندگی کن بخاطر تمام آنانی که در کنارت هستند… امروزت را عاشقانه پرواز کن در آسمان قلبت… تو تولدی دوباره یافتی در صبح امروز تولدت مبارک ای مهربان ... یه حس خوب ، یه صبح خوب، یه روز خوب ، همه اینها آرزوی منه برای شما دوستان عزیز @mahruyan123456
°•○°•○°•●°•○°•● ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ ﭘﺴﺮﻡ ﺗﻮ ﺟﮕﺮ ﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﺮﺍﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻮﺳﯽ ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡ ﭘﺪﺭﺕ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﻓﺮﻭﺧﺖ ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻨﺮ ﻋﺠﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﯿﻢ ﻭ ﺯﺭﻡ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ °•○°•○°•●°•●
🚨بصورت زنده 🔰سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب روز نیمه شعبان برگزار خواهد شد 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی روز پنجشنبه، ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ مصادف با نیمه‌ی شعبان، سالروز ولادت باسعادت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ملت شریف ایران مستقیم سخن خواهند گفت. 😍🌿♥️🍃 @mahruyan123456
@mahruyan123456 ( مهتاب ) میترا گیر داده بود تا بفهمد چه در این دل من می گذرد ؟ هیچ کسی خبر نداشت چه آشوبی در دلم افتاده بود جز خدا کسی خبر نداشت -- میترا واقعا چیزی نیست بیخود نگران شدی .میدونم که چقدر مهربون و دلسوزی !! اما باور کن اگر چیزی بود اولین نفر این تو هستی که بهش می گفتم . قیافه اش در هم شد و چیزی نگفت . خنده دار شده بود ، لب و لوچه ی آویزان ..‌. -- میترا دیگه قیافت رو اینطور نکن خنده دار می شی . اما باور کن اگر چیزی بود بهت می گفتم . -- برای این که می دونم چیزی هست و بهم نمی گی اما اشکال نداره مهتاب خانم ماه پشت ابر نمی مونه بالاخره که می فهمم . -- باشه اصلا حق با تو ، اما دیگه بیخیال . می گم من حوصله ام سر رفته ، عمه هم خونه نیست از خاطراتش تعریف کنه . -- پس مطمئن شدم که یه طوریت هست .فقط خدا کنه حدسم درست نباشه ... -- چی حدس می زنی؟ -- رک و پوست کنده بهت بگم فکر می کنم عاشق شدی . صورتم گر گرفت و احساس می کردم درون کوره اجر پزی قرار گرفته ام ‌. خجالت می کشیدم . دوست نداشتم کسی بفهمد ، اما میترا زرنگ تر از این حرف ها بود. حرفی برای گفتن نداشتم. حس متهمی که می خواهد اعتراف کند به من دست داده بود . سخت بود اعتراف ، به چند سال عاشقی ... سهم من از این عشق فقط و فقط از دور بود . فاصله ها داشتم .با معشوق زمینی ام . از بد شانسی من بود؛ که عشقی یک طرفه نصیبم شده بود. موشکافانه نگاهی انداخت و دستم رامیان دستانش گرفت : پس حدسم درست بود، وقتی هیچی نمی گی و این طور صورتت سرخ و سفید میشه ... -- از کی عاشق شدی!! اصلا چرا عاشق شدی؟ -- میترا عشق میاد جوری که اصلا نمی فهمی چطور عاشق شدی فقط وقتی می فهمی که شده همه زندگیت ... -- چند وقته مهتاب بهم بگو!! خیلی وقته ، من با این عشق بزرگ شدم عشق بچگی هامه . -- سوالی نگاهم کرد و گفت: یعنی چی؟؟ منظورت کیه ؟؟ عشق بچگی به نظرم معنی نداره ... نویسنده: *ح**ر* ( دل ارا ) @mahruyan123456
