eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
. و سلام اللّه علیها اگر چه دستِ گدا از ضریحتان دور است بساطِ روضه وُ گریه به لطفتان جور است برایِ نوکرَت این آه وُ گریه شیرین است اگر چه قطره‌یِ اشکِ دو دیده‌اَش شور است بهشتِ ماست اتاقی که از تو می‌خوانیم اِرم اگر نَشود حرف از حرم گور است ببین که سینه‌زنت بغض کرده واویلا شبیهِ طفلِ غریبی که خانه‌اش دور است به طفلِ گمشده سیلی زدن مُروّت نیست پس از پدر چقَدَر خاطرات ناجور است شبی که طفلِ حرم بینِ راه شد مفقود تمامِ روضه همین شد که زجر مأمور است کشید گیسویِ سر را پرید رنگِ حرم چرا به گونه‌یِ دُردانه‌یِ تو هاشور است به رویِ صورتِ آهو که گرگ پنجه کشید دعایِ ندبه دَمِ سینه‌هایِ مکسوره‌َست ✍ .
. هر کس که حسینیست بدهکارِ رقیه است این سینه حسینیه ی سَیّارِ رقیه است صد شکر که در حلقه ی عشاقِ حسینیم این دایره در حیطه ی پرگارِ رقیه است خاموش نخواهد شَود این شعله ی گرما این شور و حرارت همه اش کارِ رقیه است هرگز نمی اُفتد به زمین نوکرِ ارباب هرجا که رود دست به دیوارِ رقیه است خوار است عدو در نظرش ،کاخِ ستم هم ویران شده ی دستِ علمدارِ رقیه است در پیش حسین خواهر غمدیده پس از شام خجلت زده از هجمه ی آزارِ رقیه است شلاق و سه ساله، لگد و ضربه ی سیلی شرمنده ی پاهای پر از خارِ رقیه است آمد طبقِ شامی و هنگامِ غروب است در طشتِ طلا نوبتِ افطارِ رقیه است... مهدی شریف زاده✍ .
. یا أباصالح المهدی ارکنی آقای من مولای من ای یار من دلدار من ، ای یوسف بازار من ای چاره ساز کار من ، ای عشق بی تکرار من هستم اگر ، هست م تویی ، گر نیستم ، مستم ، تویی هر جا که من هستم تویی ، ای نقطه ی پرگار من بر هر که دل بستم تویی ، هر جا که بنشستم تویی دل را که بشکستم تویی ، ای محرم اسرار من از هر کسی رَستم تویی ، با هر که پیوستم تویی همواره پابستم تویی ، ای همره غمخوار من نجوای من رؤیای من ، تنهای من یکتای من لیلی من لیلای من ، ای ذکر هر گفتار من امروز من فردای من ، دنیای من عقبای من زیبای من رعنای من ، آه ای گل بی خار من ای عشق روح افزای من ، سرمایه و سودای من یار دلِ شیدای من ، ای خواهش هر بار من دریای من صحرای من ، دانای من دارای من مفهوم من معنای من ، ای نور چشم تار من ای ماه خوش سیمای من ، ای مهر بی همتای من ای اختر والای من ، ای یار مه رخسار من اوج تمنایم تویی ، شوق تماشایم تویی پنهان و پیدایم تویی ، ای نور سایه وار من تنها تقاضایم تویی ، تنها معمایم تویی آری مسیحایم تویی ، منظور هر اِصرار من ای آشنا ای دلربا ، ای مه لقا ای مه نما ای کیمیا ای مقتدا ، ای رهبر هشیار من   وقتی که بی تابم تو را ، وقتی که می خوابم ، تو را بینم به محرابم تو را ، در خواب و بیدارم تویی وقتی که غمگینم تو را ، هر شور شیرینم تو را هر لحظه می بینم تو را ، ای قبله ی افکار من ای نغمه ی جاوید من ، زیباترین امّید من تنها افق در دید من ، ای دیده ی بیدار من والاتر از وهم منی ، بالاتر از فهم منی از عاشقی سهم منی ، غم دیدی از آزار من ای داد و هم امداد من ، آرامش و فریاد من ای اوج استمداد من ، ای چاره ساز کار من ای نور تو ای طور تو ، ای کعبه ی مستور تو فرمان تو و دستور تو ، ای راه بس هموار من ای روشنی و سایه ام ، ای از خدا آرایه ام ای عشق تو سرمایه ام ، در قلب بی زنگار من ای دین من آیین من ، ای مذهب دیرین من ای حسن هر تحسین من ، زیبا گل گلزار من ای خوب من محبوب من ، ای طالب و مطلوب من ای شور هر آشوب من ، آه دلِ بیمار من آن جمعه ای که انتظار ، پایان رسد با وصل یار پاییزها گردد بهار ، ای روح چشمه سار من تو هستی و من غایبم ، تنها به نامت کاتبم تنها به ظاهر طالبم ، ای شاهد رفتار من ای رحمت بی انتها ، ای نعمت فیض خدا از تو نمی گردم جدا ، ای مهربان دلدار من من بی تو با خود نیستم ، از خود بپرسم کیستم من ذره هستم ؟ چیستم ؟ ای مظهر دادار من ای روح من ای نوح من ، ای غصه ی مشروح من آه دل مجروح من ، ای یار قلب زار من آخر نگار من بیا ، تنها قرار من بیا روی مزار من بیا ، آقای من سالار من بی تو چه دلگیرم بیا ، از غیر تو سیرم بیا من بی تو می میرم بیا ، ای یار من ای یار من ۱۴۴۵ .
. ۷۸۰ رفتی و بعد تو ای یار خدا رحم کند شام، قلبم شده خونبار خدا رحم کند سایه ام را که ندیده‌ست کسی تا حالا مانده ام بر سر بازار خدا رحم کند محملم پرده ندارد همه غارت شده ایم وای از اینهمه آزار خدا رحم کند بود ناموس تو در کوچه و بازار حسین وسط دیده‌ی انظار خدا رحم کند سنگ برداشت یکی تا که به سرها بزند هدفش راس علمدار خدا رحم کند دسته بسته به سوی بزم شرابم بردند چه شود عاقبت کار خدا رحم کند مجلس مِی خوره‌گی شان، چقدَر طول کشید خواهرت گشت گرفتار خدا رحم کند .
. ۷۷۹ شامیان خون به دل عترت طاها نکنید خنده بر گریه ی ذریه ی زهرا نکنید ما عزادار عزیزان خداییم ولی پیش چشم اسرا هلهله برپا نکنید پای سرهای بریده همگی رقصیدید لااقل سنگ،نثارِ سر بابا نکنید گاهی از نیزه زمین خورد سرِ دلبر ما نقش مرکب دگر آن راس دل آرا نکنید سر بازار اگر قافله را هو کردید عمّه ام را سر بازار تماشا نکنید گرچه ناموس مرا بزم شراب آوردید صحبت از طفل و کنیزی دگر اینجا نکنید **** ✍ .
. دستهِ‌گلهایِ تو همهِ نیلی رویِ هر گونه رَدّی از سیلی رویِ نیزه گرفته‌ای آرام روضه‌یِ زینبِ تو شد اَلشّام غربتِ حیدری به چشم آمد هر که هر گونه شد حرم را زد بویِ نِعمَ‌النّصیر می‌آید خواهرِ تو اسیر می‌آید به دو دستم طناب می‌بندند وَ به اشکِ رباب می‌خندند سَرم وُ سنگِ شام واویلا من وُ بزمِ حرام واویلا چوب رویِ لبِ تو کوبیدند حَرمت گریه کرد رقصیدند کُنجِ ویرانه جایِ ناموست بند بر دست و پایِ ناموست رویِ دستِ سه‌ساله‌ات تاوَل سهمِ زینب کنایه‌یِ مَقتل دشمنت پیشِ چشمِ طفلانت زد لگد بر دهان وُ دندانت مَست بود وُ تِلوُ تِلوُ می‌خورد دست نَه .... با لگد طبق می‌برد غیرتِ حیدری شکوفا بود رنج در راهِ عشق زیبا بود مثلِ عبّاس یاورت شده‌ام من علمدارِ لشکرت شده‌ام ناله‌ام فرش و عرش لرزانده خواهرت ندبه از غمَت خوانده .
. سلام_الله_علیها به دوش نیزه جهانِ منی در آن بالا حسین ، روح و روانِ منی در آن بالا اگر چه شام برای اسیر نا امن ست چه بیم ، تا تو امان منی در آن بالا نگاه کردنِ بر تو نماز می خواهد سر بریده ، اذان منی در آن بالا به هر که گفت حسینت کجاست ، با دستم نشان دهم که نشان منی در آن بالا به پای خویش نرفتم به هیچ بازاری بهانه ای و توان منی در آن بالا برای خوردن سنگ اینقدَر تلاش نکن هنوز حافظ جان منی در آن بالا به روی تل ، نگران تو بودم آن لحظه و حال تو نگران منی در آن بالا ✅حامد آقایی- محرم۱۴۰۲ ✍ 👉شعار امسال .
. سلام_الله_علیها راهمان افتاد بر شام بلا کاری بکن باز شد دروازه های ناسزا کاری بکن پیکرم زخمی شده ،  اما فدای پیکرت می‌کُشد زخم زبان ، ای سر جدا کاری بکن سنگها میبارد از دیوار و در اما حسین بر نگاه شامیان بی حیا کاری بکن سایه من را مدینه هیچ همسایه ندید حال گشتم سایبان بچه ها کاری بکن بی وفایی رسم ما هرگز نبوده ای عزیز بهر تسکین غمم ای با وفا کاری بکن آشنایی نیست اینجا غیر سنگ و کعب نی مرحم دردم بیا ، ای آشنا کاری بکن خارجی خواندند ما را جان تو یک مشت مست ای زلال کوثر و آل عبا کاری بکن پشت پرده همسران شامیان ، من مانده ام بین این نامحرمان ، خون خدا کاری بکن چوب و لعل پاره و نامحرم و ناموس دین غیرت الله حرم مشکل گشا کاری بکن ✅داریوش جعفری- محرم۱۴۰۲ ✍ .
. ای غبار حرمت تاج سر نوکرها نوکری ات شده تنها هنر نوکرها ” با بی انت و امی یا اباعبدالله” به فدایت همه مادر پدر نوکرها در قیامت تو به فکر من و امثال منی میشوی سنگ صبور و سپر نوکرها عده ای را طلبیدی به زیارت اما نشده قسمتشان بیشتر نوکرها کشته‌ی اشک چه داریم برایت بدهیم ای به قربان تنت چشم تر نوکرها کاش مانند شهیدان خودت آخر عمر بگذاری سر زانوت سر نوکرها ببری تا که به همراه خودت میمانی جلوی درب جنان منتظر نوکرها ای که درعلقمه خم شدکمرت میبینی از مصیبات تو خم شد کمر نوکرها اربعین پای پیاده به حرم می آییم میشود پخش در عالم خبر نوکرها ✍ .
. باز اربعین رسیده و عشاق صف به صف این گوشه من به گریه و دل رفته آن طرف یک رو سیاه غرق گناهم ولی خدا دلتنگ کربلایم و دیوانه ی نجف ✍ .
. سلام‌_الله_علیها از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای حرفی کنایه ای سخنی یا اشاره ای پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست کافی است بزم سوختگان را شراره ای سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده ام در آسمان به جز تو ندارم ستاره ای دستم نمی رسد به سر نیزه ات اگر در دست زینب است گریبان پاره ای یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من... گشتم به هر دیار حسین دوباره ای چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد از بحر بر کنار نگردد کناره ای با هر تکان نیزه تکان می خورد سرت جانا به گوش نیزه مگر گوشواره ای پیشانی ات شکست که پیشانی ام شکست آیینه بی خبر نشود از نظاره ای جایش به روی صورت من درد می گرفت میخورد تا که بر رخ تو سنگ خاره ای بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان جز آستین پاره نداریم چاره ای .
. شعر مقاومت چه باک از مرگ؟وقتی مقتدایت شاه مردان است الا نمرودیان! پایان این آتش گلستان است اگر گفتند روزی این شهادت عین خسران است بگو در کنجِ بستر جان سپردن ننگ انسان است مبادا وقت جنگِ حق و باطل بی طرف باشم منِ شیعه به دنیا آمدم تا جان به کف باشم مبادا عرصه را خالی کنم در حِین این پیکار مبادا اینکه زیر چکمه ی دشمن شوم بیدار مبادا  کربلا اینبار در ایران شود تکرار مبادا لحظه ای پایین بیاید پرچم سردار مگر من مرده باشم این علم روی زمین باشد که این کشور مسلمان امیر المومنین باشد امان نامه کجا و پیروان راه عاشورا بگو «پا پس کشیدن»نیست شانِ شیعه ی مولا که عزم راسخ ما کوه ها را می کَند از جا چه غم؟وقتی که باشد مقتدامان مهدی زهرا نمی دانند ایرانی جماعت سخت بی باک است که ایران ِقوی کابوسِ دشمن های این خاک است .