بسم الله الرحمن الرحيم
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
خدا میخواست بنویسد که بسم الله یعنی چه!
صراط المستقیمش چیست آیا؟ راه یعنی چه؟
بفهماند به مهر و ماه اصلا ماه یعنی چه!
به شاهان جهان گوید مراد از شاه یعنی چه؟
خدا از خود نوشت و در دلش منظور دیگر بود
که وجه الله و عین الله و بسم الله حیدر بود
خدا میخواست در خلقت علی نقش آفرین باشد
علی یک نسخه از ذات خودش روی زمین باشد
خدا میخواست از اول که تا آخر چنین باشد
فقط حیدر فقط حیدر امیرالمومنین باشد
از اول تا همان آخر همین را گفت پیغمبر
امیر اصلا به جز حیدر ندارد معنی دیگر
خدا با خلق حیدر جلوهی خود را نشان داده
پس از آن یاعلی گفته به آدم روح و جان داده
طنین یا علیهایش عوالم را تکان داده
علی گفتهاست و آرامش به جان این جهان داده
به آدم گفت برخیزد ز جایش یاعلی گوید
و یادش داد هر شب در دعایش یاعلی گوید
علی را حاکم ملک سلیمانی خود کرده
دلش را مخزن اسرار پنهانی خود کرده
نجف را تکیهگاه عرش رحمانی خود کرده
و این ایوان طلا را وقف مهمانی خود کرده
هر آنکس که نجف رفتهاست مهمان خداوند است
بپرس از من دلیلش را: علی جان خداوند است
علی دروازهی علم نبی، دروازهی قرآن
علی راز همان اعجاز بیاندازهی قرآن
علی متن کلامالله در شیرازهی قرآن
کلامش مو نمیزد با کلام تازهی قرآن
من از نهجالبلاغه شرح قرآن را درآوردم
از ارکان نمازش روح ایمان را درآوردم
علی معمار این جان و علی معیار ایمان و
علی سالار انسان و علی سردار میدان و
علی اذکار عرفان و علی اسرار قرآن و
علی انوار تابان و علی تکرار یزدان و ...
همه اینها علی هست و علی تنها همینها نیست
علی اندازهی فهم زمانها و زمینها نیست
خدا از اول ایجاد تا حالا علی گفته
فقط در وصف حیدر "لا فتی الا علی" گفته
"سلونی" را در این عالم فقط مولا علی گفته
ببین هفتاد دفعه دشمنش "لولا علی..." گفته
دریغا! دشمنانش مرتضی را درک میکردند
ولی یاران به هر هنگامه او را ترک میکردند
اگر حیدر به یک سو رفت و عالم سوی دیگر رفت
نجات از آنِ آن فردی است که دنبال حیدر رفت
سعادت را هرآنکس خواست با پا نه که با سر رفت
از آن راهی که سلمان رفت و مالک رفت و قنبر رفت
صراط المستقیم است و به جز حیدر صراطی نیست
علی راه نجات است و جز او راه نجاتی نیست
برای پیکر ایمان، امیرالمومنین سر بود
تماشای جمالش از عبادات پیمبر بود
علی معنای قرآن و علی تفسیر کوثر بود
علی ذکر قنوت هر شب زهرای اطهر بود
نبود از عشق تعریفی، علی معشوق زهرا بود
علی داند که عشق و عاشقی مخلوق زهرا بود
کسی که بی علی باشد قیامت کور خواهد بود
رفیق مرتضی در غصه هم مسرور خواهد بود
عذاب از جسم و جان شیعیانش دور خواهد بود
و بدخواه علی پیش خدا منفور خواهد بود
جهنم چیست غیر از اینکه از حیدر جدا باشم؟
بهشتم چیست؟ این که در پناه مرتضی باشم
گدای مرتضی مُلک دو عالم را نمیخواهد
اسیر عشق حیدر غیر ازین غم را نمیخواهد
دلم از دست حیدر حاجت کم را نمیخواهد
از او غیر از ولیالله اعظم را نمیخواهد
مگو یوسف که بعد از این زلیخا را نمیخواهی
میان اینهمه عاشق نگو ما را نمیخواهی
برای ماتمی جز ماتم مولا نمیسوزم
مرا آتش بزن جانا که جز اینجا نمیسوزم
علی شمع است و من گِردش چنان پروانه میسوزم
در این دنیا که میسوزم در آن دنیا نمیسوزم
دلی که پر شد از عشق علی آتش نمیگیرد
دل پروانه میسوزد ولی آتش نمیگیرد
#داوودرحیمی
#مشخصات_شعر
شاعر:
#داوودرحیمی
#قالب_شعری:
#قصیده_وغزل
#نوع_ادبی_شعر:
اصلی: غنایی - فرعی: مدح و ثنا
زبان شعر:
معیار و امروزی
زمان شاعر:
معاصر
#فیض_مدام
حرفی نزن از تشنگی، دریا رسیده
از بی پناهیها مگو مأوا رسیده
پیغمبر آمد، خیر نازل شد از آن پس
فیض مدام از عالم بالا رسیده
فرخنده فیض فرخ و فرزانهای که
آوازهاش تا سدره و تا طوبی رسیده
آن مدعی کز نسل احمد حرف میزد
حالا ببیند چارمین آقا رسیده
این چارمین حیدر نصیب، این پنجمین دُر
از کوثر پر گوهر زهرا رسیده
داعیهداری که به علمش ناز میکرد
کارش به شاگردی این آقا رسیده
با کعب الاحبار و هریره دین نمیماند
با قال باقر شیعه تا اینجا رسیده
لطفش همیشه شامل حال گداهاست
از لطف و از آقایی اش بر ما رسیده
یا باقر العلم النبیّین یا محمّد
فرقی نداری در حقیقت با محمّد
دریای علمت تا ابد ساری و جاری
تو مثل زهرا کوثری، دنبالهداری
در جهل تاریک و خزان معرفتها
با یک بغل نور آمدی، گرم و بهاری
مثل پیمبر دست مردم را گرفتی
با تو سر راه آمده عبد فراری
وقتی تو آقای منی، در خانۀ تو
با آبروتر از گدایی هست کاری؟
از تو نوشتم دفترم شد آسمانی
یک آسمان لبریز حس بی قراری
از تو نوشتم یادم آمد که غریبی
افتاد از دستم قلم در یک کناری
یک دست روی سینه و دست دگر را
در پنجرههای ضریحی که نداری
از حال و روزت در بقیع آتش گرفتم
نه سایبانی، نه چراغی، نه مزاری