eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.7هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
980619.104.mp3
1.38M
مثه زخمایِ سرخ رو پیکرِ تو.. و توسل به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله اجرا شده شب شام غریبان محرم به نفس حاج محمد رضا طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ میسوزم .. مثه زخمایِ سرخ رو پیکرِ تو مثه شعلۀ دامنه دخترِ تو مثه ناله هایِ دلِ مادر تو میسوزم .. مثه چشمایی که میشه پر ستاره مثه پایه طفلی که زخمیِ خاره مثه گوشِ اون طفلی که میشه پاره میسوزم حسین جان ، که آبت ندادن کمک خواستی اما جوابت ندادن میسوزم برادر ، که خاکت نکردن هنوز دارن این ها تو گودال میگردن حسین جان .. حسین جان .. من دیدم .. یکی اومد و با لگد بی هوا زد یکی با یه نیزه برایِ خدا زد اوند پیرمردی تو رو با عصا زد من دیدم .. کمک خواستنت رو همه میشنیدن تو رو سمت مقتل چطور میکشیدن سرت رو سر حوصله بریدن تو دعوایِ سرها دلم چی کشیده سرِ تو حسین جان به خولی رسیده از امشب عزیزم دیگه از ما دوری یه شب تویِ دِیرُ یه شب تو تنوری @majmaozakerine
Mahmood Karimi - Nemishe Bavaram (320).mp3
13.42M
♫✿♬نمیشه باورم؛ که وقت رفتنه…  تموم این سفر، بارش رو شونه ی منه  ♫✿♬کجا می خوای بری؟ چرا منو نمیبری؟  حسین!  ♫✿♬این دم آخری؛ چقدر شبیه مادری…  کجا می خوای بری؟ چرا منو نمیبری؟  ♫✿♬حسین!  این دم آخری؛ چقدر شبیه مادری…  ♫✿♬باید جوابتو؛ با نفسم بدم….  بدون من، نرو… تورو به کی قسم بدم؟  ♫✿♬قرارمون چی شد؛ که بیقرار هم باشیم؟  حسین…   هر چی که پیش اومد؛ باید کنار هم باشیم ♫✿♬ داداش…  کجا می خوای بری؟ چرا منو نمیبری؟ ♫✿♬ حسین!  این دم آخری؛ چقدر شبیه مادری… ♫✿♬ من روی خاک و تو؛ سوار مرکبی…  من توی قلب تو؛ اما تو چشم زینبی ♫✿♬ آهسته تر برو… بزار منم باهات بیام  حسین دیگه نمی کشه پاهام؛ که پا به پات بیام♫✿♬  کجا می خوای بری؟ چرا منو نمیبری؟  حسین! ♫✿♬ این دم آخری؛ چقدر شبیه مادری… 
4_5848240960172983501.mp3
1.34M
‍ ⚫️روضه جانسوز_تنور خولی و کوفه اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج محمود کریمی⚫️ ⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴 روضه برات بخونم،زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...." یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...." خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '" این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزنه غریب مادر م_السلام @majmaozakerine
4_5839001012345505146.mp3
1.45M
(ع) دوشوبدی مقتله @majmaozakerine حسین دوشوبدی مقتله گلن ورور گدن ورور *الوبدی نیزسین اله گلن ورور گدن ورور*اولوب پر پر توپراقپ اوسته بیر گل سیاغی*گلی پامال ایلویوبدی اتلار ایاقی*اخور قانی لخته لخته هر یارسینن*دولوب اغزی ذکره تولامور دیل دوداقی *گون ایستیسی قوم ایستیسی اثر قویوبدی داغ داشا*اوخون داشین یارالاری چاتوب بدنده باش باشا*گلن یوخدی دادینه یتمیش یاورینن*اولوب نومید اکبرینن سرلشکرینن*بدن میزانان چیخب طاقت قالمیوبدی*الی قالخمور اوخلاری چکسون پیکرونن*اورک باشنداکی اوخی الوب قوجاقه جان کیمی*اچوبدی اصغرین یرین رباب مهربان کیمی*نفس چکدوخجه یارسنان قان گلوردی*دوداقه قان جاری اولدوخجا جان گلوردی*اوخون داشین یارسی اوستن لحضه لحضه *دوباره گودن یاغیش تک پیکان گلوردی*نه وار کفن نه پیروهن نه باری سایبانی وار*گلن ورور گدن ورور نه امن بیر مکانی وار*گورولر کی یارو انصاری یوخ ورولار*یاراسی چوخ چوخ گدوب قانی چوخ ورولار*دوشوب دلدن بیر چوخور یرده قان ایچینده*داش اوستونن داش اوخ اوستونن اوخ ورولار *دوتبلا قتلگاهده عزا ملکلر اغلیور*او قورخولی خیامده قرا لچکلر اغلیور *حریم عصمت ملبس رخته عزایه*حسینم وای صوتی قوزانموش نه سمایه*خانوم زینب سسلنور جدا یا محمد*خبر ور زهرا انام گلسون کربلایه*حسین گدنده خیمدن خبرده وار اورج گدیب*جمالی قانلی قله یه شرافته عروج ادب*دیب مین یول پیکریمدن ذبح اولسا باشین*گنه احقاقه حقیقتده وار تلاشیم*اگر دنیا دشمنه سر سخت اولسا منله*بونی بولسون ظلمه باش ایمز ال هاشم 👆👆 بانوای حاج نادر جوادی اردبیلی @majmaozakerine
