#حضرت_سکینه_بنت_الحسین
نقش جلیله دخترِ ارباب سرجدا
بعد از شهادت پدرش، بعد نینوا...
کمتر نبود از هنرِ عمه های خود
با شعر، خطبه، نوحه، تباکی، بکا، دعا
یعنی پس از شهادت شاه شهیدمان
مرهون نوحه های سکینه ست کربلا
آن بانویی که عابدۀ اهلبیت بود
با سوز خویش داده چنین درسِ دین بما
تیغ زبان گشود، به فریادِ فاطمی
گفت از هزار داغ، یکی را برای ما
وقت غروب بود و أذانی نمی رسید
إلاّ صدای هلهلۀ لشگر دَغا
دیدم به چشم خویش در اطراف خیمه گاه
در لابلای شیون و غوغای ماجرا
یک دسته نیزه، رأسِ بریده کنند حمل
یک فوج نیزه، معجرِ زنهای با حیا
دست خودم نبود که فریاد میزدم
معجر مگیر از سرِ ما، پَستِ بی حیا
دیدم ز پای خواهر من زیوری ربود
یک نابکار، با طمع و حرص، بی هوا
در بینِ دود و آتشِ خیمه، بدست خصم
دیدم چکید خون، ز همه گوشواره ها
دیدم فرارِ خواهر دیگر در آن میان
با دامنِ به شعله نِشسته ،سوی کجا؟
میگفت با تمام نواهای زخمی اش
اینجاست موجِ خونِ خدا، موج کربلا
این موجِ کربلا همه را غرق می کند
مستغرق خدا چو سکینه، نه در بلا
#محمود_ژولیده
#حضرت_سکینه_بنت_الحسین
راوی کرب و بلا دارد روایت می کند
از جدایی سر و تن ها حکایت می کند
شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین
بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند
چون روایت می کند از کربلا یک روضه اش
تا همیشه مجلس مارا کفایت می کند
راوی کرب و بلا با روضه های مستند
تازه در روز قیامت او قیامت می کند
نام زیبایش برای بردن قلب حسین
با رقیه با علی اصغر رقابت می کند
تا رقیه می رسد محو سکینه می شود
هرچه می گوید حسین،عباس اطاعت می کند
آه «اَیْنَ عمِّیَ الْعباس» او هم نکته ای ست
که خیال بچهها را آه راحت می کند
شمر یک بیماری سخت است که در قافله
به تمام مردها دارد سرایت می کند
درتمام راه هم بر ضرب و شتم بچهها
شمر فرمان می دهد خولی اطاعت می کند
#مهدی_رحیمی_زمستان
#حضرت_سکینه_بنت_الحسین
#دوبیتی
دل شود از این روایت آبِ آب
گفته اربابم سخن چون دُرِّ ناب:
دوست دارم خانه ای را که در آن
میرسد صوتِ سکینه و رباب...
#پوریا_باقری
#حضرت_سکینه_بنت_الحسین
#دوبیتی
در جمع ملائک مقرب هستی
از روز ازل فاطمه مذهب هستی
شد محو جمال کبریایی جانت
محبوب دل حسین و زینب هستی
×××
ای دختر بی قرینهی ثارالله
آرام و قرار سینهی ثارالله
در صبر و شکوه و استقامت، یکتا
آئینهی حق! سکینهی ثارالله
×××
با نالهی یا حسین بی تاب شدی
از داغ لب تشنه او آب شدی
با زمزمه های «... أو سَمِعتُم بِغَریب ...»
یک عمر تو روضه خوان ارباب شدی
#یوسف_رحیمی
#حضرت_سکینه_بنت_الحسین
باید برای شعر زنم چاک سینه را
چون طالبی ز خاک در آرم دفینه را
آنجا که حرف می رود از بضعه الحسین
خاکش تبرک است سر و چشم و سینه را
بنت الرباب و دختر زهرا همیشه داشت
همراه خویش کرببلا و مدینه را
گفته حسین غرق جمال خداست او
گشتم نیافتم به مقامش قرینه را
در روضه اش نشستن ما رایگان نبود
پرداخت کرد لطمه به صورت هزینه را
پرسید اين عمی العباس و شاه داد
با کندن عمود جواب #سکینه را
وقت غروب آب گرفت و دوید تا
شوید ز خاک علقمه آهنگ کینه را
همچون حسن برای حسین و قیام او
تو ساختی برای رقیه زمینه را
دیدم نجات ماست به دست حسین و تو
مانند بادبان شده ایی آن سفینه را
بانو بگیر از کرم کربلاییت
دستان این غریب حقیر کمینه را
#محسن_قاسمی_غریب