لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اربعین_امام_حسین (علیه السلام)
#حاج_حیدر_خمسه
من حرم لازمم ...
http://eitaa.com/joinchat/4240572439Cf0699ea22b
کانال نوحه وروضه مجمع الذاکرین
🍁🍂*#قسمت_اول روضه و توسل بسیار جانسوز _هشت شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع صلوات الله علیهم اجمعین_حاج حیدر خمسه*🍁🍂
•┈┈••✾••✾••┈┈•
↶توجه↷:
جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾••✾••┈┈•
غمِ فراقِ تو اصلا برام کم نگذاشت
لبم که خواست شکایت کند،دلم نگذاشت
همیشه دردِ دِلم با تو نیمه کاره گذشت
*تا اومدم باهات حرف بزنم بغضم گرفت ... (دیدی میخوای بری یه حرم) وقتی راه می اُفتم میگم اینو میگم ... اینم میگم ... برسم دردِ فلانی رم میگم ... تا برسی هی تمرین می کنی از کجا بگم ، چه جور بگم ... اما میرسی حرم یادت میره همه چی ... سلام آقا ... کربلا بیچارم کرده ، میگم میرم حرمِش حرفامو میزنم ... اما گودالُ می بینم ... بدجور بِهَمم ریختی ... اذیتم نکن ... آقا میبینی دوسِت دارم ... به خدا یه وقتا اخلاقم برمیگرده حرمم دیر شده .... من یه وقتا بد اخلاق میشم نجفم دیر شده ..... دیدی از کربلا میای چه مهربونی ... من هر وقت از کربلا میام مهربون میشم ... انقدر فاصله رو زیاد نکن ... میکشی مرا ... *
همیشه دردِ دِلم با تو نیمه کاره گذشت
لبم که باز شد این دفعه گریه ام نگذاشت
حسین ... دلم یه کربلا می خواد ...
حسین ... یه گنبدِ طلا می خواد ...
حسین ... دلم امام رضا می خواد ...
زمانه باعثِ هجران نشد ، خودم شده ام
گناه کاریِ هر روزۀ خودم نگذاشت
*این یه بیتُ میگم بعدش میخوام با هم بگیم ...*
مرا ببخش که از دوری ات نمی میرم ...
*آره ما لافِش رو میزنم ... عاشق کی بود؟؟ دیدن چادر به کمر بست .. گفت بری دنبالِت اومدم ... بعد از وداعِ آخر یه نگاه بهش کرد گفت چی میگی خواهر؟؟ گفت بری ، میام .... من اینجا بمون نیستم .... با تو اومدم با تو برمیگردم ... آقا بغض کرد یه نگا بهش کرد دید اگه بهش حرف بزنه زینب میمیره ... گفت یادتِ مادرم مدینه جون داد؟؟ ... به خاطرِ تو وایسادم ... (اینه عاشق ...) گفت بری میمیرم ... لذا دستِشو گذاشت رو سینه ش ، (امشب یه دست رو سینۀ ما بزار ...) بریدم آقا ... دستُ گذاشت رو سینه ش برداشت گفت برو ... بچه هاتو بر می گردونم ، برو ... اما رسیدی به مادرم ، سلاممُ به مادرم برسون ...*
مرا ببخش که از دوری ات نمی میرم ...
سرم دوید به سویت ولی پَرم نگذاشت
*گفت من هفت هشت سالَم بود ، گفت تو همین بین الحرمینِ حالا بازار بوده گفت بابام یه گاراژی داشت نجاری چوب بُری ، هر سال اربعین اهلِ بصره یه هیئتِ قوی داشتن جا نداشتن ، بابام گاراژُ سه روز میداد به اینا ، خودِشم خادمشون میشد ، می گفت اینجا مالِ امام حسینِ(علیه السلام)
یه کارِ خوب به بابام خورد قبلِ اربعین این ور اون ور پول قرض کرد هرچی داشتیم فروخت هشتاد دینارِ اون موقع پول جور کرد رفت چوبُ الوار خرید ریخت تو گاراژ کارُ شروع کنه اربعین شد ، بصره ای ها اومدن ... گفت بزا بعدِ اربعین کارُ شروع می کنم تحویلشون داد گاراژُ ، سیاهی بزنن ، دیگاشونو به پا کنن . فرداش اومد به اینا سر بزنه ، دید همه چوبا نو رو زدن زیرِ دیگا تو آتیش داره میسوزه ، یه نگا به چوبا کرد ، یه نگا به حرم ... اشک تو چشاش اومد ، گفت من چی کار کنم حالا ؟؟؟ خو بدهکارِ مردمم ، چی به اینا بگم ، دیگه سوخته ... الان میام حرم ...
گفت بابام رفت دمِ در کفشداری ، اون موقع اینطوری بود کفش میدادی مفاتیح بهت میدادن ، گفت رفت داخِلِ حرم ، دم ضریح مفاتیح رو باز کرد دید الله اکبر ... هشتاد دینار لایِ مفاتیحِ ... آقا کسی پول گم نکرده ؟؟؟ اومد کفشداری کسی پول گم نکرده ؟؟ نه حاجی ...
پولَ رو برداشت اومد دفترِ میرزایِ شیرازی رحمه الله علیه تا رفت تو گفت سلام حاجی ، گفت سلام ، برو ... مگه نگرفتی پولِتو ...
درِ این خونه دوزار دادی واینَستیا ... بدهی تو دادی .... آقا اینا از زنُ بچه هاشون میزنن برا تو روضه میگیرن ... اینا برا عزیزاشون اینطور مجلِس نمی گیرن ... برا خراب شدنِ قبرِ اجدادِ شما ببین سیاه پوش شدن ...
خیلی مدیونِت هستم ، خبر داری ؟
خیلی من دِل به تو بستم ، خبر داری ؟
عمریه نوکرِت هستم ، خبر داری ؟
#حاج_حیدر_خمسه
#تخریب_بقیع
#حکایت_توبه_مناجات
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
@majmaozakerine
🍁🍂*#قسمت_پایانی _ روضه و توسل بسیار جانسوز _هشت شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع صلوات الله علیهم اجمعین_حاج حیدر خمسه*🍁🍂
•┈┈••✾••✾••┈┈•
↶توجه↷:
جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾••✾••┈┈•
به هر کسی که به فکرم رسید رو زده ام
ولی برایِ وساطت کسی قدم نگذاشت
به من نخواسته دادی ، نگفته بخشیدی
بزرگواری تو فرصتِ قسمِ نگذاشت ...
آقا،قلبِ منم جلا بده
آقا،به خاطرِ رضا بده
آقا،به ما یه کربلا بده ...
کاش آنجا داشت تکه سایبانی لااقل
کاش میدادن بر گریه امانی لااقل
*همۀ زیارت گاه ها،هی به خودت فشار میاری گریه کنی ، اگه اشکِتم نیاد هی اینور اونور میزنی بابا یه قطره هی به آقا میگی نزار خشک برم ، میمیرم ... یه جایِ این عالم زیارت میری بغض میاد هی میگی نه نه ... هی حواسِتُ پرت میکنی اشکِت نیاد،آخه اشکِت بیاد ردِت می کنن ... به خدا مدینه جرات نداری جلو قبرِ امام حسن گریه کنی ... فقط باید نگاه کنی،هی به خودت بگی گریه نکن بزار بیشتر وایستی ... اما قبل از اینکه بری مدینه روضه خوان ها میگفتن مدینه،قبرستانِ بقیع یه جا میشه خوب گریه کردُ رو روضه خواند ... باید بری ببینی،یه جایِ بقیع اونم بالایِ قبرِ خانوم ام البنینِ ...
الا مادر به قربونِ جمالِت ...
یه بار یه مادرُ تونستن جسارت کنن،دیگه تموم شد . دیگه ابوالفضل پایِ کاره ...
کاشکی می شد بریزی آب بر قبرِ حسن
کاش آنجا داشت شبها روضه خوانی لااقل
کاشکی میشد کنارِ قبرِ زهرا سینه زد
کاش میشد تا سحر آنجا بمانی لااقل
کاش در خاکِ بقیع اذنِ زیارت داشتیم
کاشکی وقتِ نماز آن هم جماعت داشتیم
آخرش آقا به این تقدیر پایان میدهد
خاتمه بر غصۀ قلبِ پریشان میدهد
مطمئنم او بیاید کارِ عالم دستِ ماست
ساختُ سازِ حرم را دستِ ایران میدهد
کارفرما مهدیُ ما پا رکابش میشویم
اولش نقشه برایِ صحنُ ایوان می دهد
گنبدُ گلدستهُ ایوان ، طلایی میشود
و طلاییِ این سه را شاه خراسان می دهد
هر چه سینه زن بیاید در حرم جا میشود
دور تا دورِ رواقُ صحن حرم غوغا میشود
حیف اینها آرزوی های قلوبِ مضطر است
حیف این ها بغضِ جاریِ دو چشمانِ تر است
ای بقیع که پر از درد و غباری خود بگو
در کدامین گوشه از خاکِ تو قبر مادر است
*مدینه رفته ها میدونن،مدینه آدم دلشوره داره برگرده ، اگه یکی بپرسه قبر زهرا رو رفتی ...؟؟ تو مدینه دورُبَر قبرستان بقیع بچه شیعه ها باحیا پاشونو از پاشون برمیدارن ... میگه نکنه زیرِ پام قبر مادر باشه ... هرجا کبوترها جمع میشن بچه شیعه ها میرن اونجا یه فاتحه میخونند ... هرجا می بینن شلوغیه میگن شاید اینجا باشه ... می دونید این ازکجا برا ما اومده ؟؟
آخه اومد تو گودال نمی شناخت حسین و یه وقت دید یه کبوتر ... آخ نشسته یه بدنی که سر نداره ...
بچه ها،بقیع و خراب کردن ، اما قبل از این که خراب کنند مطمئن شدن کسی داخل نباشه ... آره به خاک کشیدن،اما کسی زیر خاک نموند ... این وهابی ها نسل شون ازهمین نسلِ"
*سادات ببخشید،گفت علی،بزار من برم در و باز کنم،اینا اومدن تو رو ببرن ... تو بری من میمیرم،بزار من برم،تا حالا رو حرفِ تو حرف نزدم ... من برم ...
یکی اینکه من دخترِ پیغمبرشونم ... دوم اینکه من تازه داغ دیدم ... سومُ بگم ؟؟اینا از زن ها شون شنیدن ( آره همونی که تو فکر کردی،من نمیگم،آره درسته اینا فهمیدن زهرا ...) اما یه وقت آقاتون یه صدای شنید،صدای خانومِ ... یا اَبتاه ... چهل نفر ... در شکست ... چهل تا اومدن تو ... اما زهرا رو ندیدن ... بخودشون گفتن ، آلان داشت حرف میزد ... در افتاد ... چهل تا حرومی ... (بگم یا نه ...؟) تا میخواست مادرتون داد بزنه یکی رد میشد ... آخری که رد شد داد زد، فضه خُذینی ... (نگین روضه باز خوند ، نه این روضه کوچه هست)
همه روضه ها باید ختمِ به کربلا بشه ... اینجا چهل نفر ... کربلا ده تا اسب ... هر اسب چارتا نعل داره ... کار بجایی رسید :
اسبها سهم زیادی ز تنت را بردند ...
لذا اربعین،زینب اومد کربلا هنوز به قبرا نرسیده بود با صورت اومد زمین ... دویدا ... خانم ، خانم ، اینجا که قبری نیست؟ قبرا جلوست گفت برو کنار ... کجا بودی ، صبح یازدهم یا عصر عاشورا تمامِ صحرا ... ببین این تکه پیراهنِشِ ... همۀ صحرا بویِ حسین رو گرفت ... حسین ...
#حاج_حیدر_خمسه
#تخریب_بقیع
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
@majmaozakerine
🍁🍂*#قسمت_اول روضه و توسل بسیار جانسوز _هشت شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع صلوات الله علیهم اجمعین_حاج حیدر خمسه*🍁🍂
•┈┈••✾••✾••┈┈•
↶توجه↷:
جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾••✾••┈┈•
غمِ فراقِ تو اصلا برام کم نگذاشت
لبم که خواست شکایت کند،دلم نگذاشت
همیشه دردِ دِلم با تو نیمه کاره گذشت
*تا اومدم باهات حرف بزنم بغضم گرفت ... (دیدی میخوای بری یه حرم) وقتی راه می اُفتم میگم اینو میگم ... اینم میگم ... برسم دردِ فلانی رم میگم ... تا برسی هی تمرین می کنی از کجا بگم ، چه جور بگم ... اما میرسی حرم یادت میره همه چی ... سلام آقا ... کربلا بیچارم کرده ، میگم میرم حرمِش حرفامو میزنم ... اما گودالُ می بینم ... بدجور بِهَمم ریختی ... اذیتم نکن ... آقا میبینی دوسِت دارم ... به خدا یه وقتا اخلاقم برمیگرده حرمم دیر شده .... من یه وقتا بد اخلاق میشم نجفم دیر شده ..... دیدی از کربلا میای چه مهربونی ... من هر وقت از کربلا میام مهربون میشم ... انقدر فاصله رو زیاد نکن ... میکشی مرا ... *
همیشه دردِ دِلم با تو نیمه کاره گذشت
لبم که باز شد این دفعه گریه ام نگذاشت
حسین ... دلم یه کربلا می خواد ...
حسین ... یه گنبدِ طلا می خواد ...
حسین ... دلم امام رضا می خواد ...
زمانه باعثِ هجران نشد ، خودم شده ام
گناه کاریِ هر روزۀ خودم نگذاشت
*این یه بیتُ میگم بعدش میخوام با هم بگیم ...*
مرا ببخش که از دوری ات نمی میرم ...
