4_5886556505154522466.m4a
1.71M
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#سبک_زمینه
✍شاعر:محسن طالبی پور
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#سبک_زمینه
✍شاعر:محسن طالبی پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
▪️بنداول▪️
ملیکه ی بالا نشین
عشق امیر المومنین
حاجات ما را کن روا
(یاحضرتامالبنین)۴
تا خانه ام البنین است
نمیرود بادست خالی
از در این خانه گدایی
تا خانه ام البنین است
هرگز به تاب و تب نیفتد
در سینه قلب بی نوایی
وا می کند هر گره ای را اگر گره داری بیا
در محضرش زانو بزن اگر گرفتاری بیا
(ای آنکه خوردی بر زمین
شد غصه با قلبت عجین
امشب بگو از جان و دل
(یاحضرتامالبنین)۴
▪️بند دوم▪️
تو می درخشی چون نگین
باید کند یعصوب دین
تعریف اوصاف تو را
(یاحضرتامالبنین)۴
از روز اول گفته بودی
تا لحظه ای که زنده باشی
کنیز اولاد امیری
از روز اول گفته بودی
سختی و درد زندگی را
هر چه که باشد می پذیری
گفتی که هستی تا ابد همپای شاه لافتی
گفتی که جان را می کنی وقف علی ی مرتضی
ای یار شاه متقین
تو بوده ای از برترین
دلدادگان مرتضی
(یاحضرتامالبنین)۴
▪️بندسوم▪️
ای ضامن خلد برین
ای مادر شیر آفرین
ای بانوی حیدر مدار
(یاحضرتامالبنین)۴
تفسیر ایثار و وفا را
تفسیر پاکی و ادب را
در دل و جانت می توان دید
مردانگی مرتضی را
شجاعت شیر خدا را
در پسرانت می توان دید
از شیر پاکت هر کدام آیینه حیدر شدند
کل شجاعان عرب مغلوب آب آور شدند
نوشته اند آن مهجبین
افتاده بود از روی زین
آمد به جایت فاطمه
(یاحضرتامالبنین)۴
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
1.mp3
2.01M
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
کی مدینه ز یاد خواهد برد
صحن چشمان گریه پوشت را
صبح تا شب کنار خاک بقیع
ناله و شیون و خروشت را
چشمهای تو پر شفق میشد
در کنار چهار صورت قبر
مصحف دل ورق ورق میشد
در کنار چهار صورت قبر
خوب فهمیده حال و روزت را
آنکه امُ البکا تو را خوانده
مادر اشک، مادر ناله
پارههای دلت کجا مانده
آه وقت غروب مادر جان
تو و زینب چه عالمی دارید
یکی از دیگری پریشان تر
حال محزون و درهمی دارید
می نشیند عجب غریبانه
ام کلثوم در کنار رباب
می شود روضه خوان مجلستان
روی زرد و نگاه تار رباب
یکی از میهمان نوازی شان
یکی از تیر و دشنه میگوید
یکی از هُرم آفتاب و عطش
یکی از کام تشنه میگوید
پیش چشمان خون گرفته عشق
از نگاهی کبود میگوید
یعنی از ماجرای بی کسی و
خیمهی بی عمود میگوید
حرف سقا که پیش می آمد
گریه های سکینه دیدن داشت
ماجرای شهادت عباس
با لب تشنه اش شنیدن داشت:
او به سمت شریعه میرفت و
روح از پیکر حرم میرفت
همهی دلخوشی خون خدا
صاحب بیرق و علم میرفت
همه در آستانهی خیمه
چشمها خیره سمت علقمه بود
ناگهان عطر و بوی یاس آمد
به گمانم شمیم فاطمه بود
بانگ أدرک أخا در آن لحظه
مثل تیری به قلب بابا خورد
رفت سمت فرات اما حیف
بیقرار و خمیده بر میگشت
کوه غم روی شانههایش بود
با دو دست بریده بر میگشت
ام البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟ گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای حسین آب بیاره، اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن، بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن شکماشون رو خاک گذاشته بودن، رفت آب بیاره، مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد بشیر اینو می گفت، هی می گفت: باریک الله عباسم، خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد، باریک الله عباسم؛ اما خانم جان وسط را یه دست عباس تو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک گرفت، باریک الله عباسم؛ خانم جان تیر به چشمش زدن اما مشک رها نکرد، باریک الله عباسم؛ خانم دست دیگرش بریدن، رنگ ام البنین پرید، گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک الله عباسم؛ یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد، گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم. میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب گرفت، عباسم هلال کن نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند
دیگر مرا ام البنین نخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم
وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن، مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر اربعاً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباسم بریدن، به شیر خوارمون رحم نکردن؛ یه مرتبه میدیدن از دم در صدای یه خانمی میاد، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد، نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت: خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای، اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسم بغل کردی، حسین...
