#امیرالمومنین_ع_مدح_و_ولادت
چنان ز کعبه آمده برون کسی خدایگون
که گوییا ز خانهی خودش نهاده پا برون
هنوز بعد سالها، نمانده جای چند و چون
عزیزکرده مثل او کسی ندیده تا کنون
عزیزکردهی خدا فقط علیست تا ابد
به کوری تمام منکران بگو: "علی مدد"
خدا نخوانمش که نیست هیچ باب میل او
اگرچه در زمین و آسمان همه طُفیل او
علی نشسته صدر مجلس و جهان به ذیل او
چقدر رشک میبرم به مالک و کمیل او
که مست میشدند باده باده از میِ علی
جهان به سوی هیچ رفت و آن دو در پی علی
نگویمش که بنده بود؛ کفر نعمت است این
به "مستجار" خیره شو! خود قیامت است این
دلیل واضحی برای اهل حیرت است این
به کعبه نسبتش اگر دهم جسارت است این
دهان کعبه باز شد که "من کجا و او کجا؟
شکستخورده جام می کجا و آن سبو کجا؟"
چگونه میتوان به عرش رفت آنچنان که او؟
خطابه داشت با خدای خود به آن زبان که او؟
مگر جز او کسی نهاده پا به آسمان؟ که او-
رفیق بوده با خدا! نشان به آن نشان که او-
همیشه جملههای تازه داشته است از خدا
نگفت تا کجا اجازه داشته است از خدا
به ناگهانِ تیغ مرتضا میانِ معرکه
به آن چکاچک عظیم و حیرت ملائکه
که میروند دشمنان یکی یکی به مهلکه
قسم به بازوان او، کسی ندیده است که
جدا شود دمی ز ذوالفقار دست مرتضا
ندا رسید از آسمان که "ناز شست مرتضا"
چون آفتاب میکِشد عبای خویش بر زمین
که پرتوی عنایتش رسد به آن رسد به این
به وقت رزم، خشم او چقدر وحشتآفرین
میان کوچهها چُنان، میان معرکه چُنین
نگو تناقض است این! ابوالعجایب است او
امیر مشرق است او، امام مغرب است او
صحاح ستِّه مُعترِف به منصبِ الوهیاش
محیرالعقولیاش، و فاتحالفتوحیاش
نمیرسد خلیفهای به اوج باشکوهیاش
خوشا نماز صبح در نجف خوشا صَبوحیاش
خوشا به آن اذان که اشهدش به نام مرتضاست
کبوتر حریم او چقدر "کاشفالغطاست"
خوشست این قبیله را مَوالیِ علی شدن
که اهلی علی و از اهالیِ علی شدن
غلام آن صفات لایزالی علی شدن
فقط به مجتبی رواست تالیِ علی شدن
مباد آن که هر دهان نشُسته را امیر گفت
فقط سزاست بر علی مرتضا امیر گفت
مرا ببر به کوچههای "انما ولیّکم"
ببر به آن دیار که کسی در آن نگشت گم
بزرگ راهی است راهِ خاکیِ غدیر خم
که از حِجاز و از عِراق میرسد به شام و قم
مرا ببر به خلوتی که چاه بود و مرتضا
به کوفهای که اشک بود و آه بود و مرتضا
چقدر خالی است تا همیشه جای فاطمه
چقدر غصه میخورد علی برای فاطمه
نمیرود ز خاطرش ولی صدای فاطمه
صدا صدای گریههای های های فاطمه
دلش چه تنگ میشود برای همسری که داشت
برای عطر خانهی ز عرش بهتری که داشت
جهان حلالیت طلب نکرد آخر از علی
ولی شد آخرالزمان چقدر محشر از علی
قیام میکند کسی محمدیتر از علی
که ارث برده راه و رسم فتح خیبر از علی
کسی که میبرد به سوی تیغ ذوالفقار دست
از آن سلالهی علی همین هم انتظار هست!
#رضا_یزدانی
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_ولادت
پدر خاک آمده به زمين
از فراسوي قلهی ادراك
رونمايي شدهست در خلقت
دومين قيد جملهی لولاك
من چه گويم ز شأن مادر او
بي نظيري كه بي نظير آورد
غير از اين نيست وصف بنت اسد
دختر شير بود و شير آورد
مستجيري به مستجار آمد
روح تازه گرفت بيت عتيق
كعبهاي كه علي درونش نيست
چون ركابي شود بدون عقيق
صاحب خانه رفته در خانه
ديگر اذن دخول لازم نيست
حيدر از حفظ بود قرآن را
با وجودش نزول لازم نيست
بين آغوش احمد مكي
آيههايي ز مومنون ميخواند
عقل كل بود و با كراماتش
عاشقان را سوي جنون ميخواند
كيست مولا، همان كه در كعبه
بر روي شانهی پيمبر رفت
شانههاي نبي همان عرش است
حيدر از عرش هم فراتر رفت
گردش روزگار دست علي است
كهكشان دانههاي تسبيحش
درِ خيبر شكسته، چيزي نيست
فتح آن قلعه بود تفريحش
چند سالي درست قبل ازل
زندگي را شروع كرده علي
هر زمان رزق ميرسد از راه
شک ندارم ركوع كرده علي
شب معراج مصطفي حس كرد
در پس پرده روبروي عليست
به گواه فمن يمت يرني
بازگشت همه به سوي عليست
#محمد_رسولی
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_ولادت
همین که بادها خواندند با هوهو سرودش را
ملائک مژده آوردند در عالم ورودش را
زنان مصر دست خویش را با دیدن یوسف...
