eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
10 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
. تا شهنشاه شهیدان ز حقیقت دم زد آتش عشق حقیقی به دل عالم زد شاه احرار جهان در ره عشق ابدی هرکجا رفت ز معشوق حقیقت دم زد قائد اعظم اسلام، حسین بن علی رأیت عدل به بام فلک اعظم زد میر میدان فضیلت به هواداری دین در صف ماریه بر رغم عدو پرچم زد مدعی خواست که آگه شود از عالم عشق تیغ حق گشت عیان، گردن نامحرم زد نوحِ کشتیِ نجات از ره اخلاص عمل بهر آزادی دین، یکدله دل بر یَم زد با ید فضل و کرم، پور یداللَه نه عجب مشت حق بر دهن دشمن دین محکم زد یکسره کرد فدا خیل جوانان حرم پشت پا بر همه اندوه و ملال و غم زد حرمله حنجر اصغر بدرید و تیرش زو گذر کرد و به قلب نبی اکرم زد عاقبت کرد فدا جان به ره عزت دین داغ این واقعه بر قلب بنی آدم زد مظهر جود و کرم جان به ره جانان داد خط بطلان ز سخا بر کرم حاتم زد شجر دین چو ز خون گلویش یافت ثمر ریشه ی ظلم، ز بستان جهان کم کم زد کاخ بیداد فرو ریخت چو با تیشهٔ عدل دستگاه خلل و کفر و ستم، بر هم زد بر سر بام جهان کوفت درفش توحید بعد از آنی که به دل‌ها شرر ماتم زد ظلم و بیداد چو بنمود یزید بَدکیش نام او دهر، ردیفِ پسر ملجم زد (شمس قم) چونکه بوَد نوحه‌گر آل عبا کوس آزادگی و فخر، به مُلک جم زد مرحوم
. با هر غمی شبیه و برابر نمی شود هر روضه ای که روضه ی اصغر(ع) نمی شود زخمی گذاشت حرمله بر قلب اهل بیت زخمی که بسته تا صف محشر نمی شود شش ماهه را ز شیر مگر می شود گرفت!!!؟ باشد، به دست تیر که دیگر نمی شود اصلا به فرض جرم پدر، هیچ کودکی با حکم هیچ محکمه کیفر نمی شود آخر جواب اشک و تلظی ،سه شعبه نیست آنهم روانه سوی کبوتر نمی شود ظلمت به روی پیکر خورشید اگر چه تاخت بر روی جسم غنچه ی پر پر نمی شود! باب الحوائجی است که جز با نگاه او احوال شهر غم زده بهتر نمی شود هرکس گرفت حاجت از او غرق اشک گفت: هر روضه ای که روضه ی اصغر(ع)نمی شود .
. با سیلی و زور هرچه زیور بردند... از روی سرش به زور معجر بردند... از خار مغیلان و بیابان که گذشت آغوش پدر خواست ولی سر بردند...
. با هر غمی شبیه و برابر نمی شود هر روضه ای که روضه ی اصغر(ع) نمی شود زخمی گذاشت حرمله بر قلب اهل بیت زخمی که بسته تا صف محشر نمی شود شش ماهه را ز شیر مگر می شود گرفت!!!؟ باشد، به دست تیر که دیگر نمی شود اصلا به فرض جرم پدر، هیچ کودکی با حکم هیچ محکمه کیفر نمی شود آخر جواب اشک و تلظی ،سه شعبه نیست آنهم روانه سوی کبوتر نمی شود ظلمت به روی پیکر خورشید اگر چه تاخت بر روی جسم غنچه ی پر پر نمی شود! باب الحوائجی است که جز با نگاه او احوال شهر غم زده بهتر نمی شود هرکس گرفت حاجت از او غرق اشک گفت: هر روضه ای که روضه ی اصغر(ع)نمی شود
علیه‌السلام 🔹همان دم🔹 نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود نخستین اتفاق تلخ‌تر از تلخ در تاریخ که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود فتاد از پا کنار رود در آن ظهر دردآلود کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود دلش می‌خواست می‌شد آب شد از شرم، اما حیف دلش می‌خواست صد جان داشت، اما باز هم کم بود مدینه نه، که حتی مکّه دیگر جای امنی نیست تمام کربلا و کوفه غرق ابن‌ملجم بود اگر در کربلا طوفان نمی‌شد کس نمی‌فهمید چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود
علیه‌السلام 🔹معراج تو🔹 ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله... عجبی نیست اگر از سر جان برخیزد هر که زد دست به دامان تو یا ثارالله ای خوش‌ آن قوم که در مکتب هفتاد و دو تن سر سپردند به فرمان تو یا ثارالله چشم تاریخ ندیده‌ست و نبیند دیگر به وفاداری یاران تو یا ثارالله رو به منظومۀ چشمان تو سر زد خورشید ماه شد آینه‌گردان تو یا ثارالله... ریخت در دامن شب آینه در آینه نور شور تو، عشق تو، ایمان تو یا ثارالله به فتوّت، به عدالت، ابدیت بخشید شرف و غیرت و وجدان تو یا ثارالله آب از خون گلو خورد که سرسبز شود چمن لاله و ریحان تو یا ثارالله خون شد از غم جگر دجله که هرگز نگرفت بوسه‌ای از لب عطشان تو یا ثارالله حنجرت چشمۀ خون بود ولی می‌ترسید خنجر از سایۀ مژگان تو یا ثارالله هَیجان داد به قاموس شهادت به خدا شوق آمیخته با جان تو یا ثارالله... آخرین لحظۀ تو اوّل معراج تو بود بود آغاز تو پایان تو یا ثارالله خیمۀ عترت یاسین و دل اهل حرم سوخت در شام غریبان تو یا ثارالله می‌کند خاطر طوفان‌زدگان را آرام صوت داوودی قرآن تو یا ثارالله...
