🔴 علامه مجلسی باب الائمه
🔸 آیت الله شبیری زنجانی :
🔹 روزی صاحب جواهر الکلام در مجلس درس فرمود: دیشب خوابی دیدم که گویا به مجلس بزرگی وارد شدم که تعدادی از علمای در آنجا بودند و بر در دربانی بود.
🔹 اجازه خواستم، مرا داخل نمود. چون وارد شدم، دیدم که در آن مجلس تمامی علمای گذشته و متأخر گرد آمده اند و در صدر مجلس علاّمه مجلسی نشسته است.
🔹 تعجّب کردم و از دربان پرسیدم: علّت اینکه علاّمه مجلسی در صدر مجلس نشسته است، چیست؟
🔹 گفت او نزد ائمه علیهم السلام به «باب الأئمه» معروف است و این مقام به این جهت به ایشان تعلّق گرفته است که وی در میان شیعه، سنّت چاووش را برای زوّار برقرار نموده است.
🔹 شاید مقصود از چاووش، تألیفات و مصنّفات او باشد و منظور از زائر، هر کسی باشد که بخواهد به حریم آستان معصومین علیهم السلام و پیشگاه مقدسشان نایل گردد.
📚 جرعه ای از دریا، ج ۲ ص ۳۲۳
🆔 @majleci
🔴 خصوصیات اخلاقی علامه مجلسی:
🔷 مرحوم سید نعمت الله جزایری شاگرد علامه می نویسد: «من چهار سال در منزل علامه مجلسی سکونت داشتم در این مدت حتی یک عمل مباح از مجلسی ندیدم تا چه رسد به اینکه یک عمل مکروه از او دیده باشم!
هر چه بود یا عمل واجب بود یا مستحب. حتی عمل مباح از او سر نمی زد.»
🔶 اوقات مجلسی مستغرق در خدمت به مردم و اجتماع بود و لحظه ای فراغت نداشت.
از صبح تا شام به کار مردم و دعاویشان رسیدگی می کرد. تدریس، مباحثه، نماز جمعه و جماعت، دید و بازدید ها از جمله کارهای روزانه ی او بود.
🔵 نزدیکی او به سلاطین به خاطر خدمت به مردم بود، چون به هر حال فرمانروایان حکومت می کنند و اگر افراد شایسته در دستگاه حاکم وقت نباشند، جای آنها را افراد ناشایست پر می کنند و سرانجام کار جامعه و مردم به فساد می کشد.
🆔 @majleci
🔴 لباس علّامه؛ ساده زیستی
🔷 در زمان مرحوم مجلسی اجناس خارجی و لباس های بیگانه به این معنا و مفهومی که حالا در بین ما هست متداول نبود و بیشتر اجناس ایرانی همچون ابریشم و زعفران به خارج صادر میشد و در مقابل مقدار جزئی پارچه وارد می گردید.
🔶 علامه مجلسی و علمای هم عصر او دارای لباس های ساده ای بودند. در تصویری که از علامه مجلسی در دست است مرحوم مجلسی با لباسی درباری به نظر میآید که لباس فاخر و ترمه باشد، ولی با اندک دقتی روشن میشود که این لباس از ترمه نیست و نوعی لباس پارچه بوده است که در یزد می بافند و نوعی قدک کرباس رنگی است. عمامه ای هم که به سر می نهادند از کرباس بوده است.
🔵 خوراک و ناهار و شام ایشان بسیار ساده و درِ خانه اش هم به روی مردم باز بود.
همواره در منزلش، از عده ای فقرا و مردم عادی آن هم بر سر سفره ای که خود می نشست پذیرایی می نمود. از نزدیک به درد دل آنها گوش فرا می داد و نیازشان را برطرف می کرد.
🔺 با اینکه شیخ الاسلام و امام جمعه بود هیچگونه -به قول معروف- کبکبه و دبدبه ای نداشت.
🆔 @majleci
🔴 تجلیل در طلب حلّیّت
🔷 جناب آخوند ملا محمد باقر مجلسی روزی در مجلس بعضی از اعیان نشسته بود و آن شخص حکایت کرد که فلان کس از فقهاء کربلا است و قائل است به این که شراب پاک است! علامه مجلسی فرمود: غلط کرده است شراب نجس است.
