Shahadat Hazrat Moslem 1403 Banifatemeh [Mohjat_Net] (3).mp3
2.26M
🏴#شب_اول_محرم
🏴#حضرت_مسلم_ابن_عقیل
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
سال ۱۴۰۳
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
🏴#شب_اول_محرم
🏴#حضرت_مسلم_ابن_عقیل
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
سال ۱۴۰۳
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
راه چاره برام نموند
نامه نوشتم پشیمونم
کاش میگفتم نیای ولی
حالا که دیگه نمیتونم
شمشیر میخرن سرنیزه و تیر میخرن
کجا داری میای
بازار شلوغه همه ی حرفا دروغه
چرا داری میای
دیگه دیره و تو هم تو راهی
وایِ من که بی سپاهی
چی میاد سرت آقا
شده غصه ی سفیرت آقا
آخرِ مسیرت آقا
میرسه به کربلا
حسین حسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ترسم اینه سهم سرت
سنگای تیز و دشنه باشه
ترسم اینه دم آخر
حنجر و لبهات تشنه باشه
من زار میزنم با نفسام جار میزنم
تو رو خدا نیا
نیرنگ میزنن به سرِ تو سنگ میزنن
تو رو خدا نیا
نگران شدم برای زینب
مسلمت فدای زینب
غصه توی قلبمه
خدا رحم کنه به اون سه ساله
رحم کنه به آه و ناله
تازه اولِ غمه
حسین حسین
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
پیغمبر اکرم مامور شد به صدیقه ی طاهره
خبر شهادت ابی عبدالله رو بدهد
دید فاطمه داره گهواره رو می چرخانه
و زیر لب لالایی میخونه
اونم لالایی ای که هیچ مادری برای بچش نخوانده
دقت کرد دید
فاطمه ی زهرا اینگونه لالایی می خوانه
▪️کربلا کربلا کربلا
▪️مٰا زِلتُ مِنهُ کـَربٌ وَ بلاء
یعنی از کودکی، تو گهواره، نام این سرزمین رو ابی عبدالله شنیده بود
تو صفین هم که با باباش امیرالمومنین اینجا رسید ، بازم شنید
کودکی بیش نبود نام این سرزمین رو از دو لب جدش،پیغمبر شنیده بود،
از دو لب مادرش، فاطمه شنیده بود
تا رسید به دوران امام حسن،
آمد کنار بدن برادر،
دید حال برادر منقلبه،
از همه بیشتر ابی عبدالله گریه کرد،
امام حسن دست حسینش رو گرفت
فرمود چرا گریه میکنی؟
فرمود
اَبکِی لِما یَصنَعُ بِک
گریم برا بلاییه که سرتو آوردند،
فرمود داداش به من زهر دادند
با همین زهر هم از دنیا میرم
ولکن
لایوم کیومک یا اباعبدلله
یه بار دیگه از برادرش امام حسن شنید
یعنی قریب ب ۵۶سال، نام این سرزمین در یاد ابی عبدالله نقش بسته بود
مثل امروزی سوال کرد
نام این سرزمین چیه؟
بعضیا گفتند چند تا مرکبش رو عوض کرد
دید حرکت نمیکنه،
تا گفتند این سرزمین کربلاست،
فَبَکی الحُسین
از مرکب پیاده شد با دست مبارک، خاک این سرزمین رو برداشت، اول بویید، بعد شروع کردگریه کردن،
فرمود اینجا همون جاییه که خون مارو میریزند،
از امروز دیگه وارد این مصیبت شدی،
اینجا همون جاییکه بچه هامو ذبح میکنند
اینجا همون جاییه که خیمه هامو آتش میزنند
اینجا همون جاییه که اهل و عیالمو به اسیری میبرند
دستور داد خیمه ها رو برپا کردند،
با چه عزت و احترامی، مخدرات میخاند پیاده بشند،
اصحاب یه طرف، همه بنی هاشم یه طرف، پیاده شدن عقیله ی بنی هاشمم یه طرف، یه جوری پیاده اش کردند حتی آفتاب سایه ش رو ندید
با چه عزت و احترامی عقیله ی بنی هاشم پیاده شد
رباب پیاده شد،
ام کلثوم پیاده شد
سکینه و رقیه و فاطمه پیاده شد
۶۱خیمه بنا شد،
خیمه ی زینب کبرا رو کنار خیمه ی خودش، بنا کرد
همه که رفتند تو خیمه هاشون،
ابی عبدالله این زن و بچه و اهل و عیالش رو جمع کرد
مثل نگین انگشتری وسط این زن و بچه ایستاد
فَنَظَرَ إلَیهِم ساعةً
خیره خیره بهشون نگاه کرد
فَبَکی الحُسین،
دونه دونه به این زن و بچه نگاه میکرد گریه میکرد فرمود
أللّهُمَّ إنّا عِترَهٌ نَبِيِّكَ
اینا اهل بیت پیغمبرند
قَد طُرِدنا و اُزعِجنا مِن حَرَمِ جَدِّنا
مارو از حرم پیغمبر بیرون کردند،
خدایا شاهد باش،
ابی عبدالله گریه کرد
این زن و بچه گریه کردند
همشون رو ساکت کرد
هر کی رفت تو خیمه اش،
اما دوتا خواهر هرگز آرام نشدند،
اول ام کلثوم آمد داداش این سرزمین، چقدر هولناکه ، بوی جدایی میده
دوم، زینب آمد دید ابی عبدالله داره زیر لب اشعاری رو زیر لب زمزمه میکنه
گفت داداش
هٰذا کلامُ مَن اَیقَنَ بِالقَتل
این زبان حاله کسیه که میدونه میکنش
فرمود آری خواهرم
تا گفت خواهرم اینجا همون جاییه که بشارتش رو به من دادند
فَلَطَمَت زَینَب علی وَجهِها
جواز لطمه بر ابی عبدالله صادر شد
جلو ابی عبدالله چنان سیلی بصورت زد
فَخَرَّت مَغشِیةً عَلیها
من نمیدونم چه شد
اما یه لحظه ابی عبدالله دید خواهرش، جلو چشم حسین با صورت خورد زمین.
امروز من روضه رو دو سویه بخوانم
یه مصرع زبان حال امروز، یه مصرع زبان حال ده روز بعده
ناله شم تو بزن
گفت، داداش
▪️امروز محرمان حرم سایه ی سرم
▪️شام دهم زمان نفسهای آخرم
▪️امروز بین حلقه ی شیران هاشمی
▪️شام دهم به حلقه ی زنجیر پیکرم
▪️امروز دخترک سر دوش عمو ولی
▪️شام دهم به گریه که عمه گل سرم
▪️امروز گرد چادر من را تکانده ای
▪️شام دهم به خون تو آغشته معجرم
▪️امروز آمدی که قرار دلم شوی
▪️شام دهم به کنج تنوری برادرم
▪️امروز تکه خار ز پایم درآوری
▪️شام دهم ز جسم تو نیزه درآورم
امروز ساربان با ابی عبدالله قرار گزاشته بود ابی عبدالله با او طی کرده بود
اگه با شترانت منو کربلا رسوندی ،
هزینه ات هر چقدر باشه میدم،
امروز که رسیدن کربلا، بیشتر از اون قراری که ابی عبدالله بسته بود به ساربان داد
▪️امروز، هر چه خاست دلش ساربان گرفت
اما داداش
▪️شام دهم کنار تو انگشتر آورد
حسیـــــــــن....
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
1_1133259754.mp3
12.19M
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
پیغمبر اکرم مامور شد به صدیقه ی طاهره
خبر شهادت ابی عبدالله رو بدهد
دید فاطمه داره گهواره رو می چرخانه
و زیر لب لالایی میخونه
====================
Shab02Moharram1401[01](1).mp3
15.8M
🏴#شب_دوم_محرم
🏴#ورود_کاروان_به_کربلا
🏴#روضه
🎤مداح :حاج میثم مطیعی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
🏴#شب_دوم_محرم
🏴#ورود_کاروان_به_کربلا
🏴#روضه
🎤مداح :حاج میثم مطیعی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
شاید امسال به این بادیه باران برود
شاید امسال به این دشت، بهاران برود
شاید امسال خدا را تو چه دیدی، شاید
یوسف گمشده ای نبار به کنعان برود
مسلم ای کاش قیامش به ثمر بنشیند
کوفه ای کاش دلش بر سر پیمان برود
شاید امسال حسین از سفر کربوبلا
منصرف گردد و شاید به خراسان برود
*ابی عبدالله گفت:شما نامه نوشتید!سردار توبه کار گفت:من نامه ای ننوشتم. گفت اگر من رو خوش ندارید من بر می گردم گفت:اجازه نمیدم.ابی عبدالله فرمود:میرم جاهای دیگه...حر گفت اجازه نمیدم..یه وقت نگاه کرد فرمود:"ثَکَلَتکَ اُمُّک؛ما تُرید مِنّی..."مادرت به عزات بنشینه.از من چی میخوای؟! یه لحظه صبر کرد گفت یا ابا عبدالله اگه از عرب کسی اسم مادر من رو می برد همون جور جوابش رو میدادم...چه کنم مادرت،زهراست...یعنی من هنوز اینقدر بی ادب نشدم...
