eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
10 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
راهی که نیست جانب کویت ضلالت است عُمری که صرف غیر توگردد بطالت است آقای جمعه های غریبی بیا ، بیا ما را ز دوری تو ز یاران ملامت است دل همنشین اشک وغم است از فراق تو این حال عاشق است برون از مقالت است ترسم ندیده روی تو راهی شوم به خاک گویا زمان وصل من وتو ،قیامت است در هر مصیبت و مَحنی فَابکِ للحُسَین ما را که نیست کار دگر،این رسالت است گریه کنم ز ماتم ارباب صبح وشام آن پلک زخمی تو دلم را دلالت است شاعر : وحید دکامین امام زمان (عج) مدح
جانِ ناقابلی که من دارم، بفدای تو سیدی مولا کی بریزد ز حنجرم خونم، پیش پای تو سیدی مولا ای همه آرزوی دیرینم، با تو تکمیل می‌شود دینم بی وِلای تو مرده اَم سوگند، به وِلای تو سیدی مولا هنرِ عاشقی دفاع از توست، بی دفاع از تو عشق بی معناست آری این درس را گرفتم از، کشته های تو سیدی مولا کشته ها خواهد اشکِ چشمانت، دردها دارد آهِ سوزانت می‌رسد روزِ عید قربانت، با لقای تو سیدی مولا گر نگردد فدای تو شیعه، نشود همصدای تو شیعه حرمتت را به باد خواهد داد، آشنای تو سیدی مولا آنکه آتش کشد به قرآنها، یا اهانت کند به ایمانها رحم کی میکند به عمّامه، یا عبای تو سیدی مولا داعشی های این وطن امروز، نسلِ اِبنِ زیادها باشند شمر و خولی و حرمله هستند، خصم های تو سیدی مولا ما ولی با تو هم قسم هستیم، سرِ عهدی که با شما بستیم نسل سلمان و هم سلیمانیست، همصدای تو سیدی مولا می‌رویم ای سلاله ی زهرا، راه طهرانیِ مقدم را انتقام از یهود میگیریم، به وَلای تو سیدی مولا به پیمبر به حیدرِ کرار، نشود روزِ واقعه تکرار امتی هست راهیِ راهِ کربلای تو سیدی مولا کربلای ترا اسارت نیست، بهرِ ناموسِ تو جسارت نیست هست آنروز مادرت زهرا، مقتدای تو سیدی مولا از نسیمِ سحر خبر آید، کز حرم منجیِ بشر آید کعبه در انتظارِ دیدار و خطبه های تو سیدی مولا محمود ژولیده امام زمان (عج) مناجات
کسی که هرشب جمعه تورا مصاحب نیست برای وصل جمالت هنوز راغب نیست چگونه درک کند فیض با تو بودن را کسی که برهمه اعمال خود مراقب نیست اگر که غیبت تو طول می کشد ازماست وجود ناقص ما خالی از معایب نیست اسیر غم شده ایم وهنوز می گویند فراق چهره ی تو اعظم مصایب نیست! امید ملت اسلام، کعبه منتظر است کسی به غیر تو بنیان کن اجانب نیست شب است و ذکرفرج را به روی لب دارم شبی که بهتراز این لیله الرغائب نیست به یمن توست که روزی دهد خدا مارا نصیب و روزی ما غیر این مواهب نیست به یک نگاه مرا روبراه کن، وضعم برای آمدن تو اگر مناسب نیست اگرکنار رود پرده ی گنه ، پیداست امام ما همه جا ظاهر است وغائب نیست سخن بس است «وفایی» به جان حضرت دوست تمام حرف دل ما جزاین مطالب نیست حاج سید هاشم وفایی امام زمان (عج) مناجات
دوباره جمعه گذشت و قنوت گریان ماند دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند دوباره زمزمه کاسه های خالیه ما پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند. امام زمان (عج) رباعی
همیشه سر به همآریم در لوای شما سفربه خیر کجا رفته ای فدای شما چگونه گم شده ای پیش چشمهای همه کدام راه نهادست سر به پای شما ببین که پیر شدم بس که دستهای خیال کشید یک گل نرگس فقط به جای شما چقدر صبر کنم زیر بار این همه صبر خدا کند که بگیرد شبی دعای شما کویر شد دلم از بس ندیدمت باران ببار تا که بهارم کند صدای شما جدا جدا شده این استغاثه ها افسوس دعا وهی هی من اشک وهای های شما شاعر : احمد شاکری امام زمان (عج) مدح
لباس کهنه بپوشید، زیر پیرهنش مگر که بر نکشد خصم بدمنش ز تنش لباس کهنه چه حاجت؟ که زیر سمِّ ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش که گفت از تن او خصم برکشید لباس؟ لباس کی بود او را که پاره شد، بدنش نه، جسم یوسف زهرا، چنان لگد کوب است کزو توان به پدر بُرد بوی پیرهنش زمانه خاک چمن را به خاک عدوان داد تو در فغان که چه شد ارغوان و یاسمنش نه گل تو گر سر خاری در این چمن دیدی بیا و آب ده از جویبارِ چشم منش بلی ز خاک، صبا بر تنش کفن پوشاند بیافتی اثری گر ز جسم مُمتحنش عیالش ار نه به همره، در این سفر بودی از او خبر نرسیدی به مردم وطنش دهان کجا که نماید تلاوت قرآن؟ مگر که روح قُدس ساخت، حرفی از دهنش ز دستگاه سلیمان فلک اثر نگذاشت به غیر خاتمی آن هم به دست اهرمنش وصال شیرازی امام حسین (ع) روضه
نیست گاهی، هیچ راهی، جز به شاهی رو زدن با غمی سنگین رسیدن پیش او زانو زدن ظهرِ گرما، صحن سقاخانه می چسبد چقدر ضامن آهو شنیدن، بعد از آن «یا هو» زدن در شلوغیها دو تا آرنج خوردن بیهوا مست چون جامی، به دیگر جامها پهلو زدن آری آداب خودش را دارد این جا عاشقی جز بزرگان کس ندارد منصب جارو زدن امتحانی کن، ببین اینجا چه حظّی میدهد یا علی گفتن به وقت دست بر زانو زدن شمعها! نجوای با خورشید میدانید چیست؟ اشکهای بیصدا باریدن و سوسو زدن هفت دوری نیست حجّ ما فقیران، این طواف دور هشتم دارد و چرخی به دور او زدن بیت هشتم هدیه ای از سوی قم آورده است بوسه بر درگاه تو از جانب بانو زدن بد کشیدم طرح خود را چیز دیگر شد، ببخش دست و دل لرزیده وقت طرح این آهو زدن
هدایت شده از A A
«زمزمه روضه حضرت رقیه سلام الله علیها» یه وقتی اومدی که من نایی ندارم ببخش که اسباب پذیرایی ندارم غصه سرم ریخته ببخش وضعم به هم ریخته ببخش بعد اتیش خیمه ها موهام یه کم ریخته ببخش قافله شهر شام رفت-میون ازدهام رفت با گل سر باباجون-چندتا النگوهام رفت ….. از این و اون سرت رو دست به دس گرفتم از نیزه ها اخر بابامو پس گرفتم تموم کن اینجا سفرو حالا که اومدی نرو از تو موهات پاک می کنم با معجرم خاکسترو نه راستی معجری نیست-یک تیکه روسری نیست از استینای پاره-معجر بهتری نیست …… تموم راهو اومدم پای پیاده روی تنم جای کبودیا زیاده با کیا بودم روبرو چیزایی دیدم که نگو محله یهودیا خداروشکرنبود عمو همونکه راه اب بست-دستمو‌با طناب بست سر علی رو،رو نی-جلو چش رباب بست ….. علی زمانیان اللهم عجل الولیک الفرج
هدایت شده از A A
«امام رضا علیه السلام» وقتی مى خوره به كار من گره وا مى شه بازم به روم يه پنجره نديدم يك نفر و جواب كنى نديدم كسی رو نا اميد بره چه قدر مريض اومد دوا گرفت سرطانيم ازت شفاگرفت يه نفر چند سالى بود بچه نداشت اومد از تو يك غلامرضا گرفت ... حرمت يعنى تموم زندگى يعنى خاطرات خوب بچگی تو امام رضاى مهربونمى تو نمى تونى به هيچكی نه بگى نمی تونى به كسى بگی برو به جوادت كه قسم بدن تورو واست هيچ كارى نداره بخدا خوب كنى مريض روی ویلچرو ... علی زمانیان
کم کم مسافران سحر را خبر کنید با ذکر یا حسین به مشهد سفر کنید خود را میان صحن رضا دربه‌در کنید شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید داریم اهل رحمت مخصوصه می‌شویم آماده‌ی زیارت مخصوصه می‌شویم باید تمام همت خود را به کار بست حالا که بار عام شده کوله‌بار بست با جبر عشق، در به‌رویِ اختیار بست دل را به حلقه‌های ضریح نگار بست در طوس برگزار شده اعتکاف ما صد حج واجب است ثوابِ طواف ما شکرخدا که از فُقراییم تا ابد از حاجیانِ کوی رضاییم تا ابد پیش رضا کنار خداییم تا ابد ما راهیانِ کرببلاییم تا ابد در صحن کهنه بود که تأييد ما رسید آقا نگاه کرد و روادید ما رسید ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن دل را بیا به جاده‌ی مشهد روانه کن یک گوشه‌ای ز صحن رضا آشیانه کن پیش کریم، نوکری عاشقانه کن آنجا برات کرببلا زود می‌رسد هی خونِ دل نخور، بخدا زود می‌رسد آقا خودش غریب و به فکر غریب‌هاست مرثیه‌خوانِ روضه‌ی یابن شبیب‌هاست هرشب دلش شکسته‌ی شیب الخضیب‌هاست آزرده از مزاحمت نانجیب‌هاست یک عمه بود و لشکر اوباشِ بی حیا عالم فدای شیرزن دشتِ کربلا
. به ضریحت همیشه زنجیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد از نگاه تو اذن می‌گیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد چکه چکه به خاک می‌افتند، قطره‌ها مثل دانه‌ی تسبیح گاه مشغول غسل و تطهیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد فضل و خوبی و مهربانیِ تو، ذکر گلدسته‌های باران است مَست امن یجیب و تکبیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد تشنه‌ی گرمی نگاه تو شد، شعله‌ی بی فروغ چشمانم از همه چیز غیرِ تو سیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد ناله‌های نسیم و هِق‌هِق ابر، زخمْ بر جانِ آسمان زده است چونکه مانند خنجر و تیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد خسته، از راه دور آمده‌ایم، خسته و بی قرار و درمانده با زمین و زمانه درگیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد دل به باب الجواد می‌بندد، سایه‌ای که اسیر شب شده است پُر، چو خوابِ سحر ز تعبیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد تو غریبی و درک این غربت، کار افراد بی بصیرت نیست گرمِ تأویل، گاه تفسیرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد آرزوها و دردها تنها، راهِ این خانه را بلد شده‌اند جَلد این خانه‌اند و می‌میرند، اشک‌ها پشت پنجره فولاد .
وقتی عبا را بر سر خود می کشیدی بند امید عالمی را می بریدی خوردی زمین دیگر نشد برخیزی از جا دیدم سوی دیوار خود را می کشیدی هربار می افتادی و میگفتی ای کاش آه ای عصای پیر ی من می رسیدی وقتی میسر نیست تا باشد جوادت ای کاش میشد تا عصایی می خریدی با جمله ی ای وای مادر بین کوچه آه از نهاد هر گزاره می شنیدی از درد میپیچی به خود تنهای تنها چشم تو مانده سوی در با نا امیدی خاکی شده سر تا به پایت بین حجره حالا شدی مانند آن راس شهیدی... ابن شبیبت را صدا کن روضه ای خوان آن روضه ای را که گریبان می دریدی بر روی نی خورشید و پای نی ستاره روضه بخوان از دختر بی گوشواره از آن تن بی سر به روی خاک صحرا روضه بخوان از ناله ی گودال زهرا روضه بخوان از تیغ و از نیزه شکسته از آنکه روی صفحه قرآن نشسته روضه بخوان از زخم های پیکر او از ساربان و تنگی انگشتر او