#سکینه-بنت_الحسین_علیهماالسلام:
نفس چو تیغ دو دم میکشید گاهِ غضب
نداشت دست کمی خطبه هایش از زینب
نبود در پی نفرین وگرنه عمر زمین
به سر میامد اگر آه مینشاند به لب
رباب بود ربابی کز آفتاب بلا
اگر چه سوخت سرش، پای او نرفت عقب
نرفت معجرش از سر کنار، باری هم
رسد به فاطمه او را درختِ اصل و نسب
زمین توان کشیدن نداشت حجبش را
قدم به زانوی اکبر گذاشت امّ ادب
سکینه آنکه همین در مقام او کافی ست
حسین فاطمه خیرالنساش داده لقب!
کنار زینب کبری علم گرفت به دوش
رود که فتح کند شام را وجب به وجب
سزد برابر نطق فصیح او همه عمر
زبان به کام بگیرند شاعران عرب
ز تیر خطبه ی او، بعدِ باء بسم الله
به خاک تیره نشستند شامیان همه شب
سپس به تیغ سخن بر یزید وارد شد
چنان علی که بیاید به کشتن مرهب
زبان به عجز گشودند چون درِ خیبر
شکست خورد به نطقش سپاهِ جنگ طلب
به دست نالۀ خود میشکست بت ها را
ز پا فتاد به پا آنکه کرد بزم طرب
سوال میپرسید و سکوت حاکم بود
عزیز فاطمه را کشته اید از چه سبب؟
به عمّه گفت بگو چوب خیزران نزنند
که جای بوسه پیغمبرست بر این لب
آهای زادۀ هند! از سرش چه میخواهی
تنش بس است که تازاندهای بر او مرکب
به نیزه شد سرِ قرآن، قسم به کهف رقیم
تو از معاویه هم بدتری، چه جای عجب
سخن تمام کنم آه از خرابۀ شام
که ماه در طبق آمد به دیدن کوکب
#مسعودیوسف_پور
#حضرت_سکینه_بنت_الحسین
باید برای شعر زنم چاک سینه را
چون طالبی ز خاک در آرم دفینه را
آنجا که حرف می رود از بضعه الحسین
خاکش تبرک است سر و چشم و سینه را
بنت الرباب و دختر زهرا همیشه داشت
همراه خویش کرببلا و مدینه را
گفته حسین غرق جمال خداست او
گشتم نیافتم به مقامش قرینه را
در روضه اش نشستن ما رایگان نبود
پرداخت کرد لطمه به صورت هزینه را
پرسید اين عمی العباس و شاه داد
با کندن عمود جواب #سکینه را
وقت غروب آب گرفت و دوید تا
شوید ز خاک علقمه آهنگ کینه را
همچون حسن برای حسین و قیام او
تو ساختی برای رقیه زمینه را
دیدم نجات ماست به دست حسین و تو
مانند بادبان شده ایی آن سفینه را
بانو بگیر از کرم کربلاییت
دستان این غریب حقیر کمینه را
#محسن_قاسمی_غریب