🔺 سپس آخوند علامهمجلسی از مجلس برخاست و بر مرکب خود سوار شده به کربلا آمد، و به محض ورود به کربلا، اول به درب خانه آن فقیه رفته که من در این خصوص تو را غیبت کردم برای آنکه مردم در خوردن شراب و مباشرت آن تجرّی (جرأت پیدا کردن بر انجام کار گناه و معصیت) ننمایند. اکنون آمده ام و از تو استغفار و طلب بخشش می نمایم.
🔺 آن فقیه او را عفو فرمود، پس از آن به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرف شد و بعد به اصفهان مراجعت کرد.
🆔 @majleci
🌟 شهادت چهل بنده مومن
🔴 محدث نوری مینویسد: شیخ و دیگران روایت کرده اند از حضرت صادق علیه السلام آن حضرت فرمودند: «در زمان حضرت داوود مرد عابدی در بنی اسرائیل بود خداوند به داوود پیامبر وحی فرستاد که وی ریاکار است.
🔺 چون آن مرد عابد از دنیا رفت، آن حضرت به جنازهاش حاضر نشد؛ اما ۴۰ نفر از بنی اسرائیل گفتند: بار پروردگارا! ما جز خوبی از او چیزی نمی دانیم و تو از ما به حال او داناتری پس او را بیامرز! چون او را در قبر نهادند؛ ۴۰ نفر دیگر همین عبارت را گفتند.
🔺 در این هنگام خداوند متعال به داوود وحی فرستاد چرا بر بنده ی ما درود نفرستادی؟! در جواب داوود عرضه داشت خداوندا تو خود مرا از حال او باخبر ساختی وحی رسید که جماعتی به نفع او شهادت دادند و من شهادت آنان را پذیرفتم و آمرزیدم، اگر چه من می دانم آنچه را که آنان نمی دانستند.»
📚 زندگینامه علامه مجلسی، صفحه ۸۱
🆔 @majleci
🔴 علامه مجلسی بنیانگذار یک سنت حسنه
🔷 محدث نوری از قول سید نعمت الله جزایری نقل می کند: «علامه مجلسی دستور می داد که ۴۰ نفر مومن بر کفن دوستان مومنشان شهادت بنویسند که او مومن است و خود علامه مجلسی در حال صحت و سلامت شهادت خواست و من از جمله کسانی بودم که بر ایمان او شهادت دادم و بر کنار کفنش نوشتم.»
🔶 سید جزایری در ادامه می نویسد:
« از مجموع مطالب گفته شده استفاده میشود علامه مجلسی موسس این سنت سنیه بوده، که تاکنون در بین شیعه معمول و متداول است.»
🆔 @majleci
🔴 هیبت و وقار علامه در عین شوخ طبعی
🔷 محدث جزایری در کتاب خود «انوار نعمانیّه» می گوید: رابطه من با استادم مولف کتاب بحار الانوار، بدین گونه بود که وقتی در اصفهان نزدیک ایشان درس می خواندم، از میان شاگردانش که به هزار نفر می رسید مرا به شایستگی و معاشرت خود برگزید و من شب و روز با او بودم.
🔶 و چون به تالیف کتاب بحار الانوار پرداخت من نیز به جهت مصالحی که تالیف آن کتاب اقتضا می کرد شب را با وی بیدار می ماندم. او با من بسیار شوخ طبعی و خنده رویی و بذله گویی می نمود تا از مطالعه ملالی نیابم و با این همه هنگامی که می خواستم برایشان وارد شوم ساعتی را پشت درب می ماندم تا قلبم _که به واسطه هیبت و وقار و احترام او مضطرب میشد_ آرامش یابد، آنگاه خود را مهیای ملاقات با او نموده و بر او وارد می شدم.
سوگند به آن ذات شریف و آن روزهایی که در کنار همدیگر سپری کردیم و امید بازگشت آن روزگار را داریم، هیبت و جلال او سبب می شد برخورد با شیران را از وارد شدن برایشان آسانتر بیابم!!»
🔺محدث جزایری ادامه میدهد:
«استاد ما مؤلف بحار الانوار _که خدای روزگار سعادتش را مستدام دارد_ کتاب های روایی را به شاگردانش امانت می داد، زمانی که کتاب را بر می گرداندند ایشان از لابه لای اوراق کتاب ریزه های نان پیدا میکرد که نشانه پر خوری امانت گیرنده ی آن کتاب است.
به همین جهت وقتی که کتاب ها را به یکی از طلاب به امانت می داد به او می گفت: اگر برای نان خوردن ظرفی داری کتاب را به تو عاریت می دهم و الّا مادام که کتاب نزد تو است، ظرفی را به تو عاریه می دهم.»
