eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
چی بگم از سختیای قافله کاش بابا جون بالای نی نبودی هی عقب افتادم و هی رسیدم پیش چشمم هی بودی هی نبودی بااینکه سوخته موهات هنوزم از همه باباها سری بیا باهم حرف بزنیم حرفای بابا دختری رو نیزه دست دشمنی ولی بابایی منی من الذی ایتمنی بابا بابایی شنیدم یه شهری تو راهمونه کاش یکم با ماها مهربون باشن کاش بفهمن که ماهم مسلمونیم کاشکی مرهم واسه زخممون باشن الهی که نذارن که چشمی آروم بباره با خودش کاشکی یه دختر واسه من چادر بیاره با خودش سنگینه دست دشمنو سنگینه گوشای منو خوب بلدن سنگ زدنو بابا بابایی منو باز پیدا کنی یه شب بابا خودتو هرجوری که شد برسون تاول پامو فراموش می کنم اگه باز بیای بریم به خونه مون بیا بریم یه جایی که هیشکی حرفی از آشوب نزنه وقتی که قرآن میخونی روی لبت چوب نزنه برای رگای حنجرت سوختگی موی سرت میمیره آخر دخترت بابا بابایی
"آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد" دختر مرتضی علی(ع)، فاطمه(س) وار می رسد زانوي شاهزاده ها هست ركاب محملش با چه شكوه و شوکتی کوه وقار می رسد هاشمیان به گرد او، فاطمیات پشت سر قامت عصمتش در این حصن و حصار می رسد دار و ندار فاطمه (س)، گوهر ناب مصطفي (ص) به كربلا حسين (ع) با دار و ندار می رسد خامس آل پنج تن(ع)همره طفل شیرخوار زودتر از روز دهم سر قرار می رسد شانه‌ی آسمانیان، محمل دختران شده چه نازدانه دختری به این دیار می رسد گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری بال فرشته از یمین یا که یسار می رسد رونق کار ماذنه، رکن شباب هاشمی وارث هیبت نبی، یکّه‌سوار می رسد "رونق باغ مي رسد چشم و چراغ می رسد" "عنبر و مشک می دمد" دولت يار می رسد وزير اعظم حسين (ع) آيه ي محكم حسين (ع) صاحب پرچم حسین (ع) آن جلودار می رسد آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغ آبدار ارتش زمهریرها چند هزار می رسد رفت قرار ناگهان از دل خواهر حسین ع در نظرش همه جهان تیره و تار می رسد پرده کنار می رود، واقعه‌ی روز دهم صحنه به صحنه از دل گرد و غبار می رسد "چاک شده است آسمان غلغله ای ست در جهان" ديد ز هر طرف غمی همچو شرار مي رسد ديد كه از جور فرس، چه استخوان ها كه شكست ناله و بانگ قاسمِ لاله عذار می رسد حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش صداي طبل شادی و داد و هوار می رسد طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از لشكر شاميان بر اين طرز شكار مي رسد لحظه ي تلخ حادثه چکمه‌ی نونوار شمر همره کهنه خنجری سرکش و هار می رسد گوشه به گوشه آسمان سرخ تر از خون گلو پنجه‌ی شمر و زلف او! آخرکار می رسد وقت نفس نفس زدن زمان دست و پا زدن ناله ی “یا بُنَیَّ” از گوشه کنار می رسد "آب زنيد راه را"، مادر او به قتلگاه با پر و بال زخمی و حالت زار می رسد گوش زمین و آسمان می شنود در آن زمان آه صدای پای آن چند سوار می رسد چشم حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور موقع غارت از حرم، وقت فرار می رسد مرد سواره‌ی عرب، گر نرسد به دخترك به يارب اش ز پيشِ رو بوته‌ی خار می رسد