*آره ما لافِش رو میزنم ... عاشق کی بود؟؟ دیدن چادر به کمر بست .. گفت بری دنبالِت اومدم ... بعد از وداعِ آخر یه نگاه بهش کرد گفت چی میگی خواهر؟؟ گفت بری ، میام .... من اینجا بمون نیستم .... با تو اومدم با تو برمیگردم ... آقا بغض کرد یه نگا بهش کرد دید اگه بهش حرف بزنه زینب میمیره ... گفت یادتِ مادرم مدینه جون داد؟؟ ... به خاطرِ تو وایسادم ... (اینه عاشق ...) گفت بری میمیرم ... لذا دستِشو گذاشت رو سینه ش ، (امشب یه دست رو سینۀ ما بزار ...) بریدم آقا ... دستُ گذاشت رو سینه ش برداشت گفت برو ... بچه هاتو بر می گردونم ، برو ... اما رسیدی به مادرم ، سلاممُ به مادرم برسون ...*
مرا ببخش که از دوری ات نمی میرم ...
سرم دوید به سویت ولی پَرم نگذاشت
*گفت من هفت هشت سالَم بود ، گفت تو همین بین الحرمینِ حالا بازار بوده گفت بابام یه گاراژی داشت نجاری چوب بُری ، هر سال اربعین اهلِ بصره یه هیئتِ قوی داشتن جا نداشتن ، بابام گاراژُ سه روز میداد به اینا ، خودِشم خادمشون میشد ، می گفت اینجا مالِ امام حسینِ(علیه السلام)
یه کارِ خوب به بابام خورد قبلِ اربعین این ور اون ور پول قرض کرد هرچی داشتیم فروخت هشتاد دینارِ اون موقع پول جور کرد رفت چوبُ الوار خرید ریخت تو گاراژ کارُ شروع کنه اربعین شد ، بصره ای ها اومدن ... گفت بزا بعدِ اربعین کارُ شروع می کنم تحویلشون داد گاراژُ ، سیاهی بزنن ، دیگاشونو به پا کنن . فرداش اومد به اینا سر بزنه ، دید همه چوبا نو رو زدن زیرِ دیگا تو آتیش داره میسوزه ، یه نگا به چوبا کرد ، یه نگا به حرم ... اشک تو چشاش اومد ، گفت من چی کار کنم حالا ؟؟؟ خو بدهکارِ مردمم ، چی به اینا بگم ، دیگه سوخته ... الان میام حرم ...
گفت بابام رفت دمِ در کفشداری ، اون موقع اینطوری بود کفش میدادی مفاتیح بهت میدادن ، گفت رفت داخِلِ حرم ، دم ضریح مفاتیح رو باز کرد دید الله اکبر ... هشتاد دینار لایِ مفاتیحِ ... آقا کسی پول گم نکرده ؟؟؟ اومد کفشداری کسی پول گم نکرده ؟؟ نه حاجی ...
پولَ رو برداشت اومد دفترِ میرزایِ شیرازی رحمه الله علیه تا رفت تو گفت سلام حاجی ، گفت سلام ، برو ... مگه نگرفتی پولِتو ...
درِ این خونه دوزار دادی واینَستیا ... بدهی تو دادی .... آقا اینا از زنُ بچه هاشون میزنن برا تو روضه میگیرن ... اینا برا عزیزاشون اینطور مجلِس نمی گیرن ... برا خراب شدنِ قبرِ اجدادِ شما ببین سیاه پوش شدن ...
خیلی مدیونِت هستم ، خبر داری ؟
خیلی من دِل به تو بستم ، خبر داری ؟
عمریه نوکرِت هستم ، خبر داری ؟
#حاج_حیدر_خمسه
#تخریب_بقیع
@majmaozakerine
🍁🍂*#قسمت_پایانی _ روضه و توسل بسیار جانسوز _هشت شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع صلوات الله علیهم اجمعین_حاج حیدر خمسه*🍁🍂
•┈┈••✾••✾••┈┈•
↶توجه↷:
جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾••✾••┈┈•
به هر کسی که به فکرم رسید رو زده ام
ولی برایِ وساطت کسی قدم نگذاشت
به من نخواسته دادی ، نگفته بخشیدی
بزرگواری تو فرصتِ قسمِ نگذاشت ...
آقا،قلبِ منم جلا بده
آقا،به خاطرِ رضا بده
آقا،به ما یه کربلا بده ...
کاش آنجا داشت تکه سایبانی لااقل
کاش میدادن بر گریه امانی لااقل
*همۀ زیارت گاه ها،هی به خودت فشار میاری گریه کنی ، اگه اشکِتم نیاد هی اینور اونور میزنی بابا یه قطره هی به آقا میگی نزار خشک برم ، میمیرم ... یه جایِ این عالم زیارت میری بغض میاد هی میگی نه نه ... هی حواسِتُ پرت میکنی اشکِت نیاد،آخه اشکِت بیاد ردِت می کنن ... به خدا مدینه جرات نداری جلو قبرِ امام حسن گریه کنی ... فقط باید نگاه کنی،هی به خودت بگی گریه نکن بزار بیشتر وایستی ... اما قبل از اینکه بری مدینه روضه خوان ها میگفتن مدینه،قبرستانِ بقیع یه جا میشه خوب گریه کردُ رو روضه خواند ... باید بری ببینی،یه جایِ بقیع اونم بالایِ قبرِ خانوم ام البنینِ ...
الا مادر به قربونِ جمالِت ...
یه بار یه مادرُ تونستن جسارت کنن،دیگه تموم شد . دیگه ابوالفضل پایِ کاره ...
کاشکی می شد بریزی آب بر قبرِ حسن
کاش آنجا داشت شبها روضه خوانی لااقل
کاشکی میشد کنارِ قبرِ زهرا سینه زد
کاش میشد تا سحر آنجا بمانی لااقل
کاش در خاکِ بقیع اذنِ زیارت داشتیم
کاشکی وقتِ نماز آن هم جماعت داشتیم
آخرش آقا به این تقدیر پایان میدهد
خاتمه بر غصۀ قلبِ پریشان میدهد
مطمئنم او بیاید کارِ عالم دستِ ماست
ساختُ سازِ حرم را دستِ ایران میدهد
کارفرما مهدیُ ما پا رکابش میشویم
اولش نقشه برایِ صحنُ ایوان می دهد
گنبدُ گلدستهُ ایوان ، طلایی میشود
و طلاییِ این سه را شاه خراسان می دهد
هر چه سینه زن بیاید در حرم جا میشود
دور تا دورِ رواقُ صحن حرم غوغا میشود
حیف اینها آرزوی های قلوبِ مضطر است
حیف این ها بغضِ جاریِ دو چشمانِ تر است
ای بقیع که پر از درد و غباری خود بگو
در کدامین گوشه از خاکِ تو قبر مادر است
*مدینه رفته ها میدونن،مدینه آدم دلشوره داره برگرده ، اگه یکی بپرسه قبر زهرا رو رفتی ...؟؟ تو مدینه دورُبَر قبرستان بقیع بچه شیعه ها باحیا پاشونو از پاشون برمیدارن ... میگه نکنه زیرِ پام قبر مادر باشه ... هرجا کبوترها جمع میشن بچه شیعه ها میرن اونجا یه فاتحه میخونند ... هرجا می بینن شلوغیه میگن شاید اینجا باشه ... می دونید این ازکجا برا ما اومده ؟؟
آخه اومد تو گودال نمی شناخت حسین و یه وقت دید یه کبوتر ... آخ نشسته یه بدنی که سر نداره ...
بچه ها،بقیع و خراب کردن ، اما قبل از این که خراب کنند مطمئن شدن کسی داخل نباشه ... آره به خاک کشیدن،اما کسی زیر خاک نموند ... این وهابی ها نسل شون ازهمین نسلِ"
*سادات ببخشید،گفت علی،بزار من برم در و باز کنم،اینا اومدن تو رو ببرن ... تو بری من میمیرم،بزار من برم،تا حالا رو حرفِ تو حرف نزدم ... من برم ...
یکی اینکه من دخترِ پیغمبرشونم ... دوم اینکه من تازه داغ دیدم ... سومُ بگم ؟؟اینا از زن ها شون شنیدن ( آره همونی که تو فکر کردی،من نمیگم،آره درسته اینا فهمیدن زهرا ...) اما یه وقت آقاتون یه صدای شنید،صدای خانومِ ... یا اَبتاه ... چهل نفر ... در شکست ... چهل تا اومدن تو ... اما زهرا رو ندیدن ... بخودشون گفتن ، آلان داشت حرف میزد ... در افتاد ... چهل تا حرومی ... (بگم یا نه ...؟) تا میخواست مادرتون داد بزنه یکی رد میشد ... آخری که رد شد داد زد، فضه خُذینی ... (نگین روضه باز خوند ، نه این روضه کوچه هست)
همه روضه ها باید ختمِ به کربلا بشه ... اینجا چهل نفر ... کربلا ده تا اسب ... هر اسب چارتا نعل داره ... کار بجایی رسید :
اسبها سهم زیادی ز تنت را بردند ...
لذا اربعین،زینب اومد کربلا هنوز به قبرا نرسیده بود با صورت اومد زمین ... دویدا ... خانم ، خانم ، اینجا که قبری نیست؟ قبرا جلوست گفت برو کنار ... کجا بودی ، صبح یازدهم یا عصر عاشورا تمامِ صحرا ... ببین این تکه پیراهنِشِ ... همۀ صحرا بویِ حسین رو گرفت ... حسین .
#حاج_حیدر_خمسه
#تخریب_بقیع
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
5d07a8c087e0522ec1c0816e_8412249457256866630.mp3
1.34M
روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام شهادت ابن الرضا حضرتِ جوادالائمه علیه السلام به نفس حاج حیدر خمسه
خوبیِ پشت بام همین است ای غریب
پایِ کسی به سینۀ تو وا نمی شود
*آقاتون امام جواد روی زمین بود ، کف می زدند ، اما یا جوادالائمه! باباتون نبود .. حتی شیعیانتون هم ندیدن .. یه مشتِ کنیزک دیدنُ وَالسلام ...
آخ بمیرم برای اون آقایی که سراسیمه رسید بالا سر جوانش .. اومد بلندشه دید کمر راست نمیشه ... سر بالا کرد ، دید لشکر اراذلِ کوفه دارن هلهله می کنند ... زن هاشونُ آوردن کف میزنند ... بخونید مقاتل رو ، تاریخ آورده اگر عمۀ سادات نرسیده بود ، حسین رو بدنِ علی اکبر جون میداد .. صدا میزد : عزیزِ مادرم! .. می دوید و می اومد ، صدا رو که شنید برگشت دید زینبِ ، میزد رو کتفِ علی ، خون رو از چشاش پاک کرد ... پاشو ...*
خیز و از جا آبرویم را بخر
عمه را از بینِ نامحرم ببر
____
#حاج_حیدر_خمسه
#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه سنگین حضرت رقیه سلام الله علیها
موی سوخته کشیدن نداره... 😔
#حاج_حيدر_خمسه
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اربعین_امام_حسین (علیه السلام)
#حاج_حیدر_خمسه
من حرم لازمم ...
http://eitaa.com/joinchat/4240572439Cf0699ea22b
کانال نوحه وروضه مجمع الذاکرین
⚜️🕊 روضه و ذکر توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها _ به نفسِ حاج حیدر خمسه⚜️
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
خوب شد این دم آخر گره بر کار نخورد
خوب شد کار تو به مردم بی عار نخورد
خوب شد میخ به پیراهنِ تو گیر نکرد
گل بی خار به گلبرگِ شما خار نخورد
گرچه پشتِ در این خانه شلوغ است ولی
بی هوا صورتِ تو بر در و دیوار نخورد ...
خوب شد دور و بر تو همه از سادات اند
چشم ناپاک به این قافله یک بار نخورد
بد به دل راه نده شأن تو را می دانیم
اصلا اینجا که مسیرت سر بازار نخورد
دم دروازه در آن فاصله بلوا که نشد
بین بازار النگوی تو پیدا که نشد …
شاعر : یاسین قاسمی
تو کس و کار منی ، شمر جلودار شده ...
