#امام_حسین_علیه_السلام
#چلهیمحرم
#مربع_ترکیب
مسیر نور در اوج رهایی
رسیده تا افق های جدایی
شنیده شد صدای آشنایی
ز اطراف حریم کبریایی...
ندا آمد:الا یا اهل العالم
چهل شب مانده تا ماه محرم
شراب سرخ با پیمانه ای گفت
کبوتر وقت ترک لانه ای گفت
جنون عشق در دیوانه ای گفت
شنیدم شمع با پروانه ای گفت
بسوزی پابهپای من در این غم
چهل شب مانده تا ماه محرم
سرِ بازار با قدی خمیده
عصای پیری بابا رسیده
خودش با شانه ای بیرقکشیده
برایم پیرهن مشکی خریده
عجب رختی شود این رخت ماتم
چهل شب مانده تا ماه محرم
از این دنیای پوچِ هیچمقدار
ز دست روزگار مردم آزار
گرفتارم گرفتارم گرفتار
اجل دست از سرم بردار..،بردار
به من مهلت بده ای مرگ..،این دم
چهل شب مانده تا ماه محرم
شبیه بادها باشیم ای کاش
رهاتر از رها باشیم ای کاش
شکوهِ ربنا باشیم ای کاش
مُحرم کربلا باشیم ای کاش
همین امشب بده اذن مرا هم
چهل شب مانده تا ماه محرم
هبوط ماه،چشمِ روشن تو
چه بد بودهاست طرز کشتن تو
به دست کیست آن پیراهن تو
دگر وقتی نمانده تا تن تو
شود در زیر سم اسب درهم
چهل شب مانده تا ماه محرم
نوشته چکمه رویِ بال بُردند
تنت را تا تهِ گودال بردند
تو را با نیزه ای از حال بردند
سرت را بین آن جنجال..،بردند
بِگِرید عالمی پای "مُقَرَّم"
چهل شب مانده تا ماه محرم
چه می شد دور تو بلوا نمی شد
برای غارتت دعوا نمی شد
رقیّه خانمت تنها نمی شد
سنان پایش به خیمه وا نمی شد
کنارِ زینب تو نیست مَحرَم
چهل شب مانده تا ماه محرم
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
🏴🏴🏴 بارگذاری مجلس شب اول محرم ۱۴۰۱ #سیدرضا_نریمانی #التماس _دعا ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
🏴🏴🏴
بارگذاری مجلس شب دوم و سوم محرم ۱۴۰۱
#سیدرضا_نریمانی
#التماس _دعا
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
(شکرِ خدا دیدم دوباره پرچمت را)۲
شکرِ خدا دیدم سیاهیِ غمت را
دیدم دوباره روضههای ماتَمَت را
دیدم دوباره نوحه و شور و دَمَت را
(باور نمیکردم محرم را ببینم)۲
بر سَردَرِ این خانه پرچم را ببینم
ما را همین شورِ عزایت زنده کرده
ما را نوای نینوایت زنده کرده
ما را هوای روضههایت زنده کرده
ما را نسیمِ کربلایت زنده کرده
ما در میان روضهی تو قد کشیدیم
از لطف تو امروز ما اینجا رسیدیم
امسال اگرکه باز هم این روضه برپاست
ما که یقین داریم از الطاف زهراست
بی بی دعایش پشتِ سر ماست
زهرا نگهدارِ تمام سینه زنهاست
دستِ شکسته، اسم ما را هم نوشته
خوب و بدِ ما را همه با هم نوشته
یادم نخواهد رفت لطف مادرت را
او لطف کرده راه داده نوکرت را
او جمع کرده خادمانِ محضرت را
پس گرم کرده او تنور منبرت را
از سوز آهش قلب این عالم گرفته
ذکرِ بُنَیَه یا بُنَیَه دم گرفته
هم ماهیِ دریا برایت گریه کرده
هم مادرت زهرا برایت گریه کرده
هم زینبِ کبری برایت گریه کرده
دنیا و مافیها برایت گریه کرده
جان عزیزت اشک را ازما نگیری
این اشک را از چشم نوکرها نگیری
من آمدم امشب بسوزم پا به پایت
تا چند خطی روضه بنویسم برایت
روضه بخوانم از تنِ در خون رهایت
یادی کنم از ماجرای بوریایت
خورشید بودی بر نوکِ نِیها نشستی
ای جان زینب، پشت زینب را شکستی
--
ای حضرت غریبِ من ای آشنای من
ای کعبهی معظمهی کربلای من
زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی
رحلی گذار تا برسد آیههای من
هرجا تویی بهشتِ معلای زینب است
صحرا و خانه فرق ندارد برای من
خونِ تو با اسارت من جلوه میکند
پس انتهای توست همان ابتدای من
تا شیرهای آلِ علی دورِ زینباند
کرب و بلاست مرکزِ دولتسرای من
حالا نبین برای تو فریاد میکنم
همسایه لحظهای نشنیده صدای من
گفتی قرارِ گریه کنان است این زمین
خرج تمام گریه کنانت به پای من
عباس خیمه را بغلِ خیمهام بزن
هرجا که میروم تو بیا از قفای من
زینب علیست هیچ نمیترسد از بلا
گیرم به کوچهها برسد ماجرای من
امروز که به شانهی تو تکیه میکنم
روز دهم چه میشود اینجا خدای من
وقتی که نیزهها به تنت سجده میکنند
تا عرش میرود شررِ وای وایِ من
بگذار تا که ذبح شوم من بجای تو
با بچهها برو به مدینه بجای من
عالَم اسیر سفرهی خیرات زینب است
نانِ بیات کوفه نباشد غذای من
لعنت به نیزههای میان گلوی تو
لعنت به خندهها وسط گریههای من
---
تشنه بود و خاکها خونَش
از رخ و گونه وجبین میریخت
یک نفر خنده کرد به تشنگیاش
پیش او آب بر زمین میریخت
نیمه جان بود و پشت مرکب خود
بوسهاس سنگ بر جبینش زد
نوبتِ تیر حرمله شد
آه، از پشت زین زمینش زد
فاصله کم شده کمانداری
تیرها را دقیقتر میزد
یک نفر برآن تنِ زخمی
نیزهاش را عمیقتر میزد
آن وسط چندتا حرامزاده
بدنی ریز ریز میکردند
با لباسی که از تنش کندند
تیغشان را تمیز میکردند
---
صَلَّ اللهُ عَلَیکَ یا عطشان
مقتل میگه افتادی آقاجان
مقتل میگه، از مادر آب خواستی
آب آوردن، پیرهنت رو راستی
🔽🔽
تنها نگذار، اُمُ المصائب رو
خیمه نفرست، اسبِ بی صاحب رو
خواهرت به، نفس نفس افتاد
خیمه دستِ، شمر و شبعث افتاد
---
رباب آمده با اصغرش، خوش آمده است
رقیه آمده با اکبرش، خوش آمده است
چقدر خوب که جمع بزرگها جمع است
تمام قافله پروانه، عمه هم شمع است
چه با شکوه میآید ز محملش پایین
سرِ تمامیِ مردان مقابلش پایین
چرا کسی نمیآید سلامشان بکند
....
---
سفارشها مادر کرده به من
بهم داده یه کهنه پیرُهن
شنیدم اینجا میشی بی کفن
بمیرم من
آه ای جانم
وای از اون لحظه که دورت حلقهی دشمن باشه
زینبت جون میده وقتی که سرِ تو دعوا باشه
وای اگر به خیمهی ما پای دشمنها واشه
نباشی خیمه، میره به غارت
نباشی زینب...
دور از چای، تو و اباالفضل
به دخترات هم، میشه جسارت
منم زینب ناموسِ مرتضی
ندیدن سایهم رو هیچ کجا
الهی اینجا بین دشمنا
نمونم من
آه ای جونم، آه و حسرت
داغِ غربت، میشینه روی قلبم
تو بگو که، من چجوری
سر کنم با این ماتم
میشه ناموسِ تو داداش
همسفر با نامحرم
از کوفه تا شام، نگاه اغیار
سیلی و دشنام، کوچه و بازار
سه ساله داره، قافلهی ما
نداره انقدر، طاقت آزار
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه
#شب_دوم_محرم_۱۴۰۱
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
تا یادم هست نگاهم کردی با عشقت آشنام کردی
واسه روضه صدام کردی دعام کردی
با اینکه تنهام با رنج و غم هام
ولی خوشحالم تو رو دارم
با اینکه خسته ام اگه پر بستم
اگه بی بالم تو رو دارم
گواهی میده دل غم دیده یه روزی آخر فدات میشم
ببین از حالا یه روزی من با دعای مادر فدات میشم
من و بابام من و بچم سپاه روضه هات میشیم
فدای یک نخ پرچم سیاه روضه هات میشیم
◾️◾️◾️◾️◾️
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین