eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48.2هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5785198545439033623.m4a
زمان: حجم: 1.52M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم زمزمه _ نوحه واحد اوّل محرم حضرت مسلم علیه‌السلام سبک دور مَنیم اِی آرخام الیم دور.... وای چی می‌بینم از رویِ دار چه شلوغه کوچه بازار اگه دارم می‌زنم زار پیش چشمامِه سرِ یار وای کاش قلم شِه دوتا دستام چی نوشتم واسه آقام اگه جاری شده اَشکام خیلی دلواپس و تنهام دلِشون یه تیکّه سنگه شهرِشون به فکرِ جنگه آخرین حربه‌یِ کوفی تو گودال و خیمه چنگه چنگِشون سر‌ ُو می‌گیره مویِ دختر و می‌گیره گوشواره می‌کَّنه بعدش... پرِ معجر ُو می‌گیره یاحسین میا‌ به کوفه ۴ وای قافله اَمون نداره کوفی پا رو قول می‌ذاره سخته بابا واسِه مادر نعشِ بچّه‌َشو بیاره وای جایزه داره سرِ یار زدنِ چشمِ علمدار حرمله چون زدی طفلو... از حرم گوشواره بردار می‌بُرن سرِت رو برگرد زینبو می‌زنه نامرد ناموسِت می‌ره سفر آه همراه یه عدّه ولگرد راه طفلِتو می‌بندن گریه می‌کنه می‌خندن نیا که کنجِ خرابه قبرِ دخترت رو کَندن یاحسین میا‌ به کوفه ۴ @babollharam
haj hamed4_6044092314979140047.mp3
زمان: حجم: 3.18M
‍ 🍁🍁🍁🍁نوحه زنجیر زنی 🥀🌴🥀🌴🥀🌴 🖤🕊🖤🕊🖤🕊 با يه قامت خميده ، چه مصيبتا كشيده الهي براش بميرم ، مادر دوتا شهيده جووناي زينب شدن فداي جوون حسين كنار تن زخميشون ،مي شينه مي خونه حسين ام المصائب( يا زينب)3 خاك قدم حسينه ، پاي علم حسينه تو مصيبتا هميشه ، شريك غم حسينه مگه ميشه كه هستيش و براي ولايت نده مي مونه تو خيمش مي خواد ، داداش و خجالت نده ام المصائب( يا زينب)3 اونا فداكاري كردن ، دائيشون و ياري كردن بخدا براي زينب، خوب آبرو داري كردن خوبه نديدن معجرو ، خيمه ها به غارت ميره خوبه نديدن مادرو، روزي كه اسارت ميره ام المصائب( يا زينب)3 حضرت زینب_(س) 🕊 🖤 🕊🥀 🕊🥀🖤 🖤🕊🥀🕊🥀🕊🥀🖤 @majmaozakerine
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت_اوّلِ محرّم_حضرت مسلم علیه السلام جانِ من در خطر و جانِ شما در خطر است خطرِ بیشترِ کوفی وُ کوفه نظر است سَرِ مَن که به فدای سَرِ رویِ نیزه غصّه‌ام دخترکِ دربه‌دری پایِ سر است تشنه‌لب هستم و چشمانِ تَرَم تار شده بر سرِ دار به سر روضه‌یِ دیوار وُ در است یک نفر نیست به دادم برسد فریادم بی‌قراریِ حریمی‌ست که خونین‌جگر است لشکرِ کوفه فقط در طلبِ کُشتن نیست طالبِ خاتم وُ گهواره وُ خلخال وُ زَر است لااَقل این سَفر اِی شاه مَکُن همراهت نازنینی که دِلَش بسته به نازِ پدر است جانِ من نذرِ شما همسرِ من نذرِ رباب صله‌یِ حرمله وُ تیر زدن بیشتر است آخرِ روضه به لب ندبه نشسته اَلغوث وای از منتظری که از شما بی‌خبر است 📃۱۴۰۲/۴/۲۷
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم دوبیتی اوّل محرّم حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام خبر آمد شده مسلم شهیدِ .... وِلا  امّا نوازش شد حمیده اَمان از دختری که خورده شلّاق به پایِ نیزه و رأسِ بریده
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت مسلمیه شهادت حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام دستم قلم شود که نوشتم بیا   نیا      آواره شد سفیرِ تو در کوچه‌ها  نیا دل را به عهدِ کوفه‌یِ نامرد خوش نکن   بویی نبرده شهرِ ریا از وفا  نیا سردارِ روز قبلم‌ُو بر دار می‌روم      آقا سفیر شد هدفِ سنگها    نیا چرب است نانِ سفره‌یِ آهنگرانِ شهر      شد کوره‌ها پر از سپر و تیغ‌ها نیا مردیِ مردِ کوفه محال است و فکرِ اوست  دنبالِ غارتِ حرم و خیمه‌ها   نیا اینجا به هر که سر ببرد حکم می‌دهند      رِی مزدِ بردنت شــده بر نیزه‌ها نیا برداشت حرمله سه  سه‌شعبه برایِ جنگ     وای از گلو و دیده و قلبِ شما  نیا زنجیرها و بند و غـلِ جامع حاضرند     تکرارِ روضه‌یِ علی و بچّه‌هـا    نیا جانم به لب رسید و ندیدم نگار را      آقا بگیر جان و نـگو کربلا  نیا  
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل اوّل محرّم مدح و مرثیه‌یِ حضرت مسلم ابنِ عقیل علیه السلام اِی سفیرِ سفارتِ ارباب اِی اَبَرمردِ دولتِ ارباب در وفا و شجاعت و ایثار دوّمین کوهِ غیرتِ ارباب مسلمی و مسلّماً اسلام دینِ تو با ولایتِ ارباب اسداللّه در دلِ کوفه نبیُّ‌اللّه صولتِ ارباب در رَگت خونِ مرتضی جاریست قاصدِ با اُبهّتِ ارباب تشنه جان می‌دهی غریبانه روضه مثلِ شهادتِ ارباب از فرازِ بلندی افتادی رَفَعَ‌اللّه راٰیَتِ ارباب مانده رویِ قناره پیکرِ تو به امیدِ زیارتِ ارباب دخترت دخترِ حسین که شد خورده سیلیِ غربتِ ارباب تازیانه میانِ آتش و دود می‌خورد عهد و عصمتِ ارباب
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت ( مسلمیه ) اوّل محرّم حضرت مسلم ابنِ عقیل علیه السلام جانِ من در خطر و جانِ شما در خطر است خطرِ بیشترِ کوفه وُ کوفی  نظر است سرِ من که به فدایِ سرِ رویِ نیزه غصّه‌ام دخترکِ دربه‌دری پایِ سر است تشنه‌لب هستم و چشمانِ ترم تار شده بر سرِ دار به سر روضه‌یِ دیوار و در است یک نفر نیست به دادم برسد فریادم بی‌قراریِ حریمی‌ست که خونین‌جگر است لشکرِ کوفه فقط در طلبِ کشتن نیست طالبِ خاتم وُ گهواره ُو خلخال وُ زر است لااقل این سفر اِی شاه مَکن همراهت نازنینی که دلش بسته به نازِ پدر است جانِ من نذرِ شما   همسرِ من نذرِ رباب صله‌یِ حرمله وُ تیر زدن بیشتر است آخرِ روضه به لب ندبه نشسته اَلغوث وای از منتظری که از شما بی‌خبر است
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ترکیب‌بند اوّل محرّم حضرت مسلم ابنِ عقیل علیه السلام یاری ندارم تکیه بر دیوار کردم بی‌فایده بود هر چه اینجا کار کردم این قوم غیر از سکّه آئینی‌‌ ندارد اِنکار کردند هر چه من اصرار کردم دیروز کلِّ شهر با من دست دادند امروز آنها را نگاه از دار کردم بر رویِ این دارالعماره روبه‌قبله‌‌ لب‌تشنه یادِ قافله‌سالار کردم پیغامِ کوفه پوچ و پوشالی‌ست برگرد مابینِ این مردان نمی‌بینی تو یک مرد مردانگی مرده شرافت بار بسته قلبِ من از پیشانی‌ام بدتر شکسته یادِ تو افتادم به یادِ کاروانم که اشکها در چشمِ تارم حلقه بسته آن کوفه که گفتم برایت کن فراموش این کوفه هر عهدی که بسته را گسسته‌‌ دختر به همراهت نیاور که ‌نماند .... بر گونه‌یِ سرخِ ملیکه جایِ دستِ .... سنگینی از جنسِ همان دستِ طمع‌کار که سیلی‌اش کوبید مادر را به دیوار دیدم خودم شد لشکری تجهیز ای وای شمشیرها و نیزه‌ها شد تیز ای وای دیدم طمع می‌بارد از چشمِ امیرش‌‌ فرمانده‌یِ اُردوست مردی هیز ای وای