eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
چنان که قصد می‌سازند از الفاظ، معنا را خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را "ولولا فاطمه" یعنی که بی‌زهرا نمی‌دیدیم نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را صفاتش آینه‌دارِ صفات کبریا باشد چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟! خدایا!  فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می‌آید که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا بلی ظرفیّتِ وصفش نمی‌باشد الفبا را حماسه می‌تراود آنقدر از خطبه‌هایش که به خطبه می‌کَند از جای، کوهِ پای بر جا را زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را تنور خانه‌ی او گرم دارد جان عالم را به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را بلی آن فاطمه که خلق، عاجز مانده از درکش که در اسمش خِرَد حیران و گُم کرده مُسمّا را بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را بلی آن فاطمه که بهر کار خانه‌اش حتی فرستاده خدایش "سَوفَ یُعطیکَ فَتَرضی" را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او بهم زد حیله‌ها و مکرهای شومِ اعدا را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او شکست آخر سپاهِ بُت‌پرستِ لات و عُزّا را بلی آن فاطمه که سیره‌اش تفسیر قرآن است هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما و از ما دستگیری می‌کند امروز و فردا را ** مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را نمی‌دانم که سیلی با رُخش... اصلاً چه می‌گویم؟! که حتی گل اذیت می‌کند آن روی حورا را دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا میان شعله‌ها تنها صدا زد نامِ بابا را کنار بسترش با گریه می‌گفتند اطفالش: به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته‌ی ما را گره وا می‌کند از کار شیعه، گریه بر مادر مگیر از ما خدایا روضه‌ی امّ‌ابیها را
از آسمان قدوّسیان آواز کردند درهای رحمت را دوباره باز کردند درموسم میلاد یاس باغ عصمت درباغ جنت بلبلان آواز کردند درآسمانهاعرشیان با شور وشادی جشن سرور وشادمانی ساز کردند در وصف ومدح کوثر ختم رسولان امشب تمام قدسیان لب باز کردند اومحرم راز خدا بعد از نبی بود گر مکه را آئینه دار راز کردند امشب ملائک برنبی تبریک گفتند تا صبح گرد خانه اش پرواز کردند آن دم که سرزد آفتاب روی زهرا سادات زین مادر به عالم ناز کردند حیرت مکن ای دل اگر گویم به عالم پیغمبران با مهر او اعجاز کردند درهر گرفتاری وغم حتی امامان با ذکر نامش درد خود ابراز کردند امروز آمد ازجنان امّا «وفایی» خلق جهان رابعد از او آغاز کردند
🌸 بر مادران فاطمی مبارک باد. در زندگی من است محور، مادر آرام دل است و سایه‌ی سر، مادر گفتند که نام دیگر عاشق چیست آمد ز دلم ندا که: مادر مادر ✍
از چشم تو عطر ‌زندگی ‌می‌بارد عطر ملکوت و بندگی می‌بارد محراب تو معراج ملائک گشته از سجدهٔ تو پرندگی می‌بارد
دل سرگشته‌ام سامان ندارد تب پائیزی‌ام درمان ندارد در این فصل فراق روی جانان شب یلدای من پایان ندارد
محبوبۀ ذات پاک سرمد زهراست جان دو جهان و جان احمد زهراست ما را شده از «بضعةُ مِنّی» معلوم زهراست محمّد و محمّد زهراست
به‌مناسبت خورشید شد و کنارِ او تابیدم خیر از همهٔ دقیقه‌هایم دیدم معنایِ بهشت را بدونِ اغراق با بوسه به دستِ مادرم فهمیدم!
سرمنشاء خیر و برکاتی زهرا بـانـیِّ تــمــــام هَیَئاتی زهرا با دست تو کربلای ما امضا شد تو بـــرگ بــرات عتباتـی زهرا
اولاد علی گوهرشان فاطمه است در غصه و غم، ياورشان فاطمه است گويند که با تاب و تعب می‌آيند هر جا سخن از مادرشان فاطمه است
هر کوچه‌ی ما پیام زهرا دارد راهی به فراز بام زهرا دارد برطاق فلک نشیند از قدر و شرف هر منطقه‌ای که نام زهرا دارد
خالی شده از حضور ما خلوت صبح فیضی نگرفته‌ایم از صحبت صبح شب طول کشیده، ما به وجد آمده‌ایم از بس‌که غریبه‌ایم با «حضرت صبح»
بهاران رفت و دل تنهاست بی تو زمستان از زمین برخاست بی تو «هوا بس ناجوانمردانه سرد است» همه شب‌های ما یلداست بی تو!
آدينه‌ی انتظار سر مى‌آيد موعود غدير، از سفر مى‌آيد پايان شب بلند يلدا، آن مرد با سيصد و سيزده قمر مى‌آيد
روزم ز غمت چون شب یلدا...آقا چشمم شده از هجر تو دریا...آقا توفیق اگر رفیق راهم باشد... تا صبح صدایت کنم آقا...آقا
ای شب‌زده را ماهِ دل آرا، برگرد خورشیدِ سحرگاهیِ دنیا، برگرد تنها نه شبِ اولِ دِی، نه مولا... ای هر شبِ بی تو شبِ یلدا، برگرد
دوری تو را بهانه کردن خوب است شِکوِه ز غم زمانه کردن خوب است از دیده به جای اشک، خون می‌گریم یلداست... انار دانه کردن خوب است
پاییز من امشب شده بارانی‌تر از اشک من آسمان، چراغانی‌تر در دیده‌ی من که از تو دورم، یلدا رنجی‌ست که یک دقیقه طولانی‌تر
ندارد لذتی دنیای بی‌تو هراسانیم از فردای بی‌تو تمام آرزویم امشب این است؛ که باشد آخرین یلدای بی‌تو
والفجر که نوبت ظفر خواهد شد از شام و عراق، جلوه‌گر خواهد شد با معجزهٔ خون شهیدان، آخر یلدای مقاومت، سحر خواهد شد
بیا که بی‌تو کار ما تمام است جهان چون آفتاب روی بام است تمام عمر ما در انتظارت شب یلدای دوری از امام است
آن بیتِ نکو سرشت را سوزاندند آن خانه‌ی نورخِشت را سوزاندند یک عده جهنمیِ آتش در دست آن روز درِ بهشت را سوزاندند
چون ماه، شبانه رفت در غربت قبر شد فاطمه روشنایی ظلمت قبر وقتی که چهل نفر شده قاتل او باید بکَند علی چهل صورت قبر ✍
در ذهن زمانه، روضه‌ای ناب گذاشت صد داغ در این سینه‌ی بی‌تاب گذاشت قبل از سفر شبانه‌اش چندین بار بالای سر "حسین" خود "آب" گذاشت...
گل من چون تو را در گل بپوشم ز هجران تو خون دل بنوشم در ایام جوانی قسمتم شد... که تابوت تو را گیرم به دوشم!... دعایی زیر لب دارم شبانه تو آمین‌گوی ای ماه یگانه الهی هیچ مظلومی نبیند عزیزش را به زیر تازیانه بیا با هم نماز شب بخوانیم دعای دل به تاب و تب بخوانیم کتاب قصّه‌ی غم‌های خود را نهان از دیده‌ی زینب بخوانیم به خاک افتاده جسم اطهرش بود به روی دامن فضّه سرش بود میان آن همه رنج و غم و درد به فکر غصّه‌های شوهرش بود غمت برده ز دل تاب و توانم تو رفتی من چرا بـاید بمانم گلویم آنچنان از گریه بسته که نتوان بهر تو قرآن بخوانم چرا بال و پر ما را شکستی ؟ نهال بی بر ما را شکستی الهی بشکند قنفذ دو دستت که دست مادر ما را شکستی نگاه نور عینت آتشم زد تماشای حسینت آتشم زد تنت را در کفن پیچیدم آن شب سکوت زینبین‌ات آتشم زد فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد به طفلی رخت ماتم در برم کرد الهی بشکند دست مغیره که در این آستان بی‌مادرم کرد
تنها نه فقط گل بهارم رفته آرامش قلب بی‌قرارم رفته زهرا همه‌ی دار و ندار من بود امشب همه‌ی دار و ندارم رفته
اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِكْ عَلَى السَّيِّدَةِ الجَليلةِ الجَميلةِ الْمَعْصُومَةِ الْمَظْلُومَةِ الْكَرِيمَةِ النَّبِيلَةِ الْمَكْرُوبَةِ الْعَلِيلَةِ ‏ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَةِ فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَةِ الرَّضِيَّةِ الْحَلِيمَةِ الْعَفِيفَةِ السَّلِيمَةِ الْمَجْهُولَةِ قَدْراً وَ الْمَخْفِيَّةِ قَبْراً الْمَدْفُونَةِ سِرّاً وَ ‏الْمَغْصُوبَةِ جَهْراً سَيِّدَةِ النِّسَاءِ الْإِنْسِيَّةِ الْحَوْرَاءِ أُمِّ الْأَئِمَّةِ النُّقَبَاءِ النُّجَبَاءِ بِنْتِ خَيْرِ الْأَنْبِيَاءِ، الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ الْبَتُولِ الْعَذْرَاءِ ‏فَاطِمَةَ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الزَّهْرَاءِ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) نور تو دلیل عالم امکان است از اوج مقام تو، مَلَک حیران است بر کُنه مَقامت نرسد عقل کسی قدرِ تو شبیهِ قبرِ تو پنهان است
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست ای باغ! گل یاس اگر می‌خواهی بر حضرت زهرا صلواتی بفرست
علیهاالسلام 🔹شب قدر🔹 تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد نه آسیه، نه حوا و نه مریم، تا قیامت هم، کسی هم‌رتبۀ صدیقۀ کبری نخواهد شد تو را کوثر لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو به غیر از تو کسی تأویل أعطینا نخواهد شد فقیران و یتیمان و اسیران یک‌صدا گفتند: رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه زمین روشن بدون زهرۀ زهرا نخواهد شد... «بحق فاطمه» گفتیم بعد از ذکر «یا فاطر» که «یا فاطر» بدون «فاطمه» معنا نخواهد شد خداوند آفرید او را برای تو که می‌دانست کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد... علی که نام او رمز ورود در سماوات است بدون نام او درهای جنت وا نخواهد شد دم من حیدر است و بازدم زهراست در هر دم بدون عشقشان امروزِ من فردا نخواهد شد به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشی این است که هر کس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد زمانی که همه لال‌اند در محشر، زبان ما به جز با ذکر زهرا و علی گویا نخواهد شد...
علیهاالسلام 🔹اسم اعظم🔹 خدا نوشت به اسم شما سپیده‌دمان را و آفرید به نام شما زمین و زمان را نوشته بود خدا پیش از آفرینش دنیا به مهر حضرت صدّیقه آب‌های روان را به قلب پاک شما ریخت چشمه‌های یقین را ز کنه ذات شما دور ساخت حدس و گمان را... همیشه‌های خداوند بوده‌اید از آن رو که آفرید به پاس شما تمام جهان را... اشارتی‌ست به دست همیشه سبز شماها بهارتان که ندیده‌ست رنگ و بوی خزان را... به اسم اعظم زهرا گشوده‌اند رسولان اگر به معجزه‌ای قفل دردهای نهان را... در این همیشه که غربت نشسته بر سر عالم سپرده‌ایم به دستانتان دل نگران را...
علیهاالسلام 🔹امّ ابیها🔹 شعرم به مدح حضرت زهرا رسیده است روی زمین به عالم بالا رسیده است باغ و بهار می‌چکد از بیت بیت من شعرم شکوفه‌وار به زهرا رسیده است... میلاد دختر گل و ریحان و روشنی‌ست شعری شریف و شاد و شکوفا رسیده است.. هستی، نجات یافتهٔ حُسن خلق توست زیبایی و کمال به امضا رسیده است حُسنت رسیده است به فریاد زندگی خُلقت به داد مردم دنیا رسیده است وقتی که مادر پدری، پیر اُمّتی! شعرم به درک امّ ابیها رسیده است