eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.9هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کُن ای چند شب بیدار مانده آب رفتی ای چند شب گریانِ من اینبار بس کُن بس کُن کنارِ بسترم خیس است زهرا آتش نزن بر این تنِ تَب دار بس کُن رویت ندارد طاقتِ این اشکها را طاقت ندارد اینهمه آزار بس کُن باید ببینی روزهایِ بعد از این را باید بمانی با غمی دشوار بس کُن باید بگویم روضه های بعد خود را باید بسوزی بعد از این دیدار بس کُن ای کاش بعد از من کسی جایت بگوید با هیزم و با آتش و دیوار بس کُن ای کاش میگفتند خانوم بچه دارد ای کاش میگفتند با مسمار بس کُن در کوچه می اُفتی کَسی غیر از حسن نیست با گریه می گوید که در انظار بس کُن در کوچه می اُفتی و می گوید به قنفذ اُفتاد دستِ مادرم از کار بس کُن دستت مغیره بشکند حالا که اُفتاد از چادر او پایِ خود بردار بس کُن بگذار یک جمله هم از گودال گویم خون گریه ات را کربلا بگذار بس کُن وقت هزار و نُهصد و پنجاه زخم است ای نیزه ی خونبار این اصرار بس کُن این ناله هایِ دخترت پیشِ حرامی است با شمر می گوید نزن نشمار... بس کُن حسن لطفی
وقت عروج روح رسول خدا رسيد از مأذنه صداي اذان عزا رسيد سهم وجود آل عبا رنج و غم شده از پنج تن ستاره اي از نور كم شده چشم يتيم مكه زماني كه بسته شد شهر مدينه از نفس افتاد خسته شد دلشوره هاي فاطمه شد اشك و زمزمه اشكي به رنگ خون چكد از چشم فاطمه داغ نبي زفاطمه اش صبر برده است مانند مادري است كه فرزند مرده است برگونه هاي فاطمه لطمه نشسته است از اين فراق غمزده چهره شكسته است رنگ افق ز داغ پيمبر كبود شد شبنم زديده هاي علي سيل و رود شد دو شاهزاده روي تن حضرت رسول افتاده اند ناله زنان همره بتول آه حسن صداي غريبانه ساز شد كام حسن به نوحه و مرثيه باز شد حال حسين حال يتيمي بهانه جوست گويي دوباره تشنه لب بوسه بر گلوست گويد به ناله در بر پيغمبر از محن خيز و دوباره بوسه بزن بر گلوي من گويد پدر دوباره حسينت زجان ببوس خيز و دوباره جاي لب و خيزران ببوس در اين عشيره سخت تر از هر وداع نيست اينجا كسي ز داغ كه بي اطلاع نيست اين خانواده صاحب اصلي محشرند از هركسي زماتم خود با خبر ترند بايد كفن بدست بگيرد علي ولي اي واي اگر امان بدهد پست اولي بر دين استوار الهي زيان رسد پاي طناب واي اگر به ميان رسد اي واي اگر غدير خم از يادها رود حيدر به بند غربت شيادها رود بعد ازنبي خدا نكند شعله پا شود زهرا به كوچه ها سپر مرتضي شود دشمن پس از نبي نكند بهر تعزيت ضرب لگد به در بزند بهر تسليت اي واي اگر كه محسن شش ماهه جان دهد ايكاش ميخ در به تن او امان دهد مجتبی صمدي شهاب
مثل یک سایه چه زود از سرِ این خانه گذشت چه غریبانه،غریبانه،غریبانه گذشت چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم پیشِ او بود علی صبر نکردند این قوم ای دل از غربتِ این لحظه ی تشییع بگو از غریبانه ترین لحظه‌ی تشییع بگو او غریبانه ترین لحظه‌ی رفتن دارد روضه‌ی رفتن او گفتن و گفتن دارد اندک اندک اثرِ زهر به جانش اُفتاد رویِ دامانِ علی بود توانش اُفتاد شهر در مَکر و سکوت است علی تنها شد یک تنه گرم حنوط است علی تنها شد   یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت یک طرف داشت جماعت سرِ مادر می ریخت آب غسلش به تنش بود که هیزم پُر شد شعله پیچید به در نوبتِ یک چادر شد بدنش روی زمین بود به زحمت اُفتاد وای ناموس علی بینِ جماعت اُفتاد در عزای پدرش بود که سیلی را خورد سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد   تا که مولا کفنش کرد زنش را کُشتند تا  کفن روی تنش کرد زنش را کُشتند دست بر پهلوی خود داشت پرش خورد به در درد پهلو که خَم اش کرد سرش خورد به در حسن لطفی