ولی کعبه به شوق دیدن حیدر وجودش را...
بجز مولای ما دیگر امیری نیست در تاریخ
که خود زحمت کشید اما به مردم داد سودش را
زمین و آسمان و منبر و محراب دلتنگاند
رکوعش را، سجودش را، قیامش را، قعودش را
فراز مطلق دنیاست وقتی در تمام عمر
ندیده هیچکس جز لحظهی سجده فرودش را
خودش را مرکب طفل یتیمی میکند مردی
که شمشیر آرزو دارد ببیند رنگ خودش را
کسی که حق او را ناجوانمردانه غاصب شد
گناهی کرد و در چشم دوعالم کرد دودش را
چهمیکردیم اگر این ذکر در دنیایمان کم بود؟
جهان بینام زیبای "علی" مثل جهنم بود
اگر حتی بیفتد در زوایای جهان آتش
نمیسوزم که از عشق علی دارم به جان آتش
به آتش میکشم خود را و از خود میزنم بیرون
که دنیای تعلق را بسوزاند همان آتش
خودش عمریست که در شعلههای کینه میسوزد
کسی که آرزو دارد برای دیگران آتش
اگر از هرکسی -غیر از علی- دم میزدم، بیشک
به چشم خویش میدیدم که دارم بر زبان آتش
کجا آتش گلستان بقا میشد بر ابراهیم
اگر مولا نمیفرمود اذنش را بر آن آتش
همین که ذوالفقارش را به عزم رزم بردارد
میاندازد به ضربی در زمین و در زمان آتش
اگر از اهل دوزخ یکنفر یک یاعلی میگفت؛
به یُمن نام او خاموش میشد ناگهان آتش
برای دوستانش میشود عرش خدا تزئین
برای دشمنانش میشود هفتآسمان آتش
ندارد هیچکس غیر از تو این شأن و شجاعت را
قرائت کن برای خلق آیات برائت را
بساط غصه را از هر دلی برچیدهای مولا
که دنیا شاد شد هربار که خندیدهای مولا
زمین درگیر تاریکی مطلق مانده بود اما
تو مثل ماه بر شبهای آن تابیدهای مولا
از آن روزی که در کعبه به دنیا آمدی دیگر
در عالم قبلهی دلهای ما گردیدهای مولا
تو عینالله ناظر بودهای یعنی به چشم دل
خدا را قبل و بعد هر عبادت دیدهای مولا
کسی با دستخالی رد نشد از آستان تو
که حتی در نماز انگشتری بخشیدهای مولا
لباس تازه پوشیدند از لطف تو سائلها
اگرچه خود عبایی کهنه را پوشیدهای مولا
چه شبها که دعای خیر کردی آن کسانی را
که عمری بابت رفتارشان رنجیدهای مولا
نخواهد دید مانند تو را دیگر، که بعد از این
تو در چشم جهان خواب خوش نادیدهای مولا
جهان و هرچه درآن هست پیش تو اضافی بود
برای تو دو قرص نان، دو رخت کهنه کافی بود
رها کن جسم را یکلحظه و جان را تماشا کن
علی را بنگر و آیات قرآن را تماشا کن
در اخلاص علی، حلم علی، راز و نیاز او
صفا بنگر، فُتوت بین و ایمان را تماشا کن
چو دیدی نعرهی "هل مِن مبارز؟" میزند در جنگ
یلان ساکت و سر در گریبان را تماشا کن
یکی پرسید از پیغمبر خاتم، عبادت چیست؟
علی را دیده و فرمود: ایشان را تماشا کن
کمی از ماجرای دشت ارژن را اگر خواندی
هر آیینه کمال بهت سلمان را تماشا کن
برای دیدن پیغمبران دلتنگ اگر بودی
علیجان را، علیجان را، علیجان را تماشا کن
از آن روزی که فرمودی تو را با مرگ میبینیم
برای مرگ ما شوق دوچندان را تماشا کن
برای دیدن مولا هزاران بار میمیریم
اگر هرشب بهشوق وعدهی دیدار میمیریم
نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه
که بالا میرود دست تو تا بالاترین نقطه
به اذنالله یاری از تو میجوییم و میگوییم
ایاک نعبد نقطه، ایاک نستعین نقطه
نه مانده حرفی از هر علم در نزد تو نامعلوم
نه دور از چشم تو در آسمان و در زمین نقطه
اگر هم خطبهی بینقطه و هم بیالف داری
پر است این آستینت از الف، آن آستین نقطه
تویی آن نقطهای که رفته زیر باء بسمالله
که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه
فراوان است جای زخم و پینه بر تنت، اما
نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه
تویی اول، تویی آخر، که در محشر سؤالی را
جوابی نیست جز نامِ امیرالمومنین .
میآید یکنفر مثل تو از نسل تو ای مولا
نخواهد شد کموبیش از همه ارکان دین نقطه
میآید تا جهان یکبار دیگر با علی باشد
شعار مردم سرتاسر دنیا علی باشد
#مجتبی_خرسندی