eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🏴 سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ خستگی انگاری دوتا پامو قلم کرده اجل زیادی بعد تو معطلم کرده! بیا پایین از نیزه آغوش تو رو میخوام عمه دیگه خسته شد از بس بغلم کرده همسفر عمه منم عزیزم اسیر دست دشمنم عزیزم دستم بهت نمی‌رسه رو نیزه خودت بیا رو دامنم عزیزم ۲ آه - أبتا یا حسین ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ من واسه زخمای تنم از تو دوا می‌خوام یه بوسه از لبت از این فاصله ها می‌خوام یه کم از اون نیزه تو قرض بهم بده بابا دردِ کمر کشته منو دیگه، عصا می‌خوام کشتنْ تو رو فقط برا زر و سیم نشد بمونی تا روز عروسیم حال دلم خوب میشه جونِ بابا تو از همین فاصله هم ببوسیم ۲ آه - أبتا یا حسین ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ تک تکمون راهی کنار تو شدیم بابا ببین چجوری بی قرار تو شدیم بابا تو و عمو، خورشید و ماه نیزه ها هستید ستاره ی دنباله دار تو شدیم بابا بستن ماها رو با طناب و زنجیر حرفی ندارم اگه اینه تقدیر گریه نمی‌کنم دیگه بابایی ... گریه ی من عمه رو می‌کنه پیر ۲ آه - أبتا یا حسین ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ انگاری لذت میبرن از زدن ماها راه راه شده از تازیانه بدن ماها هر دفعه که با تازیانه یکی ما رو زد خودش رو انداخت عمه جون روی تن ماها از چشم اون هر شب می‌باره بارون تا اینکه خاری نره تو پاهامون هرجا قراره که بریم بابایی دلم میخواد عمه بیاد باهامون آه - أبتا یا حسین ۳ ..................... 🏴 علیه السلام سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دوباره غم قلب پریشونمو آزرده یه زخم دیگه روی زخم جگرم خورده! دلشوره ی سرت نذاشت پِلک بذارم رو پِلک تا فهمیدم خولی سرت رو با خودش برده برای زینب نمیشه سر امشب کشته منو غمت برادر امشب ای کاش می‌شد سرت رو پس بگیرم می‌سْپارمت به دست مادر امشب ۲ آه - یااباعبداللّه ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ این لحظه ها خیلی برام سخته و جانسوزه پس کی به آخر می‌رسه عذاب هر روزه من راضی ام سرت بالای نیزه ها باشه! حداقل موهات دیگه اونجا نمی‌سوزه هر روز و شب خواهرت از تو دوره برای من بساط گریه جوره خدا به خیر بگذرونه عزیزم امشب سرت تا صبح توی تنوره ۲ آه - یااباعبداللّه ۳ ................ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
. گودال معراج تو شد یا حسین یا حسین خون سرت تاج تو شد یا حسین یا حسین خورشید گودال مهتاب صحرا ای جان زینب ای جان زهرا جانم حسین جان در ازدحام و همهمه یا حسین یا حسین آمد کنارت فاطمه یا حسین یا حسین قومی به نیزه قومی به شمشیر جسمت به گودال گشته سرازیر جانم حسین جان غارت شده پیرهنت یا حسین یا حسین بر سینه‌ی تو دشمنت یا حسین یا حسین با چند ضربه غوغا به پا شد آخر سر تو ذبح از قفا شد جانم حسین جان ✍ ............ ‌. اسیری ام رسالتم یا حسین یا حسین بیا ببین صلابتم یا حسین یا حسین نور الهی، باشد حجابم هنگام خطبه ، ابوترابم همینکه گفتم اسکتوا یا حسین یا حسین ز کوفه بردم آبرو یا حسین یا حسین گفتم به گریه ، این سِرِّ خود را ما رأیت و ، الّا جمیلا هلال تابان منی یاحسین یاحسین قاری قرآن منی یاحسین یاحسین بالای نیزه ،زیباترینی حیدر ترینم، زهرا ترینی جانم حسین جان کشیده کارم به کجا یاحسین یاحسین آواره ام در کوچه ها یاحسین یاحسین با محلی که ، پرده ندارد زینب قدم در، کوفه گذارد جانم حسین جان کوفه شکسته حرمتت یاحسین یاحسین سنگ زده به صورتت یاحسین یاحسین در خون نشستی، ای ماه زهرا بر چوب ِ محمل ، کوبم سرم را ✍ ............... . سلام الله علیها دختر توحید منم ابتا یا حسین رقیهٔ بت شکنم ابتا یا حسین داده به دستم عمه علم را درهم بکوبم کاخ ستم را