#امام_حسین
#غزل
کسی که جز تو بخواهد تباه خواهد شد
به ماه گر برود قعر چاه خواهد شد
کسی که رخت سیاه غمت به تن نکند
به پیش مادر تو روسیاه خواهد شد
مریض گر زطبیبان سوی تو روی آرد
ز فیض تربت تو روبه راه خواهد شد
کسی که سر ننهد بر در حسینیه ها
به روز حشر سرش بی پناه خواهد شد
قسم به حر که به هر کس نسیمی از تو رسید
به یک اشاره ی تو سر به راه خواهد شد
دلی که دل به تو داده است خون دل است و ز غم
به یاد لعل لبت قتلگاه خواهد شد
(قتیل) عشق تو گر سر برد به دامن خاک
زمین ز نکهت او پر گیاه خواهد شد
#محمد_رضا_مسعودی
#امام_حسین
#غزل
#محمدرضامسعودی
با لطف تو به نوکری ات منتخب شدم
نوکر شدم که صاحب اصل و نسب شدم
عالم مرا شناخت به -دیوانه ی حسین-
شهره به شهر عشق تو با این لقب شدم
دنیاطلب نبوده و عقباطلب نی ام
یک یا حسین گفتم و مولا طلب شدم
داروی زخم های تو تا اشکِ روضه است
من جام اشک روضه ام و لب به لب شدم
داغ تبِ لبِ تو مرا سوخت، تشنه لب
از سوز تشنگیِ تو در تاب و تب شدم
هر نیمه شب به روضه ی گودال می روم
شاید (قتیل) داغ تو یک نیمه شب شدم
#محمد_رضا_مسعودی
#امام_حسین
#ورود_به_کربلا
#مثنوی
#محمدرضامسعودی
کاروان عشق با غم می رود
وز پی ایشان اجل هم می رود
عشقبازان عشقبازی می کنند
سوی مقتل یکه تازی می کنند
پیر و کودک، نوجوان و شیرخوار
دختران و بانوان با وقار
هیچ ترسی نیست در دل هایشان
چون علمدار است با این کاروان
همره این قافله پیغمبر است
نه گمانم او علی اکبر است
خنده هایش دل ز لیلا می برد
با اذانش دل ز بابا می برد
پشت سر بابا صدایش می کند
نا امیدانه دعایش می کند
حق نیارد اربا اربا بینمت
تکه تکه از زمین برچینمت
بود لب های پدر غرق غزل
دید پر شد شامه از بوی عسل
این عسل بوی حسن را می دهد
بوی گیسوی حسن را می دهد
سیزده ساله خرامان آمده
قاسم از شوق عموجان آمده
گفت ای ماه یتیم مجتبی
حق نگهدارد برای من تو را
ای گل یاس حسن ، وقت خزان
کن حذر از سم اسب کوفیان
ترس دارم بشکند آیینه ات
نرم گردد استخوان سینه ات
زیر سم اسب ترسم کم شوی
هم قد و بالای سقایم شوی
شاه بود و گفتگو با کاروان
گه جوانان گاه خیل دختران
ناگهان در جا ستادند اسب ها
از غمی پیغام دادند اسب ها
که ای حسین اینجا بهشت کربلاست
راس تو خورشید عرش نیزه هاست
در همین منزل شود زینب اسیر
ذبح گردد حنجر اصغر به تیر
کاف ها یا عین صاد فاطمه
قطعه قطعه می شوی در همهمه
این زمین مهد وفای عهد تست
تا قیامت قتلگاهش مهد تست
کربلا گفتند و استرجاع گفت
بخت خفت و چشم او دیگر نخفت
گفت با عباس منزل می کنیم
درد را آرایه ی دل می کنیم
هر که پایین می رود از محملش
ذره ی آبی نجنبد در دلش
چون علی اکبر و عباس هست
روی ناموس علی حساس هست
خیمه را تا در دل صحرا زدند
قاسم و عباس و اکبر آمدند
رودها دل بر دل دریا زدند
پرده های محملی بالا زدند
زانوان هر سه حمایل کرده اند
بهر عمه رفع مشکل کرده اند
دخت حیدر با جلال و اقتدار
در زمین کربلا افکند بار
چشمهایش رود بود و گریه داشت
چشم از چشم حسینش بر نداشت
آمد و بنشست در نزد گلش
دست ها را برد بین کاکلش
که ای سر خواهر به قربان سرت
ماه من دلشوره دارد خواهرت
ترسم اینجا تیربارانت کند
در کف گودال عریانت کنند
وای اگر چون مرغ بسمل پر زنی
آتش از غم بر دل خواهر زنی
بی تو خواهر در اسارت می رود
در اسارت با جسارت می رود
درد ها تا بی نهایت می رود
از سرم معجر به غارت می رود
تا نیفتاده سرت از پیکرت
رحم کن برگرد جان خواهرت
#محمد_رضا_مسعودی
#امام_حسین
#رباعی
#محمدرضامسعودی
#سینه_زدن
هر سینه زنی که دست می افرازد
با سینه زدن عشق به او می نازد
سر گنبد و دست ها دو تا گلدسته
یک سینه زن اینگونه حرم می سازد
#محمد_رضا_مسعودی
#امام_حسین
#رباعی
#محمدرضامسعودی
#هیئت
هیئت حرم خداست باور دارم
این نای، پر از نواست باور دارم
گه ناله زنیم و گاه بر سینه زنیم
اینجا خود کربلاست باور دارم
#محمد_رضا_مسعودی