#امام_عصر علیهالسلام
#غزل_مثنوی
🔹لبیک یا امام🔹
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
ای باد! راه خانۀ موعودمان کجاست
ای رودهای گمشده! مقصودمان کجاست
ای کاش باد بود و غزل بود و جادهها
میآمدیم سوی تو ما پا پیادهها
میآمدیم و عرض ادب، عرض احترام
تبریک عید و گفتن لبیک یا امام...
روز تولد تو زمین مهربانتر است
خورشید شادتر شده گویا جوانتر است
کوچه به کوچه زمزمۀ طاق نصرت است
عید است و جمکران تو امشب قیامت است...
دورم ولی تو مرحمتت دیر و دور نیست
بودن فقط منوط به شرط حضور نیست
مادربزرگ گفت که او، حَیّ و حاضر است
بر حال ما همیشه نگهبان و ناظر است
دستش گرهگشاست، نگاهش گرهگشاست
یک خنده روی صورت ماهش گرهگشاست
ای دل چرا شکسته و ساکت نشستهای
چیزی بگو که ندبه و آهش گرهگشاست
شعبان کرامت است و شفاعت علیالخصوص
ماه تمام نیمۀ ماهش گرهگشاست
شب پشت شب گره به گلوی غزل زده
حلقه به حلقه زلف سیاهش گرهگشاست
حلقه به حلقه در زده تبریک گفتهام
نام تو را در این شب تاریک گفتهام
نام تو روشنایی صبح است و راز عشق
خواندم پس از اذان طلوعت نماز عشق
روز تولد است و سلام و ارادتی
دادم به دست باد به شوق زیارتی
#نغمه_مستشارنظامی
#امام_عصر علیهالسلام
#مثنوی
🔹حضور تو پیداست!🔹
اگرچه غايبى، امّا حضورِ تو پيداست
چه غيبتىست؟ كه عطرِ عبور تو پيداست
مقام گلشنِ اشراق، نافهخيز از توست
بلى! شفاعت انسان به رستخيز از توست...
تو كيستى كه قيامت، قيامتِ كبراست
تو كيستى كه قيامت ز قامتت پيداست
تو كيستى كه «يدالله» در تنت جارىست
زبان قاطع شمشير عدل تو كارىست
نگاه منتظرانت هنوز مانده به راه
سپيد شد ز فراق تو سنگفرشِ پگاه
خدا به دست تو دادهست عدل عالم را
سپرده نيز به دستت حساب آدم را
ز هر چه هست به گيتى، سرآمدت خوانند
تويى كه قائم آل محمدت خوانند
ولادتت نه فقط آبرو به شعبان داد
كه در ضمير تمامى مردگان جان داد
اَلا ستارۀ موعودِ گرم و عالمتاب!
به دشت تيرۀ هستى چو آفتاب بتاب
بتاب و ظلمت ظلم زمانه را بردار
ز گردههاى بشر تازيانه را بردار
#غلامرضا_شکوهی
#امام_زمان__عج__مدح
سخن ما همه از طره گیسوی تو بود
از لب لعل تو واز خم ابروی تو بود
هر کجا پا که نهادند همه خوبان جهان
صحبت از روی تو و موی تو و خوی تو بود
از تو محبوب تری سایه نیفکنده به ما
نظر خالق عالم به جهان سوی تو بود
نظم در عالم افلاک به یک غمزه توست
دم عیسی و ید موسی همه بازوی تو بود
مهدیا خیز و قدم رنجه کن و رخ بنما
که همه خلق جهان منتظر روی تو بود
شاعر : حمید کرمی
امام زمان (عج)
مدح
#امام_زمان__عج__مدح
راهی که نیست جانب کویت ضلالت است
عُمری که صرف غیر توگردد بطالت است
آقای جمعه های غریبی بیا ، بیا
ما را ز دوری تو ز یاران ملامت است
دل همنشین اشک وغم است از فراق تو
این حال عاشق است برون از مقالت است
ترسم ندیده روی تو راهی شوم به خاک
گویا زمان وصل من وتو ،قیامت است
در هر مصیبت و مَحنی فَابکِ للحُسَین
ما را که نیست کار دگر،این رسالت است
گریه کنم ز ماتم ارباب صبح وشام
آن پلک زخمی تو دلم را دلالت است
شاعر : وحید دکامین
امام زمان (عج)
مدح
#امام_زمان__عج__مدح
السلام ای همه بهانه ی عشق
ای تو ساز همه ترانه ی عشق
قلب ما گشته آشیانه ی عشق
ای تو میراث جاودانه ی عشق
ذکر تو نغمه ی شبانه ی عشق
شعله ها زد به دل زبانه ی عشق
شد گلستان دل از جوانه ی عشق
سر بسایم به آستانه ی عشق
دم گرفت از دم تو جبراییل
کشته ی غصه هات عزراییل
السلام ای تو شمس کل جهان
ماه در پشت ابر مانده نهان
چشم امید هرچه پیر و جوان
آسمانی ترین ، امام زمان
از فراقت به لب بیامده جان
گشته اشکم ز دوری تو روان
خسته ام دیگر از زمین و زمان
دلبر کل خلق و ذکر زبان
مهرتان بر دلم نشسته عجیب
من فدای شما امام غریب
دیده هامان ببین که گشته پر آب
تو نگینی جهان شبیه رکاب
ای تو مهتاب مانده بین حجاب
اندکی بر دل سیه تو بتاب
ای شفیع دلم به روز حساب
لا اقل شو برون ز پشت سحاب
نامه های دلم که گشته کتاب
لا اقل بر یکی بده تو جواب
آخرین سوره ی کتاب خدا
منتی بر سرم گذار و بیا ...
مهدی فرهادی
امام زمان (عج)
مدح
#امام_زمان__عج__مدح
ای آرزوی چشم تر عاشقان بیا
ای لنگر ثبات زمین و زمان بیا
آقا بیا که کاسه ی صبرم سر آمده
خونابه از نگاه دلم شد روان بیا
دارد کمیت کار دلم لنگ می زند
تا لزره نیست در خم این زانوان بیا
طوفان گرفته دور و برم را امام عشق
ای کشتی نجات دل شیعیان بیا
گر مهلتم نداد اجل تا ببینمت
یک دم کنار تربت این بی نشان بیا
ای وارث غریبی حیدر ظهور کن
ای روضه دار ماتم قدّ کمان بیا
آقا قسم به داغ دل نازدانه ها
ای داغدار طشت زر و خیزران بیا ...
شاعر : وحید محمدی
امام زمان (عج)
مدح
#امام_زمان__عج__میلاد
آنشب زمین سامره حس غرور داشت
از بس فرشته آمد و آنجا حضور داشت
احساس مادرانه ی نرگس رسید و بعد
در او یگانه منجی عالم ظهور داشت
آمد حکیمه دید که طفلی نشسته است
مانند ماه چهره ای از جنس نور داشت
موسی کجاست تا که ببیند امام ما
در بین گاهواره ی خود کوه طور داشت
صحبت به گاهواره دراین قوم عادت است
از کودکی به عرش الهی عبور داشت
در لحظه ی نخست صدا زد: خدا،نبی
کامل نمود خطبه به یا مرتضی علی
می خواست تا خدا هنرش را نشان دهد
از نو به قلب خسته ی عالم توان دهد
وقتی هوای مردم دنیا گرفته است
باید خدا به اهل زمین آسمان دهد
تنها نه سامرا نه فقط کشور عراق
او آمده که کل جهان را تکان دهد
بیهوده غصه در طلب رزق می خوریم
از یمن او خدا به همه آب ونان دهد
با اینهمه اهانت در شام وسامرا
وقتش رسیده است که صاحب زمان دهد
حالا به شام تار زمین ماه می رسد
مهدی آل فاطمه از راه می رسد
مجنون صفت به عشق تو لیلا نشسته است
موسی نشسته است مسیحا نشسته است
در چشم خیس پر غم زهرایی شما
امواج بیکرانه ی دریا نشسته است
دنیا بدون خال لب تو نمک نداشت
رزق حلال ماست که آنجا نشسته است
رکن و مقام ، واله صمصام منتقم
دیده براه، زینب کبری نشسته است
آقا دلم گرفته بیا جان مادرت
حالا به انتظار تو دنیا نشسته است
ای بر تنت لباس پیمبر ظهور کن
از کعبه با شمایل حیدر ظهور کن
آمد که سفره های کرم را بیاورد
او می رسد که دخل ستم را بیاورد
حالا ز حد جسارت دشمن گذشته است
باید مدافعان حرم را بیاورد
طاقت نیاورد نظر چپ به عمه اش
باشد که ذالفقار دو دم را بیاورد
خونم حلال زینبتان گر چه اندک است
دشمن بگو بریده سرم را بیاورد
تا اینکه روز حشر شود مادرت شفیع
از علقمه دو دست قلم را بیاورد
فکری برای صحن و سرای حسین کن
ما را شهید کرببلای حسین کن
شاعر : سید حجت بحرالعلومی طباطبایی
امام زمان (عج)
میلاد
#امام_زمان__عج__مدح
تمام مردم اگر چشمشان به ظاهر توست
نگاه من به دل پاک و جان طاهر توست
فقط نه من به هوای تو اشک می ریزم
که هر چه رود درین سرزمین مسافر توست
همان بس ست که با سجده دانه برچیند
کسی که چشم تو را دیده است و کافر توست
به وصف هیچ کسی جز تو دم نخواهم زد
خوشا کسی که اگر شاعرست شاعر توست
که گفته است که من شمع محفل غزلم؟!
به آب و آتش اگر می زنم به خاطر توست
شاعر : فاضل نظری
امام زمان (عج)
مدح
#امام_زمان__عج__میلاد
باز هم فصل بیقراری شد
گل دمید و زمان، بهاری شد
به زمین مژده میدهد خورشید
غنچهای از سلالهی توحید...
وا شد و سامرا معطر شد
بهترین عیدِ نسل کوثر شد
آمد از آسمان و نور آورد
شعف و شادی و سرور آورد
آمد و شهر را چراغان کرد
نور بخشید و آنچه بود آن کرد
آمد و ماه را ز رو برده
مُهر ایمان به بازویش خورده
آمد و نقل این مجالس شد
غرق دنیای لطف، نرگس شد
زنده کرده دوباره حیدر را
عکس رخسارهی پیمبر را
نقش در چهرهاش نگاه علیاست
راه و رسمش هماره راه علیاست
این پسر روحِ عَلَٓمُالاَسماست
امتداد قیام عاشوراست
با نگاهش امید میبخشد
انتظارش نوید میبخشد
آسمان پیش پاش افتاده
بیدلان را شده است دلداده
به زمین تا نهاده شد علمش
سامرا جان گرفت از قدمش
آنقَدَر رنگ روی زیبا داشت
خندهاش آنقدَر مُسَما داشت
که خداوند در حجابش کرد
در پناه خودش نقابش کرد
حال ما ماندهایم و غیبت او
مانده در سینه داغ غربت او
آمد و رفت و ما نفهمیدیم
پشت او حرف میتراشیدیم
رفت از کف قرار ما، هرگز
خواندهایمَش سر دعا، هرگز
مرد هجران نبودهایم هرکز
غرق باران نبودهایم هرگز
دیدهی ما نبود لایق او
دل ما هم نبود عاشق او
عاشق آن است در به در باشد
در به در بین هر گذر باشد
از سر کوی ما گذر کرد و
همهی شهر را خبر کرد و
خواب بودیم هر سحر افسوس
آمد و رفت در سحر افسوس
شب میلاد و نیمهی ماه است
خبرِ خوش همیشه در راه است
شاید این جمعه باز برگردد
آتش عشق شعلهور گردد
شاید امشب امیدمان بدهد
با حضورش نویدمان بدهد
شاید امشب رخی نشان بدهد
به تنِ مرده باز جان بدهد
شاید امشب شب ظهورش بود
چشم ما شاهد عبورش بود
شاید امشب زمان دهد ما را
خیمهاش را نشان دهد ما را
کاش برگردد و به نورِ خودش
مثل امروز در حضور خودش
پرچم کفر سرنگون گردد
پایهی ظلم واژگون گردد
ذوالفقار علی به کف گیرد
مدد از شاه لوکشف گیرد
به لبش نام فاطمه گیرد
رخصت از شاه علقمه گیرد
بزند ریشهی یهودی را
بزند گردن سعودی را
زنده گردد دوباره نام علی
خطبه خواند دهد پیام علی
بزند با عصا به رود نیل
محو گردد ز صحنه اسرائیل
سیلیِ محکمی زند به یهود
مرگ بر حامیان آل سعود
ماندنی نیست نسل استکبار
تا علی هست و هست تا عمار
همه جا میشود برای علی
همه عالم شود فدای علی
ما همه از تبار زهرائیم
شیعهی بیقرار مولائیم
ما همان قوم خویش، سلمانیم
چون اَبوعُمره اهل ایرانیم
ما سر از پای خویش نشناسیم
پای امر ولی چو عباسیم
در پیِ فرصتیم و بیتابیم
سرِ کفار، مثل گردابیم
تو بیا امر کن به حزبالله
ای امید جهان، ولیالله
شب شبِ اتحاد و هم عهدی است
شب میلاد حضرت مهدی است
آه ای بیقرار تو زهرا
باز گرد از میان صحراها
باز گرد ای تجلیِ عرفات
که تو هستی همیشه باب نجات
ما که مردیم از غم هجران
خبرت نیست یوسف کنعان
طاقت ما که تاب شد برگرد
دیده هامان پر آب شد برگرد
صاحبَالعصرِ وَالزَٓمان برگرد
از فراسوی بیکران برگرد
پیرِمان کرد حسرت دیدار
باز گرد ای حقیقت ایثار
هر کجا رفتی التماس دعا
کربلا رفتی التماس دعا
کربلایی رضا باقریان
امام زمان (عج)
میلاد
#امام_زمان__عج__مدح
ميان مردمی و مردم از شما دورند
ميان مردم صد چهره ای كه صد جورند
ميان طايفه هايی كه چشم سر دارند
وَ از نديدن نور تو غالباً كورند
میان منتظرانی كه ندبه می خوانند
وَ گوييا به صدا كردن تو مجبورند
خدا كند كه نباشم من از كساني كه -
فقط به گريه و زاری و ندبه مشهورند
اگر دعاي شما شاملم شود نروم
ميان مردم صد چهره اي كه صد جورند...
شاعر : محسن مهدوی
امام زمان (عج)
مدح
#امام_زمان__عج__مدح
یکی بیاید و دستی به ما تکان بدهد
یکی دوباره به تقویم خسته جان بدهد
چه سرد مانده دل بی حواس آدم ها
کسی نبوده که آن را کمی تکان بدهد!
چقدر یخ زده آغوش کوچه های سلام
کجاست او که جوابی به عابران بدهد؟
زمین به روی خودش آب می شود، پس کو؟
کسی که دست زمین را به آسمان بدهد
بهار مُرده در اینجا، هجوم پاییز ست
کجاست او که به ما شور ناگهان بدهد؟
کنار پنجره ها پرده پرده می میریم
یکی دوباره خدا را به ما نشان بدهد
شاعر : اصغر اکبری
امام زمان (عج)
مدح
#امام_زمان_علیهالسلام
دور از تو مدتیست تب عشق داغ نیست
وقتی نشانههای تو در من سراغ نیست
دنیا مرا به زوج خودش انتخاب کرد
ما را تفاهمیست که حرف از طلاق نیست
کو آن عطش که آب بیفتد به کام من؟
نامت میآید و به دهانم بزاق نیست
قحطی به جان چشم من افتاده سالها
یعنی که جانماز تری در رواق نیست
از هجر تو همیشه سرودم ولی دریغ
نامش جدایی است یقیناً فراق نیست
گفتی خوشست روشنی خانه دلت
اینجا ملاک ، ریسهی جشن و چراغ نیست
گفتم در آستان تو کلبم ، صدا رسید :
حرف از وفاست صحبتِ از واق واق نیست
آیینهی تمام نمای تو بوده ام
حالا نشانههای تو در من سراغ نیست
#سید_امیرحسین_موسوی