بابا حسین جان موی سپیدم شرفم ابتا یا حسین دختر شاه ِ نجفم ابتا یا حسین من با ولای ، حیدر بزرگم محشر کنم چون، مادربزرگم بابا حسین جان ای پدر بی کفنم ابتا یا حسین شد کفنم پیرهنم ابتا یا حسین پیشانی تو ، مُهرِ نمازم باید در اینجا ، حرم بسازم بابا حسین جان فرش تو شد موی سرم ابتا یا حسین کل تنم کرده ورم ابتا یا حسین رفته به غارت ، موی کمندم کرده زمویم، دشمن بلندم بابا حسین جان دردسرِ قافله ام ابتا یا حسین شاکی از این حرمله ام ابتا یا حسین چشم عمو را ، دور از حرم دید منزل به منزل ، بر عمه خندید بابا حسین جان ............... . نادِعلی سَینجلی زینبم زینبم دختر مرتضی علی زینبم زینبم چادر اگربر ، کمر ببندم زن هستم اما ، مرد نبردم جانم حسین جان من شده ام با دو پسر یا حسین یا حسین صاحب شمشیر دو سر یا حسین یا حسین روی تو هستند ، از طفلی حساس هستند هر دو ، شاگرد عباس جانم حسین جان غصه نخور تاج سرم یا حسین یا حسین بیرون نیایم ز حرم یا حسین یا حسین دیدم میایی ، از سمت میدان با دوشهیدم ، با چشم گریان جانم حسین جان ......... . وارث شاهِ کرمم ای عمو ای عمو یوسف اهل حرمم ای عمو ای عمو نوشم عسل از ، جام شهادت مردن برایت ، باشد سعادت عمو حسین جان گشته جمل کرببلا ای عمو ای عمو اِنّی أنا بنُ المجتبی ای عمو ای عمو بوی مدینه , پیچیده هر جا زنده نمایم ، یاد حسن را جانم حسن جان افتادم از مرکب ببین ای عمو ای عمو پا می کشم روی زمین ای عمو ای عمو قدّرشیدم ، دارد تماشا شد دنده هایم . مانند زهرا در دست قاتل گیسویم ای عمو ای عمو خورده لگد بر پهلویم ای عمو ای عمو بالا نیاید ، دیگر صدایم گشته هلالی ، سر تا به پایم عمو حسین جان .............. . حیدرِ گهواره نشین علی اصغر علی یابن امیرالمومنین علی اصغر علی لب تشنه اما ، سلطان آبی شش ماهه اما، عالیجنابی جانم علی جان مادر تو روحِ حیا علی اصغر علی هاجر دشت کربلا علی اصغر علی این جمله باشد ، در شیعه رایج طفل رباب است ، باب الجوائج جانم علی جان به روی دست پدرت علی اصغر علی گشته زتن جدا سرت علی اصغر علی تا بی هوا شد ، جسم تو بی سر شد زنده یاد ، سیلی مادر آه و واویلا شد پدرت ز خون خضاب علی اصغر علی پاره شده قلب رباب علی اصغر علی وا مانده پلکِ، نازت عزیزم آهسته من خاک، رویت بریزم لای لای علی جان .............. علیه السلام وارث کل انبیا علی اکبر علی آینه دار ِ مصطفی علی اکبر علی در بندگی تو ، غرق خدایی فرمانروای ، کرببلایی جانم علی جان جلوهٔ هر پنج تنی علی اکبر علی تو علی بن الحسنی علی اکبر علی در سفره داری ، مثل عمویی پیش خدایت ، با آبرویی جانم علی جان ریخته دورم بدنت علی اکبر علی غرقِ به خون شد دهنت علی اکبر علی بازی مکن با ، جانم عزیزم جسم تورا در ، عبا بریزم جانم علی جان خم شده بابا کمرم علی اکبر علی آمده عمه ز حرم علی اکبر علی من ماندم و این ، لبخند لشگر برخیز علی جان ، شد حرف معجر جانم علی جان ✍ ........... .👇
. سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ خواب می بینم - یا بیدارم عمه پاشو - مهمون دارم مهمون من - غرق دوده انگار پیش - خولی بوده بابا موهات سوخته چرا / رگهات هستن جدا جدا می دونستم میای ولی / اما نه توو تشت طلا بابا بابا بابا حسین ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ امشب پیشت - حالم خوبه روی لب هات - جای چوبه راستی بابا - چشمام تاره موندم با این - گوش پاره این وضع روزگارمه / این حال چشم تارمه از من خوشبخت تر مگه هس / امشب بابام کنارمه بابا بابا بابا حسین ۴ .👇