@mahruyan123456 : -- وقتی می تونی منو درک کنی که عاشق باشی اون وقته که دیگه باور می کنی . -- ببین مهتاب عشق به نظرم یه دیوانگیه وقتی عاشق میشی دیگه جز اون معشوقت چیزی رو نمی بینی بد هایی که داره رو نمی بینی فقط و فقط خوبی هاش رو میبینی و منتظر هر فرصتی هستی برای دیدنش ... اما واقعا منطقی نیست مهتاب جان ... انتظار این حرفا را نداشتم از کسی که همیشه همدرد درد هایم بود . مرهم زخم هایم، به گمانم باز هم تسکینی است برایم. -- تو دیگه چرا این حرف رو می زنی میترا اصلا انتظار نداشتم ازت تو خودت هم عاشقی ... -- نه مهتاب من عاشق نیستم ، دوست داشتن با عشق خیلی فرق می کنه اگه هم من مهدی رو دوست دارم مهتاب، منو و مهدی نامزدیم ، شیرینی خورده همدیگه هستیم قراره بشه مرد زندگی من . حتی با این وجود چون محرم نشدیم باز هم به خودم اجازه نمیدم پیش روی کنم . حالا نگفتی کیه؟؟ -- علی پسر اصغر آقا . چنگی به صورتش انداخت . عجیب بود این رفتارش . -- وای خدا منو مرگ بده مهتاب ، اصلا می فهمی چی می گی حالت خوبه ؟؟ تو و علی؟؟هیچ فکر کردی چقدر باهم فرق دارین ؟ -- آره می دونم . -- خب آخه دختر مگه تو عقل نداری به خدا نمی فهمم ، چرا به عاقبت این کار فکر نکردی ، این یک کار غیر ممکنه ازت خواهش می کنم نزار بیشتر از این فکر و ذهنت مشغول بشه تو هدف های مهم تری داری یک سال دیگه مونده تا به آرزوهات برسی ...درست رو بخون -- من این حرف ها حالیم نیست میترا ازت دلخورم تو که همیشه می گی تو زندگی چیزی برات مهم نیست جز صداقت و مردانگی و با خدا بودن . حالا که به من رسید آسمون تپید ... حس خفگی داشتم دلم نمی خواست کسی عشقم را سرکوب کند . بی توجه به میترا از اتاق بیرون زده و به حیاط رفتم ... نویسنده: *ح**ر* ( دل آرا ) @mahruyan123456
@mahruyan123456 روی پله ایوان نشستم . هوا سرد بود اما در من تاثیری نداشت . ای کاش زودتر از این زندگی خلاص می شدم . هیچ وقت طعم خوشی را نچشیدم. دلم میخواست اگر پدر هست مادر هم باشد اما هیچ وقت نبود که باهم باشند. روزهایی که بهانه می گرفتم و کفش های پدر را قایم می کردم .تا از خانه نرود . آخر هم مجبور می شد مرا هم با خودش ببرد. دخترک بهانه گیر و نق نقو ، دختری آرام و خجالتی می شد . از ترس این که پدر دیگر مرا همراه خودش به حجره نیاورد ... بچگی هم عالم خودش را داشت بهترین دوران زندگی ام . بچه که بودم آرزو می کردم زودتر بزرگ شوم ... نفهمیدم چطور دوران خوش کودکی ام گذشت . دستی روی شانه ام قرار گرفت . بوی عطر همیشگی اش را حس کردم . -- مهتاب جان پاشو بریم خونه اینجا سرده سرما می خوری . دستش را پس زدم ، احتیاجی به دل سوزی اش نداشتم . -- تو لازم نکرده نگران من باشی ، اصلا دلم می خواد سرما بخورم بلکه بمیرم و از این زندگی راحت بشم . کنارم نشست ‌.و در آغوشم کشید . چقدر محتاج این آغوش بودم . -- قربونت برم ، خدا نکنه این حرفا چیه که می زنی اونوقت من دیگه خواهر شوهر نداشته باشم ؟؟ چشم غره ای رفتم و گفتم: خیلی پررویی ، پس سوری چیه ؟ اون به اندازه ده تا خواهر شوهره . -- من کاری به اون ندارم ، مهم تویی که خودت می دونی چقدر دوست دارم . به خدا قصد نداشتم ناراحتت کنم عزیزم. فقط و فقط نگرانت شدم . دلم نمی خواد لطمه ای به زندگیت وارد بشه چون میدونم چقدر روحیه حساسی داری .