یاحضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
درآستان باصفایش پرنعیمم
همچون کبوترکنج ایوانش مقیمم
درملک ری ازسفره اش گشتم نمک گیر
عبد عبید حضرت عبدالعظیمم
ابوذررییس میرزایی (بهار)
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_علیه_السلام
#غزل
تو را بردند بی عمّامه و عالم پریشان شد
از آدم تا به خاتم در همین ماتم پریشان شد
قدم برداشتی وقتی به روی خاک بی نعلین
زمین مرد از خجالت،آسمان یکدم پریشان شد
میان شعله ها بودی شبیه مادرت،او که
شد از داغش پریشان هاجر و مریم پریشان شد
نماز آخرت بود و تن سجاده می لرزید
در آن ساعت که حتی کعبه هم از غم پریشان شد
به یاد روضهی گودال بودی لحظهی آخر
که با اشک تو حالات ملائک هم پریشان شد
همان گودال که خم کرده قدِّ عمه جانت را
که از سوز دل محزون او عالم پریشان شد
#عباس_گودرزی
#امام_صادق_علیه_السلام
اى مهر تو بهترین علایق
جانها به زیارت تو شایق
ما را نبود به جز خیالت
یارى خوش و همدمى موافق
بیمارى روح را دوا نیست
جز مهر تو اى طبیب حاذق
اى نور جمال كبریائى
اى نور تو زینت مشارق
روزی كه دمید نور خلقت
رخسار تو بود صبح صادق
از جلوه تو تبارك الله
فرمود به خلقت تو خالق
حسن تو خود از جمال زهراست
اى زاده بهترین خلایق
بر تخت كمال و تاج عصمت
آخر كه بود به جز تو لایق
تفسیر كمال ایزدى بود
گفتار تو اى امام صادق
باشد سخن تو جاودانى
بوده است چو با عمل مطابق
افسوس شدى شهید، آخر
از حیله ناکسی منافق
از داغ تو شد جهان عزادار
زیرا به تو عالمى است عاشق
ماتم زدهایم و غم چو دریاست
دلها همه چون شكسته قایق
#حسان
#امام_صادق_علیه_السلام
غالباً عاشق به معشوق و تمنایش خوش است
دل به دلدارش خوش و سائل به آقایش خوش است
مجلس ویران نشین پائین و بالایش خوش است
امشبش تاریک، اما صبح فردایش خوش است
دورهء آل سعود و دشمنی رد می شود
صحن و ایوان بقیع ما چو مشهد می شود
مکتب ما با امام صادقش پُر رونق است
هرکجا که روضه اش برپاست نور مطلق است
گرچه بی زائر شده، اما همیشه برحق است
نام او در هر حسینیه به روی بیرق است
تا بقیع خلوتش، هرشب صدایم می رسد
او بخواهد خرج راه کربلایم می رسد
شرمگین از آتش سرد تنور صادقیم
با پشیمانی سر راه عبور صادقیم
باحسین گفتن همیشه در حضور صادقیم
گریه کن زهراست، ما هم دور نور صادقیم
گریه کن زهراست، وقتی در به آتش می کشند
در مدینه خانه را، با ضربه آتش می کشند
از در و دیوار، دشمن سرزده در خانه ریخت
آتش بغض خودش را بر سر پروانه ریخت
نیمه شب قلب عیالش ناجوانمردانه ریخت
دور آقا جای شاگردانِ او بیگانه ریخت
بی حیایی با جسارت جانمازش را کشید
دید افتاده عبایش بر زمین، با پا کشید
بد دهان ها، تیغ را بر صورت گُل می کِشند
پیرمردی را میان کوچه با هُل می کِشند
چون ندارد پای بیجانش تحمّل می کِشند
دستهای بسته اش را بی تعادل می کِشند
آنهمه همسایه اش کو؟! بوالحسن هم گریه کرد
بارها افتاد و شاه بی کفن هم گریه کرد
گرچه بین کاخ رفته، با کسی درگیر نیست
بی عمامه بر سرش صد قبضهء شمشیر نیست
محکم است و پیکرش در حالت تغییر نیست
هم عصا هم سنگ در دست جوان و پیر نیست
رفته زیر دست و پای اسب، با جنجال نه!
