🏴#شهادت_حضرت_علی_ع
🏴#شب_قدر
🏴#زمزمه
🎤مداح :کربلایی مجتبی دست موزه
نام مداح حذف نشود ❌❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
خانه با رفتنت اینبار به هم ریخته است شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است
پـدرم نبـض زمـان بـودی و با رفتن تو سحر و روزه و افطار به هم ریخته است
هرکسی دید پدر، حال مرا گفت به خویش: دختر فـاطـمه بسیار به هم ریخته است
بـستـر خـالـی تو گـوشۀ این خـانه پـدر علتی شد که پرستار به هم ریخته است
بـودنـت مـایـۀ آرامـش و آسـایـش بــود حال با رفتن تو کار به هم ریخته است
حسن غـمـزده را بیشتر از زخـم سرت قصه سینه و مسمـار به هم ریخته است
حرفی از کوچه نباید بشود پیش حسیـن چونکه با گفتنش هر بار به هم ریخته است
صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی ازهمان لحظه علمدار به هم ریخته است
گـفـتـه ای کـوفـه میارند مرا طوری که همـۀ کوچـه و بازار به هم ریخته است
🏴#شهادت_حضرت_علی_ع
🏴#سبک_سنتی
🏴#زمزمه
✍شاعر:کربلایی میثم مومنی نژاد
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
امشب ملائک با دیده ی تر
سر میگذارند بر قبر حیدر
آه یا حجه الله بقیه الله آجرک الله
محراب و مسجد شد سوگوارش
زهرا و محسن چشم انتظارش
آه .....
آب مزارش اشک حسن شد
در پیش چشم حسین کفن شد
آه....
دنیا بگرید مخفی به شبها
بر قبر حیدر بر قبر زهرا
آه.....
بر زخم فرق و بر زخم سینه
در نوحه کوفه گریان مدینه
68.6K
🏴#شهادت_حضرت_علی_ع
🏴#سبک_سنتی
✍شاعر:کربلایی میثم مومنی نژاد
🏴#شهادت_حضرت_علی_ع
🏴#سبک_سنتی
✍شاعر:کربلایی میثم مومنی نژاد
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
روح دین یاعلی حبل متین یاعلی
در سما نوحه ی روح الامین یا علی
شد عزای علی
جان فدای علی
علی علی جان
گریه آب وضو اذان ما ناله شد
روی سجاده اش پر از گل لاله شد
ای وصی رسول
این عبادت قبول
علی علی جان
ای محاسن سپید که خون خضابت شده
گریه های شبت دگر اجابت شده
به خداوندگار
که شدی رستگار
علی علی جان
🏴#شهادت_حضرت_علی_ع
🏴#سبک_همه_جا_کربلا
🏴#نوحه
✍شاعر:کربلایی میثم مومنی نژاد
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
جبرییل از سما میدهد این ندا
صبح محشر شده قتل المرتضی
یا علی یا علی
مسجد کوفه از خون حق شد خضاب
شد دعای علی عاقبت مستجاب
.......
غم شده استخوان در گلوی علی
مرگ در راه حق آرزوی علی
.....
حضرت فاطمه از مدینه ببین
بار دیگر علی شده نقش زمین
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
فرقش شکافت، رُکنِ زمین و زمان شکست
یک ضربه زد ولی کمرِ آسمان شکست
نالید فاطمه که نزن نانجیب زد
از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست
راحت علی به خاک نمیخورْد، میخ در...
شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست
تا خورد بر زمین، دلِ زهرا دو نیم شد
قلب حسین، قلب حسن توأمان شکست
فریادِ جبرئیل که پیچید، دخترش
بی اختیار در وسط آستان شکست
خون پاک میکند زِ روی خویش مرتضی
زینب دمِ در است؛ ولی بی گمان شکست
اینبار روضه خوانْد علی پیشِ دخترش
از تشنهای که داغِ لبانش جهان شکست
از تشنهای که داغِ جوان، داغِ طفل دید
در حلقههای هلهلهی این و آن شکست
از تشنهای که در وسط جمع گیر کرد
با سنگِ بی مُروّتِ این کوفیان شکست
وقتی رسید نیزهی خود را دوباره زد
وقتی که رفت نیزهی خود را سنان شکست
انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن
انگشت مانده بود؛ ولی ساربان شکست...
✍ #حسن_لطفی