ام البنین کجایی بشیر خبر آورده
مژده بده که عباس یه قطره آب نخورده
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#سبک_شور
✍شاعر:حسین ایمانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
از آسمونا
تا رو زمین فرشتهها
امشب میگیرن
برا اُمُّالبنین عزا
بانویِ وفا رفت
یار و مونسِ مرتضی رفت
زانویِ غم بغل بگیرید
مادرِ شیرِ کربلا رفت
غمگین و حزینم
سینهزنِ اُمُّالبنینم /۳/
ادب میکنی
بعد از عزایِ فاطمه
پرواز میکنی
سویِ امیرِ علقمه
بعد از غمِ زهرا
غصّهیِ تو به دل میشینه
عزادارِ اُمِّ اَبیها
سینهزنِ اُمُّالبنینه
غرقِ غمه سینهم
سینهزنِ اُمُّالبنینم /۳/
انگشتایِ تو
قلمِ روضههایِ تو
خاکایِ بقیع
تصویرِ کربلایِ تو
آوایِ عزایِ ....
تو رو لبِ عرشِ برینه
سیاهپوشِ سوگِ تو زهرا
همراهِ ختمالمرسلینه
راهیِ مدینهم
سینهزنِ اُمُّالبنینم /۳/
تو عرشِ خدا
به سر و سینه میزنن
در ماتمِ تو
ساقی و شاهِ بیکفن
ذکرِ لبِ زهرا
وِردِ لبِ ساقیِ لشکر
زمزمهیِ امشبِ سقّا
نغمهیِ زینب و پیمبر
غمگین و حزینم
سینهزنِ اُمُّالبنینم /۳/
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#وفات_حضرت_ام_البنین_س
🏴#سبک_شور
🏴#بقیع
✍شاعر:حسین ایمانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
آرایههایِ عشق و ایثار
مادرِ عبّاسِ علمدار
دیوانی از عشق و شهامت
اسوهیِ صبر و استقامت
روحِ .....
وفایِ ناب و عشق و احساسی
تو باغبانِ غنچهیِ یاسی
مشقِ فداکاریِ عبّاسی
کوهِ .....
حمایت از علیِ اعلایی
فاطمهیِ دیگرِ مولایی
ملیکهای کنیزِ زهرایی
بیبی امالبنین امالبنین بیبی /۴/
دریایِ لطفت بیکرانه
امواجِ مهرت عاشقانه
تمثالِ عشقی در زمانه
پناهِ مولا کنجِ خانه
هستی
تو تکیهگاهِ حیدرِ تنها
گوشی برایِ گفتنِ غمها
حلقه به گوشِ خانهیِ زهرا
کردی
گلهایِ خود فدایِ عاشورا
سِپر برایِ تشنهیِ صحرا
فداییانِ یوسفِ زهرا
بیبی امالبنین امالبنین بیبی /۴/
فاطمهیِ ثانیِ حیدر
فرزندِ تو شیری دلاور
عبّاسِ تو ساقیِ لشکر
بابالحوائج روزِ محشر
عبّاس
از تو گرفته درسِ دینداری
با شیرِ تو کرده علمداری
تو مادرِ امیر و سالاری
هستی
فدایِ کربلا و گلهایت
نیها و سرهایِ پسرهایت
عالم فدایِ درد و غمهایت
بیبی امالبنین امالبنین بیبی /۴/
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین