#غزل
#امامحسین ع
#وحید_عظیم_پور
#زلفتودرچنگپیچوتابنیافتد
زلف تو در چنگ پیچ و تاب نیافتد
موی سفید تو در خضاب نیافتد
راه نبندند بر تو مردم کوفه
پرده نشینت در اضطراب نیافتد
سر به بیابان کربلا نگذاری
جسم تو بی سر در آفتاب نیافتد
دوره نگیرند کوفیان پسرت را
اکبرت از اسب با شتاب نیافتد
نشکند از بی برادری کمر تو
دست اباالفضل بر تراب نیافتد
داغ عطش بر دلت دمی ننشیند
حنجر طفلت به التهاب نیافتد
تشنگی از نای اصغرت نبرد نا
از عطش آن چشمها به خواب نیافتد
دختر شیرین زبانت آب بنوشد
تا به لبش حرف آب آب نیافتد
راهی گودال اگر شدی نظری کن
تا که سکینه به آب و تاب نیافتد
سنگ نگیرد نشانهات روی مرکب
پای نگین تو از رکاب نیافتد
گردن باریک تر ز موی تو ای گل
مثل در شیشهی گلاب نیافتد
کار به عمامه و عبات ندارم
پیرهنت دست شیخ و شاب نیافتد
زینبت از خیمه قتلگاه نیاید
چشم حرامی بر آن جناب نیافتد
کاش در آن های و هو به جای النگو
دست زنان حرم طناب نیافتد
فاصلهی ناقه تا تراب زیاد است
دخترت از ناقه بر تراب نیافتد
معجر و چادر که هیچ در دل بازار
سایهی زنها هم از نقاب نیافتد
راهت بر مجلس شراب نیافتد
چشم تو در تشت بر رباب نیافتد
تشت ، روی نیزه ، قتلگاه ، خلاصه
زلف تو در چنگ پیچ و تاب نیافتد
#حلقه_ادبی_ریان