*حالا بزار روضه بگم شما هم بلند بلند برا این خانم گریه کنی ... همه مردم جمع شدن ، سادات ، همه مستاصل ، چی می خواد بشه ؟.. یه وقت دیدن دو تا سوار اومد خیالشون راحت شد بدن رو با احترام دفن کردن . این یه دونه . یه جا هم مردم مستاصل ، این همه بدن رو زمین ، اینا کی ان ؟ بگم ؟ ... سه روز از عاشورا گذشته بود ، طائفۀ بنی اسد اومدن کربلا دیدن بدن ها رو نمی شناسند ... یه وقت دیدن یه سوار داره میاد ... امامِ سجادِ ... اومدن جلو .. آقا .. شما اینا رو می شناسید ؟ گفت آره .. اومد جلو .. اون حبیبِ ... اون ظهیرِ ... اون علی اکبرِ ... یه وقت دیدن شروع کرد خودشو زدن ... آقا چی شد ؟ ... گفت اون بدن رو می بینید که پاره پاره ست ... لباسشم بردن ... سر هم نداره ... اون بدنِ بابامِ حسینِ ....*
@majmaozakerine
#حاج_حیدر_خمسه
#روضه_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
🍂🍁🔴روضه و توسل شهادت امام هادی علیه السلام_ حاج حیدر خمسه
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
‼️توجه :جهت استفاده ، روضه ها به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
خورشید در کرامت بی انتهای توست
جنس ستاره وصله ی رو عبای توست
یا ایهاالنقی غم عشقت برای من
یا ایهاالنقی سر و جانم برای توست
قلبم که بین سینه به عشق تو می تپد
از عاشقان کنیه ی ابن الرضای توست
غصه نخور برای کبوتر نداشتن
جبرییل خود کبوتر صحن و سرای توست
*اونایی که رفتن سامرا،دیدن،میدونن،بزرگترین گنبد آل الله رو سامرا داره،خراب کردن،اما دوباره درست کردن،از اول بهتر،بگم دلتون هم بسوزه نرفته ها، یه قبر شش گوشه هم اونجاست، اصلا می رفتی وارد حرم میشدی،انگار شش گوشه ابی عبدالله جلوته،آره،پدر و پسر، یه پدر و پسر هم یه جای دیگه است، آی کربلای ها*
مثل پیمبری ولی از جنس مرتضا
سرداب خانه ی تو همانا حرای توست
مثل پیمبری ولی از جنس مرتضا
سرداب خانه ی تو همانا حرای توست
چشمان ما به درک حریمت نمی رسد
بر بام عرش سایه ی گلدسته های توست
•
••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ •••
*وقتی آوردنش سامرا،متوکل حرامی،دائم در صدد این بود مقام آقارو پایین بیاره،اما از اونجایی که اولاد،اولاد فاطمه است،چنان محبوبیتی در دل مردم پیدا کرد. یک روز خبر آوردن برا متوکل، یه زنی، ادعای این رو داره که من زینب زهرام،دختر امیرالمؤمنینم،گفت: از این فرصت بهترین استفاده رو میکنم،اینو مقابل امام هادی قرار بدم،مهمونی گرفت،بزرگان شهر رو آورد،امام هادی هم تشریف آوردن،جمعیت رو به سکوت دعوت کرد،گفت:تو میگی پسر زهرا و علی هستی؟آره،گفت:این زنم میگه من زینب کبری هستم،دختر علی. رنگ از صورت امام هادی رفت،یه نگاه کرد،گفت:عمه جان ما،فلان موقع،فلان روز از داغ برادر دق کرد، یاد و خاطره کربلا زنده شد.
اصرار کرد اون زن،نه، من به امر خدا عمرم طولانی شده،متوکل فریاد زد تو باید این داستان رو حل بکنی، یه وقت امام هادی نگاهش به قفس شیرها افتاد، فرمود:بدن ما آل الله، به حیوانات درنده حرامه،اگه این،ادعا رو داره بره داخل،اون وقت معلوم میشه، زنه ترسید،گفت: اگه راست میگید خودتون اول برید،یه وقت دیدن با اون هیبت زهرایی و حیدری، آقا ذکر گفت،وارد شد،دیدن حیوانای درنده دارن دورش می گردن،دست رو سرشون می کشید،یکیشون اومد جلو انگار درد و دل می کرد."من همین جان روضه دارم"غروب بود،هوا تیره و تار،دیدن حیوانای درنده اومدن دور گودال، گریه می کردند، این چه بلایی است سر ابی عبدالله آوردن.
یا امام هادی شما مشهورید بر این که مستمندان رو دستگیری می کردید،امشب گداهای مادرت اومدن،توی این چند سال که دیدن به شما توهین شد، دم دمای شهادتت که میشه از جونشون مردم مایه میذارن، مردم عالم بدونید خط قرمز ما،بچه های فاطمه اند.
حتی وحوش گریه نمودن بر غمت، کار به جایی رسید خواهرش اومد گودال،دست به کمر وارد شد،"اگه می خری بگم؟"*
آرام جانِ خستهدلان پیکرت کجاست؟
جانم به لب رسیده برادر سرت کجاست
از ما هر آنچه بود به تاراج برده اند
*گفت:حسین! گوشواره رو کشیدن،بچه هات رو زدن،خیمه ام رو غارت کردن،اما اینا عیبی نداره،فدای سرت داداش*
از ما هر آنچه بود به تاراج برده اند
خاکم به سر عمامهی پیغمبرت کجاست؟
*حسین...صدای ناله ات برسه سامرا،آقا هم راضیِ،تو برا حسین گریه کن حسین
#حاج_حیدر_خمسه
🍂🍁🔴روضه و توسل شهادت امام هادی علیه السلام_ حاج حیدر خمسه_95_قسمت پایانی🔴🍁🍂
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
‼️توجه :جهت استفاده ، روضه ها به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
آقا اگرچه سینه ات از غم کباب بود
اما همیشه مشک شما پر ز آب بود
بردند اهل سامره فیض از دعای تو
اما همیشه خوبی تو بی جواب بود
آن لحظه ای که پای برهنه دواندنت
آقا گمان کنم که به دستت طناب بود
*"یه گریز بزنم روشن بشه جلسه*دست شمارو هم بستن،شمارو هم پای برهنه بردن،اما یه مرد کامل بودی،اما اگر کشوندنت زمین نخوردی، تو روز بردنت، الهی بمیرم،برا عمه جانتان،صبح روز یازدهم دید اومدن دستارو ببندن،چادرش رو بست دوید،برید کنار،اینا محرم نامحرم سرشون میشه،خودم دستاشون رو می بندم،خودم سوار ناقه شون میکنم،"بگم یانه؟ شتر رو مرد تنها نمیتونه سوار شه،باید کسی کمکش کنه"همه رو سوار کرد،رباب هم سوار شد، امام سجاد رو هم سوار کرد، یه وقت نگاه کرد دید کسی نیست خودش رو کمک کنه، برگشت دید کوفیا دارن نگاش میکنن، روش رو کرد سمت گودال،علی اکبر!قاسم!حسین! دید جواب نمیآد،روش رو کرد سمت علقمه،خوش غیرت،رکاب زینب،علمدار!پسر اُم البنین!پاشو ببین لاتای کوفه،اراذل کوفه اومدن،منتظرن خواهرت زمین بخوره،خواهرت رو تماشا کنند،حسین....ناله...حسین...*
چون یا کریمِ خسته و بی بال و پر شده
در حجره ای که بسته درش محتضر شده
*"دلم کجا رفت؟خدا به خیر کنه"اباصلت میگه: دیدم امام رضا نفسش بالا نمیآد،"اسم حجره اومد"دویدم آب آوردم،آقا بد نگام کرد،آقا چی شده؟ اباصلت یادت رفته، کربلا جد ما با لب تشنه..*
در حجره ای که بسته درش محتضر شده
برگـشته رنگ و روش تنش تیر می کشد
وقتی كه زهر بر بدنش کارگر شده
•••
••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ •••
*خدا نکنه گیر غربت بیوفتی،تاریخ آورده: یکی از اون ائمه ای که، خیلی به این آقا دشنام دادن،آزار دادن،آقا امام هادی علیه السلام است،اینقدر به این اقا حرامیابی احترامی کردن، کار به جایی رسید،مست لایعقل،تو مهمونیش آقارو آورد،جلوی همه به آقا تعارف شراب کرد،نگاش کرد،گفت: "اَنا بن فاطمةالزهراء، اَنا بن رسول الله، اَنا بن امیرالمؤمنین" ما گوشت و استخونمون بری از این حرامی هاست،چنان در مذمت دنیا آقا اشعاری رو ایراد کردن،تاریخ نوشه ظرف شراب از دستش متوکل افتاد،پشیمان،آقا رو با احترام برگردوند،اما نمیدونم چرا اسم مجلس و شراب و اینا میاد بچه شیعه ها حالشون خراب میشه،ای کاش اون مجلس شراب هم همین جور تموم میشد، بگم یانه؟ داشت شطرنج بازی میکرد،وقتی بازی رو باخت،نوشتن چنان به این تشت طلا لگد زد،سر از بالا افتاد،دیدن رباب دوید،بدو اومد بالای سر،سر رو گرفت به دامن،صدا زد: چشمات رو وا کن،ببین زن و بچه ات را کجا آوردن،صدا زد حسین با همه خداحافظی کردی کربلا،اما من با تو وداع نکردم، سر رو چسبوند به سینه اش" ابد والله ما ننساحسینا بروزرسانی نمایید⚜️
#حاج_حیدر_خمسه
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
#قسمت_دوم
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦• با شما حال خراب دل ما ...
#روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس حاج حيدر خمسه •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
با شما حالِ خرابِ دلِ ما خوب تر است
وسطِ خیمۀ تو حال و هوا خوب تر است
نیمه شب ها وسطِ نافله، گریانم کن
*آقا! من خيلي رويِ تو حساب كردم، حالا كه ما دستمون از كربلا كوتاست، تو كه برات راه و مسافت معنا نداره، مي دونم هر شب كربلايي، اگه گذارت افتاد دور و بر گودال يادِ ما هم باش.
مُحرم به نيمه رسيده، آي امام حسني ها! يه كاري كنيد امشب به چشمِ امامِ مجتبي بياييد، اگه امام حسن حرم داشت، ميگفتم: وعده ي ما دَمِ حرمِ امام حسن، اما حرم نداره كه...امشب بگو:امام حسن! حرم نداري، نوكر كه داري...امشب برا پسرش خوب گريه كنيد، باباش بدهكارت نميشه...*
نیمه شب ها وسطِ نافله، گریانم کن
سینه زن گر بشود اهلِ بُکا خوب تر است
*حسين!...دلم يه كربلا ميخواد...حسين! يه گنبدِ طلا ميخواد...*
همه ی زندگی ام لذّتش این نوکری است
من شوم نوکر و ارباب شما، خوب تر است
*روضۀ حضرتِ عبدالله هم غوغاست، از صبحِ عاشورا يه چهار دفعه ابي عبدالله وسطِ ميدون جمعش كرد، مگر نه، زده بودنش، علي اكبر رو كه ديد افتاد، بدو رفت تويِ ميدان، پسرِ امام حسن، جگرِ امام حسن رو داره، سلاحي نداشت،سنگ برداشت بدو رفت، گرفتش از وسطِ ميدون، بارِ سوم و چهارم، اومد پيشِ عمه ي سادات، گفت: اين بچه رو ببر، ازش غافل بشي رفته ميدون...لذا دستش رو عمه ي سادات گرفت، از اينجا معلوم ميشه، خيلي چيزهايي كه زينب ديد، عبدالله هم ديد...يه جايي رفتن روي بلندي، بي بي زينب كه چند روز آب نخورده بود چشماش سويي نداشت، اما عبدالله چشما تيز بين، هي ميگفت: دارن ميزننش، زينب نمي ديد، با يه دست عبدالله رو گرفته بود، هي عبدالله مي گفت: من دارم مي بينم، هي ميخواست دستش رو جدا كنه زينب نميذاشت، يه جا گرد و خاك كه نشست، زينب ديد واي شمر رفت رو سينۀ حسين، دستش رو گذاشت رو سرش، عبدالله ديد دستش به دستِ عمه نيست، بدو رفت ميدان...*
رها کردی تو از خیمه نَفَس را
نخواندی حرف مِهرِ هیچ کس را
حصارِ لطف زینب را شکستی
ندارد شیر یارایِ قفس را
رجز خواندی که اِبنُ المُجتَبایم
رجز خواندی که فرزندِ مِنایم
شنیدم از تهِ گودال، گفتی
برادر زاده ی خونِ خدایم
جگر اصلاً به سن و سال که نیست
پریدن تا خدا به بال كه نيست
تو از شيرِ جمل ارثيه داري
جوانمردي به قيل و قال كه نيست
شنيدم نعره زن مي آيي از دور
پیِ یاریِ من می آیی از دور
بنازم این همه جان و جَنَم را
به چشمِ من حسن می آیی از دور
به تو گفتم نیا اینجا ، نگفتم؟!
بمان با زینب کبری، نگفتم؟
نگفتم گرگ اینجا در کمین است
نیا یوسف در این صحرا، نگفتم!؟
نمی دیدی تنِ چاکم ،نمیشد؟!
نمی دیدی روی خاکم، نمیشد؟!
نمی دیدی به زیرِ چکمه ي شمر
تو اوضاعِ اسفناکم، نمیشد؟!
گمانت خوب شد دیدی عدو را ؟!
گمانت خوب شد دیدی گلو را ؟!
خیالت شد در این گودال راحت
كه ديدي زيرِ دست و پا عمو را
نشسته شمر رويِ سينه ي من
کشیده تیغِ بغض و کینه ی من
همین که تیر و نیزه مست کردند
هزاران تکه شد آئینه ي من
يكي آمد سرم را با خودش برد
يكي انگشترم را با خودش برد
به هر گوشه كه اسبي رفت يا تاخت
كمي از پيكرم را با خودش برد
اگر چه رفته جان از پيكرِ من
چه ميخواهد سنان از پيكرِ من؟
يكي او را بگيرد، شرط بسته
نماند استخوان از پيكرِ من
گلو بندِ رُقيه رفته غارت
و سربندِ عمويت رفته غارت
نبودي كاش دشمن بي حيا شد
كمرِ بندِ عمويت رفته
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#حاج_حیدر_خمسه
#شب_پنجم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•بیچاره ام، دل خسته ام ...
