🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🏴#سبک_سنتی
✍شاعر:اسماعیل تقوایی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
به دست ظالم دوران، غریبانه به زندانم
گذشته سالیان ومن، اسیر بند عدوانم
واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا۲
____________
دلم خون وجگرپاره، پریشانم پریشانم
ز زهر کینه هارون، شرر افتاده بر جانم
واویلا....
________________
غل وزنجیر من باشد، در اینجا دست وپا گیرم
زدست من توان رفته، به خاک افتاده میمیرم
واویلا...
_________________
ندارم همدمی اینجا،شدم دلتنگ طفلانم
بیاید کاش دم آخر، کنار من رضا جانم
واویلا...
__________________
مثال جد عطشانم، تن من بر زمین ماند
زمین وآسمان برمن، به ماتم نوحه میخواند
واویلا...
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🏴#دوبیتی
✍#حاج_رضا_یعقوبیان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
من آمده ام بر تو پناهم مولا
با دست تهی روی سیاهم مولا
امروز که بادلم شدم مهمانت
محتاج تو و نیم نگاهم مولا
هفتم گل گلشن ولا ادرکنی
ای نجل علی مرتضی ادرکنی
موسایی و از نسل محمد هستی
سرمنشاء احسان و سخا ادرکنی
از طفولیت تو بودی یار ما
بوده ای تو همدم و غمخوار ما
یابن زهرا امشب از لطف و کرم
کن نگاهی بر دل بیمار ما
سائلی هستم کنار خانه ات
آشنایم من نیم بیگانه ات
گشته ام از لطف و احسان شما
ریزه خوار سفره ی شاهانه ات
تو کرم کردی و مهمان تو ام
ریزه خوار خوان احسان تو ام
موسی جعفر ز الطاف شما
من نمک پرورده ی خوان توام
ای گل گلزار باغ مصطفی
شکرلله باتوهستم آشنا
موسی جعفر ز لطفت گشتهام
ریزه خوار خوان احسان شما
ای که صادق را تویی نور دو عین
نجل زهرایی و از نسل حسین
جنت و رضوان جمله شیعیان
مرقد زیبای تو در کاظمین
دین خود از کرم خالق داور دارم
مهر و حب علی و آل پیمبر دارم
شکرلله که ز الطاف خداوند مبین
هر چه دارم همه از موسی جعفر دارم
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
1. دستی رسید.mp3
7.45M
🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج سید مهدی میرداماد
✍شاعر:علی اکبر لطیفیان
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج سید مهدی میرداماد
✍شاعر:علی اکبر لطیفیان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
دستی رسید ،
بال و پرم را کشید و رفت
از بالِ من
شکسته ترین آفرید و رفت
خونِ گلوی زیر فشارم
که تازه بود ...
با یک اشاره ،
روی لباسم چکید و رفت
بدکاره ای
به خاک مناجات سر گذاشت
وقتی صدای بندگی ام را
شنید و رفت
راضی نشد
به بالش سختی که داشتم
زنجیرهای زیر سرم را
کشید و رفت
شاید مرا ندیده
در آن ظلمتی که بود
با پا به روی جسم ضعیفم
دوید و رفت
روزم لگد نخورده
به آخر نمی رسید
با درد بود اگر شب و روزم
رسید و رفت
دیروز صبح
با نوک شلاق پا شدم
پلکم به زخم رو زد و
در خون طپید و رفت
از چند جا
ضریح تنم متصل نبود
پهلوی هم مرا
وسط تخته چید و رفت
وقتی که نام فاطمه را
از لبم شنید
یک حرفی از کنار دهانش
پرید و رفت
تابوت
از شکستگی ام کار می گرفت
گاهی سرم
به گوشه ی دیوار می گرفت
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_زمان(عج)
نبینم اشک تو چشات موج بزنه
قدمات به روی چشمای منه
شب جمعه شب سینه زدنه
می میرم برای اون صدای تو
برای ناله ی یا جدّای تو
کی می دونه چیه روضه های تو
آقاجون فدای تو
بانیِ مجلسای خودِ خدا
مهمونه گوشه نشین هیئت ها
آقاجونم پیش ما هم یک بار بیا
امشبم مثل همیشه تنهایی
تا خود اذون صبح کربلایی
کردی آقا دلامون رو هوایی
اگه کربلا میری ما رم ببر
شب جمعه شب یا ربِّ، بیا
شب کربلامون امشبه بیا
شب بچه های زینبه بیا
اگه کربلا میری ما رم ببر
〰〰〰〰〰〰〰〰
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
😭😭😭
اشعارگودال_امام حسین(ع)
درگیر وداره نیزه تنت جابجاشده
درزیرچکمه ها بدنت جابجاشده
چیزی نمانده ازبدن غرق خون تو
یا دکمه های پیرهنت جابجاشده
اینگونه پیش زینب خود دست وپامزن
در زیر دست وپا دهنت جابجاشده
جایی نیافتم که ببوسم تن تورا
آن نیزه های در بدنت جابجاشده
جاری شده زپیکره توخون برادرم
دیدم که شال پیرُهنت جابجاشده
ای پاره پاره تن.بدنت زیرنیزه هاست
یابوریا شده کفنت، جابجاشده
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
___________________
لینک اشعار .حاج آرمین غلامی.(مجنون)
اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
امام_حسین #مرثیه_امام_حسین
دست وپامیزدمیان شعله آن پر سوخته
خیمه را دیداوبه دست یک ستمگر سوخته
دامن اطفال بین شعله ها آتش گرفت
با جسارت ، شمرملعون گفت کوثر سوخته
از در و دیوارخیمه شعله بالا میکشد
گفت خولی بنگرید اولاد حیدر سوخته
کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست
بین آتش خیمه ی آل پیـمبـر سوخــته
ارثِ مادر برده اند این قوم درکرب وبلا
خیمه های اهل بیت چون بیت مادر سوخته
هربلایی راکه زینب دیده پیرش کرده است
بهر ه این طفل سه ساله اومکرّر سوخته
گوشه ای زانوبغل دارد رباب خون جگر
گوشه ی صحرا به یاد حلق اصغر سوخته
بسکه می پیچد به خود زینب ازاین دردوبلا
پیکرِ ام المصائب ، پای تا سر سوخته
ديده گان عمه ها چون کاسه ی اشک ست وخون
بیشتر از هرکسی سجادمضطر سوخته
دست وپامیزد حسین وشاهداین ماجراست
دامان وپیراهن و بازو معجر سوخته
🔸شاعر:
#آرمین _غلامی(مجنون کرمانشاهی)
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
.
اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):