حر جنگ نمایانی کردبه زمین افتادروش نشد آقا رو صدا بزنه...من کجا پسر فاطمه کجا؟ابی عبدالله سر رو بلند کرد روی دامن گذاشت."فَجَعَلَ یَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ"خاکا رو کنار زد...صدا زد :"أَنْتَ الْحُرُّ کَمَا سَمَّتْکَ أُمُّکَ.."عجب مادر خوبی داشتی...
عجب اسم قشنگی برات انتخاب کرد...
امام زمان (عج) تو زیارت ناحیه فرمود :اگه اشک چشمم خشک بشه،من برات "بَدَلَ الدُّموعِ دَما..."خون گریه می کنم.همه ش صدا می زنم:حسین....*
شاید امسال کسی آب نبندد به کسی
یا اگر بست، از این کرده پشیمان برود
*آخه اینا پشیمون نبودند...هلهله می کردند
شاید امسال علی اصغرِ آغوشِ حسین
سوی گهوارهی خود با لبِ خندان برود
*علی لای لای آب آزاد شده..مادرت شیر داره بچه نداره...*
شاید امسال حبیب و وَهب و جُون و زُهیر
نگُذارند که آتش سوی طفلان برود
*عمه! دامنم آتش گرفته بگو چه کنم؟من فقط به ذهنم رسیده بدوم اما آتش شعله می کشید...مثل مادرت زهرا که فرمود:"والنّارُ تَسعُر وَ تَسفَعُ وجهی..."آتش زبانه می کشید صورتم می سوخت...*
شاید امسال نه از گوش کسی خون آید
و نه در پایِ کسی خارِ مغیلان برود
خیزران شرم کند از همه شاید امسال
چه رسد اینکه به سوی لب و دندان برود
باید امسال به خون خواهی او برخیزم
چون بنا نیست که این قصّه به پایان برود
#شاعر: مهدی جهاندار
*یه وقت زینب صدا زد:دست نگه دار!
"مهلاً یا یزیدمُنتَحیاََ عَن ثَنایا ابی عبدالله" دختراش دارند نگاه می کننداینقدر به این سر و دهان نزن...
رسید کربلا"مَااسْمُ هذِه الاَرض ؟"اسم این سرزمین چیه؟آقا اینجا غاضریه است اسم دیگه رو بگید...اینجا نینواست...اسم دیگه چیه؟به اینجا کربلا میگن..."فَبَکَت حسین"شروع کرد گریه کردن"اللّهُمَّ إنِّی اأَعوذُ بِک مِنَ الْکَربِ وَ البَلاء"پیاده بشید...هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا وَ مُذْبَحُ أَطْفالِنا" اینجا بچه هامو سر می برند...
ابی عبدالله گریه کردیه جای دیگه هم تو این سرزمین آقای ما گریه کرد.از کنار خیمه ها آرام آرام بیرون اومد دختراش نبیننش رفت سمت علقمه "فَلَمُا رَآهُ الحُسين علیهالسلام مَصْروعا عَلى شَطِّ الفُرات، فَبَکی"دید برادر افتاده بلند بلند گریه می کرد...چهارهزار نفر"کانوا مُوَکَّلینَ بِالفُرات "
چهارهزار نفر موکل فرات ایستادند،به اشکش خندیدند...*
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
Shab01Moharram1402[03].mp3
17.04M
(فصل عزا، آمده نوحه بخوان محتشم) ۲
(نوحه بخوان، از همان مرثیهی محترم) ۲
(قدسیان در، سوگ و ماتم، سر به سر بر زانوی غم) ۲
عرش اعظم، در عزای، اشرف اولاد آدم
آه و واویلا از این غم...
یا حبیبی یا حسبن جان...
(فصل عزا، آمده نوحه بخوان محتشم) ۲
(نوحه بخوان، از همان مرثیهی محترم) ۲
(محتشم از صید افتاده به هامون بگو) ۲
(مرثیهی کشتهی ناشده مدفون بگو) ۲
(محتشم با، ما بگو از، روضهی کشتی و طوفان) ۲
(دیو و دد بود، جمله سیراب، تشنه بود اما سلیمان) ۲
آه و واویلا از این غم...
(فصل عزا، آمده نوحه بخوان محتشم) ۲
(نوحه بخوان، از همان مرثیهی محترم) ۲
(از سفر حج خود میرسد این کاروان) ۲
(بخوان تو ای، محتشم مرثیهای خونچکان) ۲
(محتشم با، ما بگو باز، در لباس استعاره) ۲
(ماهیِ در خون فتاده، زخمش افزون از ستاره) ۲
آه و واویلا از این غم...
یا حبیبی یا حسین جان
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5911313396728334469.mp3
7.82M
🏴#شب_دوم_محرم
🏴#سبک_شور
🏴#لطمه_زنی
🎤مداح :حاج محمدرضا بذری
✍شاعر:باقی زاده
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
🏴#شب_دوم_محرم
🏴#سبک_شور
🏴#لطمه_زنی
🎤مداح :حاج محمدرضا بذری
✍شاعر:باقی زاده
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
برگشتی از حج واجبو
رفتی سوی دیر راهب و
دق دادی ام المصاءب
وای حسین
پنجه رو رمل صحرا زدی
تشنه دل و به دریا زدی
پیش زینب دست و پا زدی
وای حسین
حجکم مقبول سعیکم مشکور
میزدن با سنگ به سرت از دور
رخت احرامت خاک این صحراست
حاجی زینب رو سرت دعواست
قتلگاه دریای خون شده
پیکرت نیزه بارون شده
موهای تو پریشان شده
وای حسین
عطر تنت از صحرا میاد
دشمنت سمت زن ها میاد
صدای آه زهرا میاد
وای حسین
چی اومد سر تو
همه ی هستم
جلوی چشمام رفتی از دستم
صحبت نعل تازه میکردن
پیرهنت رو اندازه میکردن
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
1_5658453958.mp3
8.04M
🏴#شب_دوم_محرم
🏴#سبک_زمینه_شور
🎤مداح :حاج مهدی محمدی
✍شاعر: کربلایی رضا نصابی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
🏴#شب_دوم_محرم
🏴#سبک_زمینه_شور
✍شاعر:شعر و سبک کربلایی رضا نصابی
🎤مداح : حاج مهدی محمدی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تو دله من درد و غصه گرفته پا
دلشوره افتاده به جونه من اینجا
حس می کنم این و که اخر راهه
فاصله می افته حسین میونه ما
هوای اینجا چقد دلگیره
چقد اینجا نیزه و شمشیر
اون طرف صف کماندارا و
اون طرف بارون سنگ و تیره
وای من وای من ای حسین
چند روز بعد داداش باتن غرق خون
می افتی بی حال و خسته روی خاکا
عبا و عمامت انگشت و انگشتر
می ره به غارت این پیروهنت حتی
نیزه رو روی پرت می زارن
چکمه رو رو پیکرت می زارن
چند روز بعد می دونم که داداش
خنجرو رو حنجرت می زارن
وای من وای من ای حسین
چند روز بعد داداش خواهر تو می شه
میونه این لشگر بی یاورو تنها
چند روز بعد داداش شروع می شه غارت
دستامو می بندن وقتی که نیست سقا
می ری و خیمه به هم می ریزه
می ری و حسین دلم می ریزه
می ری و بعد تو می دونم که
لشگری روی سرم می ریزه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴#شب_دوم_محرم
🏴#ورود_کاروان_به_کربلا
🏴#سینه_زنی
✍شاعر:اسماعیل تقوایی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
رسیده کاروان امشب به دشت کربلا۲
به لبهای حسین باشد پناه برخدا۲
حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین ۲
______________________
خدایا پس چرا زینب شده دل ناگران
چرا در صورتش باشد ز رنج وغم نشان
______________________
ازاین خاک بلا زینب بسی دارد هراس
برای رفتن از آنجا کند او التماس
_____________________
مزن خیمه برادرجان بیا زینجا رویم
دوباره راهی شهر پیمبر ما شویم
____________________
بگوید زینبش را آن، به زهرا نور عین
مده صبرت زکف خواهر، تو را جان حسین
دگر این منزل آخر برای ما بود
شهادت سهم من جانا در این صحرا بود
____________________
سر من می شود خواهر در این وادی جدا
شود از خون ما رنگین زمین کربلا
🏴#شب_دوم_محرم
🏴#ورود_کاروان_به_کربلا
🏴#سینه_زنی
✍شاعر:اسماعیل تقوایی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
این زمین کربلایی... می دهد بوی جدایی٢
ای برادر.. نظر نما به حال حیران من٢
ای برادر.. مرا از اینجا تو ببر جان من٢
واغریبا... واغریبا٢
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
زینب ای جان برادر.... باشد این منزل آخر٢
اعوذباا... زکربلا ورنج آن، خواهرم٢
اعوذباا..، شوی غمین وقد کمان، خواهرم٢
واغریبا.. واغریبا٢
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
کن قبولِ این حقیقت... می شوی ام مصیبت٢
ببینی تو... سر عزیزان خود از تن جدا٢
برای تو... صبر طلب، می کنم، از خدا٢
واغریبا.... واغریبا٢