#امام_حسین علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#رباعی
🔹هفتاد و دو آیه🔹
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست
ای ماه بگو ستارهها شرم کنند
هفتاد و دو خورشید به خاک افتادهست
در سینۀ کربلا که چون گل پاک است
هفتاد و دو خورشید نهان در خاک است
هفتاد و دو خورشید که هر خورشیدی
روشنگر منظومهای از افلاک است
هر جا که صلای «لا و الّا» زدهاند
هفتاد و دو لاله خیمه آنجا زدهاند
«یاران کلیم» اگر گذشتند از نیل
«اصحاب حسین» دل به دریا زدهاند
هفتاد و دو مُهرِ تربت پاک اینجاست
از بهر تیمّم شما،خاک اینجاست
ای تشنه، بخوان سورۀ کوثر زیرا
هفتاد و دو آیۀ عطشناک اینجاست
#محمدجواد_غفورزاده
#شهیدان_کربلا
#غزل
🔹نظرگاه شهادت🔹
قد برافرازید! یک عالم شقاوت پیش روست
پرده بردارید! صد آیینه حیرت پیش روست
ای حسینی مشربان! در معبد آزادگی
تا نماز آرید، محراب عبادت پیش روست
عقل مینالد: حریفان، تیغ در خون شستهاند
عشق میغرد: نظرگاه شهادت پیش روست
عقل میگوید که: بال خسته را پرواز نیست
عشق میبالد که: اوجی بینهایت پیش روست
دوستی را پاس میدارم که در هُرم عطش
سایهساری در گذرگاه محبت پیش روست
سبز میمانم که در حال و هوای رُستنم
تشنه میرویم، که باران طراوت پیش روست
ای تمام مهربانی در نگاهت یا حسین!
با تو باید آشنا بودن که غربت پیش روست
#جعفر_رسول زاده
دیدند طراوت یقین را با تو
معنای درست عقل و دین را با تو
خوشبختترین بهشتیان در آن روز
خواندند نماز آخرین را با تو
#محمدجواد_محبّت
#نماز_ظهر_عاشورا
#سعید_بن_عبدالله علیهالسلام
#غزل
🔹نماز با شکوه🔹
چه هیبتیست در آیینۀ سجود و قیامت
که آسمان خدا رشک میبرد به مقامت
تمام دغدغهات این شدهست در دل آتش
که ناتمام نماند نمازِ ظهر امامت
چه عاشقانه تنت سجدهگاه تیر و سنان شد
صد آفرین به تو و این همه وفا و مرامت
چه با شکوه نمازی! که با دو رکعت خونین
به گوش عالم و آدم رسیده است پیامت
اگرچه آب به روی تو و امام تو بستند
به جای آب خدا شور عشق ریخت به کامت
به آنچنان درجاتی رسیدهای که شب و روز
فرشتهها همگی بوسه میزنند به نامت
#اصغر_صالحی_قهفرخی
#نماز_ظهر_عاشورا
#غزل
🔹نماز آخرین🔹
اذان میافکند یکباره در صحرا طنینش را
و بالا میزند مردی دوباره آستینش را
وضو میسازد از خون گلوی خود چه راز است این؟
که میداند گوارایی آب آتشینش را؟
سراپا نیتی دارد به ترک پا و سر آنجا
که میبیند به مرگ خویشتن احیای دینش را
به خون تکبیرةالاحرام میبندد به ظهر عشق
که بسپارد به تیغ کج، قیام راستینش را
خودش هم خوب میداند چه کس در انتظار اوست
چه با احساس میخواند نماز آخرینش را
#مهدی_جهاندار
#نماز_ظهر_عاشورا
#غزل
🔹نماز عشق🔹
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند
پیمبرانه به تکبیر باز کن لب را
که از صدای تو ذرّات در شعف شدهاند
برای چرخ زدن در حوالی خورشید
مدارهای سراسیمه جان به کف شدهاند
به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر
غبارها ز رُخ دشت برطرف شدهاند
و کربلا شده دریایی از حماسه و شور
و ریگهای بیابان همه صدف شدهاند
نماز عشق فقط سجدهای پر از خون است
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
#پروانه_نجاتی
#نماز_ظهر_عاشورا
#غزل
🔹اذان عشق🔹
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
بیشک «سعید» نیز به چشمت اقامه کرد
رو میکنم به قبلۀ سرخی که راه توست
هر صبح با اذان علیاکبرِ تو عشق،
تکرار میشود که بگوید پگاه توست
هر روز و شب به خاک شما سجده میبرم
خاکی که ذره ذرۀ آن بارگاه توست
«خورشید سر برهنه برون شد ز کوهسار»
تا بنگرد به غیرت سقا که ماه توست
این شعلهها که در نفس باد میدود
گرد و غبار حادثه یا اشک و آه توست
طوفان فرو نشست ولی کربلا هنوز
چشمانتظار بیرق سبز نگاه توست
#حیدر_منصوری
#نماز_ظهر_عاشورا
#قصیدهواره
🔹قد قامتِ الصَّلاة🔹
صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
صلاة ظهر شد، از جنگ دست باید شست
که دل به جلوۀ آن یار مهربان بدهید
صلاة ظهر به «محراب و قبله و به نماز»
ـ شما که سینه سپر کردهاید ـ جان بدهید
صلاة ظهر شد، اول نماز بگزارید
به این فریضۀ خود روح جاودان بدهید...
رسید موقع «قد قامتِ الصَّلاة» آری
به این دو رکعت خود عرش را تکان بدهید
همین که آیۀ «ایّاکَ نَستعین» خواندید
فرشتگان زمین! دل به آسمان بدهید...
اگر چه زخم زبان میزنند، باز شما
پیامِ نور به آیینۀ زمان بدهید
زمانِ سینه سپر کردن است و وقت سفر
شکوهِ تازه به این باغ ارغوان بدهید
پرنده را که ز پرواز تیر، پروا نیست
به حلقههای زره رنگ پرنیان بدهید
در این مقام که احرام عاشقی بستید
به دشمنان، هنرِ عشق را نشان بدهید
به عاشقانهترین سجده سر فرود آرید
به مهر سایه، به محراب سایهبان بدهید
از این نماز به معراج میرسید آری
اگر چه در وسط «حمد و سوره» جان بدهید
«سعید» غرق سعادت شد از وفای به عهد
به این گذشته ز جان، مژدۀ جنان بدهید
نماز آخر من، باز عصر عاشوراست
شما خبر به شهیدان و قدسیان بدهید
نمیرسید به فیض حضور یار، «شفق»
مگر در آینۀ عشق امتحان بدهید
#محمدجواد_غفورزاده
شد وقت آنكه از تپش افتند كائنات
خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة»
این آه ابرهاست زمین را دویده است؟
یا اشك فاطمهست كه افتاده در فرات
حَی عَلی الصّلاةِ حبیب است، عَجّلوا
قَد قامتِ الصّلاةِ امام است، الصّلاة
سجاده پهن شد وسط رزمگاه و بعد
در شطّ خون گرفت وضو چشمهٔ حیات
این آخرین جماعت مردان آشناست
اینجا نمیدهند به نامحرمان برات
رنگینكمانِ تیر، فضا را فرا گرفت
اما كسی به تیر نمیكرد التفات
ای آخرین نماز تو معراج بندگی!
ای «ركعت شكسته» به قربان سجدههات
«یا أیها الّذین» به دنیا امیدوار
سمت بهشت میرود این كشتی نجات
«یا أیها العزیز» سرت را بلند كن
بنگر كه اوفتاده به پای تو كائنات
گردی فرا رسید و به هم ریخت مشرقین
یعنی كه خاك بر سر دنیای بیحسین
#عباس_شاهزیدی
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#غزل
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش
صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش
خسته با زین و یراقی واژگون آشفته یال
بیسوار و غرق خون آن اسب زیبا را نکش
یا تمام صفحه را با خیمهها همرنگ کن
یا به غیر از ما رأیت الا جمیلا را نکش
آن به دریا رفته دیگر بر نمیگردد به دشت
خشکی لبهای فرزندان زهرا را نکش
او که مجنون بود، مجنون ماند، مجنون شد شهید
مادرش لیلاست واویلای لیلا را نکش...
ما که جا ماندیم در ما رنگ عاشورا نبود
آبروداری کن و رسوایی ما را نکش
عاقبت آن مرد مردستان میآید بعد از آن
کس نگوید آن قد و بالای رعنا را نکش
#مهدی_جهاندار
#عاشورا
#گودال
اطراف ظهر بود که دنیا سیاه شد
ذکر لب تمام حرم آه،آه شد
پشت و پناهِ عالمیان،بی پناه شد
با زور نیزه وارد آن قتلگاه شد…
بالای گود..،چکمهی یک بددهن رسید
وَ الشِّمرُ جالسٌ..،نفس مادرش بُرید
حلقوم خشک و نیزه ی تیز و سنان مست…
سرنیزه ای بلند شد و خواهری نشست
شیخ قبیله بند دل عرش را گسست
آنقدر پشتهم به سرش زد..،عصا شکست
پیری که دیده راه به جایی نمی برد
آمد ادای تشنگی اش را در آورد
ای لعنتی نزن به پری که شکسته است
پنجه نکش به دستهی زلفی که بسته است
بس کن..،تمام پیکرش از هم گسسته است
آهسته پشت و روش کن ای شمر..،خسته است
در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید
او داشت حرف می زد و..،شمر از قفا برید
ده اسب سمت گودی گودال می دوید
آن بی حیا که نقشه برای تنش کشید
ای کاش نعل تازه به ذهنش نمی رسید
فریاد استخوان تنش را خدا شنید
تا عرش سوزِ ضجّه ی این آه پخش شد
هرجای دشت تکّه ای از شاه پخش شد
عمامه را یکی به روی خاک دید و برد
تسبیح را یکی که به سمتش دوید و برد
دستار را یکی سر فرصت بُرید و برد
کهنه لباس مادر او را کشید و برد
زشت است..،فکر حُرمت این مرد را کنید
عریان نمی شود تن او را رها کنید
#بردیامحمدی
#عاشورا
هیچ کس ازروی جسمش نیزه ها رابر نداشت
دور تا دورش نگاه انداخت ، یک یاور نداشت
خواهرش در آن شلوغی ها چطور آمد ندید
خواست برخیزد ز جا ، اما رَمَق دیگر نداشت
گرچه او را قبل گودال از نفس انداختند
شاه جانی در تنش بعد از علی اکبر نداشت
مادرش با چادرش او را در آغوشش گرفت
تا تنش عریان نماند چاره ای دیگر نداشت
روی نیزه هم نگاهش از حرم غافل نشد
آنچه را می دید با چشمان خود باور نداشت
خواهرش تا دید سر تا پا به غارت رفته گفت:
کاش دست کم عزیزم دستت انگشتر نداشت
پادشاهان تاجدارند، ای بمیرم شاه ما
تاج بر سر داشت؟ نه، حتی به پیکر سر نداشت
بر زمین خدالتریب افتاد جانِ بوتراب
لااقل ای کاش قاتل کینه ازخیبرنداشت
تا شنیدم از اسارت آرزو کردم به دل
کاش ،شاه کربلا در کربلا دختر نداشت…
#کارگروه_العتبه