. | سبک حاج حسین سیب سرخی کربلایی سیدمجتبی حسینی✍ —————————————— ☆بند اول☆ وای از شهر شام سنگا روی بام وای از شهر شام رفتم بی بابام آره - موندم بی بابام زدنم سیلی و صورتم شد کبود و تاره چشم من اونقده لگد زدن منو که دیگه ضعیفِ جسم من همه جا منو کتک می زدنم باباجون دیگه هیچ چی بدنم باباجون اگه می‌شناسی منم بابا جون ... ای وای [ واویلا بابا آه و واویلا ] ☆بند دوم☆ وای از ازدحام ای وای وای از شام سنگا روی بام ای وای ، وای از شام آره - ای وای ، وای از شام باباجون دست نوازشت یادته که بود روی سرم حالا دستای نا محرما میزنن سیلی به صورتم بخدا بابا تا من اسم تو رو آوُردم توی راه از همه سیلی خوردم میزدن عمه می‌گفت آخ مُردم ... بابا [ واویلا بابا آه و واویلا ] مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
. | سبک حاج حسین سیب سرخی کربلایی سیدمجتبی حسینی✍ —————————————— ☆بند اول☆ وای از شهر شام سنگا روی بام وای از شهر شام رفتم بی بابام آره - موندم بی بابام زدنم سیلی و صورتم شد کبود و تاره چشم من اونقده لگد زدن منو که دیگه ضعیفِ جسم من همه جا منو کتک می زدنم باباجون دیگه هیچ چی بدنم باباجون اگه می‌شناسی منم بابا جون ... ای وای [ واویلا بابا آه و واویلا ] ☆بند دوم☆ وای از ازدحام ای وای وای از شام سنگا روی بام ای وای ، وای از شام آره - ای وای ، وای از شام باباجون دست نوازشت یادته که بود روی سرم حالا دستای نا محرما میزنن سیلی به صورتم بخدا بابا تا من اسم تو رو آوُردم توی راه از همه سیلی خوردم میزدن عمه می‌گفت آخ مُردم ... بابا [ واویلا بابا آه و واویلا ] مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
۲۰ (حضرت رقیه س) غنچه ی باغ عشق،گل آل اللهی تو رقیه ای و،جان ثار اللهی گلی از گلزار ولایی تو دخت شاه کرب و بلایی تو یا رقیه جان۴ در سپهر ولا،مه انجمنی در گلستان دین،گل یاسمنی یا رقیه جان محور عشقی تو صفابخش شهر دمشقی یا رقیه جان۴ قبر تو در دمشق،جنت شیعه است هر که دارد به دل،مهر تو بیمه است حرم زیبایت صفا دارد عطر و بوی کرب و بلا دارد یا رقیه جان۴ تا که رأس پدر،در خرابه رسید همه اهل حرم،ناله ات را شنید همه دیدند شوق وصال تو حلم و صبر و شور و کمال تو یا رقیه جان۴ گفته ای ای پدر،بی خبر آمدی بر یتیمان خود،ای پدر سر زدی بوده ام بابا بی قرار تو در خرابه چشم انتظار تو یا رقیه جان۴ در غمت ای پدر،خون شده جگرم شادمانم بابا،آمدی در برم گو کجا مانده پیکرت بابا خون شده قلب دخترت بابا یا رقیه جان۴ در خرابه ی شام،شور و غوغا به پاست هر کجا بنگری،بزم عزا به پاست تو نبودی من خون دل خوردم در کنارت چون لاله پژمردم یا رقیه جان۴ پدر هر شب مرا،بی بهانه زدند بر همه کودکان،تازیانه زدند ای پدرجان از ضربه ی سیلی صورتم گردیده پدر نیلی یا رقیه جان۴ ای گل فاطمه،بر تو بابا درود از ستم های دون،بدنم شد کبود هر کجا نام تو پدر بردم از عدوی نامرد کتک خوردم یا رقیه جان۴ از روی ناقه ها،من فتادم زمین می زد از کین مرا،زجر پست لعین همه ی مردم غربتم دیدند بر من و اشک دیده خندیدند یا رقیه جان۴ از چه بابای من،شدی ببریده سر خسته ی خسته ام،مرا همره ببر زین همه رنج و غم شدم خسته می کنم ناله دل بشکسته یا رقیه جان۴ در کنار پدر،جان به جانان سپرد در کنار طبق،تشنه جان داد و مرد رقیه راحت شده از غم ها می رود نزد مادرش زهرا یا رقیه جان۴ @yaghubianreza .👇
. خوش اومدی گوشه این خرابه بابا ببین که دستام میون طنابه بابا حالا که اومدی خودت بیا ببین که دختر تو شبا کجامیخوابه بابا هرجایی که اسم تورو به لب آوردم از دست زجر و حرمله سیلی میخوردم بسکه منو زدن دیگه جونی ندارم عمه به دادم رسیده اگه نمردم نزار دیگه بهم جسارت شه همین لباس پاره غارت شه عمه بجای من کتک خورده منو ببر که عمه راحت شه چرا تو خونین دهنی بابا بدون غسل و کفنی لباتو واکن و بگو امشب من الذی ایتمنی بابا ۰۰۰۰ منم شبیه مادرت کبوده چشمام سه سالمه ولی شبیه پیرزنهام بسکه دویدم عقب قافله بابا ببین پراز آبله و زخمی پاهام به من بگو گناه دخترت چی بوده شبیه لبهای تو صورتم کبوده یه جای سالم توی پیکرم ندارم زخم سرم برا محله یهوده به جون تو نمیره از یادم شبی که از رو ناقه افتادم وقتی که بالگد به پهلوم زد مادر تو رسید به فریادم به سختی با همین چش تارم لبامو رو لب تو میزارم دونه دونه زخماتو میبوسم بابا حسین خیلی دوست دارم .👇