🆔 @majleci
🌟وصیت نامه علامه مجلسی ( رحمة الله)
◽️(قسمت اول)
🥀علامه مجلسی در سال ۱۱۰۸ هجری قمری یعنی دو سال قبل از رحلت خود وصیت نامه ای در دو قسمت تنظیم می کند که یک قسمت آن با ترجمه فارسی در سالنامه پاس سال ۱۳۳۳ شمسی به چاپ رسیده است. رونوشت آن از این قرار است :
✨به نام خدای بخشایشگر مهربان
خدایا! ای آفریننده آسمان و زمین! دانای نهان و آشکار! بخشایشگر مهربان! خدایا در دار دنیا با تو عهد می کنم، خدایا! گواهی می دهم که البته معبود بحقّی جز تو نیست، تو یکتایی و برای تو شریکی نیست و البته محمد که خدا بر او و آلش درود فراوان بفرستد بنده تو و رسول تو است و البته بهشت راست است و البته دوزخ راست است و البته برانگیخته شدن مردگان راست است و حساب راست است و برآورد عمل راست است و قبر راست و ترازوی عمل راست است و البته دین همان گونه است که فرموده ای و البته اسلام همان گونه است که مقدر فرموده ای و البته گفتنی همان است که گفته ای و البته تو خدای حق آشکاری و ابهامی در اثبات وجودی تو نیست، خدایا از جانب ما مسلمانان به محمد -که بر او و آلش درود پیاپی می فرستی- بهترین پاداش را عنایت فرما و (مکتب) محمد و آل محمد را توام با سلام، امان از هر گزند، زنده و جاوید نگه دار.
خدایا! ای اندوخته و ذخیره من هنگام اندوه و گرفتاری من، ای یار من هنگام سختی من، و ای ولی نعمت من، معبود من به معبود پدران و مادرانم. هیچگاه مرا یک چشم به هم زدن به خودم وامگذار، زیرا اگر تو مرا به اندازه یک چشم به هم زدن به خودم واگذاری البته به شرّ نزدیک می شوم و از خیر دور می گردم. پس وحشت مرا در قبر به آرامش مبدّل ساز و برای روزی که تو را ملاقات می کنم در حالیکه نامه اعمالم گسترده است نزد خود عهد ی قرار بده که در امان تو باشم.
ستایش خاص خدایی است که او باقی می ماند و بس. و عظمت و سلطه و دولت او جاوید می ماند و بس. او کسی است که به قدرت و بقا تشرف دارد و بندگان را به مرگ و فنا مقهور ساخته است و دادن نعمت های ظاهر و باطن بر عهده اوست و بس. و درود پیاپی بر سید رسولان و فخر جهانیان و شفیع روز جزا و بالخصوص وصی محمد و حبیب او و جانشین بر امتش امیرالمومنین و اشرف الوصیّین.
اما بعد! بالنّتیجه این وصیت نامه ای است که گنه کارِ خطا کارِ لغزش کار کوتاهی کننده نارسا، محمد باقر، پسر مولی محمد تقی -نامه عملشان به دست راستشان داده شود و به حساب آسان محاسبه شوند- به سوی فرزندانش و خویشانش و قبیله هایش و رفیقانش و همشهریانش و سایر مردم با ایمان وصیت کرده است.
🔹ادامه دارد...
🆔 @majleci
◽️(قسمت دوم)
🔺به آنان وصیت می کنم به شهادت دادن به اینکه به غیر از آن غیب مطلق، معبود به حقی نیست، یکتاست او، و شریکی ندارد، و به اینکه محمد صلی الله علیه و آله سید انبیا و نخبه ی اصفیاء و بنده خدا و رسول خدا و پیامبر خدا و حبیب خدا است و به اینکه امیرالمومنین علی پسر ابی طالب و امامان یازدگانه از نسل علی علیه السلام، همان ها که آخر آنان خاتم ایشان است. معصوم اند و مطهرند، و امامت و خلافتشان از خدا و از رسول خدا منصوص است -صلوات خدا بر پیامبر و امامان همگی- و این امامان حجت های خدایند بر مردم و بعد از سید المرسلین، اشرف خلایقند.
