eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
10 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
آنکه جانان طلبد بهر چه خواهد جان را؟ ترک جان گوی اگر می‌طلبی جانان را قرب جانان هوس هر دل وجانی‌ست ولی دل کسی داد به جانان که نخواهد جان را کیست آن بنده زیبنده به جز نفس که به لطفی اثر از قهر برَد سبحان را؟ بحر موّاج کرم اوست که با تشنه لبی نخورد آب و دهد آب، لب عطشان را خالق عزوجل کرد ز ایجاد حسین ختم بر امّت خاتم، کرم و احسان را دید پیش از گِل ما، بار گنه بر دل ما کآفرید از پی این درد، خدا، درمان را مظهر اسم "عفُوّ" ست چو این منبع جود مغفرت جوی و بدین اسم بجو غفران را رحمت واسعه نامش برِ خاصان خداست که رحیمیّت از این اسم بود رحمان را یادِ ابروش به چشم دل من شمشیری‌است که بدین تیغ، موحد بکشد شیطان را
علیه‌السلام 🔹با غم دل خُرّم‌اند🔹 ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنی‌آدم‌اند! سوختگان غمت، با غم دل خُرّم‌اند هر که غمت را خرید، عشرت عالَم فروخت باخبرانِ غمت، بی‌خبر از عالَم‌اند در شکن طُرّه‌ات، بسته دل عالمی‌ست وآن همه دل‌بستگان، عقده‌گشای هم‌اند یوسف مصرِ بقا، در همه عالم تویی در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهم‌اند تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست کاین شهدا تا ابد، فخر بنی‌آدم‌اند... چون به جهان خُرّمی، جز غم روی تو نیست باده‌کشان غمت، مست شراب غم‌اند عقد عزای تو بست، سنّت اسلام و بس سلسلۀ کائنات، حلقۀ این ماتم‌اند گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خم‌اند خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را زان که شهیدان او، جمله مسیحا دم‌اند هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان در قدمت جان‌فشان، با قدمی محکم‌اند سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل تواَم‌اند محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب پیک و رُسُل در میان، محرم و نامحرم‌اند در غمِ جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا؟ کاین قطراتِ عُیون، زخم تو را مرهم‌اند
. شاعر: وزن:فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن .......................................... جز تو ای کشتۀ بی‌سر که سرا‌پا همه جانی کیست کز دادن جانی بخرد جان جهانی ما تو را کشته نخوانیم که در صورت و معنی زنده اندر تن عشّاق چو ماهیّت جانی عجبی نیست که عرش دل ما جای تو باشد دوست را جز دل عاشق به جهان نیست مکانی ما تو را در دِل و بیگانه تو را یافته در گِل هر کسی را به تو از رتبۀ خویش است گمانی خلق در کوی تو جویند نشان از تو ولیکن بی‌نشان تا نشوند از تو نجویند نشانی.. وه که گر چشم حقیقت بگشاییم به رویت همه‌جا وَز همه‌سو در دل و در دیده عیانی.. جایی از نور تو خالی نَبُوَد در همه عالم چون تو در قالب امکان مَثَل روح روانی پیش عشّاق تو چون ذکر خدا ذکر تو باشد بِه که از ذکر تو غافل ننشینند زمانی عاشقان را نَبُوَد ایمنی از قهر الهی مگر از لطف تو آرند به کف، خطّ امانی سخن آن بِه که نگوییم در اوصاف کمالت زآن‌که ما را نَبُوَد در خور مدح تو لسانی..
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹غم دوست🔹 برق عشق تو نه تنها به دل عالم زد آتش این بارقه بر عالم و بر آدم زد.. خرگه ظلم نگون، خیمۀ مظلوم به‌پاست این بنا را ز ازل دست خدا محکم زد.. خُرّمى در دو جهان نیست به جز در غم دوست هر که دل بست به این غم نفسى خُرّم زد غرق دریاى غمت تا دل ما گشت حسین زیر این بحر معلق نفسى بى‌غم زد مرهمى خواست نهد عشق تو بر زخم دلم باز بر زخم دلم زخمى از آن مرهم زد هر که را عشق رهایى بود از دام جهان بایدش دست بر این طرۀ خم در خم زد چشم عشاق تو بر حُسن تو بینا شد و بس پرده شد غفلت و بر دیدۀ نامحرم زد ره به اکسیر وجود تو به جز دوست نبرد خاک بر دیدۀ دشمن طمع دِرهم زد ما به توفیق تو گوییم ثناى تو حبیب که ز خود دم نزند هر که ز جانان دم زد..