🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
🏴#سبک_واحد_سنگین
🏴#زمزمه
✍شاعر:کربلایی امیر حسین سلطانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بازم یه عده میزنن
آتیش در یه خونه رو
بازم مدینه میبینه
هجوم وحشیونه رو
بازم مدینه شاهده
اذیت و آزاره هنوز
قصه یه جوره دیگه ای
در حال تکراره هنوز
بدونه عمامه عبا
امام و از تو کوچه ها
میبرن و این پیرمرد
میُفته زیر دست و پا
رو گونه اشکاشه روون
روی لباش رسیده جون
میبینه تا مرکب میشه
به یاد جدش روضه خون
شیخ الائمه،امام صادق
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
آشفته حال و بی رمق
راه میره پشت مرکب و
زمزمه میکنه همش
روضه ی عمه زینب و
میشنوه تا زخم زبون
لعن امیه میکنه
تا میخوره مشت و لگد
یاد رقیه میکنه
تازه میشه داغ آقا
وقتی تو کاخ اون بی حیا
میکِشه شمشیر و سه بار
مدینه میشه کربلا
اینجا میاد پیغمبر و
تکرار نمیشه کربلا
یه مادرم تو کربلاس
کنار جسم سر جدا
حسین غریبه،غریب مادر
میزنه مادرت به سر
کنار پیکرت حسین
جلو چشای خواهرت
رفته رو نی سرت حسین
رحمی نمیکنه کسی
به حال خواهرت حسین
بعد تو میزنن اینا
سیلی به دخترت حسین
از توی قتلگاه میاد
صدای وامحمدا
خیمه ها میسوزن همه
غارت میشه گوشواره ها
هجوم میارن عده ای
توی حرم به دخترا
یه عده طفل بی گناه
میمیرن زیر دست و پا
حسین غریبه،غریب مادر
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
🏴🏴🏴👆👆👆 بارگذاری مجلس شب هشتم محرم ۱۴۰۲ #حاج_محمود_کریمی #التماس _دعا ⬇️⬇️⬇️⬇️
🏴🏴🏴👆👆👆
بارگذاری مجلس شب نهم محرم ۱۴۰۲
#حاج_محمود_کریمی
#التماس _دعا
⬇️⬇️⬇️⬇️
#روضه از #حاج_محمود_كريمى
#شب_تاسوعا_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_عباس (ع)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
در حرم، چشم انتظاران فراوان داشت؛ حیف
علقمه بیتاب بود، آنروز مهمان داشت؛ حیف
سهم آبش را سهروزی سهم طفلان کرده بود
روی لبها از ترک، زخمی نمایان داشت؛ حیف
رفت سمت خیمهها امّا هوا تاریک شد
علقمه از تیغ و تیر و نیزه، باران داشت؛ حیف
خم شده بر مشک امّا دستها را جا گذاشت
این پناه خیمهها ردّی شتابان داشت؛ حیف
یک سهشعبه آمد و درجا سهجایش را شکست
حیف شد ماه حرم؛ انبوه مژگان داشت؛ حیف
مشک را وقتی به دندان داشت، چشمش را زدند
مشک را وقتی به دندان داشت، دندان داشت؛ حیف
کمکم از قدّ رشیدش در مسیرش ریخت ریخت
کاشکی این ضربههای سخت، پایان داشت؛ حیف
با عمود آهنین افتاد با صورت زمین
بین صدها درد، این دردی دو چندان داشت؛ حیف
خورد با صورت زمین؛ پهلویش امّا درد داشت
پیش چشم فاطمه، دستان لرزان داشت؛ حیف
میزدند و دور میگشتند و هی میآمدند
لشکری که چندصد قاری قرآن داشت؛ حیف
تا تکان میخورد، جمعیت به هرسو میدوید
لشکری که تیغ عریان داشت، او جان داشت؛ حیف
خواهری از خیمه دارد روسری میآورد
مادری بیشیر هم طفلی به دامان داشت؛ حیف
دخترک کنج خرابه، دست بر مویش کشید
با خودش میگفت روزی هم عمو، جان داشت؛ حیف
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین