#حضرت_زهرا_س_مدح
سلام مادر باران... سلام عطر نسیم
سلام روضهی رضوان... سلام خُلقِ عظیم
کرامتی و نشسته به دامنِ تو کریم
فرشتگان مقرٓب به خانهی تو ندیم
تو ریسمان زمین را به آسمان بستی
بنای عرش خدا را تو پلکان هستی
تو ماورای بهشتی و کوثری بانو
در آسمان هدایت منوری بانو
تو ذوالفقارِ امیر دلاوری بانو
به کارزارِ ولا، از همه سری بانو
به صدقِ خطبهی طوفانی فدک... زهرا
قسم که دستِ خدایی بدون شک... زهرا
تو عشق اهلِ سمایی، چه شد که اینجایی؟!
چرا چو اهلِ زمین سر به خاک میسایی؟
فروغ چشمِ پدر .. ای کمال زیبایی
چقدر پیشِ علی با وقار میآیی
جوان شده به نگاهت دوباره عالم پیر
به ذره ذرهی هستی رسیده خیر کثیر
دلیل خلقت عالم .... اصول ایمانی
محبت تو شده ... ضامن مسلمانی
بروج و طارقی و انشراح و فرقانی
تو شرحِ منزلتِ آیههای قرآنی
نشان به آیهی کوثر، به هل اتی و دخان
که آیه آیهی مدحت شکفته در قرآن
منم همان که تورا نور ماسوی داند
همان که نام تو را دافع البلا داند
مریض عشق، فقط عشق را شفا داند
تو کیستی و که بودی فقط خدا داند
"بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد"
مگر دعای تو تأثیر تازه بگذارد
کسی زِ نسل شما انقلاب خواهد کرد
تمام عالمیان را مجاب خواهد کرد
دعای ما همه را مستجاب خواهد کرد
ستون کاخِ ستم را خراب خواهد کرد
"ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد"
تمامِ دار و ندارت نصیبِ نرجس شد
#منصوره_محمدی_مزینان
#حضرت_زهرا_س_مدح
بر جهانِ تشنه باران است نام فاطمه
لهجهی محزون قرآن است نام فاطمه
خطبههایش کرده جانِ بیتها را شعلهور
در سکوت شهر، طوفان است نام فاطمه
هر کجا که یادِ مظلومیّت مولا شود
سوی آن مجلس شتابان است نام فاطمه
با وجود اینکه نورش کرده روشن روز را
چون شب قدر است و پنهان است نام فاطمه
رمز پیروزیست در گرداب اشک و خاک و خون
ذکر سربند شهیدان است نام فاطمه
هر کجا دیدی مَلَک در حال رفت و آمد است
در دل آن خانه مهمان است نام فاطمه
رو بگردان از افاضات طبیبِ مدّعی
ای پریشانحال! درمان است نام فاطمه
#اعظم_سعادتمند
#حضرت_زهرا_س_مدح
واپسین موقف معراج حقیقت، زهراست
سرّ توحید در آیینهی غیرت، زهراست
روح آدم، شرف خاتم، دردانهی غیب
ذات عصمت، نفس صبح قیامت، زهراست
مصدر واجب و ممکن ز ازل تا به ابد
بادهی وحدت و خمخانهی کثرت، زهراست
خشم و خشنودی حق، غایت پاداش و جزا
رأیت رحمت و تمهید شفاعت، زهراست
به عبادت نرسد، عادت دینداری ما
گر ندانیم که معیار عبادت زهراست
منشأ بود و نبود، آینهپرداز وجود
وحدت غیب و شهود احدیّت، زهراست
در نمازی که وضویش بود از خون جگر
قبلهی باطن ارباب طریقت، زهراست
نه همین امّابیهاست به تقدیم وجود
شخص روحالقدس و شأن ولایت، زهراست
جنگ هفتاد و دو ملّت همه را عذر بنه
سرّ سرمستی هفتاد و دو ملّت، زهراست
غایت سیر وجود است، رسیدن به علی
غایت سیر علی هم به حقیقت، زهراست
#یوسفعلی_میرشکاک
#حضرت_زهرا_س_مدح
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟
قدرش بوَد امروز نهان چون دیروز
هنگامه کند و لیک، فردا زهرا
خالق چو کتاب خلقت انشا فرمود،
عالم چو الفبا شد و معنا، زهرا
طاها و علی دو بیکران دریایند
وآن برزخ ما بین دو دریا، زهرا
بر تخت جلال از همه والاتر
بر مسند افتخار، یکتا زهرا
در آل کسا محور شخصیّتهاست
مابین اَب و بَعل و بنیها، زهرا
او سرّ خدا و لیلةالقدر نبیست
خِیر دو سرا درخت طوبی، زهرا
سرسلسلۀ نسل پیمبر، کوثر
سرچشمۀ نور چشم طاها، زهرا
تنها نه همین مادر سبطین است او
فرمود نبی: اُمّ ابیها، زهرا!
هنگام شفاعت چو رسد روز جزا
کافیست برای شیعه، تنها زهرا
حیف است «حسانا» که در آتش سوزد
آن شیعه که ورد اوست: زهرا، زهرا
مرحوم #حبیب_الله_چایچیان
#حضرت_زهرا_س_مدح
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد
نه آسیه، نه حوا و نه مریم، تا قیامت هم،
کسی همرتبۀ صدیقۀ کبری نخواهد شد
تو را «کوثر» لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو
به غیر از تو کسی تأویل «أعطینا» نخواهد شد
فقیران و یتیمان و اسیران یکصدا گفتند:
رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد
نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه
زمین، روشن بدون زُهرۀ زهرا نخواهد شد...
«بحق فاطمه» گفتیم بعد از ذکر «یا فاطر»
که «یا فاطر» بدون «فاطمه» معنا نخواهد شد
خداوند آفرید او را برای تو که میدانست
کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد...
علی که نام او رمز ورود در سماوات است
بدون نام او درهای جنت وا نخواهد شد
دم من حیدر است و بازدم زهراست در هر دم
بدون عشقشان امروزِ من فردا نخواهد شد
به وقت کارزارِ مرگ، تنها دلخوشی این است
که هرکس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد
زمانی که همه لالاند در محشر، زبانِ ما
به جز با ذکر «زهرا و علی» گویا نخواهد شد...
#سیدعلیرضا_شفیعی
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#امیرالمومنین_ع_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح
🔸مفاخرۀ مهر و ماه🔸
در روايات ناب معصومين
در احادیث نغز اهل ولا
شرح نورانی مفاخرهایست
آیه آیه تمام نور هدی
روزی از روزها که در صحرا
فاطمه با علی سخن میگفت
از کرامات خالق یکتا
از عنایات ذوالمنن میگفت
ناگهان حین خوردن خرما
چید مولا رطب ز باغ جنان
نور حق جاری از لبانش شد
با گل خنده گفت: فاطمه جان!
هیچ دانی مرا نبی خدا
دوست دارد چو جان شیرینش
بیگمان او نمیدهد ترجیح
هیچکس را به یار دیرینش
گفت زهرا: نمیشود هرگز
که تو باشی عزیزتر از من
میوۀ قلب او منم زهرا
کی به جز فاطمهست پارۀ تن؟
هر دو رفتند با لبی خندان
نزد خورشید عشق، پیغمبر
گفت زهرا: پدر بگو امروز
من گرامیترم و یا حیدر؟
گفت پیغمبر امین با او:
تو و حیدر که روح و جان منید
همۀ هستیام شما هستید
که شما نور دیدگان منید
دوست دارم تو را حبیبۀ حق
بیشتر از همه در این دنیا
نزدم اما علی عزیزتر است
از تمام جهان و ما فیها
گفت مولا به فاطمه: بنگر
که گذشته شکوه من از حد
مادرم کیست؟ سورۀ تقوا
مادرم فاطمهست، بنت اسد
گفت زهرا به همسرش حیدر:
مادر من خدیجۀ کبراست
آنکه در جانفشانی و ایثار
بیبدل، بینظیر، بیهمتاست
گفت مولا علی: انا بن صفا
حیدرم! افتخار پرچم دین
خانۀ کعبه زادگاه من است
خادمم کیست؟ جبرئیل امین
گفت زهرا: منم ملیکۀ عرش
سورۀ رحمت خدای کریم
دختر خَاتَمُ النَّبِیینَم
آنکه دارد همیشه خلق عظیم
گفت مولا: که بوده پرچم دین
دم به دم روی شانههای علی
«وَ أنَا الضَّارِبُ عَلَى التَّنزِیل»
چه کسی میرسد به پای علی؟...
شیرمرد جدال باطل و حق
قهرمان شجاع مکه منم
تیغ من تیغ عدل و انصاف است
سرور اوصیا، ابالحسنم
گفت زهرا: که در شب معراج
پدرم رفت سوی عرش خدا
نسبت قرب او و حضرت حق
«قابَ قَوسین» بود «اَو اَدنی»
منم آن بانویی که بسته شده
عقد من در حضور رب جلیل
خادمانم ملائک جنت
همکلامم فرشتۀ راحیل...