#قسمت_اول_روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام شب ششم محرم ۹۹به نفس حاج حيدر خمسه •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم
باز آمدم چون ابرِ بارانی ببارم
*حالم خرابه، دهه داره تموم ميشه، همه دلخوشيم اينه كه نوكريم رو ديده باشي، ته كاري مادرت فاطمه بياد، يه اي والله بهم بگه برم...همه دلگرميم اينه آخرِ دهه بگي: بيا اينم حرم...قديم چقدر خوب بود، مَردم همه حسيني بودن، قديم ها مُحرم همه ي شهرمون سياه ميشد،اما الان بعضي مسئولين ميگن: ما پارچه سياهي نداشتيم بزنيم. اما مگه ما مُرديم، از خرجيِ زن و بچه هامون مي زنيم، پارچه سياه مي زنيم تويِ شهر...به مولا، امام حسين به ما نيازي نداره، بخدا از هركي بپرسي كه تا حالا امام حسين بدهكارت شده، ميگه: نه والله! من اگه يه شب نيام هيئت مي ميرم، برا هر كسي يه كاري كرده، مريضمون رو شفا داده، اولاد بهمون داده، كربلا بُرده مارو..."رفيقِ روزايِ بي كسي،مي دونم به دادم ميرسي"...*
قلبِ سیاه و چشمِ خشک آورده ام من
اشکم نمی آید، گره خورده به کارم
* اي رفيق! امام حسن خيلي غريبِ، هر جايِ اين ايران الان بري، اسمِ امام حسينِ، الهي بميرم، اسمي از امام حسن نيست...آخ بميرم، روزِ عاشورا، بچه ي امام حسن رو به جايِ گُل بارون،سنگ بارونش كردن...بذاريد از مناجات برم تويِ روضه...*
داره ميره به ميدون، مهپاره ي حجازي
اشكاتونُ بياريد، بريم يتيم نوازي
يك گُل و صد تا گُلچين، خزونه يا بهاره
اسباتونُ نياريد، بچه ام زره نداره
*اومد كنارِ ابي عبدالله، برا هر سواري كه مي رفت، مي اومد به آقا مي گفت: من كي بايد برم؟ هي شمشيرش رو آماده كرده بود،اومده بود كنارِ آقا، تا قبل از علي اكبر آروم بود، موقعِ رفتنِ علي اكبر اومد كنارِ ابي عبدالله، گفت: بذار من برم، آقا! فرمود: برو خيمه...
اكبر رو كه جنازه اش رو پاره پاره آوردن، رفت پيشِ ابي عبدالله، گفت: آقاجان! ديشب قولم داديد. آقا! يه نگاه به قد و بالاش كرد، گفت: چه جور بفرستمت؟ برو پيش مادرت فعلاً...رفت تويِ خيمه، نجمه ديد، الانِ همينجا قلبش بايسته، گفت: چي شده؟ گفت: نميذاره برم...
نجمه گفت: مادر! آروم باش، الان جون ميدي...قاسم زد رو پاش، گفت: كاش الان بابام بود، يتيمي همينِ، همه رفتن، من رو نميذاره برم...
خانم يادِ وصيت امام مجتبي افتاد، بعضي ها ميگن: كاغذ نامه، بعضي ها ميگن: بازوبند...مهم دست نوشسته ي امام حسنِ،گفت: هر وقت ديدي حالِ بچه ام خرابِ، اين رو بهش بده، نجمه ديد قاسم داره جلوش پرپر ميزنه، گفت: مادر! اين امانتي رو بابات داده، ببين به كارِت مياد؟ گرفت: بدو رفت خيمه ي ابي عبدالله، گفت: عمو! اين رو مادرم داده، گفت: بابام داده به من. ابي عبدالله اين برگه رو ازش گرفت، اين رو بازش كرد، نيزه اش رو زد تويِ زمين، اين كاغذ رو هي به چشماش مي كشيد، كاش بابات بود، كاش حسن بودي، ببين كجا گير كردم،محاصره كردن من رو...
نامه رو گرفت: "مِن الحَسَن، اِلَي الحُسِين" گفت: قاسمم آماده شو بري ميدان...خندون اومد توي خيمه ي مادر،گفت: عمو گفته برو...تا گفت، ديدن نجمه مادرش افتاد رو زمين…تويِ كربلا دوتا زن چادر بستن، يكي خانوم رباب،يكي نجمه، چادرش رو بست از اين خيمه به اون خيمه، چي ميخواي نجمه؟ كسي زِره داره؟ علي اكبر كه جوشن داشت آن شد، زره گير نيآوُرد"يا الله..."
قاسم اومد راه بيوفته، ابي عبدالله ديد زره اندازه اش نيست، عمامه اش رو برداشت، نصف كرد، آوُرد بر بدن قاسم كرد، گفت: برو مواظبت هستم،حواست به منم باشه، از پشت نزنن تو رو، تا راه افتاد، نجمه و زينب اومدن جلو خيمه، نجمه مي گفت: بي بي جان! چقدر قاسم شبيه حسن شده، زينب ميگفت: "ماشاالله.." نجمه مي گفت: ببن چقدر خوب رزم ميكنه، "لاحول ولا قوة الا بالله" يه وقت گرد و خاك بالا رفت، گرد و غبار نشست، نجمه صدا زد: اون اسبِ قاسم نيست؟زينب گفت: آره نجمه. گفت: خانوم: بچه ام كو؟ بچه اش رو با نيزه زدن...صدا بالا رفت: عمو!عمو!....ياحسين*
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#حاج_حیدر_خمسه
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#قسمت_پایانی_روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام شب ششم محرم ۹۹به نفس حاج حيدر خمسه •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
دوره اش كرده اند و دورانِ بلا آغاز شد
ديگر از هر سمت، كارِ سنگ ها آغاز شد
انتقام از قاسم بن المجتبي، آغاز شد
مادرش در خيمه افتاد، تا آغاز شد
بي زره بودن بلايي بر سرش آورده است
يك نفر از مركب بلندش كرده است
بر زمین افتاده هر اسبی ز رویش رد شده
استخوانهایش اسیرِ عده ای مُرتَد شده
آه! با پهلوی قاسم یک قبیله بد شده
قد کشیده، قد کشیده، قد کشیده، مَد شده
سینه اش مثل ضریح است و دخیلش نیزه هاست
هرکجایِ پیکرش را که ببینی جایِ پاست
*حسين رسيد بالا سرش، صدا مي اومد، قاسم رو نمي ديد، گرد و خاك نشست، ديد يكي رو سينه اش نشسته، موهاش رو گرفته، الانِ كه سر رو جدا كنه، داد زد: برو كنار، رسيد بالا سرش...پاي قاسم وقتي ميخواست عازمِ ميدان بشه، به لگامِ اسب نمي رسيد، يعني قدش كوچيك بوده..حسينِ پنجاه و هشت سالِ، رشيد، ميگن اومد بالا سرش، وقتي اومد بلندش كرد، سينه به سينه چسبيده بود، پاها رو زمين بود، اين رو دو جور معنا كردن، يا حسين خم شده، واي به دومي، يا اينقدر استخوانهاي قاسم له شده، قدِ قاسم كشيده شد...*
بال هايِ اين كبوتر، به آسمون رسيده
نجمه بگو: ماشاءالله، عجب قدي كشيده
واويلتا، واويلا، واويلتا، واويلا...