🔺و به این که مرگ راست است و سوال قبر راست است و برانگیخته شدن مردگان راست است و آمدن به محشر راست است، و رجعت که فقط طایفه امامیه به آن قائلند راست است، و به اینکه صراط و میزان و حساب و بهشت و جهنم راست است، به این که جمیع آنچه که پیامبر -درود متّصل خدا بر او و آلش- آورده است، همانگونه که خود بیان فرموده، و اوصیاء آن حضرت علیه السلام واضح کردهاند راست است، و به این که خدا همان غیبِ مطلقِ حقِّ آشکار است، پوشیدگی و ابهامی در ثبوت وجود او نیست.
🔺به خواست خدا بر آنچه گفته شد زنده می مانم و بر آنچه گفته شد می میرم و بر آن چه گفته شد برانگیخته می شوم.
🔺پس مسلمانان و خودِ خطاکارم را سفارش می کنم به تقوای خدا و متابعت فرمان های خدا و دوری از خشم گاههای خدا و توکل بر خدا در جمیع امور دنیا و دین و تمسک به ریسمان محکم خدا یعنی پیروی از آثار ائمه طاهرین علیهم السلام و کوشش تمام در نشر آثار امامان و ترویج اخبار آنان چه اینکه در این زمان وسیله ای نمی دانم که بتوان به درجات عالیه و سعادت باقیه دست یافت که محکم تر از آن اخبار و آثار باشد و محققا آنچه از راه های نجات به برکات ائمه هداة بر من آشکار شده در مصنفات عربی و فارسی خودم به اندازهای که برای طالب حق و یقین کفایت کند بیان کردهام بالخصوص در دو رساله عقاید و کتاب «حق الیقین» خودم و لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.
🔺سپس البته من فرزندانم را سفارش می کنم به موافقت با هم و ترحم و عطوفت با یکدیگر و اینکه کوچکترشان احترام بزرگترشان را رعایت کند و بزرگترشان به کوچکترشان مهربانی کند و در هیچ چیزی از کارهاشان اختلاف نکنند که بالنّتیجه دشمنانشان بر آنها چیره می شود و قرار دادم ولایت فرزندان خردسالم را و پرداخت دیونم و عمل به وصایایم را با نور چشمم و پاره جگرم «محمدرضا» با نظارت دو عالم عامل زیرک پرهیزکار: دوست دلم و پسر برادرم، مولانا محمد نصیر و سید نیرومند علامه امیر محمد صالح با حضور هر دو و اگر هر دو حاضر نباشند هرکدام که حاضر بودند پس باید وصیّ و دو ناظر توافق کنند و باید تراضی نمایند و اهتمام کنند محض خدای تعالی و برای بعضی حقها که بر آنان دارم اگر معترفند که برای من حقی در ذمه ی آنان است.
🔹ادامه دارد ...
🆔 @majleci
◽️(قسمت سوم)
🔴 پس از وصیت اول من به آنان رعایت فرزندان صغیر من و تعلیم شان و تربیت شان است با لطف و نرمی و تنگ نگرفتن امور زندگانی است بر آنان، سپس پرداخت قرض های من است که نزد آنان مظنون است گرچه بر حسب موازین شرعی ثابت نشده باشد و باید در ابراء ذمه ی من از حقوق خدای تعالی و حقوق مردم بر من کوشش خود را به کار ببرند و دوست می دارم اگر در شهر اصفهان مردم مرا در جوار پدرم -خدا روحش را پاکیزه کند- دفن کنند.
⚪️ اگر مکانی مناسب میسّر شود، اگر چه به برداشتن صفهای باشد که به خارج باز است، تا حدی که احداث قبر و لحدی در آن ممکن شود که ضرر به آنچه زیر آن است نرساند یا در میان گنبد مقابل قبر پدرم در محلی که آقا جلال معرف برادر دینی به مدفن پدرم -روانش پاکیزه باد- ممکن شود مانند خانه حکیم که سید حسین علی پسر خواهرم آن را گرفته است، زیرا امکان دارد از بالای رهگذر عمومی یا زیر آن راهی به یکدیگر احداث کنند، در این صورت باید بخرند و وقت نمایند برای مدفن من و مدفن فرزندانم و خویشانم.