مثل گل می مونی تو . -- دیگه حرفات رو زدی میترا الان هم اومدی منت کشی . چرا مگه علی چه عیبی داره ؟ چی کم داره ؟ -- به خدا علی آقا هیچی کم نداره ، نمونه کامل یه مرد تمام عیاره . اما می گم شما ها به هم نمی خورین . اون توی یک خونه پنجاه شصت متری بزرگ شده و یک خانواده ای که اصل اون بر پایه ی اعتقاداتی محکم شکل گرفته . یاد گرفته که نون بازوی خودش رو بخوره و منت کسی روش نباشه . واقعا آدم خود ساخته و قابل احترامیه . اما تو مهتاب الان بگم باز می خوای ناراحت بشی ... -- نه بگو راحت باش بگو که یه دختر بی قید و بندم، ثروتمندم، خانواده ی بی دین و مذهب دارم کسایی که جز پول چیزی نمیشناسن . اما همه اینا رو خودم میدونم . -- من منظوری نداشتم به خدا ، اما خودت که میدونی پس دست بردار از این عشق -- نمی تونم واقعا نمیشه ... -- هیچ فکر کردی شاید یک علاقه یک طرفه باشه این طور بدترین ضربه رو میخوری یکی مثل علی دختری مثل خودش انتخاب می کنه . عصبی شدم و حتی فکر این که علی به جای من دختر دیگری را انتخاب کند دیوانه ام می کرد. فریاد کشیده و گفتم : بس کن دیگه میترا هیچی نمی خوام بشنوم هیچی بزار به درد خودم بمیرم... ادامه دارد... ✍نویسنده : * ح* * ر* ( دل آرا) ❌کپی رمان حرام است ❌ @mahruyan123456🍃
سوال یک دختربچه ۹ساله شیعه ازمدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند🙆👀💫 ما درکلاس ۲۴نفر هستیم، معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره به من میگه : خانم محمدی ، شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه . . . وبه بچه ها میگه: بچه ها ، گوش به حرف مبصر کنید ، تا برگردم . شما میگید پیامبر(ص) از دنیا رفت وکسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد ، آیا پیامبر(ص) ، به اندازه معلم ما ، بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه . . . اسلامی به هم نریزد ؟! جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه: برو فردا با ولی ات بیا کارش دارم ، دانش آموز رفت وفرداش با دوستش اومد. مدیرگفت: پس چرا ولیتو نیاووردی ، مگه نگفتم ولیتو بیار ؟ دانش آموز گفت: این ولیه منه دیگه . مدیر عصبانی شدوگفت: منظور من از ولی سرپرسته ، پدرته ، رفتی دوستتو آوردی؟ دانش آموز گفت: نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سرپرست ، پس چطور وقتی پیامبر میگه این علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست . 👌🏻 بنازم به این بچه شیعه . اگر شیعه ای وعاشق علی و ولایت علی هستی تا میتونی این مطلب رو ارسال کن "یاعلی . . . قول میدی اگه خوندی تو هر گروه هستی پخش کنی 🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪
مژده 🌺ای دل که شب نیمه شعبان آمد بر تن و مرده وبی جان جهان جان آمد 🌸 بانگ تکبیر نگر در همه عالم بر پاست از زمین نور به بالا رود امشب زیرا 🌹 نور خورشید امامت همه تابان آمد قائم آل محمد ( عج ) گل گلزار رسول 🌺🌸 حجت بن الحسن ( عج) آن مظهر ایمان آمد 🌺🌹🌸 اللهم عجل لولیک الفرج @mahruyan123456
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا