#امام_حسین_شهادت
بر آن شهیدِ غریبِ به خاک و خون غلطان
رواست چشم جهان تا ابد شود گریان
چرا که گریه کند روز و شب امام زمان
(روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
بماند از حرکت ذوالجناح و از جولان)
نه قلب اهل حرم تاب آن مصیبت داشت
نه چشم های عطش خیز خواب راحت داشت
نه آن امام دگر یاوری به غربت داشت
(نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت)
هجوم نیزه و شمشیرها فزون گردید
صدای هلهله از شش جهت برون گردید
زمین به لرزه درآمد به رنگ خون گردید
(هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب واژگون گردید)
ز خاتم همه پیغمبران نگین افتاد
شکوه قامت آن محشر آفرین افتاد
ز جمع آل کسا نور پنجمین افتاد
(بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد)
#میثم_مومنی_نژاد
#امام_حسین_شهادت
ای در غم تو ارض و سما خون گریسته
ماهی در آب و وحش به هامون گریسته
وی روز و شب به یاد لبت چشم روزگار
نیل و فرات و دجله و جیحون گریسته
از تابشِ سرت به سنان، چشم آفتاب
اشک شفق به دامن گردون گریسته
در آسمان ز دود خِیامِ عفاف تو
چشم مسیح، اشکِ جگرگون گریسته
با درد اشتیاق تو در وادی جنون
لیلی بهانه کرده و مجنون گریسته
تنها نه چشم دوست به حال تو اشکبار
خنجر به دست قاتل تو خون گریسته
آدم پیِ عزای تو در روضهی بهشت
خرگاه درد و غم زده بیرون گریسته
گر از ازل تورا سرِ این داستان نبود
اندر جهان ز آدم و حوا نشان نبود
#نیر_تبریزی
#امام_حسین_شهادت
یابن الشبیب ، کاسه ی خون گر دو دیده شد
یعنی هلال ماه محرم دمیده شد
یابن الشبیب ، گریه فقط بر حسین کن
حتی اگر قدت ز مصیبت خمیده شد
یابن الشبیب ، گریه بر او کن که در برش
یک دشت لاله اش همه با خنده چیده شد
یابن الشبیب ، خون ز دو چشمت رود رواست
بر لحظه ای که پیکر اکبر دریده شد
یابن الشبیب ، ذکر حرم شد عمو عمو
وقتی که رنگ چهره ی جدم پریده شد
یابن الشبیب ، عمه ی ما هم ز هوش رفت
وقتی صدای خنده و خنجر شنیده شد
یابن الشبیب ، گریه امانم نمیدهد
تا گویمت چسان سر جدم بریده شد
یابن الشبیب ، بر اثر نعل اسبها
جسمی که سر نداشت به هر سو کشیده شد
یابن الشبیب ، سینه که شد خوب نرم نرم
گهواره شد که اصغرمان آرمیده شد
یابن الشبیب ، تا به ابد یا بُنه ایه ای
ذکر عزای آن تن در خون طپیده شد
#حیدر_توکلی
#امام_حسین_شهادت
#قتلگاه
آسمان زیر دست و پا گم شد
نور حق بود و در خفا گم شد
جامه ، عمامه و ردای تنش
یا به غارت رسید یا گم شد
چشم برهم زدند عریان شد
چشم بر هم زد و عبا گمشد
نیزه هایی که خورده بود حسین
همگی زیر چکمه ها گم شد
وای از ناله ی انا العطشان
که میان سر و صدا گم شد
بین گرد و غبار مرکب ها
همه هستیِ انبیا گم شد
از تن شاه بی ردا میگفت
خواهری وا محمدا میگفت
آه از پیکر رها مانده
از تن شاهِ بی ردا مانده
وقت مغرب شده ست و ذبح حسین
دیر شد ، خواهرش کجا مانده؟
پیر مردی عصا زنان میگفت
صبر کن چند نیزه جا مانده
پاک کن خواهرش نبیند که
بر تنش چند رد پا مانده
قاتل از روی سینه اش پا شد
خنجر کُند بر قفا مانده
همه رفتند خواهر است و حسین
حیف این شمر بی حیا مانده
زیر لب ها خدا خدا میگفت
خواهری وا محمدا میگفت
#امیر_فرخنده
#امام_حسین_شهادت
#شب_عاشورا
چشمی به خون نشسته و چشمی به اشک زار
تنگ است سینه ی من از این شامِ گریه دار
امشب اگر چه شانه به دستان زینب است
فردا به دست های سنان است زلف یار
بردار گونه را ز سر خاک های دشت
روی امام خیمه کجا و کجا غبار
اردوی توست ، اینکه بهم ریخته حسین
این خیمه های توست ندارد دگر قرار
قرآن بخوان که حالت زینب عوض شود
فردا تو را به نیزه زند قوم نابکار
برخیز و خار های سر راه را بگیر
فردا مصیبت است برای برهنه … خار
امشب بغل بگیر کمی بچه هات را
فردا زمان نداری و داری هزار کار
خیلی بیا دهن به دهن با سنان نکن
این قصه آخرش بخدا هست ناگوار
از روی ذوالجناح میفتی میان دشت
بر روی ماسه های بیابانی ای سوار
نیزه تو را به خاک گرفتار میکند
بر نیزه ها و تیر و سنان میشوی دچار
دل ناگران خیمه خود میشوی حسین
دل ناگران خیمه خود موقع فرار
ای با وقارِ زینب کبری ! نخور زمین
خورده بهم وقار تو ای شاه با وقار
#علیرضا_وفایی_خیال
#امام_حسین_شهادت
#کربلا
چه کربلاست که آدم به هوش می آید
هنوز نالهء زینب، به گوش می آید
چه کربلاست کز آن بوی سیب می آید
صدای نالهءشاهی غریب می آید
چه کربلاست کز او بوی مشک می آید
هنوز خون ز دولبهای خشک می آید
چه کربلاست که بوی گلاب می آید
صدای گریهء طفل رباب می آید
چه کربلاست که بوی عبیر می آید
صدای کودک ناخورده شیر می آید
چه کربلاست که بانگ صفیر می آید
هنوز نالهء طفل صغیر می آید
جواب طفلک شش ماهه داده شد با تیر
عدو به تیر جفا داده بود اورا شیر
چرا نگفته کسی آب مَهر مادر اوست
برای چیست که عطشان علیِ اصغر اوست
چه کربلاست که سقای آن شده بی دست
عدو زکینه سرش با عمودکین بشکست
چه کربلاست که آبش به قیمت جان ست
به گوش جان همهجا ناله های طفلان ست
مگر به کرببلا آب قیمت جان ست
چرا نگفته کسی این حسین مهمان ست
چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد
به کام تشنهءشان یک دو جرعه آب نداد
چه کربلاست علی اکبر اربا اربا شد
شهید کینه به پیش دو چشم بابا شد
چه کربلا که دل ترک خواب می گوید
هنوز تشنه لبی آب آب می گوید
چه کربلاست که زینب شکسته می آید
به سوی کعبه اش احرام بسته می آید
چه کربلاست که هرعقل مات وحیران ست
هنوز پیکر شه زیر سم اسبان ست
#علی_انسانی
#امام_حسین_شهادت
تنها شدی و هیچ کس دور وبرت نیست
جان سوزتر از بانگ هل من ناصرت نیست
چشمی به خیمه داری وچشمی به میدان
عباس واکبر نه که حتی اصغرت نیست
از بس که تیر و نیزه و شمشیر خوردی
یک جای سالم درتمام پیکرت نیست
روی بلندی بانویی غرق تماشاست
این بانوی آزاده آیا خواهرت نیست؟
آمد صدای ضربه هایی سخت و دیدند
پیکربه روی خاک ها مانده ، سرت نیست
پیچیده آوای غریبی بین گودال
آیا صدای ناله های مادرت نیست؟
پای حرامی ها به خیمه باز گشته
این گوشواره ها مگر از دخترت نیست؟
راه سخن را بر«وفایی» گریه بسته
دیگر مجال شرح زخم حنجرت نیست
#سیدهاشم_وفایی
#امام_حسین_شهادت
#عاشورا
#گودال
سه ساعت شده جان به لب مادرت
سه ساعت چه کردند با پیکرت
سه ساعت به جان هم افتاده اند
چه جنگی است اینجا برای سرت
عطش با دو چشمت چه کرده حسین
دلت تنگ عباس آب آورت
عصا خوردی و طعنه زد حرمله
چه شد پس عصایت ، علی اکبرت
همه جوره امروز حیدر شدی
به قربان احسان انگشترت
تو را این سه شعبه زمین گیر کرد
بمیرم برای علی اصغرت
تو ای از قفا سر بریده ببخش
اگر بوسه ام داد درد سرت
#محمد_حسین_رحیمیان
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
#و_رؤیای_صادقه_دختر_امام_حسین_در_زندان_کوفه
بود حیران دختری در خواب ناز
دید اسراری در آن رویای باز
دید بابا را به چشم پرگهر
در میان مطبخی ببریده سر
صاعقی آمد سوی کاشانه ای
طور سینا شد تنور خانه ای
هودجی همراه جبریل امین
از جنان آورد زهرا را غمین
آمدند از آسمان با شور و شین
آسمانی ها به دیدار حسین
آن خلیل ، آن نوح ، آن عیسی بود
آن پریشان ، آدم ، آن موسی بود
آشنا این ناله و این زمزمه است
این پیمبر ، این علی ، این فاطمه است
بود در مطبخ چه سوزان هیئتی
رأس بابا داشت چندان هیبتی
بر لب قاری چه آیاتی بود؟
کز نگاه انبیاء باران رود
بود بر آن سر نگاه فاطمه
عالمی را سوخت آه فاطمه
حیدر از آوای زهرای بتول
داشت احوالی پریشان و ملول
احمد مختار بس رنجیده بود
شانه اش لرزان ز اشک دیده بود
حاضران از آه زهرا ناله دار
حال مجموع ملائک بیقرار
در میان آن همه امواج نور
جای زینب بود خالی در تنور
صبر هم آمد در آن مجلس به تنگ
آدم آمد از بنی آدم به ننگ
آنچه مخفی بود آنجا شد عیان
آنچه اسرار است یکجا شد بیان
روضه های کشف الاسرار حسین
می دمید آنجا به محفل شور و شین
آن یکی برخون حنجر می گریست
وان یکی بر گونه تر می گریست
دخترک چون دامن زهرا گرفت
روی دامان رأس بابا را گرفت
ناگهان از خواب خوش بیدار شد
نیمه شب گویای آن اسرار شد
ریخت چون اوضاع زندان را به هم
عمه او را برد در آغوش غم
#محمود_ژولیده
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود
سر بریدۀ او در میان مطبخ بود
چگونه بود که باید امامِ قرآنی
تنور را کند از روی خویش نوررانی!
چگونه بود که کوفه امام را نشناخت
و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت!
سَری که زینت اسلام و جان زینب بود
چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود
تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر
تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید
که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید
پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را
نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را
ز انبیاءِ ٱولوالعزم، بسته صف اینجا
و تا فحولِ ملائک به گِرد خون خدا
به سر زنان، همه اهل جنان عزادارند
زمین و اهل همه آسمان عزادارند
رسید در وسط آنهمه نوا و خروش
أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش
أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان
أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان
صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود
شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود
و جای زینب کبری در این سحر خالی
نبود تا که ببیند چه حال و احوالی
اگر چه دیدنِ رأس الحسین قسمت شد
هِلال یک شبِ زینب به نیزه رؤیت شد
#محمود_ژولیده
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
ای ز داغ تو روان خون دل از دیده ی حور
بی تو عالم همه ماتمکده تا نفخه ی صور
خاک ریزان به سر اندر سر جسم تو بنات
اشک ریزان به بر از سوگ تو شعرای عبور
دیده ها گو همه دریا شو و دریا همه خون
که پس از قتل تو منسوخ شد آیین سرور
شمع انجم همه گو ،اشک عزا پاش و بریز
بهر ماتمزده کاشانه چه ظلمات چه نور
پای در سلسله سجاد و به سر تاج یزید
خاک عالم به سر ِ افسر و دیهیم و قصور
دير ترسا و سر سبط رسول مدنی؟
آه اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور
تا جهان باشد و بوده است که داده ست نشان
میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور؟
سر بی تن که شنیده است به لب آیه ی کهف
یا که دیده است به مشکات تنور آیه ی نور؟
جان فدای تو كه از حالت جانبازی تو
در طفّ ماریه از یاد بشد شور نشور
قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت
حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور
گوش خضرا همه پر غلغله ی دیو و پری
سطح غبرا همه پر ولوله ی وحش طیور
غرق دریای تحیر ز لب خشک تو نوح
دست حیرت به دل از صبر تو ایوب صبور
مرتضی با دل افروخته لاحول کنان
مصطفی با جگر سوخته حیران و حصور
کوفیان دست به تاراج حرم کرده دراز
آهوان حرم از واهمه در شیون و شور
انبیا محو تماشا و ملائک مبهوت
شمر سرشار تمنا و تو سرگرم حضور
#نير_تبريزي
#امام_حسین_شهادت
#دفن_شهدا
وقت سر بریدنت من نبودم
بوریا شد کفنت من نبودم
این چه جور خواهری کردنه آخه
وقت تدفین تنت من نبودم
#علی_ذوالقدر