.
#امام_حسین علیه السلام
در وصف تو صدها قلم و هم قدمت نه
ما دم دمی و هُرم مسیحای دمت نه
از درک تو بویی نبرد هرکه در این بزم
بر دوش علم دارد و درک المت نه...!!!
هرجا گرهی باز نشد از تو بریدیم
یک ذره ولی کم بشود از کرمت نه
هرچند هزاران غزل ناب سرودیم
هم رتبه ولی با اثر محتشمت نه
تلخ است که بخشندگی ات در صف محشر
مشمول جهانی شود و اهل غمت نه...!
نشناخته ام گرچه تو و حق نمک را
هرچیز بگیر از منِ مجنون، حرمت نه...
#محمدجواد_منوچهری
.
.
#شب_هشتم_محرم
السلام علیک یا اباالحسن یا علی بن الحسین الاکبر
همه عالم به تماشای تو مشغول شدند
ز تماشا به تمنای تو مشغول شدند
آمدی تا که به دنیا همه مبهوت رخت
به مناجات و به نجوای تو مشغول شدند
هر چه دل بر خم گیسوی تو در هم پیچید
به سر زلف چلیپای تو مشغول شدند
همچو یوسف به خریدت همگان آمده اند
دو جهان بر سر سودای تو مشغول شدند
جبرئیل آمده با خیل ملک حیران اند
همه بر چهره ی زیبای تو مشغول شدند
هر چه لیلا به تمنای تو مجنون شده اند
به طواف رخ لیلای تو مشغول شدند
هر که جان داد ز دیدار رخت زنده شده
چون که با هوی مسیحای تو مشغول شدند
اَشبه الناسِ نبی خَلقاً و خُلقاً بودی
همه با وحی سخن های تو مشغول شدند
آمدی تا که به میدان سپه از هم پاشید
بس که با دیدن سیمای تو مشغول شدند
همه ی لشکریان دست کشیدند ز جنگ
مست و شیدا به تماشای تو مشغول شدند
جمله ی العطش و ثقل حدید از تو چه بود
که ملائک به معمای تو مشغول شدند
اِحمَلوا نعشَ اَخیکم به حرم ، هر چه جوان
به بیابان پی اعضای تو مشغول شدند
با حسین گِرد عبا قصد زیارت کردند
یا که با جُستن اجزای تو مشغول شدند
گفت احمد همه ی اهل بهشت اند جوان
بس که با عشق و تولای تو مشغول شدند
شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
عدو خنجر به قلب پاره میزد
غمت آتش به سنگ خاره میزد
به چشم خویش دیدم جان بابا
که از فرق تو خون فواره میزد
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
آه است به روی لب عالم، آه است
هنگام وداع سخت مهر و ماه است
این اشک حسین بر علیاکبر نیست
بر پیکر صدچاکِ رسولالله است
#راضیه_جعفری
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
دنبال صدای دلبرم افتادم
با سر به کنار اکبرم افتادم
تا پهلوی نیزه خوردهاش را دیدم
یک لحظه به یاد مادرم افتادم
#سعید_خرازی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_هشتم
چون که باشد بر گدایان اعتنایت بیشتر
از در هر خانهای باشد گدایت بیشتر
رزق هر دو عالم از شش گوشهی تو میرسد
از کریمان جهان باشد عطایت بیشتر
انت مصباح الهدی یعنی منِ گمراه را
کردهای با پرچم سرخت هدایت بیشتر
آرزوی روضهی رضوان ندارد هیچ وقت
گریه کرده آنکه پای روضههایت بیشتر
روز محشر زودتر زهرا به دادش میرسد
هر که خود را میکند خرج عزایت بیشتر
هر کجا نام تو آمد، گریه کردم، سوختم
سوختم از ماجرای بوریایت بیشتر
در میان گریه قلبم را به آتش میکشم
میزنم با شعلهی اشکم صدایت بیشتر
زندگی جاریست با عشق تو در رگهای من
دوست دارم من تو را از بی نهایت بیشتر
میرسد از سینهاش بوی خوش سیب حرم
سینه هر کس میزند با نوحههایت بیشتر
من خودم را بین آغوش شما حس میکنم
در همه جای حرم، پایین پایت بیشتر
::
ارباً اربا دیدن جسم علی پیرت نمود
اینکه چیدی پیکرش را در عبایت، بیشتر
تا که افتادی زمین زینب به فریادت رسید
خواهرت بوده ولی بوده عصایت بیشتر
#محمود_مربوبی
.
#امام_حسین علیه السلام
در وصف تو صدها قلم و هم قدمت نه
ما دم دمی و هُرم مسیحای دمت نه
از درک تو بویی نبرد هرکه در این بزم
بر دوش علم دارد و درک المت نه...!!!
هرجا گرهی باز نشد از تو بریدیم
یک ذره ولی کم بشود از کرمت نه
هرچند هزاران غزل ناب سرودیم
هم رتبه ولی با اثر محتشمت نه
تلخ است که بخشندگی ات در صف محشر
مشمول جهانی شود و اهل غمت نه...!
نشناخته ام گرچه تو و حق نمک را
هرچیز بگیر از منِ مجنون، حرمت نه...
#محمدجواد_منوچهری
.
#شب_هشتم_محرم
السلام علیک یا اباالحسن یا علی بن الحسین الاکبر
همه عالم به تماشای تو مشغول شدند
ز تماشا به تمنای تو مشغول شدند
آمدی تا که به دنیا همه مبهوت رخت
به مناجات و به نجوای تو مشغول شدند
هر چه دل بر خم گیسوی تو در هم پیچید
به سر زلف چلیپای تو مشغول شدند
همچو یوسف به خریدت همگان آمده اند
دو جهان بر سر سودای تو مشغول شدند
جبرئیل آمده با خیل ملک حیران اند
همه بر چهره ی زیبای تو مشغول شدند
هر چه لیلا به تمنای تو مجنون شده اند
به طواف رخ لیلای تو مشغول شدند
هر که جان داد ز دیدار رخت زنده شده
چون که با هوی مسیحای تو مشغول شدند
اَشبه الناسِ نبی خَلقاً و خُلقاً بودی
همه با وحی سخن های تو مشغول شدند
آمدی تا که به میدان سپه از هم پاشید
بس که با دیدن سیمای تو مشغول شدند
همه ی لشکریان دست کشیدند ز جنگ
مست و شیدا به تماشای تو مشغول شدند
جمله ی العطش و ثقل حدید از تو چه بود
که ملائک به معمای تو مشغول شدند
اِحمَلوا نعشَ اَخیکم به حرم ، هر چه جوان
به بیابان پی اعضای تو مشغول شدند
با حسین گِرد عبا قصد زیارت کردند
یا که با جُستن اجزای تو مشغول شدند
گفت احمد همه ی اهل بهشت اند جوان
بس که با عشق و تولای تو مشغول شدند
شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب
شب هشتم محرم ۱۴۴۶
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
پيش از اين اي يوسف ليلا نديده ديده اي
اولين بار است كه پيش پدر خوابيده اي
من كه از آغاز غصه خورده ام، غم ديده ام
اولين بار است مرگم را به چشمم ديده ام
من كه در هر سو روانه مرغ آمين كرده ام
اولين بار است كه اينگونه نفرين كرده ام
پيش چشمم پيكرت را تيرها بوسيده اند
اولين بار است كه بر اشك من خنديده اند
تيغ از بالا و پايين رفتن آخر خسته شد
اولين بار است كه با نيزه پلكي بسته شد
چند باري تا كنار پيكرت مردم علي
اولين بار است با صورت زمين خوردم علي
با نوك تير و سنان و نيزه و شمشير تيز
اولين بار است اينگونه تني شد ريز ريز
با تماشاي تنت چشمان من مبهوت شد
اولين بار است در ميدان عبا تابوت شد
من كه خود را روشناي راه مردم كرده ام
اولين بار است راه خيمه را گم كرده ام
بر لبان قاتلت ديدم تبسم آمده
اولين بار است زينب بين مردم آمده
#محسن_عربخالقی
پدرت میفهمد
ارباًاربا شدنت را پدرت می فهمد
اثر زخم عطش را جگرت می فهمد
معجزه شق قمر معجزه آل علیست
قدر این معجزه را فرق سرت می فهمد
دور شمع پدرت گشتی و پروانه شدی
شوق پر سوختن و بال و پرت می فهمد
بی پر و بال پریدن هنر آل علی است
همچو خورشید شدن را قمرت میفهمد
کوچه واکردن و راه تو به هر سو بستند
حمله از شش جهت را سپرت میفهمد
آیه آیه شده قران تنت در صحرا
وای عمه که شده دربه درت می فهمد
خواهرم گفت که آن ضربهء پشت در را
پهلو بشکسته در اینجا پسرت میفهمد
لذت گفتن بابای تو را این پدری
کآمده با سر زانو به برت میفهمد
دیدن داغ پسر داغ برادر سخت است
عمق این فاجعه را هم پدرت میفهمد
#مهدی_قنبری_نوشآبادی
#قنبر
#خیمهٔ_سوخته
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
ناز این دلبر خوش چهره کشیدن دارد
نمک عشق اباالفضل چشیدن دارد
تیغ کافیست، ترنج از سر راهم بردار
مات یوسف شدن انگشت بریدن دارد
راضی ام! زلف بیفشان و زمین گیرم کن
صید تو ظرفیت درد کشیدن دارد
هروله سعی وصفا، یاد تو انداخت مرا
صحن بین الحرمین ست دویدن دارد
حق بده، دست به سوی کمرش بُرد حسین
داغ تو داغ بزرگی ست، خمیدن دارد
اضطراب حرم ازتشنگی مشک تو نیست
بی علمدارشدن، رنگ پریدن دارد
سربازار نباید به تو میخندیدند
جگر گریه گریبان دریدن دارد
اشکهایت سرنی حرف دل زینب بود
مگر این چادر پر وصله خریدن دارد