شمشیرزن دارد به سر چه فکرِ شومی !!! دارد هوایِ کندنِ آویز ای وای خنجر به وقتِ سر بریدن کهنه و کند انگشت و انگشتر که باشد تیز ای وای کوفه برایِ سر بریدن می‌دهد اَجر‌‌ دختر که گم شد می‌رود دنبالِ او زجر آقایِ من یا با خودت دختر نیاور یا بیشتر همراهشان معجر بیاور یا مادر و نوزاد را بسپار جایی یا مشک‌هایِ آب و آب‌آور بیاور یا دختران و بانوان را برحَذر کن یا زیور و خلخال‌ها را در بیاور از هتکِ حُرمت کردنِ اینها بترس و.... پیراهنِ آخر تو کهنه‌تر بیاور رویِ قناره ندبه‌خوانم تا بیایی بر رویِ نیزه دیدنم آقا می‌آیی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت اوّل محرّم شهادت حضرت مسلم‌ابنِ‌عقیل علیه السلام دارم به یادِ دردِ حرم گریه می‌کنم با روضه‌هایِ تاجِ سرم گریه می‌کنم قسمت نَشد بنوشم از این آبْ شاکرم حالا که از تو تشنه‌تَرم گریه می‌کنم از رویِ دار گرمی بازار دیده‌ام یادِ امیرِ دربه‌درم گریه می‌کنم خنجر برایِ حنجرِ تو تیز می‌کنند از داغِ یارِ خون‌جگرم گریه می‌کنم حرف از سرِ به نیزه وُ آویزِ بچّه‌هاست آید چه‌ها به روزِ حرم گریه می‌کنم زینب کجا و مجلسِ نامحرمان کجا؟! کِل می‌کِشند دور وُ بَرَم گریه می‌کنم جایِ کسی که کودکِ بی‌شیر را زده بالایِ مجلس است و حرم گریه می‌کنم تا روزِ انتقامِ شهیدی که پیکرش.... بی‌سر به دشت کرده کرم گریه می‌کنم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم دوبیتی اوّل محرّم حضرت مسلم‌ابنِ‌عقیل علیه السلام در این بازار دیدم گُرز و شمشیر طناب و طعنه‌ها و نیزه و تیر میا کوفه که می‌خواهد بِبُرَّد سرت را از قَفا با صوتِ تکبیر اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم رباعی اوّل محرّم حضرت مسلم علیه السلام بر دارِ بلا در تب و تابم ارباب شد نامه‌اَم علّتِ عذابم ارباب از حرمله و تیرِ سه‌پر می‌ترسم دلواپسِ نوزادِ ربابم ارباب
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمّط مربّع اوّلِ محرّم حضرت مسلم‌ابنِ‌عقیل علیه السلام اَمینِ اِمامت سفیرِ ولایت عَلم رویِ دوشَت جهان زیرِ پایت کلامَت پیامِ اُمید و هدایت شبیهِ اَمیرِ حرم روضه‌هایت غریبی و عطشان و زخمی و خسته سرَت مثلِ پیشانیِ او شکسته وفایت وفایِ علمدارِ شاه است سفیرِ حرم یک‌تَنه یک سپاه است کُشنده چنان مرتضی هر نگاه است به لبهایِ تو لحظه‌یِ آخر آه است به یادِ غریبیِ شاهِ وفایی تو در کوفه‌ای و دلَت کربلایی سرِ دارِ غمهایی و فکرِ یاری به یادِ حرم مضطر و بی‌قراری دَمِ آخر است و تو دلشوره داری دو چشمَت به راه است و چشم‌انتظاری بخوان با لبِ تشنه این روضه‌ها را بمان تا تماشا کُنی نیزه‌ها را تنَت بر قَناره سری رویِ نیزه رسید از سفر لشکری رویِ نیزه دلی پایِ نِی دلبری رویِ نیزه گلِ پرپرِ مادری رویِ نیزه شده بسته با سنگِ کوفی می‌اُفتد وَ آویزه در چنگِ کوفی می‌اُفتد مَیا کوفه که لشکرِ بی‌شماره به غارت فقط فکر کرد وُ شَراره وَ چنگال‌ها می‌کَنَد گوشواره غنیمت شود معجر و گاهواره به ویرانه‌ها می‌رسد کارِ زینب شده فکرِ بازار آزارِ زینب در این کوفه بستند بازویِ ناموس شکسته شده کنجِ اَبرویِ ناموس لگد می‌خورَد هر دو پهلویِ ناموس عجب غیرتی داشت بر رویِ ناموس.... سرَش را زمین می‌زند غیرت‌ُاللّه بگو اَلعجل اَلعجل حجّةُاللّه