..
#رباعی و #دوبیتی
#حضرت_مسلم
مگر که کوفی ظالم ز من گناهی دید
که بین کوفه سفیرت چه بی پناهی دید
میا، به جان رقیه اگر بیائی تو
زبان گشودن شش ماهه رانخواهی دید
شرمندگی گرفته نفس را به سینه ام
من روضه خوان کوچه تنگ مدینه ام
کوفه میا تو را به رقیه قسم ،حسین
آخر به یاد روی کبود سکینه ام
از غربت تو سینۀ زارم شده دلتنگ
بگذر از این شهر پر از حیله ونیرنگ
هرجاسخن ازغارت وجنگ است حسین جان
ترسم که خورد بر زینب ز جفا سنگ
من رفتم و از من به تو ای شاه سلامی
بالای سر دارم و اینست پیامی
شمشیر مهیا شده بر کشتنت آقا
اینجا تو میا نیست دراین شهر مرامی
حیف است که بر پیکر تو تیر ببارد
بر پیکر نو ضربۀ شمشیر ببارد
سرنیزه شده تشنۀ خون بدن تو
حیف است که بر پیکر تو سیر ببارد
خنجر شده لب تشنۀ خشکیده گلویت
سرنیزه و شمشیر مهیاست به سویت
صد حیف نشد تا که ببوسم رخ نازت
صد حیف که سرزنیزه زند بوسه به رویت
اینجا سخن از عشق و وفانیست برگرد
درکوفه نشانی ز صفا نیست برگرد
هرجا سخن از خنجر تیز است آقا
حرفی به جز از رأس جدا نیست برگرد
کوفه هدفی جز تن صدپاره ندارد
امّید در این شهر ره چاره ندارد
اینجا سخن از بستن آب است،برگرد
توتاب عطش داری و شیرخواره ندارد
از ساغر گردون می اندوه چشیدم
خیری من از این شهر جفاپیشه ندیدم
اینجا تو میا نیزه و شمشیر مهیاست
از ضربت آنان به تن خویش،کشیدم
ازکوفه و کوفی صفتان خسته و زارم
جز ناله در این شهر طرفدار ندارم
کاری زمَن ایدوست نیاید، به جزاینکه
از بیکسی و غربت تو اشک ببارم
جا شد به تنم نیزه و شمشیر حسین جان
پر شد همۀ پیکرم از تیر حسین جان
از بام زدند بر سر سودازده ام سنگ
ازضعف شدم زار و زمینگیر حسین جان
لب،تشنه ودل،خسته ودندان شکسته
اینها همه فخر است که جانباز تو هستم
شادم که زعشق تو سرم بر سر دار است
این دار گواه است که سرباز تو هستم
اینجا کمر بر قتل تو بستند مردم
بازار شمشیر و سنان غوغاست آقا
جمعی همه خنجر به دست در انتظارند
مقصودشان رأس تو و سقاست آقا
کوفه میا که قامتت از غم کمان شود
از بهر داغ قاسم و عباس و اکبرت
با خود سه ساله را تو میاور به همرهت
ترسم که تازیانه شود سهم دخترت
در حیرتم که این همه لشگر کجا روند
دارند همه به همرهشان خنجر و سنان
تیر سه شعبه دیدم و از بغض حرمله
ترسم که اصغرت نگشاید دگر زبان
آیی اگر به کوفه میاور رقیه را
اینجا سخن زکعب نی و تازیانه هاست
با نیزه ها و خنجر و شمشیرها حسین
جسم تو و تن اکبر نشانه هاست
رحمی به حال خواهر غم پرورت نما
رحمی به حال نجمه و حال سکینه کن
این کوفه چون مدینۀ زهرا کش است وای
یادی زآتش در و مسمار و سینه کن
از بهر غربتی که تو داری حسین من
در هر گذر به یاد تو چشمم پر آب شد
تیرسه شعبه ای که بدیدم به چشم خویش
جانم پر از شراره به حال رباب شد
ای شه میا به کوفه که این قوم کینه جو
طرحی برای کشتن اکبر کشیده اند
نفرین به چشمهای حریص و پلیدشان
گویا که گوشواره و معجر ندیده اند
اینجا کمر به قتل تو بستند حسین جان
حرفی ز وفا و ز حیا نیست در اینجا
تو جای خودت ،اکبرو عباس همینطور
حتی نکنند رحم به شیرخواره ات آقا
سوگند به زهرا که همین است دعایم
ایکاش در این شهر نیفتد گذر تو
ترسم که بیائی،غم عباس ببینی
ترسم که ز داغش بشود خم کمر تو
#اسلام_مولایی
#مسلمیه
#شب_اول_محرم
......................................................................
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مصیبت مسلمیه شهادت حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام
دستم قلم شود که نوشتم بیا نیا
آواره شد سفیرِ تو در کوچهها نیا
دل را به عهدِ کوفهیِ نامرد خوش نکن
بویی نبرده شهرِ ریا از وفا نیا
سردارِ روز قبلمُو بر دار میروم
آقا سفیر شد هدفِ سنگها نیا
چرب است نانِ سفرهیِ آهنگرانِ شهر
شد کورهها پر از سپر و تیغها نیا
مردیِ مردِ کوفه محال است و فکرِ اوست
دنبالِ غارتِ حرم و خیمهها نیا
اینجا به هر که سر ببرد حکم میدهند
رِی مزدِ بردنت شــده بر نیزهها نیا
برداشت حرمله سه سهشعبه برایِ جنگ
وای از گلو و دیده و قلبِ شما نیا
زنجیرها و بند و غـلِ جامع حاضرند
تکرارِ روضهیِ علی و بچّههـا نیا
جانم به لب رسید و ندیدم نگار را
آقا بگیر جان و نـگو کربلا نیا
#غزل #مدح_مرثیه #مسلمیه #اول_محرم #حضرت_مسلم_ابن_عقیل_علیه_السلام #کوفه
#حسین_ایمانی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مصیبت ( مسلمیه ) اوّل محرّم حضرت مسلم ابنِ عقیل علیه السلام
جانِ من در خطر و جانِ شما در خطر است
خطرِ بیشترِ کوفه وُ کوفی نظر است
سرِ من که به فدایِ سرِ رویِ نیزه
غصّهام دخترکِ دربهدری پایِ سر است
تشنهلب هستم و چشمانِ ترم تار شده
بر سرِ دار به سر روضهیِ دیوار و در است
یک نفر نیست به دادم برسد فریادم
بیقراریِ حریمیست که خونینجگر است
لشکرِ کوفه فقط در طلبِ کشتن نیست
طالبِ خاتم وُ گهواره ُو خلخال وُ زر است
لااقل این سفر اِی شاه مَکن همراهت
نازنینی که دلش بسته به نازِ پدر است
جانِ من نذرِ شما همسرِ من نذرِ رباب
صلهیِ حرمله وُ تیر زدن بیشتر است
آخرِ روضه به لب ندبه نشسته اَلغوث
وای از منتظری که از شما بیخبر است
#غزل #روضه #اول_محرم #کوفه #مسلمیه
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مصیبت اوّل محرّم شهادت حضرت مسلمابنِعقیل علیه السلام
دارم به یادِ دردِ حرم گریه میکنم
با روضههایِ تاجِ سرم گریه میکنم
قسمت نَشد بنوشم از این آبْ شاکرم
حالا که از تو تشنهتَرم گریه میکنم
از رویِ دار گرمی بازار دیدهام
یادِ امیرِ دربهدرم گریه میکنم
خنجر برایِ حنجرِ تو تیز میکنند
از داغِ یارِ خونجگرم گریه میکنم
حرف از سرِ به نیزه وُ آویزِ بچّههاست
آید چهها به روزِ حرم گریه میکنم
زینب کجا و مجلسِ نامحرمان کجا؟!
کِل میکِشند دور وُ بَرَم گریه میکنم
جایِ کسی که کودکِ بیشیر را زده
بالایِ مجلس است و حرم گریه میکنم
تا روزِ انتقامِ شهیدی که پیکرش....