گفت مولا: منم همان حیدر
که به اصحاب کهف گفته سخن
بهترین بندۀ خدا علیام
از نبیام من و نبیست ز من
روز محشر ولایتم، میزان
مرتضایم، قسیم جنت و نار
بر مدار دو چشم من گردد
آسمان و زمین و لیل و نهار...
نامم از نام حق گرفته شده
ربّ من «عالی» است و من «علی»ام
سرّ آیات حاء و میم کتاب
آیه آیه حقیقت جلیام
گفت زهرا: منم که روز ازل
سورۀ رحمت آفریده شدم
بانوی بهترین زنان جهان
من همانم که برگزیده شدم
هل أتی، کوثر و مباهلهام
طاء و سین کتاب ربّ ودود
آیه در آیه حسن و روشنیام
آفتاب بهشت صبح وجود
ربّ من «فاطر السماوات» است
نامم از نام اوست «فاطمه»ام
من پناه تمام اهل جهان
در صف حشر و روز واهمهام...
مرتضی گفت: بر روی آدم
باب توبه به لطف من وا شد
فاطمه گفت: از تفضل من
زیر برگ نجاتش امضا شد
گفت مولا: منم سفینۀ نوح
کشتیام کشتی نجات بشر
گفت زهرا: منم صراط نجات
رهروان مناند اهل نظر
گفت مولا: که سورۀ طورم
گفت زهرا: کتاب مسطورم
مرتضی گفت: مصحف نورم
فاطمه گفت: بیت معمورم...
گفت حیدر: منم چو جان نبی
گفت کوثر: منم چو روح رسول
گفت مولا: منم صحیفۀ حق
گفت زهرا: منم حبیبه، بتول
مرتضی گفت: رستگاری خلق
بسته بر رشتۀ ولای من است
فاطمه گفت: روشنای بهشت
جلوۀ نور ربنای من است
گفت پیغمبر خدا: زهرا!
بوسه زن بر سر علی و ببین
که هزاران ملک به یاری او
آمدند از بهشت و عرش برین
فاطمه رو به سوی حیدر کرد
گفت: عشقت همه وجود من است
همۀ هستیام فدای تو باد
که ولای تو تار و پود من است
ولیالله رو به فاطمه گفت:
عشق تو در گل و سرشت من است
تویی امید و آرزوی دلم
با تو این زندگی بهشت من است
با حدیث مفاخره دل ما
شد پر از نور ایزد ازلی
متبرک به نام فاطمه شد
لحظه لحظه به یُمن نام علی...
#یوسف_رحیمی
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#امیرالمومنین_ع_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح
گر علی دل، قرار او زهراست
ور علی گل، بهار او زهراست
او که خود فخر خلقت است به حق
مایۀ افتخار او زهراست
جلوهگاه خداست خود، اما
جلوۀ کردگار او زهراست
ذوالفقارش اگر عدوکُش شد
جوهرِ ذوالفقار او زهراست
در علی میتوان خدا را دید
زآنکه آیینهدار او زهراست
او ندارد به دار دنیا مِهر
تا که دار و ندارِ او زهراست
سیر، از سِیْرِ باغ و گلزارست
گل و باغ و بهار او زهراست
خود میان بهشت میبیند
تا به خانه کنار او زهراست
#علی_انسانی
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_مدح
دلخوشی یعنی خدا را داشتن
در بهشت لطف او جا داشتن
بین سینه حب مولا داشتن
مادری مانند زهرا داشتن
دل خوشی یعنی دو دنیا مال ماست
روز محشر فاطمه دنبال ماست
بندگی یعنی عبادات شبش
ذکر تسبیحات بر روی لبش
سجدههای غرق نور زینبش
آن حجابی که رسید از مکتبش
بندگی یعنی حجاب فاطمه
سجدههای ناب ناب فاطمه
عشق یعنی خندههای فاطمه
پر گرفتن در هوای فاطمه
نوکری کردن برای فاطمه،
با امید یک دعای فاطمه
عشق یعنی یک نگاه مادری
سر پناهی در پناه مادری
زندگی یعنی سکوتی پر سرور
انعکاس نور در سیمای نور
و بساط عاشقیها جورِ جور
دور باد از زندگیشان چشم شور
زندگی یعنی هوای بندگی
زندگی کردن برای بندگی
سادگی یعنی به کمها ساختن
در تنور خانه نان را ساختن
و حصیری زیر پا انداختن
نه به دنیا و طلا دل باختن
سادگی یعنی دو لیوان گِلی
وصلهٔ نعلین مولایم علی
#وحید_محمدی
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_مدح
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
به آن نامی کزان عالم برافروخت
بشر اسماء حُسنی را بیاموخت...
به آن نامی که بر ما روح بخشید
ز نورش زُهرهی زهرا درخشید
چه زهرایی؟ که معنیبخش اسماست
همانا اسم اعظم، اسم زهراست
خدا گر مدح او نازل نمیکرد
کتاب خویش را کامل نمیکرد
به نام کوثرِ قرآن ستودش
که لفظی بهتر از کوثر، نبودش
حساب نام یازهرا به ابجد
برآید یا علی و یا محمد
که زهرا زآندو هست و آندو، زهرا
جدایی نیست آری مهر و مه را
کسیکه کُفوِ آن نور جلی بود
علی بود و علی بود و علی بود
خوش آن روزی که با اذن خداوند
به دلخواه پیمبر یافت پیوند
جهانِ رحمت و علم و کرامت
به دنیای جمال و عشق و عصمت
رسیدش در شب جشن عروسی
عروس آسمان، بر خاکبوسی
به سائل داد چون پیراهنش را
به حکم «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ...»
اگرچه خانهٔ زهرا گِلین بود
حریم افتخار مسلمین بود
محبت، پایهٔ کاشانهی او
شرف، خشت بنای خانهی او
جهاز بانوی دنیا و عقبا
بُد از پشم و سفال و لیف خرما
سفالین کوزهای و مَشکی از پوست
اساس چشمگیر خانهٔ اوست!
سپهر، آیینهدار هستیاش بود
رهین آسیای دستیاش بود
حصیری گرچه فرشِ زیر پا داشت
به روی سر، همه نور خدا داشت
شُکوه آسمانها صیت او بود
گواه «فی بیوتٍ» بیت او بود
سلام هر شب و صبحِ پیمبر
شُکوه خانهاش کردی فزونتر
سلام، ای وحی مُنزَل در کلامت
که حق از کودکی گفته سلامت
به وحدت داده هر مویت شهادت
ورم کردهست پایت از عبادت
زیارتگاه انجُم، خاک پایت
زیارتنامهٔ حوران، ثنایت
تویی یاسین، تویی طاهای قرآن
تویی رمز اشارتهای قرآن
زنان را با عمل، ارشاد کردی
جهاد المرأه را فریاد کردی...
خدا را بندهای یکدانه بودی
پدر را دلخوشی در خانه بودی
دو تن بودید او را پشتوانه
تو در خانه، علی بیرون ز خانه
رسالت را گلستانی، بهاری
امامت را نگهبانی، قراری
خروش بیامان مسجدی تو
رسول خطبهخوان مسجدی تو
چو تو از دین، طرفداری که کردهست؟
امام خویش را یاری که کردهست؟
خروشت حامی جان علی شد
کلامت تیغ بُرّان علی شد
الا، ای راز رحمت در دو دنیا
تویی مشکلگشای هر دو دنیا
نخستین زن که در جنت در آید
تو هستی، کز قیامت محشر آید
چو در صحرای محشر پا گذاری
شفاعت را چو خورشیدی بر آری
ملائک صف به صف در چار سویت
علی و مصطفی در پیش رویت
مهار ناقهات در دست جبریل
خلایق محو این اکرام و تجلیل
به حیرت، کاین هیاهو چیست، یارب؟
کسی کاینسان در آید، کیست یارب؟
که از درگاه عزت در چپ و راست
ندا آید که این زهراست! زهراست!
در آنجا شیعیانت میدرخشند
نه تنها دوستانت را ببخشند،
که میبخشد خدای مهربانت
گناه دوستانِ دوستانت
در آن روزی که عالم بیقرارند
رسولان نیـز امید از تو دارند
در آن غوغا که بهر کس، مَفَر نیست
ز بیم جان، پدر فکر پسر نیست
زهر سو بانگ وانفسا بلند است،
ز ما فریاد یازهرا بلند است
تو دستِ دستگیری چون برآری
«مؤید» را مبادا واگذاری!
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#امیرالمومنین_ع_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علیست
با شگفتیهای دنیای علی بیگانهایم
این که دنیا پیش او هیچ است دنیای علیست
بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دستها تنها مداوای علیست
روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علیست
یا علی امضا کند یا فاطمه فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علیست
#عباس_شاهزیدی
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_مدح
(فرازی از یک مثنوی)
بنویسید که معصومهی عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوت زهراست
دختری که لقب ام ابیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
و خداوند اگر «وَ اعْتَصِمُوا» میگوید
از کرامات نخ چادر او میگوید
سورهی دهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد، دهر نبیند به خود اینگونه زنی
نه فقط جلوهی او سورهی انسان آورد
چادرش یکشبه هفتاد مسلمان آورد
راه عرفان خداوند به او وابستهست
جز درِ خانهی زهرا همه درها بستهست
زُهد با دیدن او حس تفاخر دارد
قرة العین نبی، وصله به چادر دارد
همه در خدمت بانوی دوعالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند
فضه هم بود ولی باز خودش نان میپخت
نان برای دل بیتاب یتیمان میپخت
بارها خادمهاش گفت به لطفت شادم
(من از آنروز که در بند توأم آزادم)
::
فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آئینهی پیغمبر و مولا شده بود
غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست
احدی کفو علی بن ابی طالب نیست
عشق باید که پس از این، سخن آغاز کند
مرتضی در بزند، فاطمه در باز کند
آفتاب از افق خانهیشان سر میزد
هرزمان فاطمه لبخند به حیدر میزد
کار او عشق علی بود، چه خیر العملی!
کیست خوشبختترین مرد جهان غیر علی؟!!!
وقت آن شد بنویسید که حجت، زهراست
سند محکم اثبات ولایت زهراست
اولین شیعه بیتاب علی زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود
یک جهان هم اگر از بیعت خود بر میگشت
بازهم فاطمه دور سر حیدر میگشت
::
نسل زهرا و علی سلسلهی طوبی شد
میوهی این شجره، نایبهُ الزهرا شد
آسمانها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند
زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبهی دم به دمش وارث تیغ دودم است
او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یکتنه فاتحهی کاخ ستم را خوانده..
::
بنویسید امید دل زهرا مهدیست
چاره کار همه مردم دنیا مهدیست
#مجید_تال
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_مدح
جهان برای شکوفا شدن مهیا بود
و این قشنگترین اتفاق دنیا بود
که دست فاطمه در دستهای مولا بود
به اعتقاد من اصلاً غدیر اینجا بود
پدر به فاطمه رو کرد، اینچنین فرمود:
دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود
قرار شد که شما بی قرار هم باشید
جهان دچار شما شد، دچار هم باشید
تمام عمر دمادم کنار هم باشید
و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید
دعای من همه این بوده تا به هم برسید
که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید
نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم
خدا نکرده اگر زخم بود، مرهم هم
صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم
چرا که قبلهی من هم علیست فاطمه هم
و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد
نوشتهام که سفارش نه بلکه خواهش کرد
همیشه نام علی را امام بگذارید
به خانوادهی من احترام بگذارید
برای فاطمه سنگ تمام بگذارید
و روی زخم دلش التیام بگذارید
جهان بدون علی رنگ و بو نخواهد داشت
بدون فاطمه هم آبرو نخواهد داشت
شنیده میشود از آسمان صدایی كه...
كشیده شعر مرا باز هم به جایی كه...
نبود هیچ كسی جز خدا، خدایی كه...
نوشت نام تو را، نام آشنایی كه
پس از نوشتن آن آسمان تبسم كرد
و از شنیدنش افلاك دست و پا گم كرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الكن شد
نوشت فاطمه، هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه، تكلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفتهست
غزل قصیدهی نابی که در ازل گفتهست
نوشت فاطمه، تعریف دیگری دارد
ز درك خاك، مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر، چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد
پدر همیشه كنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر میداشت
چرا كه روی زمین واژهی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست
خدا فراتر از این واژهها كشیده تو را
گمان كنم كه تو را، اصلاً آفریده تو را
كه گرد چادر تو آسمان طواف كند
و زیر سایهی آن کعبه اعتکاف كند
ملك ببیند وآنگاه اعتراف كند
كه این شكوه جهان را پر از عفاف كند
كتاب زندگیات را مرور باید كرد
مرور كوثر و تطهیر و نور باید كرد
در آن زمان كه دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُر» بود
درون خانهی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی طالب از خدا پُر بود
بهشت عالم بالا برایت آمادهست
حصیر خانهی مولا به پایت افتادهست
به حكم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد... تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشك علی ساختی، به نان علی
از آسمان نگاهت ستاره میخواهم
اگر اجازه دهی با اشاره میخواهم،
به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
كنار شعر، دو ركعت نشسته بنویسم
شكسته آمدهام تا شكسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم
به شعرِ از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری كن و اینبار هم اجازه بده،
به افتخار بگوییم از تبار توأیم
هنوز هم كه هنوز است بی قرار توأیم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توأیم
كنار حضرت معصومه در كنار توأیم
فضای سینه پر از عشق بی كرانهی توست
كرم نما و فرود آ، كه خانه خانهی توست
#سیدحمیدرضا_برقعی