رفته بین نیزه داران، در ته گودال نه!
نیمهء شب شد اسیر و دیر خانه برنگشت
در پی جسم هزاران پاره اش خواهر نگشت
هیچکس دنبال جای بوسه بر حنجر نگشت
ساربان در خاک و خون دنبال انگشتر نگشت
تا چهل منزل، کسی در امتداد سر نرفت
فکر نامحرم به سوی چادر و معجر نرفت
#رضادین_پرور
#امام_صادق_علیه_السلام
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست
پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست
مثل جدش شده در کنیه اباعبدالله
در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست
شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد
جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست
من اگر مورم اگر هیچ ولی می دانم
(( او سلیمان جهان است که خاتم با اوست))
زندگی نامه ی او سطر به سطرش روضه است
که مصیبات همه عالم و آدم با اوست
در غمش اشک ، اگر ریخت اگر جاری شد
بانی روضه ی سقاست و زمزم با اوست
لفظی از کوچه در این مرثیه محزون تر نیست
وارث محنت زهراست اگر غم با اوست
#محسن_ناصحی
#امام_صادق_علیه_السلام
ای رتبه ات فراتراز ادراک ازعقول
آیینه ی بصیرت چشمت جهان شمول
حلم توبی نهایت و علم تو لایزول
یاکاشف الحقایق ویا جامع الاصول
کوچکترم ازآنکه بخواهم بخوانمت
یا برترین سروده ی عالم بدانمت
علم اصول و علم قرائت ازآن توست
تفسیر و فقه پله ای ازنردبان توست
علم نجوم در رصد کهکشان توست
راز علوم کل جهان برزبان توست
شیخ الائمه هستی و دریای بی کران
ای باقرالعلوم ترین صادق جهان
مردان سرزمین تو عاشق نبوده اند
در باب عشق با تو موافق نبوده اند
چون آشنا به کُنه حقایق نبوده اند
در پیشگاه درس تو صادق نبوده اند
تو درعلوم عقلی و نقلی سرآمدی
تا روز حشر صادق آل محمدی
حکام جور خلوتتان را به هم زدند
گردونه ی زمین و زمان را به هم زدند
سرچشمه های اشک روان را به هم زدند
باکشتن تو نظم جهان را به هم زدند
ای جای پای غربت تو در دل بقیع
هرکس که گشت دور تو گردید مستطیع
#احمدعلوی
#وعده_دیدارنجف🍇
ما سرخوشانِ مستِ میستانِ کوثریم
پروانگانِ شمعِ شبستانِ حیدریم
دیوانه ی زیارت عشقیم و روز و شب
باید ز گوشه ای به رواقِ تو بنگریم
دیدارِ رویِ ماهِ عزیزان غنیمت است
ما دیوِ ظلمتیم و هواخواهِ دلبریم
از خوانِ ارتزاقِ کریمانه منعمیم
چون طفلِ گشنه ای که بدنبالِ مادریم
ما را به جرمِ عشقِ تو دیوانه خوانده اند
حکم ار چنین بود که همه گبر و کافریم
لطفی کن ای صنم که حَرم آشیان ماست
باز هم حواله کن که ز کویِ تو بگذریم
#مهران_ساغری
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
#غزل
اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند
اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند
شد عالمی اسیر جمال تو، رخ نما
تا عاشقانه سیر جمال خدا کنند
روی تو را ندیده خریدار بودهاند
«تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند؟»..
آهسته چون نسیم گذر کن در این چمن
تا غنچهها به شوق تو آغوش وا کنند..
عهدی که بستهایم، فراموش کی کنیم؟
صاحبدلان به عهد امانت وفا کنند
از ما جمال خویش مپوشان که گفتهاند:
«اهل نظر معامله با آشنا کنند»..
«پروانه» سوخت ز آتش هجران ولی نگفت:
«شاهان کم التفات به حال گدا کنند»
#محمد_علی_مجاهدی
#سواری_سبزپوش
ماه، گرم همزبانی با یتیمی دیرجوش
سرو، آن سروی که دارد بار خرما روی دوش
گوهر، آن گوهر که از شوق ظهور روی او
رودها از روز اول گشتهاند آئینه پوش
نام او را میبرم، نامی که بعد از بردنش
میشود شیرین دهانِ میثم خرمافروش
بند بند من گدای مدحت آن شاه شد
کاسه پیش آورده چشم و مشت وا کردهست گوش
من دلم سنگ است اما کعبه یادم دادهاست
گاه لب وا میکند از شوق، سنگ سخت کوش
ای خوشا تیغی که در پیکار بردارد خراش
یک دم اما در دفاع از او نیفتد از خروش
ای خوشا همامِ عاشق دید مولا را و گفت
«نرخ جام باده، جان کرده ست پیر می فروش»*
ای برادر آنکه با مهر علی داده ست دست
شمع بیت المال را باری نمیخواهد خموش
نام او را خوانده اما در مقامش ماندهام
چشم نابینای من درکی ندارد از نقوش
جای گل رویید چاه و رفت بالا نخل آه
خون خاک از غربت او بارها آمد به جوش
کاسۀ صبر یتیم آنشب سرآمد پشت در
رفت او و در خیالم بارها رفتم ز هوش
قرنها بعد از علی دنیا بهارانی ندید
عاقبت از راه میآید سواری سبز پوش
__
* #وامی_ازمیرداماد
#مسعودیوسف_پور
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
#مثنوی
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟
دوباره یار سفر کرده از سفر برسد
چقدر دغدغه داری که روسفید شوی
به حد وسع برای فرج مفید شوی
چقدر بهر دفاعش قلم بدست شدی
چه روزها که فقط منفعت پرست شدی
چقدر از غمش افتاده ای به کم خوابی؟
زمان پیری ات آمد هنوز هم خوابی
چقدر محضر او دیده ی تر آوردی
ادای منتظران را فقط دراوردی
بیا که مونس شبهای خلوتش باشیم
بجای ننگ شدن باز زینتش باشیم
بیا که تا نفسی هست دم ز او بزنیم
بجای مردم دنیا به یار رو بزنیم
بیا که جز درش از هر دری جدا باشیم
کنار او همه راهی کربلا باشیم
خدا کند که بسوزیم و آه.. گریه کنیم
بخواند او همه تا قتلگاه گریه کنیم
بخواند از بدنی که به بوریا مانده
که داغ او به دل اهل روستا مانده
#سید_پوریا_هاشمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
چشم یک شهر به دست کرم توست حسین
بهترین شادی ما اشک غم توست حسین
سوخت از عمر هرآن لحظه که بی عشق گذشت
عشق نابی که، فقط در حرم توست حسین
از گزند همه آفات سلامت باشد
آنکه تا هست گرفتار غم توست حسین
دل ویرانه که در معرض نابودی بود
سبزی زندگی اش از قدم توست حسین
فکر تنهایی ما بوده ای از صبح ازل
تا قیامت دل ما ملتزَم توست حسین
تا جهان چشم گشوده است تو حاضر بودی
آنچه در ذهن نگنجد عدم توست حسین
لحظه ی آخر و پیراهن خونینی که
شاهد رنج دم و باز دم توست حسین
مثل عباس،سرِ نیزه نشینت، قاری
بر روی نیزه نگین علم توست حسین
#حسن_کردی
#امام_حسین_علیه_السلام_مناجات
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت
که زير سايهی اين خيمه کردهايم اقامت
شفيع گريه کنانش ائمهاند يکايک
به اين دليل که جمع است در حسين امامت
کسى که آه ندارد، چه سود آه خجالت
کسى که اشک ندارد، چه سود اشک ندامت
چه نعمتیست نشستن میان مجلس روضه
که جبرئیل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسى که بارِ عَلَم را به شانهاش نکشيدهست
بعيد نيست بميرد به زير بار ملامت
"کسى که در پى کار حسين نيست، محال است
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید
ز دوستی چه نشانی، ز شیعگی چه علامت
کسی که در کفنش تربت حسین نباشد
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت
کسی که قبر حسین را ندید و رفت ز دنیا
به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت"
به روز حشر که جمله فقير و کاسه بدستند
خدا به زائر تو میدهد مقام زعامت
غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد
برابرش نکنم با هزار تاج کرامت
چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت
چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت
پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی
خدا قيامت خود را سند زدهست به نامت
#علی_اکبر_لطیفیان