eitaa logo
مجلس شهدا
920 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
8.5هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات👇 @abre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
4_592135892580171991.mp3
3.95M
حجت الاسلام دارستانی قسمت 23 🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
🍃 سردار حاج قاسم عزیز... در کنار جانباز عزیز حاج امیرحسین حاجی نصیری 🍃 🌷 @majles_e_shohada 🌷
فتاة الفاطمه(س): 🔹باید عمری به دنبال امام زمانت بدوی... #بسوزی و #زمین_بخوری... تا عاقبت ... شهیدت کنند ... 🔸شهادت به این آسانی ها هم نیست ... اما دست یافتنی ست.. 🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
💠شهید مهدی زین‌الدین 🌷چشمشان که به مهدی افتاد، از خوشحالی بال درآوردند. دوره‌اش کردند و شروع کردند به شعار دادن: «فرمانده آزاده، آماده‌ایم آماده!» هر کسی هم که دستش به مهدی می‌رسید، امان نمی‌داد؛ شروع می‌کرد به بوسیدن. مخمصه‌ای بود برای خودش. خلاصه به هر سختی‌ای که بود از چنگ بچه‌های بسیجی خلاص شد، اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد، با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب می‌زد: «مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا این‌قدر بهت اهمیت می‌دن، تو هیچی نیستی؛ تو خاک پای این بسیجی‌هایی...». 📚کتــاب 14 سردار، ص۲۹ - ۳۰ 🌷 @majles_e_shohada 🌷
✍چهره های گرد آلود و خاک گرفته ی بچه های جبهه رو که می دید. اونها رو در آغوش می گرفت و خودش رو بهشون متبرک می کرد. همین اخلاصش بود که قلب نیروها جایگاه محبتش شده بود و همه رو شیفته ی مرام خودش کرده بود. #شهید_حاج_حسین_خرازی 🌷 @majles_e_shohada 🌷
‼️احکام سجده 🔷هرگاه هنگام سجده متوجه شود که پیشانی وی به خاطر مانع از قبیل چادر، روسری و مانند آن با مهر تماس ندارد، واجب است بدون این‌که سر خود را از زمین بلند کند، پیشانی‌اش را حرکت دهد تا روی مهر قرار بگیرد و اگر سرش را از زمین بلند کند، چنانچه این کار بر اثر جهل یا فراموشی بوده و فقط در یکی از دو سجده‌ی یک رکعت آن را انجام داده نمازش صحیح است و اعاده واجب نیست، ولی اگر این کار با علم و عمد بوده و یا در هر دو سجده‌ی یک رکعت آن را انجام داده نمازش باطل و اعاده‌ی آن واجب است. 📕منبع: رساله آموزشی امام خامنه‌ای 🆔 @resale_ahkam
🌹سالِ بعد . . این ایام یڪ عدہ را با نامِ شهـید مے شناسند هـمان هـایی ڪہ مے دانستند چگونہ . . بخواهـند و بگیرند🕊 الهی_رزقک_شهادت🕊 🌷 @majles_e_shohada 🌷
#مهدےجان_عج تو آن گل خوشبو هستے ڪہ عطر دل نوازت، هستے را پر مے ڪند! و بہ مشام ما، تنها، رایحہ اے از تو رسیده! لحظہ لحظہ ام مالامال از عشق توست... 🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیعه میمیرد ولی هرگز نمیگردد تمام جز شهادت خوش سرانجامی نمیدانیم ما یک اشاره گر نماید رهبرم سید علی از برای او همه عمار و سلمانیم ما 🌷 @majles_e_shohada 🌷
#ڪلام_شهید « خداونـدا ... تو خود می‌دانی ڪہ بهتریـن لحظـه زندگـی‌ام زمانی خواهد بود کہ خونِ بدنم به محاسنم خضاب گردد و جانم را در راه اعتـلای دین تـو تقدیـم ڪنم » خوشا به حالت شهیـد چه زود حاجـت روا شـدی برای ما جاماندگان هم دعایی کن ... #شهید_حسن_عشوری #سربازگمنام_امام_زمان_عج #شهادت_۲۴خرداد۹٦_چابهار #اولین_سالروز_شهادت 🌷 @majles_e_shohada 🌷
سلام ای گل غایب✋ آبها نام تو را زمزمه می كنند درختها به احترام تو سبز میشوند نسیم دعای ندبه را در گوش سروها میخواند شكفتن گل رویت بهترین هدیه برای منتظران است عیدت مبارک ای روزه دار حقیقی ای صاحب الزمان عج 😊 🌷 @majles_e_shohada 🌷
🌷🍃 اللهم ادخل علي اهل القبور السرور دراين آخرين روز از ماه رحمت و غفران الهي و آخرين #پنجشنبه از ماه #رمضان نثار كنيم دسته گلي از فاتحه و صلوات به ارواح پاک شهدا 🌷 @majles_e_shohada 🌷
از شهدا به جامانده ها؛ هنوز هم شهادت مےدهند اما بہ "اهل درد" نه بے خیال ها فقط دم زدن ازشهـدا افتخار نیست... باید زندگےمان، حرفمان، نگاهمان، لقمه هایمان، رفاقتمان هم بوی #شـهدا بگیرد ...😔 🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مباااااااااااااااااارک باد✨💥✨🌸🌼🌷🌹🌻🌺💐🌸🌼🌷🌹🌻🌺💐🌸🌼🌷🌹🌻🌺
✅اقامه نماز عید سعید فطر روز جمعه ۲۵ خرداد ساعت ۸:۰۰ صبح به امامت رهبرمعظم انقلاب امام خامنه ای در مصلای امام خمینی(ره) برگزار می‌شود. حفظ الله مولای ما 🌷 @majles_e_shohada 🌷
🔸 مبلغ زکات فطره برای سال ۱۳۹۷ 🌷 @majles_e_shohada 🌷
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹 همرزم شهید حاج مرتضی مسیب زاده 🌺بهش گفتم حاجی عکس بچه تو زدی جلوی چشمت سنگینت میکنه، نمیزاره راحت بپّری ، دلت دنیایی میشه... خندید و گفت : داداش ! عکس نازنین زهرا رو آوردم اینجا که با تمام دلبستگی هام فدایی امام زمانم بشم.🍃 منظره ی پشت این شیشه جبهه ایه که حق رو سر میبرّن و باید عشق به ولایت رو ترجیح بدیم به عشق های زمینی. من که هیچ ، دخترم ، عشقم ، زندگیم
سلام دوستانی که تمایل به تبادل دارند اطلاع بدهند ممنون
مجلس شهدا
دو قسمت دیگر از رمان #به_همین_سادگی امیدوارم‌ راضی شده باشید🌺
پارت سی و‌پنجم -بدت نمیاد؟ با پرسشش کمی خندیدم، اون تپش قلبم درمون بگیره. -از چی؟ دستهای گره کرده مون رو بالا آورد و جایی نزدیک بینیم نگه داشت. -اینکه دستهام سیاهه و بوی روغن ماشین میده. با بهت تک خندهای کردم و چرا اینقدر جدی بود؟ -بیخیال امیرعلی، داری سر به سرم میذاری؟ اخمش بیشتر شد و جدی بودنش بیشتر به رخ کشیده شد. -سوال پرسیدم محیا! لبخندم جمع شد و نگاهم مات. دستهامون رو جلوتر آورد. -بوش اذیتت نمیکنه؟ از بوی تند روغن ماشین و بنزین متنفر بودم؛ ولی نمیدونم چرا امشب اذیت نشدم، تازه به نظرم دوست داشتنی هم اومد وقتی که قاطی شده بود با عطر دستهای خسته ی امیر علی. آروم سر تکون دادم و نفس عمیقی کشیدم. -نه خیر اذیتم نمیکنه؟ به چی میخوای برسی؟ نمیفهمم منظور حرفها و طعنه هات رو. نگاه آرومش که سر خورد توی چشمهام، باز هم لبخند نشست روی لبم و بی هوا شدم اون محیای عاشق و خیال پردازیهاش. هر دو دستش رو به هم نزدیک کردم و بـ ـوسه ی نرمی روشون نشوندم و باز هم نفس کشیدم عطر دستهاش رو که امشب عجیب گرم بود. باز هم شوکه شد و یه قدم عقب رفت؛ ولی دستهاش بین دستهام موند. چرا نمیخواست عادت کنه بین خودم و خودش این بـ ـوسه ها طبیعیه؟! مهربون شدم که چشمهاش رو صاف کنه و من رو ببینه. -آب حیاط سرده بیا بریم روشویی توی راهرو دستهات رو بشور. چشمهاش رو روی هم فشرد، محکم. این بار نفهمیدم عصبی بود یا کلافه، نفسش رو که با صدا بیرون داد با هم رفتیم توی خونه و من یکی از دستهاش رو ول نکردم و این حق من بود. درِ دستشوییِ توی راهرو رو با دست آزادم باز کردم و خواستم برم که اینبار امیرعلی انگشت هام رو بین دستش فشرد و من جونم برای همین کارهای کوچیک میرفت. -صبر کن، کجا میری؟ سر بلند کردم، دلم نگاه کردن به چشمهاش رو میخواست و کمی ناز کردن. -میرم تو خونه دیگه. تو هم دستهات رو بشور و بیا. دستم رو رها کرد، شیر آب رو باز کرد و دستهاش رو صابون زد. -بیا اینجا. ابروهام بالا پرید و من یکی به دو کردن قلبم رو چه میکردم از اون فاصله نزدیک؟! بدون اینکه به من نگاه کنه گفت: 🌷 @majles_e_shohada 🌷