. منو از تو جدا کرده ای خدا مرگش بده خولی عجب شری به پا کرده تا خودش خسته شده واسه کتک شمر رو صدا کرده بابا جونم منو راحت نمیذاره / همش میگه با فریاد / چرا پیشت نمیاد/ اگه بابات دوست داره منو راحت نمی‌ذاره/ امون از تازیونه‌اش/ اینم بابا نشونش/ ببین بازوم ورم داره بابا جونم ____ یه شب راحت نخوابیدم این شبا تا صبح از درد لگدهاشون می‌نالیدم لحظه‌ای بابا اگه خوابم می‌برد خوابت رو می‌دیدم تو خوابم داداش اکبر بود / تو بودی و رباب انگار/ تو چشماش اشک شوق بود و/ رو دستاش علی اصغر بود تو خوابم داداش اکبر بود /ولی با ضربه‌های شمر / پریدم از خواب و گفتم / اگه می‌مردی بهتر بود باباجونم .👇
. سرت رو بالش خاک خرابه حقیقت داره بابا یاسرابه؟ حالا که اومدی بخون لالایی که شایددخترت یه کم بخوابه نمی دونی چقدرخستم می دونم باورش سخته برات من دخترت هستم نمی دونی چقدرخستم ازاون شب که زمین خوردم چقدر درد میکنه دستم خرابمو،روشن کردی بابا می دونستم،برمیگردی بابا یه دنیاحرفای نگفته دارم ولی تمومشوکنارمیزارم نمی دونی چقدردلم میخوادکه دوباره سرمو روپات بزارم نمی دونی کجارفتم خبر داری میون مجلس نامحرما رفتم نمی دونی کجا رفتم توی بازار شام و کوفه از کرببلا رفتم خبرداری،تا اسمتو میبردم فقط بابا،سیلی محکم خوردم .👇
. یه وقتی اومدی که من نایی ندارم ببخش که اسباب پذیرایی ندارم غصه سرم ریخته ببخش وضعم به هم ریخته ببخش بعد اتیش خیمه ها موهام یه کم ریخته ببخش قافله شهر شام رفت-میون ازدهام رفت با گل سر باباجون-چندتا النگوهام رفت از این و اون سرت رو دست به دس گرفتم از نیزه ها اخر بابامو پس گرفتم تموم کن اینجا سفرو حالا که اومدی نرو از تو موهات پاک می کنم با معجرم خاکسترو نه راستی معجری نیست-یک تیکه روسری نیست از استینای پاره-معجر بهتری نیست تموم راهو اومدم پای پیاده روی تنم جای کبودیا زیاده با کیا بودم روبرو چیزایی دیدم که نگو محله یهودیا خداروشکرنبود عمو همونکه راه اب بست-دستمو‌با طناب بست سر علی رو،رو نی-جلو چش رباب بست .👇
. قبله حاجات همه خلق جهان ... رقیه جان ۲ جانم عمه جان صاحب الزمان ... رقیه جان ۲ انگار که دنیارو دادن به عباس وقتی تورو تو بغلش میگیره تموم قافله این و میدون بگی عمو‌ ، عمو برات میمیره همه دلخوشی سقایی رقیه چقدر شبیهة الزهرایی رقیه حاجت یه عالم و از بابات میگیری کافیه یه بار بگی بابایی رقیه ای جانم رقیه ستاره ء قبيله ء هاشميان … رقيه جان٢ نائبه ء عقيله ء هاشميان … رقيه جان٢ دشمنتم حاجت ازت مى گيره اينو همه ديدن هزار مرتبه منكر توست شبيه اون كسى كه خورشيدو مى بينه و ميگه شبه مهر تو داده سر و سامانم رقیه مینویسم عشق و میخوانم رقیه گریه هات کاخ یزیدو وقتی بهم ریخت عمه زینبت میگفت ای جانم رقیه ای جانم رقیه کاشکی بیایم تو حرمت سینه زنان ... رقیه جان۲ دور ضریحت بخونیم رقیه جان ... رقیه جان۲ فاطمهء سه سالهء حسينى تربت تو بوى مدينه ميده تُو حرمت زائرا ناخودآگاه سلام ميدن به مادر شهيده به فدای حرم زیبای رقیه عشق تو بزرگترین سرمایه رقیه اربعین برات ما رو میدی همیشه به نیابتت میریم مشایه رقیه ای جانم رقیه 👇
. چهل منزله دارم برات گریه میکنم به یاد کبودیه لبات گریه میکنم روی نیزه بودی از رو ناقه افتادم براتو از راه دور بوسه فرستادم عموجونم نرسید چرا به فریادم؟ قلبم براتو کبابه دستام میون طنابه اصلا میدونی رقیه ت توی خرابه میخوابه بابای خوب رقیه میخوام تا نگات کنم چشام که وا نمیشه باید پا بشم به پات میخوام اما نمیشه بسکه سیلی زدنم چشمای من تاره بسکه پابرهنه رفتم تو پاهام خاره گوشوارم رو کشیدن گوشام شده پاره دیگه ندارم نوایی دیگه نمونده صدایی کل تن من کبوده پهلوم شکسته بابایی بابای خوب رقیه بذار زخم سرتو به عمه بدم نشون به دندون و لب تو زدن چوب خیزرون کهنه پیراهن و انگشترتو بردن شنیدم تنور خولی سرتو بردن معجر خواهر تو دختر تو بردن میبینی موهام سفیده می بینی قدم خمیده دردم همینه بابایی کی حنجرت رو بریده .👇
. اومدی روشنی شبهای رقیه     بابای رقیه سر بریدته رو دستای رقیه      بابای رقیه تو کوچه ها دیدم         تو سنگ کین خوردی از صورتت پیداس        خیلی زمین خوردی بابا حسین جانم بابا میدونی که کبوده بدن من            مجروح تنِ من تفریحشون شده شب و روز زدن من    مجروح تنِ من دردایی که دارم      عمرم رو کم کرده من هم مثه زهرا     بازوم ورم کرده بابا حسین جانم قاتل تو خیلی تو صحرا کتکم زد     بابا ، کتکم زد تو بغل رباب حتی کتکم زد            بابا، کتکم زد بابا نمیدونم            چی بوده تقصیرم بسکه لگد خوردم     از زندگی سیرم بابا حسین جانم با "کعبِ نی" زدن به بازوی رقیه     پهلوی رقیه۲ ببین آتیش چه کرده با موی رقیه    با موی رقیه۲ پاره شده گوشم         چشمام نمیبینه ضجرو نمیبخشم         دستاش چه سنگینه بابا حسین جانم .👇
. خوش اومدی گوشه این خرابه بابا ببین که دستام میون طنابه بابا حالا که اومدی خودت بیا ببین که دختر تو شبا کجامیخوابه بابا هرجایی که اسم تورو به لب آوردم از دست زجر و حرمله سیلی میخوردم بسکه منو زدن دیگه جونی ندارم عمه به دادم رسیده اگه نمردم نزار دیگه بهم جسارت شه همین لباس پاره غارت شه عمه بجای من کتک خورده منو ببر که عمه راحت شه چرا تو خونین دهنی بابا بدون غسل و کفنی لباتو واکن و بگو امشب من الذی ایتمنی بابا ۰۰۰۰ منم شبیه مادرت کبوده چشمام سه سالمه ولی شبیه پیرزنهام بسکه دویدم عقب قافله بابا ببین پراز آبله و زخمی پاهام به من بگو گناه دخترت چی بوده شبیه لبهای تو صورتم کبوده یه جای سالم توی پیکرم ندارم زخم سرم برا محله یهوده به جون تو نمیره از یادم شبی که از رو ناقه افتادم وقتی که بالگد به پهلوم زد مادر تو رسید به فریادم به سختی با همین چش تارم لبامو رو لب تو میزارم دونه دونه زخماتو میبوسم بابا حسین خیلی دوست دارم .👇
. منو از تو جدا کرده ای خدا مرگش بده خولی عجب شری به پا کرده تا خودش خسته شده واسه کتک شمر رو صدا کرده بابا جونم منو راحت نمیذاره / همش میگه با فریاد / چرا پیشت نمیاد/ اگه بابات دوست داره منو راحت نمی‌ذاره/ امون از تازیونه‌اش/ اینم بابا نشونش/ ببین بازوم ورم داره بابا جونم ____ یه شب راحت نخوابیدم این شبا تا صبح از درد لگدهاشون می‌نالیدم لحظه‌ای بابا اگه خوابم می‌برد خوابت رو می‌دیدم تو خوابم داداش اکبر بود / تو بودی و رباب انگار/ تو چشماش اشک شوق بود و/ رو دستاش علی اصغر بود تو خوابم داداش اکبر بود /ولی با ضربه‌های شمر / پریدم از خواب و گفتم / اگه می‌مردی بهتر بود باباجونم .👇
. سرت رو بالش خاک خرابه حقیقت داره بابا یاسرابه؟ حالا که اومدی بخون لالایی که شایددخترت یه کم بخوابه نمی دونی چقدرخستم می دونم باورش سخته برات من دخترت هستم نمی دونی چقدرخستم ازاون شب که زمین خوردم چقدر درد میکنه دستم خرابمو،روشن کردی بابا می دونستم،برمیگردی بابا یه دنیاحرفای نگفته دارم ولی تمومشوکنارمیزارم نمی دونی چقدردلم میخوادکه دوباره سرمو روپات بزارم نمی دونی کجارفتم خبر داری میون مجلس نامحرما رفتم نمی دونی کجا رفتم توی بازار شام و کوفه از کرببلا رفتم خبرداری،تا اسمتو میبردم فقط بابا،سیلی محکم خوردم .👇
. یه وقتی اومدی که من نایی ندارم ببخش که اسباب پذیرایی ندارم غصه سرم ریخته ببخش وضعم به هم ریخته ببخش بعد اتیش خیمه ها موهام یه کم ریخته ببخش قافله شهر شام رفت-میون ازدهام رفت با گل سر باباجون-چندتا النگوهام رفت از این و اون سرت رو دست به دس گرفتم از نیزه ها اخر بابامو پس گرفتم تموم کن اینجا سفرو حالا که اومدی نرو از تو موهات پاک می کنم با معجرم خاکسترو نه راستی معجری نیست-یک تیکه روسری نیست از استینای پاره-معجر بهتری نیست تموم راهو اومدم پای پیاده روی تنم جای کبودیا زیاده با کیا بودم روبرو چیزایی دیدم که نگو محله یهودیا خداروشکرنبود عمو همونکه راه اب بست-دستمو‌با طناب بست سر علی رو،رو نی-جلو چش رباب بست .👇
. قبله حاجات همه خلق جهان ... رقیه جان ۲ جانم عمه جان صاحب الزمان ... رقیه جان ۲ انگار که دنیارو دادن به عباس وقتی تورو تو بغلش میگیره تموم قافله این و میدون بگی عمو‌ ، عمو برات میمیره همه دلخوشی سقایی رقیه چقدر شبیهة الزهرایی رقیه حاجت یه عالم و از بابات میگیری کافیه یه بار بگی بابایی رقیه ای جانم رقیه ستاره ء قبيله ء هاشميان … رقيه جان٢ نائبه ء عقيله ء هاشميان … رقيه جان٢ دشمنتم حاجت ازت مى گيره اينو همه ديدن هزار مرتبه منكر توست شبيه اون كسى كه خورشيدو مى بينه و ميگه شبه مهر تو داده سر و سامانم رقیه مینویسم عشق و میخوانم رقیه گریه هات کاخ یزیدو وقتی بهم ریخت عمه زینبت میگفت ای جانم رقیه ای جانم رقیه کاشکی بیایم تو حرمت سینه زنان ... رقیه جان۲ دور ضریحت بخونیم رقیه جان ... رقیه جان۲ فاطمهء سه سالهء حسينى تربت تو بوى مدينه ميده تُو حرمت زائرا ناخودآگاه سلام ميدن به مادر شهيده به فدای حرم زیبای رقیه عشق تو بزرگترین سرمایه رقیه اربعین برات ما رو میدی همیشه به نیابتت میریم مشایه رقیه ای جانم رقیه 👇
. چهل منزله دارم برات گریه میکنم به یاد کبودیه لبات گریه میکنم روی نیزه بودی از رو ناقه افتادم براتو از راه دور بوسه فرستادم عموجونم نرسید چرا به فریادم؟ قلبم براتو کبابه دستام میون طنابه اصلا میدونی رقیه ت توی خرابه میخوابه بابای خوب رقیه میخوام تا نگات کنم چشام که وا نمیشه باید پا بشم به پات میخوام اما نمیشه بسکه سیلی زدنم چشمای من تاره بسکه پابرهنه رفتم تو پاهام خاره گوشوارم رو کشیدن گوشام شده پاره دیگه ندارم نوایی دیگه نمونده صدایی کل تن من کبوده پهلوم شکسته بابایی بابای خوب رقیه بذار زخم سرتو به عمه بدم نشون به دندون و لب تو زدن چوب خیزرون کهنه پیراهن و انگشترتو بردن شنیدم تنور خولی سرتو بردن معجر خواهر تو دختر تو بردن میبینی موهام سفیده می بینی قدم خمیده دردم همینه بابایی کی حنجرت رو بریده .👇
. اومدی روشنی شبهای رقیه     بابای رقیه سر بریدته رو دستای رقیه      بابای رقیه تو کوچه ها دیدم         تو سنگ کین خوردی از صورتت پیداس        خیلی زمین خوردی بابا حسین جانم بابا میدونی که کبوده بدن من            مجروح تنِ من تفریحشون شده شب و روز زدن من    مجروح تنِ من دردایی که دارم      عمرم رو کم کرده من هم مثه زهرا     بازوم ورم کرده بابا حسین جانم قاتل تو خیلی تو صحرا کتکم زد     بابا ، کتکم زد تو بغل رباب حتی کتکم زد            بابا، کتکم زد بابا نمیدونم            چی بوده تقصیرم بسکه لگد خوردم     از زندگی سیرم بابا حسین جانم با "کعبِ نی" زدن به بازوی رقیه     پهلوی رقیه۲ ببین آتیش چه کرده با موی رقیه    با موی رقیه۲ پاره شده گوشم         چشمام نمیبینه ضجرو نمیبخشم         دستاش چه سنگینه بابا حسین جانم .👇
. شور آخر جلسه ای خانم حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها بابا جون خبر داری تنها شدم بعد تو به غصه مبتلا شدم پابه پای نیزه ها پشت سرت اسیرِ مصیبت و بلا شدم بابا جون عمه مونو خیلی زدن بابا جونم شامیا چقد بدن اینو آروم بگم نشنوه عمو بهمون حرفای بد خیلی زدن یه عده ارازل و لات پشت دوازه ی ساعات دوره کردن مارو بابا بی حیاها جلو چشمات آخ رو صورت جای کعب نی مونده نانجیب دلمو سوزونده رو زمین زجر من کشونده وااای ابتا یا حسین یا مظلوم ابتا یا حسین یامظلوم ابتا یا حسین یا مظلوم باباجون چرا لبات پاره شده مثه گوشای بی گوشواره شده بابا جون قربون خشگی لبات بعد تو دخترت آواره شده حال و روز توکه از من بدتره گونه ات از خون تازه چرا تره کجا بودی باباجون باباحسین سر تو چرا پُرِ خاکستره شنیدم تنور خولی رفته بودی بابا جونم حق بده دق بکنم من بعد تو زنده نمونم تا سرو صورت خونی تو دیدم یادم رفت که چیا کشیدم یادم رفت که چیا شنیدم وااای ابتا یا حسین یا مظلوم ابتا یا حسین یا مظلوم ابتا یا حسین یا مظلوم بابا دلتنگه لالاییات شدم بابا دلتنگ نوازشات شدم یه ماهی میشه صداتو نشنیدم من دلتنگه قصه گفتنات شدم یه دنیا حرف نگفته تو گلوم چی بگم حالا که هستی روبروم همه دردا و غمام رفته زیاد خدا رو شکر رسیدم به آرزوم بغلم بیا بابایی دلتنگم بابا خدایی لالایی بخون برام باز حالا که تو پیش مایی آخ که چه قدر سردو تاریک اینجا باباجونم خوش اومدی بابا قول بده که نزاریم تنها وااای ابتا یا حسین یامظلوم ابتا یا حسین یا مظلوم ابتا یا حسین یا مظلوم شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها کربلایی 👇
. (س) آسمانم را قمری_شب تارم را سحری میشود ای جان پدر_که مرا با خود ببری؟ تا شناسم تو را حسین_ای‌مرا نور هر دو عین دست لرزان به چهره ات_می کشم شاه عالمین سحر یلدای من است_همه ی دنیای من است شامیان این قبه ی نور_به خدا بابای من است سوت و کور و چه بی خبر_آمدی امشب از سفر زلف خاکستری چرا_ز تنور آمدی مگر خیزران و طشت طلا_روی نی آیات خدا با خبر هستم همه را_ای صفای منزل ما دستی از جور یک پلید_لاله ی گوش من درید عمه ام تازیانه و_کعب نی را به جان خرید گیسوانم در کف او_سیلی از دستان عدو یک طرف هجران تو و_یک طرف هجران عمو آرزو دارم ای پدر_که شوم با تو همسفر من ندارم به سینه ام_طاقت هجر تو دگر به «فرات»نوحه سرا_نظری از راه وفا شیعیان را شافعه ای_گره از کارم بگشا ذاکرالحسین 👇
. ای لعنت بر زجر... حاج 🎤 ای لعنت بر زجر چیکار کرده با این چشماش پر از خونه روی لب هاش کاری کرده که پوشونده روی ماهشو از باباش ای لعنت بر زجر آخه چجور دلش اومد به این سه ساله سیلی زد یکی نبود بگه بس کن رها کن مو هاشو نامرد چقدر غم داره آخه نه النگویی داره نه خلخالی داره نه معجر داره چقدر غم داره آخه رو خاکای سرد خرابه میخوابه و لباس پاره گوشوارتو سکینه پس میگیره گریه نکن عمه برات بمیره ای لعنت بر شام که میبینه اسیریتو تو این کودکی پیریتو خدا نگذره از اون که شکست دندون شیریتو ای لعنت بر شام بزار پاک کنم اشکاتو دیدی باز خواب باباتو الهی بمیرم عمه آتیش سوزونده موهاتو خرابه حالت جای چکمه‌ی کیه مونده به روی بدنت شکسته بالت خرابه حالت یکمی طاقت بیار بابایی از رو نیزه ها میاد دنبالت چیکار کنم دلت آروم بگیره گرسنته عمه برات بمیره .👇
. به خدا خسته شدم،عمه مکافات شدم به چه جرم این همه من سخت مجازات شدم پرت کردند به سمتم به اهانت صدقه من گرفتارِ به یک مشت خرافات شدم صبح شمر آمد و شب زجر حسابی می زد هدف مشت و لگد های دو تا  لات شدم دست و پاگیر شدم پیر شدم پیر شدم سخت شرمنده من از عمه ی سادات شدم یک نفر پای سرت پا به زمین می کوبید با سرت وارد دروازه ی ساعات شدم پدرم را بده ای شمر ، زدی عیبی نیست دو سه روزیست که ممنوعِ ملاقات شدم کودکی سنگ تو را می زد و با من می گفت ای  بسوزی که من هم بازی بابات شدم  
. کاری از دست کسی بر نمیاد من خودم اینارو بیرون میکنم نوه ی فاطمه ام خوب بلدم من با گریه شامو ویرون میکنم من دیگه طاقت دوری ندارم بابامو اونجوری که بود بیارن دیگه داره حوصلم سر میره ها عمه بابامو بگو زود بیارن اینقدر شما رو جای من زدن که میخوام جای همه گریه کنم عمه جون منو ببر یه گوشه که بشینم یه عالمه گریه کنم تا عمو بود یادته تو شهرمون هیچ کسی سایمونو ندیده بود گوشواره خوشگلامو پیدا کنید همونا که داداشم خریده بود عمه اینجایی یا رفتی عزیزم اگه اینجایی یه لحظه میشینی؟ یه چیزی میگم به بابام نگیا چشامم خوب نمیبینه میبینی؟
. السلام علیکِ یا بنتَ الحسین ای که مهمان شده ای گوشه ی میخانه ی من پر شد از جام غمت ساغر و پیمانه ی من ای سراسر سر تو سر به سریر سرمد ای سر و سرو من ای سرور فرزانه ی من دیگرم بهر تو یارای پذیرایی نیست نیست جز خون دلم باده ی میخانه ی من خالی از غیر و پر از مهر و تمنای توام هست تنها غم تو در دل دیوانه ی من پیش تر همره من بودی و من همره تو دست گلچین شده ویرانی گلخانه ی من آشیان منِ محنت زده را طوفان برد بی تو آتش زده شد بال و پر و لانه ی من جای تو تشت زر و محفل من خاک بلا نیست شایسته ی تو خاک کف خانه ی من چه کسی کرده یتیمم به همین سن کمم چه کسی کرده جدا رأس تو جانانه ی من از چه رو صورت و لب های تو شد غرق به خون جان فدای تو کنم یار کریمانه ی من ای که آیی ز سرِ نیزه و از تشت طلا کن نگاهی به من و حال غریبانه ی من هر زمانی که برای تو بهانه گیرم تازیانه رسد از دشمن بیگانه ی من گوشوارم شده غارت ولی این ها مانده : معجر روی سر و غیرت مردانه ی من گر که بر دامن من رأس تو مهمان گردد می رود هستی و جان بر سر شکرانه ی من ببرم همره خود زائر زهرایم کن ای که مهمان شده ای گوشه ی ویرانه ی من پنج شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۳ شب چهارم ماه صفر ۱۴۴۶
. ۱۱۲۹ بابا غم تو بر جگرم چرخ میزند اشک غمم به چشم ترم چرخ میزند گرچه ز سنگ، جوجه‌ی تو پر شکسته شد صیاد باز دور پرم چرخ میزند آن دختری که زیور من شد به گوش او با خنده هی به دور و برم چرخ می‌زند از تاریانه‌ای که عدو بر سرم زده بابا خرابه دور سرم چرخ میزند موی مرا کشید و لگد زد به پهلویم دردش مدام بر کمرم چرخ میزند
. می‌شود غصه‌ی دوری تو سر دیر به دیر سر به ما می‌زنی ای سر چه قدر دیر به دیر غیر رأس پدر و رأس عمو در یک قاب می‌رسند آه به هم شمس و قمر دیر به دیر پدری که نگران است برایش دختر باید اصلا برود هم به سفر دیر به دیر تو ولی از سفرت دیر که برگشتی هیچ؛ باد هم از سرت آورد خبر دیر به دیر زود پژمرده شود گونه‌ی دختر بچه برسد از پدرش بوسه اگر دیر به دیر طعم آن بوسه‌ی آخر به لبم مانده ولی حل شود در لب خشکیده شکر دیر به دیر این چه وضعی است؟ برای من دختر زشت است بخورد شانه اگر موی پدر دیر به دیر
. (س) چه شد شهباز اوج عشق که بی پر آمدی پیشم سراغم از که بگرفتی که آخر آمدی پیشم درِ امید را دشمن ز هر سو بسته بر رویم چگونه ای امید من تو از در آمدی پیشم بر این ویرانه ی تاریک من امشب ضیاء دادی از آن لحظه که ای شمع منور آمدی پیشم سوالی دارم از تو ؛ ای غریبِ آشنا با من تنت بابا کجا مانده که با سر آمدی پیشم مرا شرمنده کردی قاری قرآن لب تشنه که با زخم عمیق از چوب خیزر آمدی پیشم مگر آب گوارا  نیست مهر مادرت زهرا که با لب های خشک و دیده تر آمدی پیشم
. بدجور من بیچاره ام، بدجور پستم تو احترامم کردی و حرمت شکستم خرج مرا دادی ولی پایت نماندم به نوکرت دل بستی و من دل نبستم بی آبروتر از من اینجا هیچکس نیست آلوده دامانم ولی زائر که هستم من کوله ای دارم که سنگین از گناه است این کوله را پُر کردم و خالیست دستم جز گریه و چشم ترم چیزی ندارم دور از حرم با طعم تربت، مست مستم دلتنگ باب القبله و صحن حسینم از این قفس مثل کبوتر باز رستم پاکم کن و خاکم کن آقا اربعین شد اصلاً بیا و فکر کن بی سرپرستم بین نجف تا کربلا ذکرم رقیه است با تاول پا بین موکب ها نشستم دارد دوباره می رسد عاشق به معشوق زار و پریشان دو دلدار الستم گفت عمه گرچه صورتم باباپسند است زیبایی دختر به گیسوی بلند است هرچند خیلی حرفها دارم برایش مویی ندارم تا ببافم پیش پایش