.
روضه متنی #فاطمیه
#روضه_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
تو آه می كشی و...
گفت: هرنفسی كه بی بی می كشید ، از دهنش خون جاری می شد،
تو آه می كشی و خون چكد ز پیروهنت
تو راه می روی و سرخ می شود حسنت
زهرا💔 جان
تو نان نمی پزی و سفره ی شبم خالی است
تو نان نمی پزی و سفره ی شبم خالی است
نه آب می خوری و آب می شود بدنت
وای وای وای
علی می گه: گفت فاطمه
بگیر پرده ، ببینم چه آمده به سرت
بگیر پرده ، ببینم چه آمده به سرت
بلندتر شده این روزها نفس زدنت
مادر مادر مادر
چگونه در به رُخم باز كرده ای تنها
كه غرق خون شده پا در مسیر آمدنت
تو گریه می كنی و من به سینه می كوبم
برای زخم دو چشمت ، برای زخم تنت
امام زمان
زگیسوان پریشان زینبم پیداست
كه مانده نقش غلافی به دست شانه زنت
بس سوخته باغ ما دگر سر نزنید
این خانه ی آتش زده را در نزنید
مادر مادر
از ما كه گذشت مادری را دیگر
در خانه به پیش چشم دختر نزنید
آخ مادر مادر مادر مادر...
خدا مادراتون براتون نگه داره،
دیدید خونه ای كه،اون خونه مادر از دست داده،
یازهرا
اگر اون خونه دختر و پسر داشته باشه، تا وارد خونه بشه، جای خالی مادرش و ببینه، اون پسر كم میاره، از خونه می زنه بیرون، بمیرم برات
یه وقت ،ابی عبدالله وارد خونه شد، دید خانم زینب چادر مادرشو سر كرده، داره نماز می خونه، جای خالی مادرشو كه دید، كم آورد از خونه زد بیرون، اومد تو شهر مدینه، اومد،تو كوچه های مدینه ،صدا زد، ای مردم نامرد شهر مدینه !!!حالا راحت شدید مادرمو كشتید؟ بذار معرفی كنم كیم،
حسینم این همه بر سینه آذرم نزنید
نمك به زخم دل، درد پرورم نزنید
چرا؟
در این مدینه همین جا سر مرا ببرید
وای وای وای ..چی می خواد بگه
در این مدینه همین جا سر مرا ببرید
چرا؟
اما غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید
آ ی زهرا... آ ی زهرا... آ ی زهرا....
یه وقت یه عده اراذل ریسمان به گردن علی انداختند،
غیرتی ها كجا نشستند، باید ناله بزنی ، امام زمان میون شما داره گریه می كنه،
علی رو دارن می كشن،می کشن !!!
میون این مردم مدینه كه وایستاده بودن تماشا می كردند، یه مرد یهودی بر علی و زهرا گریه كرد،
ای وای ای وای، ای وای
مادر ..مادر ...مادر
گفت: نه اون علی كه من می شناسم، این علی نیست، آخه اون علی در خیبرو از جا كند، من باورم نمیشه، ریسمان به گردنش انداختند، جلو خانمش دارن می زنن،
یا زهرا،
حقشو ادا می كنی بگم،؟
ای وای ای وای،
همین طوری كه دارن مولا رو می كشن،
غیرتی ها،
آخه مولا غیرت الله،
یه وقت خانم خودشو كشوند رو زمین،گفت : كجا می بری علی مو ؟
صبر كن، یه وقت مولا صبر كرد،
سرشو پایین گرفت، نگاه نكرد فاطمه شو،
یا زهرا...
گفت: مولا جان سرتو بالا بگیر، نذار اهل مدینه به ما بخندند،
ای وای غیرتیا
مولای یا مولای، سرت رو بالا بگیر تو مرد خونمی، تو مرد عالمی، گفت: فاطمه، غیرتم اجازه نمی ده، نمی تونم سرم رو بالا بگیرم، گفت: علی!!! این دفعه رو به خاطر دل زهرا سرت رو بالا بگیر، یه بار دیگه ببینمت، آقا جیگرش آتیش گرفت، تا سرش رو آورد بالا دید سینه و صورت زهرا خونیه، گفت: فاطمه جای پنجه ی كیه رو صورتت؟
در خونه ی فاطمه رو آتیش زدند، شعله اش كشید كربلا،
ساکت نباشی،ای وای ای وای....
یه وقت خیمه های حسین رو آتیش زدند، اموالشو به غارت بردند، یه وقت زینب اُمد، گفت حسین،
حسین، حسین ،حسین...
مادرم وصیت كرده، زیر گلوتو ببوسم،
آقا جان حسین حسین،
این جا تو مدینه مادرو زدند، ریسمان به گردن علی انداختند، بی حرمتی كردند، كربلا، خود آقایی كه صاحب حرمت بود، جلوی زن و بچه اش حرمت شو ریختند،
اسباشونو نعل تازه زدند بر بدن حسین تازوندند، نیزه دارا اُمدند،
ای وای
یكی با شمشیر می زد،
یكی با نیزه می زد،
اونایی كه حربه ایی نداشتند، دامناشونو پر سنگ كردند، به. سرو بدن حسین،می زدن
ای وای
ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
ای وای ای وای...
ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
گویا غریب بودی و مادر نداشتی
حسییییین
هرکی میخواد بره کربلا...این دستاتو نشون بده به حسین،بگو آقا جان این دستا خالیه..
این سیاهی که تنم کردم آبروی منه....
آقا آبروم نره....
شب جمعه اس شب زیارتی حسینه..
دوست داری بین الحرمین باشی..این دستاتو بیار بالا
طوری صدا بزن حسینو ،که صدات برسه حرم حسین
آقا بگه جان حسین
از سویدای دلت صدا بزن
یاحسیییین.......
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
.
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
#روضه متنی و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
#بعد_از_شهادت
___
علی رو حلال کن ، ورم داره بازوت
علی رو حلال کن ، که بشکسته پهلوت
علی رو حلال کن برا لحظه ای که
تو افتاده بودی در افتاده بود روت ..
علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ..
علی رو حلال کن ، عدو بی حیا شد
علی رو حلال کن ، که غوغا به پا شد
علی رو حلال کن برا لحظه ای که
برا اولین بار که پایِ مغیره به این خونه وا شد
علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ..
___
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ...
از دست گریه های تو راحت شد این محل
شِکوه نمی کنند به من از صدایِ تو
*هر شب میومد کنارِ قبر زهراش .. یکی ازین شبا تا خواست در و ببنده دید صدا گریه میاد .. دید صدا صدایِ حسینِ ... میگه بابا امشب میری میشه منم ببری ؟.. من دلم برا مادر یه ذره شده .. نیمه شب دست حسینُ گرفت . با هم قدم قدم زنان اومدن کنارِ قبرِ بی بی ، چند قدم مونده به قبرِ بی بی دیدن حسین پا برهنه شد .. آروم آروم خودشو رسوند کنارِ قبرِ مادر .. دست به سینه گذاشت سلام داد .. یه وقت خودشو انداخت رو قبر مادر ، صورت به قبر گذاشت .. گفت مادر دلم برات تنگه ... مادر رفتی دیگه خبر از بچه هات نمی گیری .. ( کجا نشستن گریه کنا ، گفتمو التماسِ دعا ...) اینجا یه جا بود نیمه شب حسین صورت به قبرِ مادر گذاشت ... یه نیمه شبی هم بعدِ کربلا ، زینب اومد کنارِ قبرِ مادر ... صورت رو قبرِ مادر گذاشت ... گفت مادر ، یادته یه پیراهن بهم دادی به حسین بدم ؟ .. مادر هر دختری بره سفر ، سوغات می آره ، منم سوغات آوردم ... این پیراهن پاره پاره و خونی رو گذاشت رو قبرِ مادر ... مادر اینم سوغاتِ سفرِ زینب ... *
____
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
#روضه_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
عمّار میگوید: به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین رفتم و از ایشان اجازه ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را در حالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن در سمت راست و حسین در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیهالسلام نگاه میکرد و میگریست و گاهی به حسن علیهالسلام.
هنگامیکه به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشکهایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامیکه آرام شدم عرضه داشتم: اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان!
عرضه داشتم: شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمایید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانهنشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آنها سخت است. میگوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود:
ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است.
من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم.
او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامیکه سخن میگفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامیکه راه می رفت مثل رسول خدا راه میرفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است.
هنگامیکه او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی می نمود که می ترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمی نگرم مگر اینکه اشک راه گلویم می گیرد و به زینب گریان نگاه نمیکنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در می آید. سپس حضرت با عمار از منزل خارج شدند و شیعیان به یکدیگر بشارت آن را دادند.
📚منابع:
انوار العلومة، ص ۲۱۴
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰
#بعد_از_شهادت
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
نوحه شهادت حضرت زهرا
شاعر و مداح اهل بیت رسول چهارمحالی(ساقی)
سبک:واویلا،واویلا واویلا واویلا
..............................................
ای مادرم زهرا ،یا زهرا یا زهرا(2)
............................................
پر پر شدی مادر در فصل جوانی
جانت فدا بهر ولی ات هر زمانی
مدافع حق و حقیقت ای مادر
خونت شده جاری در خانه ی حیدر
.....................................................
رحمی نما مادر تو بر حال زارم
اشک و غم و ماتم من بر حالت دارم
رفتی و من ماندم بی یاور و غمخوار
دیگر خداحافظ ای مادر بی بیمار
................................................
در کوچه ها سیلی ،نیلی شد سهم تو
با تازیانه زد خیلی شد سهم تو
ای مادر مظلوم و زارم یا زهرا
دیگر خداحافظ غمخوارم یا زهرا
.............................................
با دیدن درب خانه شدم محزون
خونت شده جاری از کینه ای دلخون
میخ در و مسمار و شعله ی آ تش
چه کسی بست در کوچه بر مادر راهش
.....................................
غسل و کفن در دل شب غریبانه
تشییع پیکر ،بی کس شد،آ ن ریحانه
خانه ی تو شد دیگر بر ما غم خانه
دور شمعند اینک هم گل هم پروانه
............................................
شاعر و مداح اهل بیت رسول چهارمحالی(ساقی)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
دو امانتی که حقشون ادا نشد....
#امانت
زبان حال حضرت امیرالمؤمنین کنار قبر حضرت زهرا علیهماالسلام
حضرت مهدی امانت حضرت زهرا علیهماالسلام😭
پدرت خواست که خورشید امامت باشی
نور توحید برای شب ِظلمت باشی
خواهش قلب نبی بود که همچون قرآن
پیش این مردم بدعهد، امانت باشی
بود آزار تو ، آزار خداوند و رسول
تو نباید که چنین غرق جسارت باشی
پشت در رفتی و بدجور تو را آزردند
خواستی یاور و حامی ولایت باشی
کاش می مُردم و آن روز نمی دیدم که
بین دیوار و در از بغض و عداوت باشی
وقت غسل تن زخمی ِتو گفتم با آه
باورم نیست پر از زخم و جراحت باشی
باورت می شود ای طاقت حیدر، سی سال
با غم خود، سبب رفتن طاقت باشی
سر قبر تو زدم ناله که مهدی برگرد
تا که منجی دل غرق مصیبت باشی
منتقم زود بیا مادر تو راضی نیست
سالها دربه در ِوادی غربت باشی
او تو را پیش محبّان به امانت بگذاشت
از چه باید که طرید از همه امّت باشی
چیست جرم و گنه تو که هزار و صد سال
هر شب و روز اسیر غم و محنت باشی
زخم قلب من و زهراست همیشه تازه
تا زمانی که تو در محبس غیبت باشی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
هدایت شده از کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
🏴 بی تابی امیرالمومنین علیه السلام....
✨ امام حسین علیه السلام فرمودند:
⚫️ وقتی فاطمه علیهاالسلام از دنیا رفت، امیرالمومنین علیهالسلام ایشان را مخفیانه به خاک سپرد و مکان قبرش را محو کرد. آنگاه برخاست به سوی قبر پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و گفت:
◾️اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَلله عَنِّي وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ عَنِ اِبْنَتِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ اَلْبَائِتَةِ فِي اَلثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ اَلْمُخْتَارِ اَلله لَهَا سُرْعَةَ اَللَّحَاقِ بِكَ
⚫️ یا رسول الله! سلام من و سلام دخترت فاطمه بر تو باد! همان دخترت که به زیارت تو آمده و در بقعه تو خوابیده و خواست خدا بود که سریع به تو ملحق شود.
◾️قَلَّ يَا رَسُولَ اَلله عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ تَجَلُّدِي إِلاَّ أَنَّ لِي فِي اَلتَّأَسِّي بِسُنَّتِكَ فِي فُرْقَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ نَفْسُكَ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي بَلَى وَ فِي كِتَابِ اَلله لِي أَنْعَمُ اَلْقَبُولِ «إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ»
⚫️ ای رسول خدا! از فراق دختر برگزیده تو یارای صبر و شکیبایی ندارم، نیروی من از دوری سيدة النساء ضعیف گردیده، ولی تاسی به سنت تو در مفارقت تو موجب تسلیت من خواهد شد. من تو را به دست خود به خاک سپردم، در صورتی که جان مقدس تو از میان گلو و سینه من خارج شد. آری آنچه که در قرآن است میپذیرم و میگویم إِنَّا لِله وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.
◾️قَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ وَ أُخْلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اَلله أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لاَ يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اَلله لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اَلله أَشْكُو
⚫️ آن امانتی را که به من دادی پس گرفته شد! گرویی پس گرفته شد! زهرا از دستم ربوده شد!، یا رسول الله! چقدر این آسمان سبزفام و زمین غبار آلود در نظر من تیره و تار است! غم و اندوه من همیشگی گردیده! شب من با بی خوابی میگذرد! و تا وقتی که خدا مرا در آن خانه ای که تو در آن هستی وارد کند، این اندوه از قلب من خارج نمی شود! در دلم دردی است که آن را جریحه دار میکند. هم و غمی است تحریک کننده! چه زود بین ما جدایی افتاد! من درد دل خود را برای خدا میگویم.
◾️ وَ سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلاً وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اَلله «وَ هُوَ خَيْرُ اَلْحٰاكِمِينَ»
⚫️ دخترت به زودی تو را آگاه خواهد کرد که چگونه امت تو دست به دست هم دادند و حق او را پایمال کردند. جریان را از فاطمه ات جویا شو و شرح حال را از وی بخواه! چه غم و غصههایی که در دل او ماوا کردند! با این همه نمی توانست برای کسی درد دل کند. وی همه آنها را برای تو خواهد گفت. خدا که بهترین حکم کنندگان است، حکم خواهد کرد
◾️ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَلله اَلصَّابِرِينَ وَاهَ وَاهاً وَ اَلصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَةُ اَلْمُسْتَوْلِينَ لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ وَ اَللَّبْثَ لِزَاماً مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ اَلرَّزِيَّةِ
⚫️ سلام من بر شما باد! سلامی که به منزله وداع من باشد، نه آن سلامی که شما را ترک کنم. اگر باز میگردم از ملالت و خستگی نیست و اگر کنار قبر تو اقامت گزینم به علت بدگمانی نیست که خدا به صابرین وعده ثواب داده است. صبر و شکیبایی مبارک تر و نیکوتر است. اگر غلبه یافتن افرادی که بر ما مستولی شدند نبود، بر خود لازم میدانستم که نزد قبر تو اقامت گزینم و معتکف گردم و برای این مصیبت بزرگ نظیر زن جوان مرده ناله و فریاد میکردم.
⚫️ در برابر دیدگان خداوند دختر تو مخفیانه دفن شد! ، حق وی غصب شد! و از گرفتن ارث ممنوع گردید! در صورتی که از دوران حیات تو تاکنون چندان مدتی نگذشته و هنوز ذکر تو از یاد نرفته است.
⚫️ یا رسول الله! من به خدا شکایت میکنم و پیمودن راهی که تو رفتی برای من بهترین تسلیت است.
⚫️ یا رسول الله! صلوات خدا بر تو و سلام و خشنودی خدا بر فاطمه اطهر باد.
📚 کافی ج ۱ ص ۴۵۸
اي دلت بند امير المومنين
رشته هاي چادرت حبل المتين
مادر ماهي و خورشيد زمين
اي كنيز فاطمه ام البنين
يك رباعي داشته ديوان تو
چار گل روييده بر دامان تو
چارقُل خوانديم در قرآن تو
همسر شيري و خود شير آفرين
مثل قطره آمدي،دريا شدي
خاك بودي،تربت اعلي شدي
تا كنيز خانه زهرا شدي
خانه ات شد قبله عرش برين
اي به روح تو سلام اهل بيت
عارفي تو بر مقام اهل بيت
بچه هاي تو غلام اهل بيت
اي غلام خانه ات روح الامين
تو همه تن بودى و جان شد علي
در كوير تشنه باران شد علي
تو شدي قاري و قرآن شد علي
اي مفاتيح الجنان بي قرين
آنكه حكم صبر از الله داشت
پيش چشمت سر درون چاه داشت
نيمه شبها روضه اي كوتاه داشت:
پيش چشمم خورد زهرا بر زمين
وقت رفتن پيش چشم زينبين
گفته اي عباس را،اي نور عين
بر نميگردي مدينه بي حسين
جان تو جان امام من،همين
حال آورده بشير از ره خبر
كاروان عشق آمد از سفر
نه ستاره مانده ديگر نه قمر
آه اي ام البنين بي بنين
بند قلب دختر زهرا گسست
تا كنار علقمه افتاد دست
با عمودي فرق عباست شكست
خورد با صورت زمين آن مه جبين
تا علمدار حرم از حال رفت
يوسف زهرا سوي گودال رفت
دست دشمن جانب خلخال رفت
حمله كردند از يسار و از يمين
روز،سينه زن شد و شب گريه كرد
شمر تا خنديد زينب گريه كرد
نعل مي رقصيد و مركب گريه كرد
ذوالجناح آمد به خيمه شرمگين
تو نبودي خيمه را آتش زدند
عشق را در كربلا آتش زدند
بچه ها را بي صدا آتش زدند
سوخت آن شب قلب ختم المرسلين
خوب شد مادر نبودي،ناگهان
سرخ شد از خشم چشم آسمان
تا كه در گودال آمد ساربان
خاتم آل عبا شد بي نگين
خوب شد مادر نبودي،سر شكست
در حرم گهواره اصغر شكست
بعد سقا حرمت معجر شكست
راهي بازار شد پرده نشين
شاعر:
محسن عرب خالقی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
گفتم ام البنين، دلم پا شد
گره هايي كه داشتم وا شد
مادر آب را صدا زدم و ...
خشكسالم شبيه دريا شد
سوره ي حمد نذر او كرديم
گم شده داشتيم و پيدا شد
با ادب بود و روي دامانش
تا گل نازدانه اي جا شد
...به مدينه نگفت مادر شد
گفت، مولاي شهر بابا شد
با كنيزيّ خانواده ي عشق
در دو عالم عزيز زهرا شد
خادمي كرد تا كه عباسش
از ازل تا هميشه آقا شد
همه ي بچه هاش عيسايند
گرچه عباس او مسيحا شد
آن قَدَر خرج گريه شد افتاد
آن قَدَر خرج گريه شد تا شد
تا قيامت به احترام حسين
ذكر لبهاش واحسينا شد
گفت - گفتند روز عاشورا
در غروبي كه خيمه غوغا شد
بيت تقسيم آبروي حرم
مشك بي آب - سهم سقّا شد
كاش دست عمود نخلستان
سدّ راهش نمي شد امّا شد
گفت - گفتند بعد آني كه
عليِ اكبر ارباًاربا شد
قد سقّا شبيه قاسم شد
قدّ قاسم شبيه سقّا شد
گفت - گفتند بر سر نيزه
سر عبّاس من تماشا شد
بسته بودند اگر نمي افتاد
بسته بودند اگر به ني جا شد
خوب شد همره حسين نرفت
در مسيري كه سر به ني ها شد
خوب شد مجلس شراب نرفت
در همان جا كه جشن برپا شد
علي اكبر لطيفيان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
2024_11_28_06_48_07.mp3
11.34M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج احمد صفاری
سال ۱۴۰۳
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
2024_11_28_06_48_07.mp3
11.34M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج احمد صفاری
سال ۱۴۰۳
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
روضه حضرت فاطمه س روز شهادت فاطمیه صفاری و بساوند .mp3
15.93M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج احمد صفاری
🎤مداح : کربلایی فرامرز بساوند
سال ۱۴۰۳
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#زمزمه
✍شاعر:حسین ایمانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تابوتِ بانویِ ایثار و وفا
میره به سویِ بقیع رو شونهها
اُمُّالبنین نَه مادرِ بیپسر
پر میکشه تا کنارِ مرتضی
اومد به استقبالِ تو
پرستویِ بیبالِ تو
اُمُّالبنین /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
با چشمِ خونین ساقیِ کربلا
اومد سراغِ مادرِ باوفا
عبّاسِ بیدست دستایِ مادر وُ .....
میذاره تویِ دستِ خیرالنّسا
ممنونتم اُمُّالبنین
مادرِ ساقی آفرین
اُمُّالبنین /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
عبّاسِ حیدر اگه نامآوره
این پهلووُنی از شیرِ مادره
اگه زبونزد تو ایثار و وفاست
شاگردِ اُمُّالبنین و حیدره
عبّاس شده ساقیِ دین
تو دامنِ اُمُّالبنین
اُمُّالبنین /۴/
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
به دستِ بیدست که مونده رو زمین
مدینه کن قسمتم اُمُّالبنین
هوایِ قلبم دوباره کربلاست
کربوبلامو بده اُمُّالبنین
مادرِ ابوفاضلی
حلّالِ درد و مشکلی
اُمُّالبنین /۴/
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
4_6019591330441724897.mp3
8.31M
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :کربلایی جواد مقدم
✍شاعر:کربلایی امیر حسین سلطانی
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :کربلایی جواد مقدم
✍شاعر:کربلایی امیر حسین سلطانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
آشفته حالم،با غم غمینم،ام البنینم،ام البنینم
دنیای دردم،زار و حزینم،ام البنینم،که بی بنینم
یه روزی من پسر داشتم
توی باغم ثمر داشتم
چهار تا تاج سر داشتم
عصای دست من بودن
همه ی هست من بودن
دل خوش بودم پسر داشتم
شنیدم که سراشون
به نامردی جدا شد
جسمشون قطعه قطعه
سرا رو نیزه ها شد
(آه و واویلتا وای)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
افتادم از پا،نقش زمینم،ام البنینم،ام البنینم
با غصه حالا،من همنشینم،ام البنینم،که بی بنینم
یه روزی نور عین داشتم
خوشی داشتم حسین داشتم
همه دارو ندارم بود
یه روزی من قمر داشتم
دلم خوش بود پسر داشتم
ماه شبهای تارم بود
شنیدم بعد عباس
حسینم بی پناه شد
دیگه قدش دوتا و
بی یار و بی سپاه شد
(آه و واویلتا وای)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سقای لشکر،ای آخرین یار،پاشو علمدار،پاشو علمدار
بعد تو میشه،کار حسین زار،پاشو علمدار،پاشو علمدار
پاشو نور نگاهه من
پاشو پشت و پناهه من
پاشو سرلشکرم عباس
کمرم رو شکستی تو
راه چارم رو بستی تو
اومده مادرم عباس
چرا فرقت شکسته
کی دستاتو بریده
پاشو دشمن به خیمه
دیگه لشکر کشیده
(آه و واویلتا وای)
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#سبک_زمینه_واحد_سنگین
🎤مداح :حاج حسین سیب سرخی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یک مادر خمیده ،
هر روز در مدینه
وقت غروبِ خورشید
(آتش زند به سینه)2
با یاد عاشورا ،
دارد نوا بر لب
هم پای اشکِ او
گریه کند زینب
از جسم عریان و
تیر و سَنان گوید
از قِصّه ی طشت و
از خیزران گوید
با صد احساس ، اُمُّ العباس
از داغِ عَلقمه
فغان کِشد از دل
خواند روضه ، از آن نیزه
گَه گشته همدمِ سرِ ابوفاضل
( ابوفاضل ... ) تکرار
« تکرار بند اول »
درعلقمه چه غوغاست
ارض وسما به هم ریخت
هرگوشه تکه ای از
(آب آورِ حرم ریخت)2
فرقش، ترَک خورد و
دستش جدا افتاد
از هم پراکنده
دستِ خدا افتاد
چون بر زمین ، بی دست
افتاد و پرپر شد
تیری که در چشمش
شد هی فرو تر شد
مَشکش پاره ، راه چاره 2
شد بسته بر
امید زینب و طفلان
مظلوم ارباب ، زار و بی تاب
مانده در راهِ خیمه
بی کس و حیران
( حسین جانم ... ) تکرار
وقتی که واژگون شد
زخمی و خسته سقا
دید از وفا ، برایش
(دامن گرفته زهرا)2
از کودکی ، هر دم
از کوچه ها بشنید
حالا به چشمانش
آن روضه را می دید
یک هاله ی خونی ،
بر چشم بانو بود
یک دستِ او دائم ،
بر روی پهلو بود
یاثارالله ، اَدرِک اَخا 2
ساقی حاجت رواشده دم آخر
زار و مجنون ، غرق در خون
عباست را پسر صدا زده مادر
( ابوفاضل ... ) تکرار
کی میرود زِ یادم ؟
وقتی که بی پَر و بال
دیدم به چشم خونم
(افتاده ای به گودال)2
می دیدی و میزد
خصمِ لعین ، مارا
زان لحظه ها دارم
بر تن کبودی ها
آتش به جانم زد
قلب مرا بشکست
وقتی که آن نامرد
بر سینه اش بنشست
لب ها عطشان ،
بودی عریان 2
زخمت کاری ، به سینه شد
حسین جانم
حیدر بودو ، مادر بودو
قتلگاهت مدینه شد
حسین جانم
( یا ثارالله ... 4
یا ثارالله وَ ابنَ ثاره )2
در راه عشق ارباب ،
هستی به کف نهادم
آقا دهد اجازه ،
( آماده ی جهادم )2
تا خون بوَد در رگ ،
شیعه بوَد هشیار 2
هرگز نمی گردد ،
آن قصه ها تکرار
حال ای سعودی ها ،
این جا ولی دارد
ای بی سر و پاها ...
(ایران ، علی دارد) 2
سر تا پا گوش ،
خونم در جوش 2
روی سربندِ من
نوشته « یا زهرا »
یا میمیرم یا پس گیرم ،
خاک پاکِ
بقیع آل حیدر را
(یا ثارالله ... 4
یا ثارالله وَ ابنَ ثاره )2
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین