.
#غزل_مرثیه
#راس_الحسین_علیه_السلام
حتّی هنوز از همه سرها سری حسین
بر نیزه دیدمت، چقدر محشری حسین
«کهف الرّقیم...» نغمه ی داوودی است این!
قرآن بخوان که از همه دل می بری حسین
از هرکجای دشت شمیم تو می وزد
عطر گل محمّدی پرپری حسین
تو قبل قتله گاه چقدر اکبری، ولی
تو بعد قتله گاه چقدر اصغری حسین
تا گفت: «یا أخا...» به خدا مطمئن شدم
عبّاس را به خیمه نمی آوری حسین!
من که هنوز هم کمرم درد می کند!
حالا بگو تو از کمرت... بهتری حسین؟
چشمم به توست ای سر بی تن که سال هاست
تنها پناه بی کسیِ خواهری حسین
حتّی به شمر و عاقبتش فکر می کنی!
«تو مهربان تر از پدر و مادری حسین»
از اشک ما بنای قیامت شود خراب
از قاتلان خویش اگر بگذری حسین
.
#حسن_خسروی_وقار
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
.
هوالشّاهد
.
#مقتل
.
.
تمام دشت روایت از آب می کردند
به هر شراره دلی را کباب می کردند
شبیه ماهی افتاده در کناره ی رود
رقیّه های حرم آب آب می کردند
به پیشواز حسین ابرهای خونباری
قبای سرخ تن آفتاب می کردند
عصا و سنگ و سه شعبه... خدا قبول کند!
به هر طریق که می شد، ثواب می کردند
سه ساعت است که گودال...لااقل ای کاش
برای کشتن مولا شتاب می کردند!
سر و هرآنچه که شد از تنش به غارت رفت
چقدر روی تن او حساب می کردند!
غروب روز دهم اسب ها امامی را
برای گندم ری آسیاب می کردند
تو را اگرچه سر صبر کشته اند، امّا
به وقت غارت خیمه شتاب می کردند
و هرکه گفته... دروغ است! من که می دانم
مخدّرات به هر رو حجاب می کردند
ولی بمیر مسلمان که مست ها با دست
به آیه های نجابت عتاب می کردند
شبی به خاک نشستند آسمانی ها
که اقتدا به غم بوتراب می کردند
.
#حسن_خسروی_وقار
.
.
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#حضرت_زینب_س_مصائب
مثل همیشه از همه سرها سری حسین
بر نیزه دیدمت، چقدر محشری حسین
از هرکجای دشت شمیم تو میوزد
عطر گل محمّدیِ پرپری حسین
تا گفت: «یا أخا...» به خدا مطمئن شدم
عبّاس را به خیمه نمیآوری حسین!
چشمم به توست ای سر بی تن که سالهاست
تنها پناه بی کسی خواهری حسین
حتّی به شمر و عاقبتش فکر میکنی!
تو جلوهگاه رحمت پیغمبری حسین
::
از اشک ما بنای قیامت شود خراب،
از قاتلان خویش اگر بگذری حسین
#حسن_خسروی_وقار
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
تمام دشت روایت از آب میکردند
به هر شراره دلی را کباب میکردند
شبیه ماهی افتاده در کنارهی رود
رقیّههای حرم آب آب میکردند
به پیشواز حسین ابرهای خونباری
قبای سرخ، تن آفتاب میکردند
عصا و سنگ و سه شعبه...، خدا قبول کند!
به هر طریق که میشد، ثواب میکردند
سر و هرآنچه که شد از تنش به غارت رفت
چقدر روی تن او حساب میکردند!
غروب روز دهم اسبها امامی را
برای گندم ری آسیاب میکردند
تو را اگرچه سر صبر کشتهاند، امّا
به وقت حمله به خیمه شتاب میکردند
و هرکه گفته...، دروغ است! من که میدانم
مخدّرات به هر رو حجاب میکردند
ولی بمیر مسلمان! که مستها با دست
به آیههای نجابت عتاب میکردند
شبی به خاک نشستند آسمانیها
که اقتدا به غم بوتراب میکردند
#حسن_خسروی_وقار