🔵 سپس البته تصنیفات خودم را هر آنچه به خط خودم است خواه کل آن به خط خودم باشد یا بعض آن، یعنی نسخه های اصلی را بر کافه ی مومنان وقت نمودم، خواه آن تصنیفات عربی باشد یا فارسی، و همچنین نسخه هایی که از روی آن برای مردم نسخه برداشته ام و تولیت آنها را به اصلح اولاد ذکورم و با تساوی در صلاح، سپس تولیت با اعلم است با تقدم طبقه اعلی بر اسفل، اما صالحی که نسخه ها را ضبط کند و به مستحق آنها برساند و با فقد صالح بین اولاد ذکور و اولاد اولاد آنان -العیاذ بالله- سپس تولیت مفوّض است به اصلح اولاد برادرانم، سپس به اصلح اولاد دخترانم، سپس به اصلح اولاد خواهرانم یا نبودن آنان -العیاذ بالله- پس امر تولیت مفوض است به عالم محدث موافق با مسلک من از شاگردانم خواه با واسطه شاگردم باشد خواه بی واسطه و با عدد و اشتباه در اصلح یا نزاع در جمیع مراتب مذکوره پس تولیت مفوض است به کسی که قرعه شرعیّه او را معین می سازد.
🔺 و با زنده بودن فرزند عزیز صالح ملا محمدرضا برای متولی سزاوار است که کتابها را از دست او نگیرد زیرا البته او به مواقع کتابها شناسان تر است.
🔺 و از فرزندانم خواهش می کنم که مصاحبت اشخاصی که از قدیم با من بودهاند ترک نکنند و کسی را که عهد و پیمان و دلسوزی ندارد در کارهای خود دخالت ندهند.
🔹 ادامه دارد ...
@majleci
◽️(قسمت آخر)
🔴 و همین گونه تولیت کتابهایی را که از درآمد حمام وقف نمودهام همان حمامی که پادشاهی نیکوکار آمرزیده شاه سلیمان - خدا وی را در بالاترین غرفههای بهشت جای دهد - وقف فرموده به گروه مذکور به ترتیب مزبور تفویض کردم.
🔵 و همین گونه تولیت کتاب هایی که در ابتدا از من بوده یا بعد از رحلت پدرم - خدا قبرش را نورانی کند- از من بوده مثل کتاب های حدیث از حافظ کاظم و سید محمد علی- رحمت خدا بر آن دو- و کتابهای حدیث از سید نیکوکار شاه ابوتراب -خدا او را با ائمه طاهرین محشور فرماید- به کتاب های سید بزرگوار سید حسن از آل براق -خدا روحش را شاد فرماید- و کتابهای میرزا غیاث و غیرها.
🔺 و کتابهای پدرم علامه ،خدا مقامش را بلند کند - یعنی کتاب تهذیب دو مجلد که محققا چند بار با نسخههای شیخ بهایی مقابله گردیده و مجلد اول از کتاب کافی و کتاب فقیه و کتاب رجال سید مصطفی - خدا او را رحمت کند- که پدرم به خط شریف خود بر آنها حاشیه نوشته و هر آنچه که و هر آنچه از مصنفات پدرم -خدا روانش را پاکیزه کند - به خط خود او است است از عربی و فارسی کل آن ها بر کافه مومنین وقف است.
🔷 و همین گونه صحیفه ی کامله که به خط پدرم است و مجموعه مشتمل بر اشعار و غیر ها که به خط پدرم است و در جمیع آنچه ذکر شد تولیت به ترتیب مذکور است.
🔶 و همین گونه قرآنی یا کتاب صحیفه ای یا دیگر کتابها که من بر آنها سمت نظارت داشتم یا بر آنها سمت تولیت داشتم، مگر موقوفه ای که برخلاف ترتیب مذکور شرطی داشته باشد که در این صورت باید به مقتضای شرط رفتار شود.
املاک موقوفه
⚪️ ملک کربکندی و مصارف بریه وقف است پس باید درآمد آن جمع آوری شود و در شب های جمعه و روزهای جمعه و بقیه اوقات شریفه ی دیگر، صرف فقرا و مساکین از سادات و غیر هم بشود، و همین گونه درآمد زمینی که در حوالی اشکاوند است که از اوقاف جدّه ی فرزندم محمدرضا است، و درآمد کاروان سرای واقع در تل عاشقان مصارفش در وصیت نامه معلوم است.
🔺و سایر وصایا را در ورقه ی دیگری نوشتم و آن را در جوف همین ورقه ی وصیتنامه گذاردم جمیع آنها به خط خود من است و مهر من بر آنهاست، پس هر که بعد از این، وصیت نامه مرا شنید و آن را تبدیل کند پس جز این نیست که گناه تبدیل بر عهده ی کسانی است که آن را تبدیل می کنند.
✨ و این وصیت نامه در بیستم از شعبان المعظم سال یک هزار و یکصد و هشت نگاشته شد.
(پایان وصیت نامه)
🆔 @majleci