در پیشِ من آتش مزن بال و پَرَت را خونین مکن جان پدر چشم تَرَت را فردا همینکه جمع کردی بسترم را آماده کن کم‌کم عزیزم بسترت را آماده کن از آن کفنها دومین را بیرون بیاور یادگار مادرت را بگذار روی سینه‌ام باشد حسینت بگذار بر قلبم حسن را دخترت را بگذار با طفلان تو قدری بسوزم حالا بگویم حرفهای آخرت را زاری مکن بر حال من با حال و روزت خاکی مکن دنبال بابا معجرت را تو بار شیشه داری و می‌ترسم از تو خیلی مواظب باش طفل دیگرت را وقتی که  می‌ریزند هیزم روی هیزم وقتی که می‌سوزاند آتش سنگرت را بابا حواست باشد آنجا مُحسنت را بابا مواظب باش پشتِ در سرت را ای کاش می‌شد روضه‌ی بازو نمی‌شد وقتی علی می‌شوید آهسته پَرَت را این جمله‌ی آخر عزیزم با حسین است: "با خود مَبَر در قتلگه انگشترت را" حسن لطفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(ع) 🔘🔘🔘🔘🔘🔘 بند1⃣ راحت شدم دیگه ازاین همه بلا و غصه ها تو مدینه/ عمریه این دل غمینه وقت جدایی شده و میسوزم از آتیش این زهر کینه/ عمریه این دل غمینه زهر جفا بهونه و من کشته ی سیلی و روی مادرم/ نگاه به حال مضطرم صدای پای مادره داره میاد با قدی خم بالا سرم / نگاه به حال مضطرم .......... بیا بشین برادرم کنارم بهت بگم حرفایی رو قرارم رازی که مونده تو دلم چل ساله باعث شده شبا آروم ندارم ......... وآآآآآ،کشید گرفت و پاره کرد فدک وآآآآآ،دلیل پیری ام شده کتک حسن وآآآآآ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند2⃣ منم اون غریبی که،توخونه حتی دیگه محرم نداره/خیلی غریبه بی یاره ذره ذره آب میشه از،درون و خون یکسره بالامیاره/خیلی غریبه بی یاره داره آتیش میگیره و میاره بالا تیکه های جگرش/جلوی چشم خواهرش اونیکه پرپر می زنه،از ستم زهر جفای همسرش/جلوی چشم خواهرش قاتل من ولی غمه دیواره یه عمره که چشام داره میباره قاتل من شکستگی پهلو اون خونیه که رو نوک مسماره وآآآآآ لگد زدن با هم چهل نفر وآآآآآ شدن همه ردازروی مادر حسن وآآآآآ 💠💠💠💠💠💠 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• به قلم :
391.4K
(ع) ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ بند1⃣ کجایی خواهرم دیگه رسید لحظه های آخرم بیا بزار روی زانوهات سرم کجایی خواهرم میلرزه دست و پام میریزه خونابه از کنج لبام داره کم کم بسته میشه این چشام میلرزه دست و پام ..... جون میدم با دلی زار و حزین راحت شدم با زهر کین شام غم هام دیگه شده سحر غربتم رو ببین خواهر امون از غم غربت ....... بند2⃣ میسوزه این دلم آتیش زهر میسوزونه حاصلم میمیرم و ولی زهر نیست قاتلم میسوزه این دلم زهر فقط بهونس قاتل من سیلی بی بهونس قاتل من کبودیه رو گونس زهر فقط بهونس ....... بی حیا توکوچه راهمون و بست یه جور زد گوشواره شکست تاکه مادرافتاد خیلی بد زد محکم به پهلوش لگد زد امون از غم غربت 💠💠💠💠💠💠 به قلم:
❇️ ابرگروه مجمع الذاکرین اهل بیت (علیهم السلام) اولین وفعال ترین گروه درایتا👌 🔹 برای محرم وصفر درخواست هر گونه مطالب مذهبی، اشعار، نوحه،حدیث، روضه...... داری روی لینک بزن وارد گروهمون بشو⬇️ https://eitaa.com/joinchat/272171029C6a1afef11d 📣📣📣📣📣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ✋ دلم خوش است به این لحظه‌های نورانی سلامِ صبح، مرا باز کربلایی کرد 😢 صبحتون حسینیــــــــــ【♥️】🌤
امـامـ مهــ🌟ــــربان 🍂🌹🍃🌹🍂🌹🍃🌹🍂 یک روز نوشتیم بر این آبی کاشی شاید کسی از راه بیاید که تو باشی یک چند گذشت و خبری از تو نیامد دل ها متلاطم شد و کاشی متلاشی یک روز گرفتار شک و شاید و تردید یک روز غلط گیری و اشکال تراشی روشن تر از آیات و روایات خدا کو ما متن رها کرده به دنبال حواشی اما کسی از راه می آید خبری هست سوگند به فیروزه و گلدسته و کاشی همسایۀ دیوار به دیوار کجایی؟ وقت است که جارو بزنی آب بپاشی 🍂🌹🍃🌹🍂🌹🍃🌹🍂 💐 هدیہ صلواة جهت تعجیل فرج ⛅ ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج⛅