#مناسبتهای_شیعی_روضه
بنا نبود که این خاک بی بنا باشد
بنا نبود حسین از حسن جدا باشد
برای اینکه حسن بی حرم نماند پس
چه عیب دارد اگر کربلا دو تا باشد
میان صحن حسین علی چه غوغایی ست
چرا کنار حسن گریه بی صدا باشد
چه میشود که ببینم ضریح قاسم هم
درست زیر قدمهای مجتبی باشد
بعید نیست که روزی گمان کنی از دور
بقیع را نکند کوهی از طلا باشد
برای شاه کرم یک حرم کم است نوشت
مزار پاک حسن قلب شیعه ها باشد
مزار خاکی او خلوت و حسن راضی ست
که زائر حرمش سهم کربلا باشد
حسن دو تیر شد و سوی کربلا آمد
نخواست لحظه ای از قافله جدا باشد
زره نبود به اندازه تن قاسم
حسین گفت که بگذار با عبا باشد
عمو دوید به میدان جنگ تا نکند
خدا نکرده گلش زیر دست و پا باشد
گذشت ساعتی و دست کوچکی افتاد
پسر شبیه پدر نیز با وفا باشد
عمو بلند شو نگذار دست عبدالله
به زیر چکمه ی این مرد بی حیا باشد
شاعر: امیر حسین آکار
مناسبتهای شیعی
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
این امامان که در بقیع، دَرند
افتخارات عالم بشرند
چار فصل کتاب تکوینند
چار رکن مبانی دینند
وارث انبیاء و سد یقین
سایههای خدا به روی زمین
هر یکی، شاخهیی ز نخلهی طور
هر یکی، آیه ایی ز سورهی نور
دست پروردگان خانهی وحی
مرغ لاهوت آشنانهی وحی
چار در خوشاب یک صدفند
نور چشمان شحنهی نجفند
مشکلی دارم ای بقیع عزیز!
ای تو ما را شفیع رستاخیز
یاد داری شبی چو قیر سیاه
نه چراغی، نه پرتوی از ماه
علی آورد با دو دیدهیتر
بدن پاک دخت پیغمبر
دیدی آیا در آن شب تاریک
بازو پهلوی وی از نزدیک؟!
راستی، پهلویش شکسته نبود؟!
بازوی او، سیاه و خسته نبود؟!
دست هایش هنوز آبله داشت؟!
زیر لب ها، هنوز هم داشت؟!
ای بلند اختران چرخ برین!
ای زحل! ای عطارد! ای پروین!
ای شما کهکشان و کوکب ها
کاروان های نور در شب ها!
مشعل شام تارشان باشید
شمع های مزارشان باشید
تو هم ای ابر آسمان، آبی!
تو هم ای نور ماه، مهتابی!
تو هم ای دیده! کن روانجویی
تو هم ای خیل مژه! جارویی!
تو هم ای سیل اشک! آبی ریز
بر سر خاکشان، گلابی ریز
گرچه این سینهها، مدینهی ماست
قبر آنان، درون سینهی ماست!
قبرشان تا چنین خراب بود
دل ما شیعیان، کباب بود
شاعر:سید محمد علی ریاضی
مناسبتهای شیعی
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
نه قبله در تو که قبله نماست در تو بقیع
نه کعبه کعبه اهل ولاست در تو بقیع
هزار مرتبه برتر از عرش حق هستی
نیاز خانه اهل سماء است در تو بقیع
سکوت محض تو در اوج غربت تاریخ
نماد ناله قلب خداست در تو بقیع
همین که بی حرم و گنبدی و گلدسته
نشان از واقعه ای غم فزاست در تو بقیع
به هر دو عالم اگر فخر می کنی چه عجب
هزار مادر شاه وفاست در تو بقیع
به اشک نم نم خود زائرت سحر می گفت
شمیم علقمه و کربلاست در تو بقیع
اگرچه مهد ولایی به کربلا نرسی
کجاست سری ز تن خود جدا در تو بقیع
کنار تربت مادر به یاد کرب و بلا
صدای ناله مهدی رساست در تو بقیع
شاعر:سید محمد میر هاشمی
مناسبتهای شیعی
روضه
#حضرت_حمزه__ع__روضه
پرکشیده است غمی بر دل مضطر برسد
خون دل آمده تا برمژه ی تر برسد
گل پاشیده زهم دیده کسی بر روی خاک
عطر جنت زیکی لاله ی پرپر برسد
بدن پاک برادر شده مثله ، اما
وای اگر این خبر داغ به خواهر برسد
بعد از آن نیزه که برسینه ی او بنشسته است
زچه برپیکر او ضربت خنجر برسد
لرزه برزانوی پیغمبر رحمت افتاد
جبرئیل آمده بر داد پیمبر برسد
خبر آمد که صفیه به احد آمده است
نگذارید که خواهر به برادر برسد
با غم حمزه دلم یاد حسین افتاده است
بگذارید که این شعله به دفتر برسد
که گمان داشت پس ازآن همه دردو غم وداغ
زینب او به کنار تن بی سر برسد
که گمان داشت که درپوششی از نیزه و تیر
بوسه ی خواهر غم دیده به حنجر برسد
این عحب نیست اگرناله«وفایی» زده ای
باید این چامه به اشک تو به آخر برسد
سیدهاشم وفایی
حضرت حمزه (ع)
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
بوی غم بوی عزا دارد بقیع
غربتی بی انتها دارد بقیع
اشک زهرا روی خاکش ریخته
روز و شب حال بکا دارد بقیع
بس حکایت از زمان غربت و
ناله های مرتضی دارد بقیع
در میان سینه ی سوزان خود
گنج پنهان سال ها دارد بقیع
باز بی شمع و چراغ و زائر است
مردمانی بی وفا دارد بقیع
بوده اینجا هیئت ام البنین
روضه خوان کربلا دارد بقیع
بغض می بارد به هر جا پا نهی
آستانی غم فزا دارد بقیع
هر که برگشته از آن وادی غم
گفته بس نا گفته ها دارد بقیع
خواب می دیدم که قد آسمان
گنبدی رنگ طلا دارد بقیع
خواب می دیدم که صحن و بارگاه
مثل صحنین رضا دارد بقیع
کربلا خاکش شفا گر می دهد
تربت پاکش شفا دارد بقیع
آن قدر هم بی کس و بی یار نیست
زائری نام آشنا دارد بقیع
روز تخریب ضریح و گنبدش
مهدی صاحب عزا دارد بقیع
تا همیشه یاد مادر باشد و
خاک بر روی عبا دارد بقیع
انتقام فاطمه خواهد گرفت
آخر ای دنیا ، خدا دارد بقیع
شاعر:رضا رسول زاده
مناسبتهای شیعی
روضه
#حضرت_حمزه__ع__روضه
از شیر غیر از شیر بودن بر نمی آید
یعنی که درپای شما جز سر نمی آید
از سینه ات جز عشق احمد در نمی آید
مثل تو در کل عرب دیگر نمی آید
تو حمزه ای سنگر شدی حتی پیمبر را
اسم تو تار و مار کرده کل لشگر را
وقتی که افتادی زمین دین هم زمین افتاد
پای تنت پیغمبر اکرم زمین افتاد
حتی امیرالمومنین محکم زمین افتاد
زهرا میان خانه از این غم زمین افتاد
مثله شدی یعنی عبا لازم شدی دیگر
بالاترین داغ بنی هاشم شدی دیگر
بالا تنت آمد همینکه خواهری جان داد
حرف عبا شد پا به پایش مادری جان داد
با روضه های ثانی پیغمبری جان داد
شمشیرها آمد علیِ اکبری جان داد
یک کوچه وا شد از روی مرکب سوار افتاد
کل حرم مثل علی به احتضار افتاد
آیات قرآن را روی سرنیزه ها بردند
سر را جدا بردند و پیکر را جدا بردند
کار جوانان شد علی را با نوا بردند
با چه عذابی نور را بین عبا بردند
عمه اگر بیرون نمی آمد پدر میمرد
بابا خودش در وقت تشییع پسر میمرد
سید پوریا هاشمی
حضرت حمزه (ع)
روضه
#حضرت_حمزه__ع__روضه
وقتي كه مُسلماني و تسليم خُدايي
يعني همه جا ياورِ پيغمبر مايي
سرداري و سالار و جگردار و هُنردار
آن قدْر كه گفتند تو هم شيرِ خُدايي
هرگز نپريده ست به اذعان كمانت
از چِلّه ي ابروي خَمت ، تيرِ خطايي
در عصر خودت بودي اگر شاه شهيدان
تا حشر ولي حمزه ي خيرُ الشُّهدايي
وقتي چو علي چرخ زدي دور پيمبر
از كعبه شنيدم كه تو هم قبله نمايي
وقتي كه عمو باشي و ذريّه ي هاشم
پس مثل اباالفضل تو هم ماه لقايي
والله قسم هيچ نفهميده از ايمان
هركس كه بگويد تو از اسلام جُدايي
از تُربت تو فاطمه تسبيح اگر ساخت
مي خواست بگويد چه قَدَر اهل دعايي
بالايِ سر قبر تو با ديده ي گريان
با سوز جگر فاطمه مي گفت : كُجايي؟
مي گفت كُجايي كه ندارد دل حيدر
از حَصرِ غم و غُربت و اندوه ، رهايي
در جَنگ اُحد مُثلِه شدي تا كه بگويي
مي خواست دلت تا بشوي كربُبلايي
مي گفت عبايي كه روي پيكرت افتاد
اي كاش بيارند به گودال عبايي
تا خواهرِ مظلومه ي ارباب نبيند
از نيزه مي آيد به سر او چه بلايي !!!
در نيمه ي شوّال به جُز داغ تو اي مرد
در خيمه ي دل سوختگان نيست عزايي...
محمد قاسمی
حضرت حمزه (ع)
روضه
#مناسبتهای_شیعی_روضه
بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را
درعزا بنشاند او ، شمع و گل و پروانه را
بشکند دستی که هتک حرمت این خانه کرد
شیعه را سوزاند و خون در قلب صاحبخانه کرد
درون قلب جهان ، انقلاب گشته بیا
نفس ، بدون تو همچون عذاب گشته بیا
نظاره کن به فرا سوی مدینه و ببین
حرم به دست حرامی خراب گشته بیا
این گلستان نبیّ بار دگر ویران شده
چشمهای منتقم ، بار دگر گریان شده
بعد تخریب بقیع و این ستم در آن دیار
گشت روشن ، از چه قبر فاطمه پنهان
«شفق»
مناسبتهای شیعی
روضه
#حضرت_حمزه__ع__روضه
بسم رب الوحی، رب هل اتا
رب احمد، رب خیرالمرسلین
رب عترت، رب مولانا علی
رب سادات نساءالعالمین
صحبت از یاران دین کبریاست
یاد باید کرد از اصحابِ حق
درس عبرت از اُحد باید گرفت
تا شود سرلوحۀ احبابِ حق
از چه رو دندان پیغمبر شکست
وز چه احمد حمزه را از دست داد
«لحظه ای غفلت» ز فرمان نبی
جبهۀ حق، تنگه را از دست داد
هیچکس باور ندارد اینچنین
حیدر و بر تن نَود زخمِ عمیق
کینۀ هندِ جگرخوار عاقبت
حمزه را مُثله کند در زیر تیغ!
کیست حمزه، یار احمد یار وحی
حافظ آیات، بعد از هر نزول
کیست حمزه، مرد ایمان و نبرد
عبد صالح شیرِ میدان رسول
کیست حمزه، غرّشِ شمشیر عشق
کیست حمزه، عبد فرمان علی
کیست حمزه، مرد میدان اُحد
جان او بسته است بر جان علی
هر کجا احمد ز دشمن فتنه دید
بود یارِ حضرتش آن پهلوان
حال افتاده بزیر دست و پا
بی نفَس، بی جان، شکسته استخوان
سینه ای که سخت تر از کوه بود
حال از تیزیِ خنجر نرم شد
این همان یکتا عموجان است که
بارها زهرا به او دلگرم شد
سالها بگذشت از جنگ اُحد
شهر از بعدِ نبی تاریک بود
بی حیایی راهِ زهرا را گرفت
راهِ بانو، کوچه ای باریک بود
روزِ سیلی خوردنِ زهرا رسید
دید دشمن تا که بنچاقِ فدک
مادرِ سادات را آن بی حیا
پیش چشمِ مجتبایش زد کتک
گوشواره پخش شد روی زمین
دست مادر بود در دست پسر
راه را گم کرد آن یاسِ کبود
آنکه خود از بهر مولا شد سپر
پس کجا بودی ببینی ای عمو!
فاطمه افتاد زیر دست و پا
تو بزیر خاک و زهرا بی پناه
بسته شد در ریسمانی مرتضی
بولهب یک حرف بد زد بر نبی
ای عمو! خشمَت امان از او گرفت
ثانی اما سیلی ام زد بی هوا
هیچکس آیا نشان از او گرفت؟
راهِ زهرا راهِ یاریِ علیست
تاعلی تنها نماند هیچگاه
درسِ عبرت از اُحد این است و بس
شیعه در غفلت نباشد هیچگاه
حاج محمود ژولیده
حضرت حمزه (ع)
روضه
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
ایام
تخریب قبور اهلبیت بقیع
زمینه
چشامون اشکه ودل پره خونه
برای غربت بقیع میخونه
قبرای خاکی وغریب اونجا
نداره صحنی و بی سایبونه
دل من هردم.میگیره برای غربتش
میخونم روضه.میباره چشام ز محنتش
نکنه روزی.به دلم بمونه حسرتش
واویلتا.برای غربت بقیع
تربتشون یه روزی میشه آباد
روزی که مهدی فاطمه میاد
برا اءمه ی بقیع میسازیم
ضریح و گنبد و پنجره فولاد
دلامون تنگه.برای اءمه ی بقیع
به خدا هستیم.گدای اءمه ی بقیع
زندگیمونه.فدای اءمه ی بقیع
واویلتا.برای غربت بقیع
آقامیاد بقیع باشور واحساس
میپیچه اونجا عطری ازگل یاس
میخونه روضه ی عمو اباالفضل
کنار تربت مادر عباس
روضه ی مشک و.دوتادستایی که شد قلم
عمود آهن.تیر وچشم ساقی حرم
کنارش اومد.شاه کربلا با قد خم
یا ابالفضل.عزیز فاطمه مدد
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
تخریب قبور اهلبیت بقیع
سنگین
گردم فدای بقعه ی پاکت
مزار زهرا در دل خاکت
عالم.شده پریشان تو
دلها.گردیده سوزان تو
ازغم.واویلا واویلتا
چشم ملایک گردیده گریان
بقیع شیعه شد زکین ویران
خاکیست قبر اولاد زهرا
زاءر ندارد دراین شبها
ازغم.واویلا واویلتا
میسازیم آخرصحن وسرایی
ضریح وگنبد ایوان طلایی
مهدی میگوید ای مادرم
سازم برایت روزی حرم
زهرا.یازهرا یافاطمه
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
الگوی سبک سنگین بالا👇👇👇👇
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
تخریب قبوراهلبیت بقیع
زمینه
شده ویروون.قبرآل طاها
چکد اشک از.هردوچشم زهرا
زاین مصیبت.آه و واویلتا
نه چراغی.نه رواقی داره
آسمونم.زغمش میباره
غربت اون.برامون دشواره
حسن جانم.برایت زارو گریانم
حسن جانم.مزارت قبله ی جانم
حسن جانم.زغمهایت پریشانم
امون ای دل (3)
ای بقیع دل.میزنه پرسویت
توی هیات.پره عطر و بویت
آه ازاین غم.پره خاکه کویت
زایر تو.ماه آسمونه
همه قبرات.خاکی و ویروونه
دل شیعه.زغمت پرخونه
میادآخر.یه روزی صاحب دلها
خزون میره.میاد از راه بهار ما
حریمت رو.میسازه مهدی زهرا
امون ای دل (3)
پیچیده باز.عطر و بوی تربت
توی روضه.شده حرف حرمت
یه گریزی.بزنیم از غربت
غربت اونه.تشنه لب توو گودال
زیر پاها.بدنی شد پامال
خواهری رفت.توی گودال ازحال
غریب اونه.که راسش رفت روی نی ها
غریب اونه.نداره یک کفن حتی
بگم یا نه.هزار تا مرد زنی تنها
حسین جانم(3)
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
زبان حال حضرت زینب کبری(س)
شب جمعه
از دیدن رویش مرا تحریم کردند
پیراهنش را بین خود تقسیم کردند
عشق مرا با خنجر کندی گرفتند
یک پیکر بی سر به من تقدیم کردند
ابوذر رئیس میرزایی
#تخریب_بقیع
هر چند انتهای فلک خاک این در است
خاک بقیع بر سر ما تاج دیگر است
بال فرشته منت از این خاک می کشد
جنت کجا به گرد و غبارش برابر است
بوی بهشت واقعه هرچند دلرباست
این قطعه از بهشت خدا دلرباتر است
برما مجال خادمی او نمی رسد
وقتی که جبرئیل دراین خانه نوکر است
تنها به قصد سرمه به مژگان نمی زنیم
خاک بقیع را مژه آغوش بهتر است
تشبیه مهر و ماه بر این آستان خطاست
خورشید ماه پرتو فانوس این در است
گیسو زغم کشیده به چهره مگر بقیع
کز این حجاب خاطر هر شب مکدر است
نام بقیع میشنوم بغض میکنم
خاکی که نام بردن از او غربت آور است
تخریب شد بقیع پس از آن غروب شد
گویا فلک به خون جگر ها شناور است
بی سایبان مزار امامان بی حرم
این روضه از کران به کران آه گستر است
هر یک که خفته اند در این آستان غم
بر سینه هایشان همه داغی مکرر است
آن داغ مشترک حرم و آتش است و دود
این آه پاگرفته زیک روح و پیکر است
هریک به چشم دیده چگونه عزیزاو
درشعله ها شبیه سپندی به مجمر است
دیده است بین خانه امامی میان دود
وحشت به جان همسر و اطفال مضطر است
دیده به خیمه گاه امامی به چشم خود
در بین دود ، شعله به دامان خواهر است
دیده میان آتش و خون سیل لشگری
دنبال گوشواره و خلخال معجر است
در کربلا وجب به وجب روضه ریخته
آری عزای کرببلا داغ اکبر است
اما تمام چشمه این روضه های سخت
درشعله و شکستن آیات کوثر است
خاکی اگر که مانده ملک خانه ی بقیع
سِرَّش همه زچادر خاکی مادر است
#موسی_علیمرادی
#تخریب_بقیع
.
یک روز ترس داشت جهان از نسیمشان
از نوع پادشاهی روی گلیمشان
از مدت سکوت یل خیبری شان
از بخشش بدون حساب کریمشان
از یک سرِ بدون تن و لشکری بزرگ
از قامت به وقت عبادت دو نیمشان
از علمشان از آن همه شاگرد فقهشان
موسای بین حبس ولیکن کلیمشان
از اقتدار حضرت سلطانشان به طوس
از هفت ساله مرد علیم و حکیمشان
از جامعه بخاطر نوع زیارتش
از اهدنا الصراطِ فقط مستقیمشان
از سُرّ من رَأی که هنوزاست بین حصر
از ماه بین لشکر دشمن مقیمشان
از آن کسی که نیست به زعم جهانیان
از قسمتی که مانده برای قسیمشان
امروز نیز ترس جهان از زیارت است
از نسخه ی جدید به طرزقدیمشان
گیرم که دربقیع حرم شد خراب،نیست؛
در نقشه ها کجای جهان در حریمشان
#مهدی_رحیمی_زمستان
#تخریب_بقیع
فرق دارد جلوه اش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
کل معصومین معز المؤمنین در عالم اند
قبرشان قبله است حالا بی حرم یا با حرم
یک حرم در زینبیه یک حرم در شهر قم
یک طرف زائر فراوان یک طرف تنها حرم
مرتضی و فاطمه از هر نظر مثل هم اند
هست تنها فرق بین حیدر و زهرا حرم
اوج غربت در کدامین داغ معنا می شود
اینکه شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟
فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر
خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم
شادی واهی کنید امروز را وهابیون
چون که میسازیم با قتل شما، فردا حرم
در مدینه کاخ ها با خاک یکسان می شوند
بعد از آن از دور چون دُر می شود پیدا حرم
گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست
داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم
یک سوی زینب حرم یک سوی دیگر قتلگاه
پیر شد در رفت و آمد های مقتل تا حرم
ناله میزد مادری با اشک واویلا حسین
ناله میزد خواهری با اشک واویلا حرم
#علی_ذوالقدر
#تخریب_بقیع
سینه گنجینه ی عشق است و ندایی دارد
دل هر اهل دلی میل به جایی دارد..
قبله گاه همه ی فاطمیون است بقیع
کعبه هم خاصیت قبله نمایی دارد
کیمیا کار بقیع است که از منظر عشق
خاک هم در نظرم رنگ طلایی دارد
زائری نیست به جزچند کبوتر اما
دل ما درطلبش روحِ رهایی دارد
فاطمه، خونِ جگر،چادر خاکی،به بقیع
از غریبی حسن شورو نوایی دارد
میرود کربُ بلا هر شب جمعه اما
در مدینه همه شب کربُ بلایی دارد
سایه انداخته خورشید به جای گنبد
زیر آن قبه لب عشق دعایی دارد
من دعایم فقط این است، ببینم روزی
فاطمه با حسنش صحن وسرایی دارد
به روی چهار مزاری که ضریحش خاک است
چهار شش گوشه نشیند چه صفایی دارد
شک نکن شوکت ایوانِ طلای زهرا..
مثل ایوان نجف حال و هوایی دارد
دم باب الکرم صحن و سرای حسنش
دست ما حسرت یک لحظه گدایی دارد...
سینه ها گرم ونفس تازه و شعر آماده
هر دوشنبه حرمش نوحه سرایی دارد
فقط از کوچه نگویید که در آن کوچه
مادری دلخوشی اش بود عصایی دارد
حسنش بی حرم و سخت تراز آن، این که
پسرش کربُ بلا راس جدایی دارد...
#مهدی_رضایی_آدریانی
#تخریب_بقیع
خاكي كه چون عرش خدا شأنش رفیع است
بي بقعه درگاهي ست كه نامش بقــیع است
اينجا قيامت را به خلوت مي توان ديد
زيرا كه پنهان در دلش چندين شـفیع است
از عرض حاجت بي نيــازي زائر اينجا
چونكه مَـزورَت* هم عَليم و هم سَميع است
با چار امامي كه کریم بن الكريــمند
حتّيٰ کرم در این حرم عبد مُطیع است
مهمان همیشه کاسه اش سرشار فیض است
آنجا که صاحب خانه را طبعي مَنیع است
همسايه ي مكّه ست وقتي كه مدينه
پس هرکه پابوسش می آید مُستطیع است
زائر ! نمي فهــمي زيارت كرده يا نه !
آنقدْر كه سِــير زمان اينجا سَـريع است
آيــنده اش را كه تصــوّر مي كنم باز
در ذهنم از اين صحن تصويري بَديع است
بعد از ظهورِ حضرت مَـعشوق ، بي شك
اينجا تمام فصلهايش چون رَبيــع است
با خاك يكسان كرده هركس اين حرم را
روز قيام منتـقم ، وضعش فَجــیع است
اين خاكها شد زير و رو،مرثيه خوان گفت:
امشب گُريزم ، روضه ي طفل رَضيع است
#محمد_قاسمی
#تخریب_بقیع
دلم مي شود مبتلايِ بقيع
هوائيِّ حال و هواي بقيع
فقيرم فقيرم ، فقيرِ حسن
گدايم گدايم، گدايِ بقيع
نديدم ، نديدي ، نديده كسي
غم آلوده تر از فضايِ بقیع
براي شِفا يافتن آمده ست
مسيحا به دارالشّفاي بقيع
نشستيم پاي غم چارْ امام
شكستيم با روضه هايِ بقيع
نه صحن و رواقي ، نه گلدسته اي
الهٰــي بميــرم برايِ بقيع
تمامي ندارد مگر با ظهور
غم و دردِ بي انتهايِ بقيع
فقط هشت شوِال نه ، كلّ سال
عزادار هستــم براي بقيع
سفيد است بخت كسي كز ادب
سيه پوش شد در عزاي بقيع
پُر از عطر ياس كبود خداست
قدم به قدم ، هر كجاي بقيع
حسن تيرباران شده تا شود
حسينيّه اش ، كربلاي بقيع
خيال قشنگي ست در ذهن من
نشــستن در ايوانْ طلايِ بقيع
#محمد_قاسمي
#تخریب_بقیع
اى زائر هميشهء تو آسمان بقيع
اى آفتاب و ماه تو را سايبان بقيع
افزون ز نيم قرن گذشت از خرابى ات
كى ميشوى بهار؟!،اسير خزان بقيع
خاك تو بوى غربت و اندوه ميدهد
مظلوميت گرفته از اينجا نشان بقيع
در پشت پنجره كه رسيدم صدا زدم
اى كاش ميشد از غم تو داد جان بقيع
از فرشيان كه خير نديدى شدى خراب
اى اشكريز غربت تو عرشيان بقيع
آباد باد خاك تو اى آنكه در بغل
بگرفته اى چهار امام جهان بقيع
هرچند خاكى است ولى زائر حرم
حس ميكند رسيده به باغ جنان بقيع
نزديك تو كه مرثيه خواندن نميشود
اينجا شدم براى تو مرثيّه خوان بقيع
از مجتبى بگويم و از طشت پر ز خون
از جسم و از اهانت تير و كمان بقيع
از سيدالعباد بگويم كه گريه كرد
عمرى ز ماتم شه لب تشنگان بقيع
از باقرالعلوم بگويم كه ديده بود
رأسِ حسينِ فاطمه را بر سنان بقيع
يا اينكه از مصيبت صادق بخوانم و
از آتشِ به پا شده در آشيان بقيع
ام البنين هنوز نشسته كنار تو
ميگويد از عمود و سرى خونفشان بقيع
اينان تمام سنگ بُوَد روى قبرشان
برگو كجاست تربت آن بى نشان بقيع؟
آن بانوئى كه عزّت او بعد مصطفى
گرديد پايمالِ گروه خَسان بقيع
آن دخترِ پيمبر اسلام كه نداشت
حتى ميان خانهء خود هم امان بقيع
آتش گرفت باغ و گل و غنچه سوختند
آن هم به پيشِ چشمِ ترِ باغبان بقيع
در پشت در كه فاطمه افتاد بر زمين
مولا چه ديد؟،نيست زبانِ بيان بقيع
يا فضةُ خُذينىِ او تا به روز حشر
جانسوز ناله ايست به گوش زمان بقيع
يك روز ريشه كَن شود اين ظلم بى گمان
عجل على ظهورك يا صاحب الزمان
#علی_اصغر_انصاریان
#تخریب_بقیع
بس كه پنهان گشته گل در زیر دامان بقیع
بوى گل می آید از چاك گریبان بقیع
مرغ شب در سوگ گلهایی كه بر این خاك ریخت
از سر شب تا سحر، باشد غزلخوان بقیع
ناله هاى حضرت زهرا هنوز آید به گوش
از فضاى حسرت آلودِ غم افشان بقیع
گوش ده تا گریهی زار على را بشنوى
نیمه شبها از دل خونین و حیران بقیع
این حریم عشق دارد عقده ها پنهان به دل
شعله ها سر می كشد از جان سوزان بقیع
از دل هر ذرّه بینى جلوه گر صد آفتاب
گر شكافى ذرّه ذرّه خاكِ رخشان بقیع
هر گل اینجا دارد از خون جگر نقش و نگار
وه چه خوش رنگ است گلهاى گلستان بقیع
بسته ام پیمان الفت با مزار عاشقان
خورده عمق جان من پیوند با جان بقیع
اى ولىّ حق، تسلاّ بخشِ دلهاى حزین
خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع
سینه این خاكِ گلگون، هست مالامالِ درد
كوش اى غمخوار رنجوران به درمان بقیع
اى جهان آباد كن، برخیز و مهر و داد كن
باز كن آباد از نو، كوى ویران بقیع
چون ببیند هر غروبش مات و خاموش و غریب
سیلِ خون ریزد «شفق» از دل به دامان بقیع
#محمد_جواد_غفورزاده_شفق
#تخریب_بقیع
بقیع از دست زمونه شــاکیه
غربتش از یه چیزایی حاکیه
مگه یادش میره اون روزایی رو
که دیده چادر مادر ، خاکیه
نمیخواد صحن و سرا داشته باشه
نمیخواد سنگ بنا داشته باشه
وقتی که فاطمه زائر نداره
نمیخواد برو بیا داشته باشه
بقیعم مثل حسن دلش پُره
هنوز از اهل مدینه دلخوره
آقامون مهدی همینجا میشینه
غصّه هاشو یکی یکی میشمُره
مگه یادش میره کِی در و زدن
مگه یادش میره مادر و زدن
مگه یادش میره که چند نفری
تو کوچه ناموس حیدر و زدن
مگه یادش میره که امّ بنین
اینجا می نشست غروبا رو زمین
مگه یادش میره با چه حالتی
روضه می خوند برا قطع الیمین
#محمد_قاسمی
#تخریب_بقیع
گرد و غبار غم زده خیمه به سینه ام
من زائر قبور خراب مدینه ام
آنجا که گریه ها همه خاموش و بی صداست
هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست
آنجا که بغض سینه گلو گیر می شود
حتی جوان ز غربت آن پیر می شود
خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است
از گریه های فاطمه آیینه کاری است
اهل مدینه باب عداوت گشوده اند
بر اهل بیت ظلم فراوان نموده اند
هرکس دم از علی زده تخریب می شود
صدیقۀ مطهره تکذیب می شود
دنبال بی کس اند که تنها ترش کنند
صیاد بلبل اند که خونین پرش کنند
ازنسل هیزمند و به آتش علاقه مند
تفریحشان تمسخر هر نالۀ بلند
در خواب هم نشان حیا را ندیده اند
نیروی خویش را به رخ زن کشیده اند
بغض علی زبانه کشد از وجودشان
رنگ ریا گرفته همه تار و پودشان
روزی که راه حضرت صدیقه بسته شد
با ضربه ای حریم ولایت شکسته شد
ظلمی اگر که هست از آن لحظه حاکی است
تصویر چادریست که در کوچه خاکی است
امواج یک صدا دلم آزار می دهد
گویا صدای صورت و دیوار می دهد
گویا به گوش می رسد از قصۀ فدک
آوای نیمه جان و ضعیف «علی کمک»
تصویر هر چه درد از آن صحنه شد بدیع
یک گوشه ای ز غربت آن لحظه شد بقیع
اوراق خاطرات غیورانه نیلی است
هر چه که هست صحنۀ یک ضرب سیلی است
بی درد مردمان زمان جان مرتضی
ما را رها کنید بمیریم زین عزا
روزی رسد ز سینه غم آزاد می کنیم
همراه منتقم حرم آباد می کنیم
گلدسته می زنیم چونان صحن کربلا
گنبد بنا کنیم چونان مشهد الرضا
ما داغ دار سیلی ناحق مادریم
چشم انتظار منتقم آل حیدریم
#قاسم_نعمتی
#تخریب_بقیع
مرغ دل پر میکشد گاهی مسافر میشود
در حریمی که کبوتر نیز شاعر میشود
از وفور نورها حیرت مکن غیر از بقیع
چار آیینه کجا با هم مجاور میشود
روزگاری خواهد آمد همچو یاقوت کبود
بین مردم تربت این بقعه نادر میشود
غربت این روزهایش را نبین، مثل نجف
در جوارش حوزهی علمیه دائر میشود
گوش شیطان کر به زودی در مزار فاطمه
مدح مولایم علی ذکر منابر میشود
تازه از باب قبولی زیارت زائرش
تا که سیلی میخورد آسوده خاطر میشود
یک سلام از دور، سهم ما کبوتر زاده ها
چشم دشمن کور، دل اینگونه زائر میشود
#میلاد_حسنی
#تخریب_بقیع
#رباعی
با بیکسی و غربت و غم میسازيم
با شيون و آه دمبهدم میسازيم
سوگند به آن چهار آقای غریب
يک روز در این خاک، حرم میسازيم
#یوسف_رحیمی
#تخریب_بقیع
دلم بهانه گرفته اگر که غم دارد
غمی که از پی آن آه و ناله هم دارد
غم چهار امامی که خاک مقبره شان
شده است سرمهٔ چشمی که گاه ، نم دارد
چه آمده به جگرهای پاره که این خاک
هنوز هم که هنوز است بوی سم دارد؟
یکی کسی است که بر ما نه ، آسمان ها ، نه
به اهل بیت نبی دست با کرم دارد
پس این عجیب نباشد اگر که زائر او
همان کسی است که در کربلا حرم دارد
یکی کسی است که از لطف گریهٔ شب اوست
عزای شاه شهیدان اگر عٙلٙم دارد
یکی کسی است که مدیون اوست با پسرش
کسی اگر که به دستان خود قلم دارد
کٙرٙم که هست ، عٙلٙم هست ، عِلم هم مانده است
چه غم سعودی هتاک ، هم قسم دارد؟
#سید_علی_احمدی
#امام_حسن
#تخریب_بقیع
#دوبیتی
ای که محبت تو شده بهترین عمل
آخرشبی ضریح تو را میکنم بغل
پایین پات لحظهءبوسیدن ضریح
مردن برای ماشود احلی من العسل
#قاسم_نعمتی
.
#تخریب_بقیع
بقیع و افق های گلگونش
در سالروز تخریب بقیع به دست وهابیت
--------
بقیع ای وادی خورشید و مهتاب
دل یاران ز داغت گشت بیتاب
بقیع ای کهکشان هرچه کوکب
بقیع ای ماه روشن در دل شب
بقیع ای صبح زیبای دل ما
چراغ پر فروغ محفل ما
بقیع ای روضه ی رضوان جانها
نمانده جز خزان از تو نشانها
بقیع ای آسمانی وادی نور
ز تو پیدا بود آبادی نور
بقیع ای سرزمین عشق و رحمت
زمین از خاک تو دارد شرافت
بقیع ای بیکران دریای هستی
ازین غربت دل ما را شکستی
شیاطین شعله در پیمانه کردند
بهشت عشق را ویرانه کردند
گروهی از شیاطین ارث برده
شراب از جام صد ابلیس خورده
به پیش حق عدو ظلم و شرر داشت
به کف وهابی ملعون تبر داشت
تبر آورد و بر نخل ولا زد
قساوت را دراین عالم صلا زد
همان که هجمه بر تهذیب کردند
بقیع نور را تخریب کردند
تباری کز شقاوت کم ندارند
بجز تخریب در عالم ندارند
گروهی دور از هر عقل و بینش
ز جان کردند ظلمت را گزینش
سیه رویان وهابی ز ظلمت
نیاوردند با خود غیر وحشت
خزان کردند گلزار حرم را
ببین در دستشان تیغ ستم را
نسیم عشق را از سینه بردند
ز قبر چار امام آیینه بردند
بقیع آن بیکران نور خدایی
ندارد در برش صحن و سرایی
اگر چه دل رود زآنجا به افلاک
رواقی نیست بر آن تربت پاک
بهارم روی غمناک بقیع است
خزان آباد غم خاک بقیع است
ooo
#حاج_محمود_تاری "یاسر"
🕊﷽🕊
🔳#روضه
◻️#تخریب_بقیع
◼️#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
🍂دل پر خون چشم گریون
🍂باز داره بارون میباره
🍂شب سرده، پر درده
🍂که آقام حرم نداره
🍂آرزوم نقش بر آب شد
🍂دلم از غصه کباب شد
🍂الهی خونم خراب شه
🍂حالا که بقیع خراب شد
🍂بوی کوچه، باز میپیچه
🍂میون شهر مدینه
🍂باز رسیده قد خمیده
🍂مادری بازم حزینه
🍂آسمون زغم سپند شد
🍂وقتی رام توکوچه بندشد
🍂به روی صورت مادر
🍂دست نامردی بلند شد
🍁امون ای دل ...امون ای دل...
⬅️حالا که دلت آماده شد حالا که دلت مدینه ای شد..
اجازه بدید بیشتر از مدینه و بقیع براتون بخونم
میخوام از غریت مدینه برات بگم..
سالروز تخریب ائمه بقیعه
اونایی که مدینه رو دیدن، بهتر حرفمو میفهمند و می سوزند..
⏺اینجا دیار عشق و مستی و جنون است
⏺اینجا دل هر عاشقی دریای خون است
⏺اینجا هوای چشم ها ابریست ابری
⏺اینجا ندارد شیعه از خود هیچ صبری
♻️(امروز باید بیشتر بسوزی...ناله داری یا نه...)
⏺این قبرهایی که ویران و خراب است
⏺نه قبر، قلب ماست زیر آفتاب است
⏺تاریک دلها نور را باور نکردند
⏺شرم از رسول و حضرت داور نکردند
(اما این دو بیت میسوزونه آدمو...)
⏺می سوزد از غم شیعه تا فردای محشر
⏺این قبر بابا باشد و کو قبر دختر
⏺کفرو نفاق و کینه را ترکیب کردند
⏺طاق و رواق و بقعه را تخریب کردند
⏺ای بشکند دستی که دستان ولی الله را بست
⏺ای بشکند پایی که پهلوی خدا را بشکست
✅میگفت تو حرم امام رضا دیدم یه مرد غریبی خیلی گریه میکنه..
رفتم جلو سلام کردم..
گفتم چی شده..مشکلی پیش اومده..دیدم بلند تر گریه کرد کفت نه..من اهل عربستانم..به من گفتن امام رضا ع خیلی غریبه..ولی تا حرم امام رضا رو دیدم..این سیل جمعیت...گنبد و بارگاه باصفا رو دیدم..
میخوام بگم امام رضا ع ..شما غریب نیستی آقا جان..اگه میخوای غریب ببینی..بیا بریم مدینه تو قبرستان بقیع...
🔆منصفانه بده انصاف غریب الغربا کیست
🔆آنکه در خاک وطن خفته و زوار ندارد
♻️این اولین بار نیست...یه روزی هم قبر امام حسینو خراب کردند...
یه روزی هم حرم امام هادی و حرم امام عسکری رو خراب کردند..اما به کوری چشم دشمنا شیعه ها با صفاتر ساختند..
اما فقط،یه بیت بگم صدای نالت بره مدینه...
(روضه ام همین باشه و ببینمت مدینه)
اما داغ دل شیعه اینجاست...که قبر مادرمون زهرا هنوز مخفیه...
⚜مدینه رفتم و آتش بجانم
⚜ندادی قبر زهرا را نشانم
⬅️اونایی که مدینه رفتین...هر چقدر چشم انداختین بگین ببینم آیا قبر یه دونه دختر پیغمبرو دیدید یا نه..
☑️هر کجا نشستی ..ان شاالله آقامون صاحب الزمان بیاد.. قبر گمشده مادرشو نشونمون بده...با همه وجود سه مرتبه صدا بزن یا زهرا.....
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