محرم افتادی و تا خورد به گودال، لبت با گریه دوید؛ سوخت از تاب و تبت تا پیکر خود را سپرِ جان تو کرد گفتی که عمو شود فدای ادبت اینکه نکند خار به دستش برود هر ثانیه بود؛ فکرِ هر روز و شبت بی دستش کردند و به پا شد کینه هم از جمل و هم حسن(ع) و هم نسَبت با خاک درآمیخته، یکسان شده بود در زیر قدم هایِ پیاپی رطبت زد حرمله(لع) تیر بر تنِ عبدالله(ع) پرپر زد و سخت شعله ور شد غضبت می سوختی از غم و: «خدایا أَمْسِکْ- -عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماء»* شد ذکر لبت! *...در این هنگام حرمله(لع) تیری به طرف عبد الله(ع) انداخت که گوش تا گوش عبد الله(ع) بریده شد و در آغوش عموی بزرگوارش جان داد. آنگاه حضرت این مردم را نفرین کرد و به خداوند عرضه داشت:«أَللّهُمَّ أَمْسِكْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ وَامْنَعْهُمْ بَرَكاتِ الاَْرْضِ...» «خدایا باران را از آنها قطع کن و برکات زمین را از آنها منع کن...» بحار الانوار/علامه مجلسی،جلد۴۵ مقتل اللهوف/سید بن طاووس،صفحه٧٢ مقتل مقرّم/صفحه٢۴۶ ارشاد مفید/صفحه٢۴١
محرم برایت دست-خطی با دلِ مضطر فرستاده به عشقت مجتبی(ع) قربانیِ دیگر فرستاده نگاهت کرد؛ «لا یومَ کیومَک» خواند در بستر برایت غصه خورد و اشکِ چشم تر فرستاده کشیدی آه و خواندی متن بازوبند قاسم(ع) را حسن(ع) عشقِ خودش را مثل یک مادر فرستاده در آغوشش گرفتی، عاشقانه گریه می کردید یتیمش را برادر با همه باور فرستاده روانه کرده قاسم(ع) را به یاری تو! در واقع- -به قلب دشمنانت نیزه و خنجر فرستاده رجزهای لب قاسم(ع) تداعی کرده صفين را برایت هدیه ای با خصلتِ حیدر فرستاده عجب فرماندهی کرده به یاریِ سپاه تو چه سربازِ به نام و یاوری محشر فرستاده «أنا ابن المجتبی» گفت و گمانم دشمنت میگفت حسین(ع) اینبار جای یک نفر؛ لشکر فرستاده برای ازرق شامی(لع) گمانم شمر(لع) هر لحظه برای کشتنش یک نيزهٔ بهتر فرستاده زمین خورد و تمام دشت را طعم عسل برداشت برایش آب کوثر شخص ِ پیغمبر(ص) فرستاده!
محرم دارد از جام ولایت باده می‌ریزد زمین ذره ذره داغِ فوق العاده می‌ریزد زمین شبه پیغمبر(ع) ندارد جای سالم در تنش عضو عضوِ این پیمبر-زاده می‌ریزد زمین إرباً إربا یعنی آنجا که گلاب از برگ گل قطره قطره میشود آماده می‌ریزد زمین پاره کرده ضربهٔ نیزه نخ تسبیح را دانه دانه از دلِ سجاده می‌ریزد زمین از نفس افتاده و چشمش سیاهی رفته است جویِ خون از پیکری افتاده می‌ریزد زمین گل که پرپر شد همه گلبرگهایش بی رمق با نسیمی، با تکانی ساده می‌ریزد زمین می‌رساند با سرِ زانو خودش را یک پدر اشک از چشمانِ یک دلداده می‌ریزد زمین می‌رود با دست لرزان...دارد از بین عبا تکه تکه پیکرِ شهزاده می‌ریزد زمین!
ابر رحمت می‌نشیند بر سر دوش نسیم فصل باران است «بسم الله الرحمن الرحیم» ای عزایت خوش ترین بزمِ خداجویان سلام! ای که داری خیمه‌ در اعماق جان های سلیم چشم هایم زادگاه ابرهای بی قرار دستهایت آسمان رحمت از عهد قدیم در هوای آسمانت باز هم پر میکشم سمت پرواز کبوتر های بامت یا کریم در مسیرت باز می‌گردند درهای نجات راه تو سیر الی الله و صراط المستقیم تا مسیر عطرت از سمت جهنم بگذرد می‌شود آنی جهنم صحن جنات النعیم صاحب جانهای عالم هستی و با این حساب هرچه جان پای تو بگذاریم کم می آوریم از غبار آستانت شعبه می‌سازد بهشت عالمی هستند زیر سایه ی مهرت مقیم
محرم ع سبک چونکه نباشد وفا به کوفه عزیز زهرا نیا به کوفه آمد سر من عذاب کوفه عزیز زهرا نیا به کوفه ارزشی ندارد عهدی که بستند کوفیان وعده هاشان را شکستند یاحسین یاحسین نیا به کوفه4 قربان نامت ایل و تبارم فکر تو هستم با حال زارم در کوفه تنهای روزگارم فکر تو هستم با حال زارم میفروشند به دیناری سرت را یا نیا یا نیاور دخترت را یاحسین یاحسین نیا به کوفه4
اینکه اجازه دادی قدم بذاریم/ توی روضه یعنی که اشک چشم ما نوکرا/ برات عزیزه فراموشت/ بشه ما رو؟ نمیشه نمیشه نمیشه دعات پشت/ سر ما هست همیشه همیشه همیشه با اسم تو/ تموم/ دنیا میشه غرق بارون برا اینکه/ با اسمت/ چشمامون میباره ممنون حسین جانم حسین جان/ ای حسین جانم حسین جان هر وقت گرفت دلامون خودمون و دیدیم تو هیئت وقت مصیبتامون گریه کردیم به پای روضه‌ات برا پرواز گناهامون وباله وباله وباله ولی تنها بذاریمون محاله محاله محاله درمون بی کسی ها جز تو کسی رو نداریم با عطر تربت تو تو سجده‌هامون میباریم حسین جانم حسین جان/ ای حسین جانم حسین جان با یاد خستگی هات مگه میشه زنده بمونیم آخر یه روز میمیریم وقتی که ناحیه میخونیم لب خشکت رو کاش مادر نبینه نبینه نبینه غباری رو سر زخمیت نشینه نشینه نشینه میره سرت رو نیزه پیکرت رو خاک صحراس هرچی بمونه از تو ، روی خاکا سهم نعلاس حسین جانم حسین جان/ ای حسین جانم حسین جان
"آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد" دختر مرتضی علی(ع)، فاطمه(س) وار می رسد زانوي شاهزاده ها هست ركاب محملش با چه شكوه و شوکتی کوه وقار می رسد هاشمیان به گرد او، فاطمیات پشت سر قامت عصمتش در این حصن و حصار می رسد دار و ندار فاطمه (س)، گوهر ناب مصطفي (ص) به كربلا حسين (ع) با دار و ندار می رسد خامس آل پنج تن(ع)همره طفل شیرخوار زودتر از روز دهم سر قرار می رسد شانه‌ی آسمانیان، محمل دختران شده چه نازدانه دختری به این دیار می رسد گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری بال فرشته از یمین یا که یسار می رسد رونق کار ماذنه، رکن شباب هاشمی وارث هیبت نبی، یکّه‌سوار می رسد "رونق باغ مي رسد چشم و چراغ می رسد" "عنبر و مشک می دمد" دولت يار می رسد وزير اعظم حسين (ع) آيه ي محكم حسين (ع) صاحب پرچم حسین (ع) آن جلودار می رسد آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغ آبدار ارتش زمهریرها چند هزار می رسد رفت قرار ناگهان از دل خواهر حسین ع در نظرش همه جهان تیره و تار می رسد پرده کنار می رود، واقعه‌ی روز دهم صحنه به صحنه از دل گرد و غبار می رسد "چاک شده است آسمان غلغله ای ست در جهان" ديد ز هر طرف غمی همچو شرار مي رسد ديد كه از جور فرس، چه استخوان ها كه شكست ناله و بانگ قاسمِ لاله عذار می رسد حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش صداي طبل شادی و داد و هوار می رسد طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از لشكر شاميان بر اين طرز شكار مي رسد لحظه ي تلخ حادثه چکمه‌ی نونوار شمر همره کهنه خنجری سرکش و هار می رسد گوشه به گوشه آسمان سرخ تر از خون گلو پنجه‌ی شمر و زلف او! آخرکار می رسد وقت نفس نفس زدن زمان دست و پا زدن ناله ی “یا بُنَیَّ” از گوشه کنار می رسد "آب زنيد راه را"، مادر او به قتلگاه با پر و بال زخمی و حالت زار می رسد گوش زمین و آسمان می شنود در آن زمان آه صدای پای آن چند سوار می رسد چشم حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور موقع غارت از حرم، وقت فرار می رسد مرد سواره‌ی عرب، گر نرسد به دخترك به يارب اش ز پيشِ رو بوته‌ی خار می رسد
میپیچه صدای جرس تو سکوت کرببلا ناله میزنه خاک و میگه برگرد آقا اینجا وادی مرگه خاکش پراضطرابه برگرد جون شیش ماهت اینجا قحطی آبه تنت یا سیدالشهدا میشه مقطع الاعضا میشه مرملٌ بالدما واسه ی زمین زدنت کینه خیلی فراوونه دل تو رو داغ جوونات میسوزونه داغ قامت سقا درد زخمای اکبر ازپا تورو میندازه تیرو حنجر اصغر میشی بی یاور و بی سپاه حرم میشه بی پشت وپناه میشه لب تو لبریزِ آه گرگا وقتی که برسن به تنت که نیمه جونه همه تنتو تیرو نیزه میپوشونه جسمت می مونه بامن رو نی سرت سواره بی تو توی نامردا زینب یاری نداره سه روز بی زره و پیرهن تنت رو خاک داغ من رها میشه بی غسل و کفن
محرم ١: تا خیمه ها برپا شد، چشِ زینب دریا شد ( توو کربلا غوغا شد۳) ۲ غرق ماتم دنیا شد، دیده گریون مولا شد ( دل پریشون زهرا شد۳) ۲ آه و واویلتا، خون شده قلبِ ما رسیده کاروان، به دشت نینوا آه و واویلتا، از غم این بلا حرم آواره شد، توو دشت کربلا واویلا ، حرم آواره شده ۳ : زمونِ رستاخیزه، اینجا مثِ پاییزه (اشک حرم می ریزه ۳) ۲ مشکایی که لبریزه، روضهٔ حُزن انگیزه (اشک حرم می ریزه ۳) ۲ تکیه گاهِ حرم، شده ماهِ حرم اَمون از روزی که، بی پناهِ حرم شد سپاهِ حرم، عشقِ شاهِ حرم با ابالفضله که، رو به راهِ حرم واویلا، پسر ام بنین واویلا، عَلَم می کوبه زمین واویلا، اشک زینب و ببین واویلا، حرم آواره شده ۳ : یه قافله بد حاله، توو این زمین جنجاله (روبه روشون گوداله ۳) ۲ آسمونم می ناله، بینِ گلایِ لاله (همراهشون خردساله ۳) ۲ رویِ دستِ رباب، رفته اصغر به خواب غُصه داره براش، وقت قحطیِ آب دخترِ بوتراب، در غم و اضطراب می دونه که میشه، اینجا خونه خراب واویلا، آسمون رنگ شبه واویلا، رباب در تاب و تبه واویلا، جون زینب به لبه واویلا، حرم آواره شده ۳
رسیده اون شبایی.، که آرزوش و داشتم رسیده اون نمازی، که عاشقونه هر روز، فکرِ وضوش و داشتم نمازِ من حسینه، عبادتم اباالفضل راه نجاته ارباب، سعادتم اباالفضل دل من بدجوری محتاج و گرفتارته منم اون نوکری که عمری بدهکارته تا خودِ قیامتم مست علمدارته خداروشکر حسین جان، غَمت برام یه گنجه حتما تویِ قیامت، با عشقِ تو خدا هم، اعمالمو میسنجه حساب من توئی تو،کتاب من توئی تو هر چی ازم بپرسن، جواب من توئی تو اونجا که کار همه گیر نگاه توئه صف انبیا هم آقا چشِ به راه توئه خوش بحال هر کی اون روز تو پناه توئه کاشکی توو کاروانت، یه جا برا منم بود من که تموم عمرم، افضلِ آرزوهام ،کربلا رفتنم بود حَیاتُنا زیارت، مَماتُنا شهادت سینه زدن برا تو، بالاترین عبادت تو همونی که بهایِ خون تو شد خدا الهی سرم بشه توو راهت از تن، جدا می سوزم توو حسرتِ شیش گوشه و پائین،پا