بیسر به دشت کرده کرم گریه میکنم
#ماه_محرم #اول_محرم #غزل #مدح_مرثیه
#حضرت_مسلم_علیه_السلام #کربلا #مسلمیه
#زینب_کجا_و_مجلس_نامحرمان_کجا
#ما_با_ولایت_زنده_ایم #مدیون_شهداییم #شهید_مهدی_علیسواری #شهید_رضا_ایمانی #حسین_ایمانی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#مسلم_ابن_عقیل_علیه_السلام
با دلی سوخته ای ماه تمام
از روی بام دهم بر تو سلام
ای فدای دل بشکسته تو
مسلمم قاصد پر بسته تو
خواهشم را بشنو نور دوعین
جان زینب تو میا کوفه حسین
کوفه شهریست پر از درد حسین
کوفه را نیست یکی مرد حسین
کوفه یک شهر پر از نیرنگ است
میهمان داریشان با سنگ است
کوفه از خون به رخم رنگ زده
کوفه بر مسلم تو سنگ زده
سنگ ها کاش به مسلم بزنند
ولی یک سنگ به زینب نزنند
کوفه سیلی زدنش آیین است
دست کوفی به خدا سنگین است
کوفه بر کشتن تو می نازد
اسب ها بر بدنت می تازد
ترسم اینجا به بر خواهر تو
سر ببرند ز تن اطهر تو
ترسم از تیر غمت چاره شود
گلوی اصغر تو پاره شود
مرحم زخم دل اینجا نمک است
قسمت اهل و عیالت کتک است
لاله هایت همه پژمرده شوند
اهل بیتت همه افسرده شوند
چون گلت را به بر خار برند
زینبت را سر بازار برند
#مسلمیه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
..
#رباعی و #دوبیتی
#حضرت_مسلم
مگر که کوفی ظالم ز من گناهی دید
که بین کوفه سفیرت چه بی پناهی دید
میا، به جان رقیه اگر بیائی تو
زبان گشودن شش ماهه رانخواهی دید
شرمندگی گرفته نفس را به سینه ام
من روضه خوان کوچه تنگ مدینه ام
کوفه میا تو را به رقیه قسم ،حسین
آخر به یاد روی کبود سکینه ام
از غربت تو سینۀ زارم شده دلتنگ
بگذر از این شهر پر از حیله ونیرنگ
هرجاسخن ازغارت وجنگ است حسین جان
ترسم که خورد بر زینب ز جفا سنگ
من رفتم و از من به تو ای شاه سلامی
بالای سر دارم و اینست پیامی
شمشیر مهیا شده بر کشتنت آقا
اینجا تو میا نیست دراین شهر مرامی
حیف است که بر پیکر تو تیر ببارد
بر پیکر نو ضربۀ شمشیر ببارد
سرنیزه شده تشنۀ خون بدن تو
حیف است که بر پیکر تو سیر ببارد
خنجر شده لب تشنۀ خشکیده گلویت
سرنیزه و شمشیر مهیاست به سویت
صد حیف نشد تا که ببوسم رخ نازت
صد حیف که سرزنیزه زند بوسه به رویت
اینجا سخن از عشق و وفانیست برگرد
درکوفه نشانی ز صفا نیست برگرد
هرجا سخن از خنجر تیز است آقا
حرفی به جز از رأس جدا نیست برگرد
کوفه هدفی جز تن صدپاره ندارد
امّید در این شهر ره چاره ندارد
اینجا سخن از بستن آب است،برگرد
توتاب عطش داری و شیرخواره ندارد
از ساغر گردون می اندوه چشیدم
خیری من از این شهر جفاپیشه ندیدم
اینجا تو میا نیزه و شمشیر مهیاست
از ضربت آنان به تن خویش،کشیدم
ازکوفه و کوفی صفتان خسته و زارم
جز ناله در این شهر طرفدار ندارم
کاری زمَن ایدوست نیاید، به جزاینکه
از بیکسی و غربت تو اشک ببارم
جا شد به تنم نیزه و شمشیر حسین جان
پر شد همۀ پیکرم از تیر حسین جان
از بام زدند بر سر سودازده ام سنگ
ازضعف شدم زار و زمینگیر حسین جان
لب،تشنه ودل،خسته ودندان شکسته
اینها همه فخر است که جانباز تو هستم
شادم که زعشق تو سرم بر سر دار است
این دار گواه است که سرباز تو هستم
اینجا کمر بر قتل تو بستند مردم
بازار شمشیر و سنان غوغاست آقا
جمعی همه خنجر به دست در انتظارند
مقصودشان رأس تو و سقاست آقا
کوفه میا که قامتت از غم کمان شود
از بهر داغ قاسم و عباس و اکبرت
با خود سه ساله را تو میاور به همرهت
ترسم که تازیانه شود سهم دخترت
در حیرتم که این همه لشگر کجا روند
دارند همه به همرهشان خنجر و سنان
تیر سه شعبه دیدم و از بغض حرمله
ترسم که اصغرت نگشاید دگر زبان
آیی اگر به کوفه میاور رقیه را
اینجا سخن زکعب نی و تازیانه هاست
با نیزه ها و خنجر و شمشیرها حسین
جسم تو و تن اکبر نشانه هاست
رحمی به حال خواهر غم پرورت نما
رحمی به حال نجمه و حال سکینه کن
این کوفه چون مدینۀ زهرا کش است وای
یادی زآتش در و مسمار و سینه کن
از بهر غربتی که تو داری حسین من
در هر گذر به یاد تو چشمم پر آب شد
تیرسه شعبه ای که بدیدم به چشم خویش
جانم پر از شراره به حال رباب شد
ای شه میا به کوفه که این قوم کینه جو
طرحی برای کشتن اکبر کشیده اند
نفرین به چشمهای حریص و پلیدشان
گویا که گوشواره و معجر ندیده اند
اینجا کمر به قتل تو بستند حسین جان
حرفی ز وفا و ز حیا نیست در اینجا
تو جای خودت ،اکبرو عباس همینطور
حتی نکنند رحم به شیرخواره ات آقا
سوگند به زهرا که همین است دعایم
ایکاش در این شهر نیفتد گذر تو
ترسم که بیائی،غم عباس ببینی
ترسم که ز داغش بشود خم کمر تو
#اسلام_مولایی
#مسلمیه
#شب_اول_محرم
......................................................................
4_5899968163306543639.ogg
زمان:
حجم:
1.59M
بسم #الله
#حضرت_مسلمبنعقیل علیهالسلام
#زمینه #محرم۱۴۰۴ #شباول #مسلمیه
●بند۱
(از زبان جناب مسلم)
شیپور برا جنگ زدن
بدجوری به مسلمت تو کوفه نیرنگ زدن
حتی بچه ها تو کوچهها بهم سنگ زدن ۲
من به فکر توامو
خجالت زدهی روی توام روی توام روی توام
گریه میکنم برات
گریه کنه موی توام موی توام موی توام
سر مسلم فدا سر زینب
به فدای چشتر زینب
بمیرم که میره سر نیزه
سر خونیت برابر زینب
●بند۲
(از زبان سیدالشهداء)
قاصدک همراهش پر آورد
سر تو جدا شد و قصه رو از سر آورد
خبر شهادتت اشک منو در آورد
من خودم از این به بعد
بابا برا حمیدهام حمیدهام حمیدهام
گریه میکنم برا
دخترای شهیدهام شهیدهام شهیدهام
دیگه کمکم میاد بوی گودال
روی خاکا میرم منم از حال
زیر شمشیر و نیزهی اعدا
جسم من هم میمونه لگدمال
🌱 #مرتضی_حضرتی
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
..