🔹در راه رسیدن به تو...🔹 در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم یک قطرۀ آبم که در اندیشۀ دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی‌ست من ساخته از خاک کویرم که بمیرم خاموش مکن آتش افروخته‌ام را بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹غم دوست🔹 برق عشق تو نه تنها به دل عالم زد آتش این بارقه بر عالم و بر آدم زد.. خرگه ظلم نگون، خیمۀ مظلوم به‌پاست این بنا را ز ازل دست خدا محکم زد.. خُرّمى در دو جهان نیست به جز در غم دوست هر که دل بست به این غم نفسى خُرّم زد غرق دریاى غمت تا دل ما گشت حسین زیر این بحر معلق نفسى بى‌غم زد مرهمى خواست نهد عشق تو بر زخم دلم باز بر زخم دلم زخمى از آن مرهم زد هر که را عشق رهایى بود از دام جهان بایدش دست بر این طرۀ خم در خم زد چشم عشاق تو بر حُسن تو بینا شد و بس پرده شد غفلت و بر دیدۀ نامحرم زد ره به اکسیر وجود تو به جز دوست نبرد خاک بر دیدۀ دشمن طمع دِرهم زد ما به توفیق تو گوییم ثناى تو حبیب که ز خود دم نزند هر که ز جانان دم زد..
روح والای عبادت به ظهور آمده بود یا که عبداللَه در جبههٔ نور آمده بود؟ کربلا بود تماشاگر ماهی کز مهر یازده لیلهٔ قدرش به حضور آمده بود یازده برگ، گل یاسِ حسن بیش نداشت که به گلزار شهادت به ظهور آمده بود یوسف دیگری از آل علی، کز رخ او چشم یعقوب زمان باز به نور آمده بود باغبان در ورق چهرهٔ گرمازده‌اش گلشن حُسن حَسن را به مرور آمده بود صورتش صفحهٔ برجستهٔ قرآن کریم صحبتش ناسخ تورات و زبور آمده بود بی‌کلاه و کمر از خیمه چو قاسم بشتافت بس‌که از تاب تجلّی به سرور آمده بود قتلگه طور و حسین بن علی، چون موسی به تماشای کلیم اللَه و طور آمده بود به طواف حرم عشق ز آغوش حرم دل ز جان شُسته به شیدایی و شور آمده بود عجب از این همه مستی چو برادر را دید که چه‌ها بر سرش از سمِّ ستور آمده بود طفل نوخاسته برخاسته از جان و جهان آسمان زین همه غیرت به غرور آمده بود بر دل و پهلوی این عاشق و معشوق، دریغ نیزه و تیر ز نزدیک و ز دور آمده بود دست شد قطع ولی دل ز عمو، قطع نکرد طفل این طایفه یا رب چه صبور آمده بود گرچه لب‌تشنه به دامان "امامت"، جان داد بر سرش فاطمه با ماء طهور آمده بود... مرحوم
روضه عبدالله بن حسن علیه السلام دارد.      عبداللهم و تشنه ی دیدار تو هستم ، عمو یار تو هستم  با دست بریده عزادار تو هستم ، عمو یار تو هستم       ای عمو من از ازل مجنون و پابست توام ، یار بی دست توام  تا ابد شاگرد عباس(س) تو و مست توام ، یار بی دست توام     دست او از پیکرش یا رب شده از هم جدا ، مجتبی ای کربلا  ذکر یا زهرا(س) گرفته در میان قتلگاه ، مجتبی ای کربلا       ابن الحسن علیه السلام ، عبداله رشیدم ، عمو جان عشقت بجان خریدم من از حرم تا قتلگه دویدم ، عمو جان عشقت بجان خریدم     گرچه گشته ای عموجان دستم از پیکر جدا  وعده ی ما ای عمو باشد به روی نیزه ها      ا ای عمو عبداللهم من یادگار مجتبی              گشته ام حاجت روا  در میان قتلگه دستم شده از تن جدا              گشته ام حاجت روا        سپر از دست بیانداز که من می آیم            یا حسین مولایم به هواداری تو جای حسن می آیم              یا حسین مولایم     یادگار مجتبی می زد عمویش را صدا           قلب عمه پاره شد  در میان قتلگه شد دست او از تن جدا          قلب عمه پاره شد     منم یتیم مجتبی حسین جان            دستم شده از تن جدا حسین جان
در صحن حرم حیرت ما دیدنی است در وقت سلام، این صدا دیدنی است دیدیم بهشت می‌وزد از حرمت آری، شب جمعه کربلا دیدنی‌ است
علیه‌السلام آغوش بارگاه تو تا بار عام داد احلی من العسل به من تلخ کام داد عرش خدا همیشه به تو تکیه می زند اینبار تکیه بر تو در آن ازدحام داد دیدم نگاه بی رمقت سوی خیمه ها آرامشی عجیب به اهل خیام داد لبخند تشنه تو ترک خورد از عطش وقتی فرات بر لب خشکت سلام داد ای حی لایموت چرا زیر دشنه ای جان را سزاست پای تو عالی مقام داد صبح تن تورا چه کسی بر زمین کشید جسم تو را به چکمه نا اهل شام داد دلشوره ای به سینه ی پاکت جلوس کرد باید تورا شهید غم خیمه نام داد ممنون تیغ هستم از این که در آن غروب دست مرا دوباره به دست امام داد وقتی چکامه های لبت گفت یا حسن حسن ختام بر غزلی ناتمام داد زهرا رسید و بر تن زخمی تو گریست با گریه زخم های تو را التیام داد محسن حنیفی