اعمال روز عاشورا◾️◾️◾️◾️◾️
در زوال ظهر عاشورا               مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا               مادری دیدم خون می گرید در کف شمر ستم پیشه                   خنجری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا               مادری دیدم خون می گرید در کنار خیمه ای سوزان                   عابدین تنها به سر می زد در جوار مقتلی خونین            حضرت زهرا به سر می زد در میان کشته ها حیران                   زینب کبری به سر می زد وا حسینا هر زمان می گفت    مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     خواهری دیدم خون می گرید دیده ی دل را مجسم شد       در برابر قتلگاهی بود کودکانی تشنه و غمگین         کربلا بود خیمه گاهی بود کشته ها افتاده در صحرا         آن طرف خیل سپاهی بود آسمان گردیده طوفانی           دختری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید عاشقی بود در سجود خون     زمزمه ذکر خدا می کرد جان خود را اندر آن وادی                   در ره جانان فدا می کرد ظالمی با خنجری بران            از قفا رأسش جدا می کرد ناگهان در دست آن ظالم         یک سری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید همچو گل پرپر بدن هایی         خفته در صحرای سوزان بود زیر نور و تابش خورشید           پایمال سم اسبان بود غوطه ور در لجه ای از خون      جسم سالار شهیدان بود تیرباران پیکری بر خاک            بستری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید در کنار علقمه بی دست         جسم سقا و علمداری نی ز آب و نی از آن پرچم        مانده بود بر جای آثاری دیده از تیر ستم بسته            پیکر از خون گشته گلناری سر گرفته بین زانوها              افسری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید اندر آن صحرای تفتیده            در هیاهو لشکر اعدا اوفتاده لرزه بر قلب                عرش و فرش و جمله ما فیها بر لب گودال خون آلود            سینه می زد حضرت زهرا مادری در آخرین دیدار             زائری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا     مادری دیدم خون می گرید شاعر: حاج حبیب الله معلمی
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
یا باب الحوائج ابا الفضل العباس (ع): کاربرد این روضه بسیار پرسوز (گریز دعای ندبه) (زیارت ناحیه مقدسه) همه وقت... ❤️😭❤️ این الطالب بدم المقتول بکربلا... صاحب عزا کجایی، کی می شود بیایی در صبح آشنایی، ای جلوه خدایی در ماتم عزای، کرب و بلا نشستی ای یار کربلایی، گویم سرت سلامت از دیده خون فشانی، در ماتم حسینت ای منتقم کجایی، گویم سرت سلامت یا امام زمان من نمیدونم کدوم مصیبت کربلا بیشتر دل شما رو می سوزونه ... اون چه مصیبتیه که در زیارت ناحیه مقدسه می فرمایید؛ شب و روز در مصیبت جد غریبم حسین گریه می کنم، اگه اشک چشمام تمام بشه خون گریه می کنم... وقتی از امام سجاد(ع) سوال شد در کجای حادثه کربلا بیشتر به شما سخت گذشت، سه بار فرمود؛ الشام الشام الشام. امان از مصیبت اسارت عمه جان شما زینب... آه بمیرم، برای اون لحظه ای که امام حسین از اسب بر زمین افتاد... تا اون نامردها دیدند دیگه کار آقا تمومه، دیگه توان نداره، هلهله کردند... به سمت خیمه های اباعبدالله هجوم بردند... این زنان و کودکان بی پناه سر به بیابونها گذاشتند... امان از مصیبت اسارت اهل حرم... امان از تازیانه ... امان از زخم زبان و دشنام... ای حسین... حسین آرام جانم حسین روح و روانم دگر طاقت ندارم حسین بی تو نمانم حسین بی تو چه سازم... ******************************************** منظر دلهای ماست کرب و بلای حسین مرغ دل ما زند پر به هوای حسین تشنه گه کربلا مهر و مدد زد به عشق جنت اعلای دل صحن و سرای حسین ملک سلیمان بود در نظرش بی بها هر که گدایی کند پیش گدای حسین بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا (گریز دعای ندبه) این الطالب بدم المقتول بکربلا... یا امام زمان کی میای انتقام خون به ناحق ریخته شده جدت غریبت حسین و بگیری انتظار خیلی سخته... اون لحظات آخر عصر عاشورا در خیمه ها چه گذشت... همه منتظر... دل اهل حرم پر از دلهره... اما یه وقت صدای شیحه ذوالجناح آمد ... بعضی ها خوشحال شدند، گفتند اباعبدالله برگشته... همه از خیمه ها بیرون دویدند آه ولی سالار زینب را ندیدند... اسب بی صاحب ابا عبدالله به خیمه ها برگشت... زین واژگونه... بدن ذوالجناح پر از زخم و نیزه شکسته است... ناله و شیون زنان و کودکان بلند شد... زبون گرفتن ها شروع شد... یکی می گفت ذوالجناح تو که بی وفا نبودی بابای منو چکار کردی... یکی می گفت ذوالجناح بگو ببینم بابای من تشنه بود آیا آب بهش دادند یا نه... اما زینب خودش رو دوان دوان بالای بلندی رساند... دید در وسط میدان تو گودی قتلگاه یه همهمه ای به پاست... نیزه ها و شمشیرها همه یک جا فرود میاد... آه بدن حسین فاطمه رو تکه تکه کردند... سر پسر پیغمبر رو از بدنش جدا کردند... نانجیب دستور داد اسبها رو نعل تازه زدند بدن شهدا رو پامال سم اسبان کردند... کاری کردند که وقتی زینب(س) رفت تو گودی قتلگاه، بدن برادر رو نشناخت ... هی این طرف و آن طرف رو نگاه می کرد... یه وقت چشمش به یه بدن بی سر غرق به خون افتاد... متعجبانه ناله زد ... هل انت اخی؟... آیا تو حسین منی... ای حسین... زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست خار و خاشاک زمین محفل و مأوای تو نیست من ز طفلی بر سر دوش نبی دیدم تو را از چه بگرفتی کنون بالای نی منزل حسین ***********************💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺 این الطالب بدم المقتول بکربلا... چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی گفتند که جمعه می رسی از راه عمرم در این قرار به سر شد نیامدی ای یادگار علی و نور چشم فاطمه ای آخرین ذخیره طاها نیامدی یا صاحب الزمان... آی مردم ... صبح جمعه همه با یه امیدی اومدید و امام زمان و صدا می زنید... خدا امید هیچ بنده ای رو نا امید نکنه... اما بمیرم برای اون آقایی که کنار نهر علقمه امیدش نا امید شد... یا ابالفضل... به اهل حرم قول داده بود آب بیاره... مشک رو پر از آب کرد سوار بر مرکب به سوی خیام حرکت کرد... از روبرو کسی جرئت نداشت بیاد، نانجیبی از پشت درختان حمله کرد و با یک ضربه شمشیر دست راست قمر بنی هاشم رو قطع کرد... مشک رو به دست چپ داد... هنوز امید داشت... دست چپ رو هم قطع کردند... خم شد و مشک را به دندان گرفت ... هنوز در دل امید داشت... اما ناگهان تیری آمد و بر مشک نشست و آبها بروی زمین ریخت... آه امید آقا ابالفضل نا امید شد... از حرکت ایستاد(انگار بدون آب دیگه نمیخواد به خیمه ها برگرده)... تیر دیگری بر چشم قمر بنی هاشم نشست... یه نامردی با عمود آهنین چنان بر فرق ابالفضل زد.... یا امام زمان عموی شما دست در بدن نداره... از بالای اسب با صورت بر زمین افتاد... اینجا بود که صدای ناله ابالفضل بلند شد... «یا اخا ادر
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
ک اخاک» ای حسین برادرت را دریاب... حسین خودش رو بالای سر برادر رساند... صدا زد داداش؛ پاشو بریم به خیمه نذار که دشمن به ما بخنده داداش؛ آب به خیمه نرسید فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت صدا زد حسین قسم ات میدم تا من جان در بدن دارم منو به خیمه نبری... آخه من به سکینه قول داده بودم آب ببرم ولی نشد... ای حسین... موضوعات مرتبط: گریزهای دعای ندبه🌴🌴🌴🌴