#رباعی و #دوبیتی
#حضرت_مسلم
مگر که کوفی ظالم ز من گناهی دید
که بین کوفه سفیرت چه بی پناهی دید
میا، به جان رقیه اگر بیائی تو
زبان گشودن شش ماهه رانخواهی دید
شرمندگی گرفته نفس را به سینه ام
من روضه خوان کوچه تنگ مدینه ام
کوفه میا تو را به رقیه قسم ،حسین
آخر به یاد روی کبود سکینه ام
از غربت تو سینۀ زارم شده دلتنگ
بگذر از این شهر پر از حیله ونیرنگ
هرجاسخن ازغارت وجنگ است حسین جان
ترسم که خورد بر زینب ز جفا سنگ
من رفتم و از من به تو ای شاه سلامی
بالای سر دارم و اینست پیامی
شمشیر مهیا شده بر کشتنت آقا
اینجا تو میا نیست دراین شهر مرامی
حیف است که بر پیکر تو تیر ببارد
بر پیکر نو ضربۀ شمشیر ببارد
سرنیزه شده تشنۀ خون بدن تو
حیف است که بر پیکر تو سیر ببارد
خنجر شده لب تشنۀ خشکیده گلویت
سرنیزه و شمشیر مهیاست به سویت
صد حیف نشد تا که ببوسم رخ نازت
صد حیف که سرزنیزه زند بوسه به رویت
اینجا سخن از عشق و وفانیست برگرد
درکوفه نشانی ز صفا نیست برگرد
هرجا سخن از خنجر تیز است آقا
حرفی به جز از رأس جدا نیست برگرد
کوفه هدفی جز تن صدپاره ندارد
امّید در این شهر ره چاره ندارد
اینجا سخن از بستن آب است،برگرد
توتاب عطش داری و شیرخواره ندارد
از ساغر گردون می اندوه چشیدم
خیری من از این شهر جفاپیشه ندیدم
اینجا تو میا نیزه و شمشیر مهیاست
از ضربت آنان به تن خویش،کشیدم
ازکوفه و کوفی صفتان خسته و زارم
جز ناله در این شهر طرفدار ندارم
کاری زمَن ایدوست نیاید، به جزاینکه
از بیکسی و غربت تو اشک ببارم
جا شد به تنم نیزه و شمشیر حسین جان
پر شد همۀ پیکرم از تیر حسین جان
از بام زدند بر سر سودازده ام سنگ
ازضعف شدم زار و زمینگیر حسین جان
لب،تشنه ودل،خسته ودندان شکسته
اینها همه فخر است که جانباز تو هستم
شادم که زعشق تو سرم بر سر دار است
این دار گواه است که سرباز تو هستم
اینجا کمر بر قتل تو بستند مردم
بازار شمشیر و سنان غوغاست آقا
جمعی همه خنجر به دست در انتظارند
مقصودشان رأس تو و سقاست آقا
کوفه میا که قامتت از غم کمان شود
از بهر داغ قاسم و عباس و اکبرت
با خود سه ساله را تو میاور به همرهت
ترسم که تازیانه شود سهم دخترت
در حیرتم که این همه لشگر کجا روند
دارند همه به همرهشان خنجر و سنان
تیر سه شعبه دیدم و از بغض حرمله
ترسم که اصغرت نگشاید دگر زبان
آیی اگر به کوفه میاور رقیه را
اینجا سخن زکعب نی و تازیانه هاست
با نیزه ها و خنجر و شمشیرها حسین
جسم تو و تن اکبر نشانه هاست
رحمی به حال خواهر غم پرورت نما
رحمی به حال نجمه و حال سکینه کن
این کوفه چون مدینۀ زهرا کش است وای
یادی زآتش در و مسمار و سینه کن
از بهر غربتی که تو داری حسین من
در هر گذر به یاد تو چشمم پر آب شد
تیرسه شعبه ای که بدیدم به چشم خویش
جانم پر از شراره به حال رباب شد
ای شه میا به کوفه که این قوم کینه جو
طرحی برای کشتن اکبر کشیده اند
نفرین به چشمهای حریص و پلیدشان
گویا که گوشواره و معجر ندیده اند
اینجا کمر به قتل تو بستند حسین جان
حرفی ز وفا و ز حیا نیست در اینجا
تو جای خودت ،اکبرو عباس همینطور
حتی نکنند رحم به شیرخواره ات آقا
سوگند به زهرا که همین است دعایم
ایکاش در این شهر نیفتد گذر تو
ترسم که بیائی،غم عباس ببینی
ترسم که ز داغش بشود خم کمر تو
#اسلام_مولایی
#مسلمیه
#شب_اول_محرم
......................................................................