eitaa logo
مجله کودکان
18.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
122 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/B69m.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
جوجه جوجه طلائي نوكت سرخ و حنائي تخم خود را شكستي چگونه بيرون جستي گفتا جايم تنگ بود ديوارش از سنگ بود نه پنجره ، نه در داشت نه كسي ز من خبر داشت دادم به خود يك تكان مثل رستم پهلوان تخم خود را شكستم اينگونه بيرون جستم ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
معرفی حیوانات اهلی و وحشی🐶🦁 حیوونا خیلی هستن وحشی و اهلی هستن گاو، بچه اش گوساله بز، بچه اش بزغاله گوسفند و میش و بره می چرند توی دره اسب و شتر تو صحرا بار می برند به هرجا روباه وشیر و پلنگ حیوونای رنگارنگ تو دشت وکوه و بیشه پیدا می شه همیشه 👧🏻👦🏻 برای کودکان ۲ ساله به بالا به صورت ریتمیک بخوانید🥰 _🐶🐱🐭🐻‍❄️🐨🐯🦁🐮____ 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
دیگه رول های دستمال کاغذی رو دور نریزید😁 و به جاش با این عکس‌ها ایده بگیرید و کاردستی‌های جالب درست کنید😍 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
سر مدادی های قشنگ و بانمک😍 حتما ایده بگیرید و برای بچه ها درست کنید. 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
دوستی شیر و شغال 🦁🌲در یک جنگل بزرگ شیر و شغالی زندگی می کردند که با هم دوستان صمیمی بودند. شیر پادشاه جنگل بود و شغال وزیرش. همه ی حیوونای جنگل شیر را دوست داشتند و از وجودش راضی بودند اما شغال همیشه به فکر کشتن شیر بود تا خودش پادشاه جنگل بشه. 🦁🌲یک روز شغال نقشه ای کشید. شیر هر روز نزدیک های ظهر عادت داشت کنار رودخانه بره و از آن آب بخوره. شغال تصمیم گرفت توری را در آن جا پنهان کنه تا هر وقت شیر برای نوشیدن آب به اونجا می ره توش گیر بیفته و بعد اون تور را به داخل رودخانه بندازه و خودش پادشاه جنگل بشه. شغال بدجنس از فکر پلیدش خنده اش گرفت و به خودش افتخار کرد. 🦁🌲روز بعد شیر برای نوشیدن آب به کنار رودخانه رفت و در تور شغال گیر افتاد. شغال که خودش را پشت درختی پنهان کرده بود از مخفیگاهش بیرون آمد. شیر با دیدن شغال خوشحال شد و از او کمک خواست و گفت: لطفاً منو از این تور بیرون بیار. شغال با صدای بلند خندید و گفت: از این به بعد من پادشاه جنگل هستم. 🦁🌲بعد شغال با بی رحمی شیر را توی رودخانه انداخت و به همه ی حیوونای جنگل اعلام کرد شمرده و از این به بعد من پادشاه جنگلم. 🦁🌲شغال با همه ی حیوونا رفتار بدی می کرد و آن ها را مورد رنج و عذاب قرار می داد. بعضی از حیوونا از بی رحمی های شغال خسته شدند و از جنگل فرار کردند. 🦁🌲بعد از چند هفته یک شیر از باغ وحش فرار کرد و به جنگل آمد. شیر متوجه ی یک خرس غمگین شد. ازش پرسید: چرا شما اینقدرغمگینی؟ خرس گفت: شغال، شیر شاه ما رو کشته و حالا خودش توی جنگل فرمانروایی می کنه. اون خیلی بی رحمه و خیلی از حیوونا به خاطر رفتارای اون جنگل رو ترک کردند. 🦁🌲وقتی شیر این حرف ها رو در مورد شغال شنید، خیلی ناراحت و خشمگین شد. از خرس آدرس شغال رو گرفت و به سمت خونه ی شغال رفت. شغال سعی کرد فرار کنه ولی موفق نشد.و شیر اونو به زندان انداخت. از اون به بعد همه ی حیوونای جنگل شیر را پادشاه خود می دونستند و همه از اون راضی بودند. 🦁🌲از اون زمان به بعد دیگر هیچ شیری با هیچ شغالی دوست نشد... 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
🍂 داستان کودکانه عقاب 🍂 🎩 روزي روزگاري پيرمرد هيزم شکني در روستايي زندگي مي کرد. او مثل هر روز به جنگل رفت و چوب هاي کوچک را شکست. ناگهان لابه لاي هيزم ها عقابي را يافت. سريع هيزم ها را کنار زد و عقاب را آزاد کرد. 🎩 عقاب پرواز کرد و رفت. بعد از مدتي يک روز هيزم شکن مثل هميشه به جنگل رفت و روي صخره اي ايستاد تا عقاب را تماشا کند.عقاب پرواز کرد و بالاي سر پيرمرد آمد و کلاه او را برداشت و دور شد. پيرمرد خيلي عصباني شد. 🎩 از صخره پايين آمد و به طرف عقاب دويد تا کلاهش را از او بگيرد. ناگهان پيرمرد از پشت سرش صداي وحشتناکي شنيد. 🎩 ايستاد و پشت سرش را نگاه کرد. همان صخره اي که چند لحظه ي پيش روي آن ايستاده بود، فروريخته بود. او به عقاب نگاهي انداخت. متوجه شد عقاب کار نيک او را فراموش نکرده است. مهديه کريمی_ماهنامه مليکا 🤹‍♂️@majaleh_kodakan