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#حاج_حیدر_خمسه
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
↙️⏺روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
_حاج حیدر خمسه_عبدالرضا هلالی_
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
زجر ولکن نبود؛ حرمله میزد
دخترک را بدون فاصله میزد
گردنش را گرفت سلسله میزد
گفت جاماندهام ز قافله میزد
*
دیدن گریه او داد زدن هم دارد
سر که باشد بغلش حال سخن هم دارد
زحمت شانه نکش عمه برایش دیرست
گیسوی سوخته کوتاه شدن هم دارد
*تا حالا موی سوخته دیدی یا نه؟ دست بزنی میریزه*
ناخن پیر زنی بر روی او جا انداخت
کاش می گفت کسی بچه زدن هم دارد؟
ساربان ضربه ی دستش چقدر سنگین است
تازه انگشتر او سنگ یمن هم دارد
*
من و رو خاک کشوند همون که رو سینه ات نشست
یه دونه زد ولی بابا تموم دندونام شکست
زخم های سر و روی پدر را که شمرد
گفت: عمه چرا زخم دهن هم داد؟
*بابا!*
حرمله چشم چران است، بدم می آید
مثل زجر است،ببین دست بزن هم دارد
*
موم و نکش خودم میام
مویی که سوخته کشیدن نداره
خاکستر تنوری روی تو را گرفته
این سنگ بی مروت موی تو را گرفته
من دوست دارم این را، این زخم را که این جاست
ردی که بر رخم هست، نقش عقیق باباست
*
*انگشتر رو بردن،با همون دستی که انگشتر باباش بهش بود چنان سیلی به روی سه ساله زد،حسین....*
سنگی به سویم آمد،اما به زینبت خورد
افتاد پیش پایم، سنگی که بر لبت
#حاج_حیدر_خمسه
#حاج_عبدالرضا_هلالی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ویژۀ وداع با ماه مبارک رمضان به نفس حاج حیدر خمسه •✾•
@majmaozakerine
به سر رسیده این شبایِ دلبری
حلالمون کنید این شبای آخری
ان شالله این آخرِ دوستیمون نباشه
رفیق باید هوا رفیقُ داشته باشه
شما و جونِ مادراتون
میونِ دورِهمی هاتون
هوای ما رو داشته باشید
ماهم جایِ برادراتون
الهی دورتون بگردم ..
میرم دوباره برمیگردم
این آرزو شده ، دغدغۀ همه
اسم مارم بگید یه شب کنارِ فاطمه
هر چی بخوام از خدا با شما میگیرم
دعا کنید منم مثه شما بمیرم
قربونِ اون بغضِ نگاتون
یادم نمیره خوبی هاتون
بیایید و امشب برسونید
سلام ما رو به آقامون
الهی دورتون بگردم ..
میرم دوباره برمیگردم
بودنه با شما همه امیدِ من
فراموشم نکن داداش شهیدِ من
#حاج_حیدر_خمسه
#ماه_مبارک_رمضان
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5996783525091607510.mp3
3.9M
🎧 #نواهنگ بسیار دلنشین❣
🎼 ماجرای زیارت کشاورز....
🎤 #حاج_حیدر_خمسه
🌙 به مناسبت ایام
#زیارت_مخصوص_امام_رضا
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
@Heydar_Khamseکانال..mp3
14.71M
#روضه
🔴ایام وفات حضرت ام البنین سلام الله
.
.
🎙 #حاج_حیدر_خمسه
ماجرای خواستگاری امیرالمونین از حضرت ام البنین
.@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
ein_cheshm_ha_boye_shahadat_nemidahan_Output_Stereo_Out.mp3
12.57M
💠الهم رب شهر رمضان💠
🎧#نماهنگ
📜این چشمها...
🎙#حاج_حيدر_خمسه
🎚#مهدى_احمدزاده
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
sham dovom01.mp3
5.76M
💠الهم رب شهر رمضان💠
شام دوم ماه رمضان١٤٠۱
#گلزار_شهدا
#مناجات
📜گناه آوردهام...
#حاج_حيدر_خمسه
#هيئت_احرار_الحسين_(ع)
#الهم_عجل_لوليك_الفرج
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
shab dovom04 - - Output - Stereo Out (1).mp3
5.7M
💠الهم رب شهر رمضان💠
شب دوم ماه رمضان١٤٠۲
#گلزار_شهدا
#روضه_حضرت_رقیه(س)
📜از موی سر...
#حاج_حيدر_خمسه
#هيئت_احرار_الحسين_(ع)
#الهم_عجل_لوليك_الفرج
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
این مرد که در گوشۀ بستر..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت امیرالمومنین علیه السلام به نَفسِ حاج حیدر
این مرد که در گوشۀ بستر نگران است
والله که مظلوم ترین مرد جهان است
از زندگی پُر غم خود سیر شد امشب
خیبر شکن از قصه زمین گیر شد امشب
خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد
سخت است بگویم اسدالله زمین خورد
بعضیا میگن کجا زمین خورد ؟!.. میگم الان برات .. زیرِ بغل هاشو پسراش گرفتن، نزدیکایِ خونه رسیدن دست امام حسن و امام حسینُ کنار زد ، عرضه داشتن چه میکنید بابا؟!! فرمود خونُ پاک کنید از سر و روم .. بزارید خودم رو پاهام بیام .. زینب اگه منو اینجور ببینه میمیره .. تا رهاش کردن ، خورد زمین .. این بارِ اول نبود که تو کوچه زمین میخورد .. شاید این روضه صدا گریۀ زن ها رو بلند کنه نزارید صداشون برسه .. اولین بار که کوچه زمین خورد ، بچه ها خبر دادن مادرمون دیگه نفس نمیکشه .. از مسجد تا خونه راهی نبود نوشتن سه بار عبا گرفت زیرِ پاش با صورت زمین میخورد پامیشد صدا میزد فاطمه م ...
خورشید دلش خون شدُ ماه زمین خورد
سخت است بگویم اسدالله زمین خورد
در بستر مظلومیت آقای حنین است
این مردِ جگر سوخته بابای حسین است
*یه خاطره بگم از یه شهید گریزِ روضه مُ از اینجا باشه .. شهید عباس صابری از شهدای دفاع مقدسِ ، تو عالم رویا امیرالمومنینُ دید حضرت فرموده بودن تو میای پیش ما خیلی زود، عرضه داشت آقا چه جور؟!! زمانِ جنگِ؛ حضرت فرموده بودن میری فلان لشکر پیش فلان مسئول میگه اعزامت کنن؛
الله اکبر .. یعنی میشه امشب یه امضا هم برا ما بزنی آقا .. نمیگم اون که به شهدا دادی به منم بده من به این حرفا نمیام .. امشب اومدم دلمُ آروم کنی .. من گریه نکنم میمیرم .. گفت امضات رو زدیم تو مالِ مایی ، فردا میری پیشِ فلانی میگی منو بابام فرستاده ..
دیدی وقتی میری نجفم، دم در زبونت به هیچ چی نمیچرخه .. یهو میگی سلام بابا ..
فرمانده ش میگه اومد لشکر ما رو پیدا کرد گفت قراره من بیام تو نیروهای شما ، قبولش نکردن گفتن ما اینجور که نیرو جذب نمیکنیم .. گفت منو بابام فرستاده .. دیشب امیرالمومنین نشانی شما رو داد .. میگه یهو بهم ریختم به خودم اومدم ، گویا یه جوری به اونم یه نشانی دادن .. پذیرشش کرد ، اعزام شد ذی الحجه رسید به جبهه ها و خط مقدم ، چله گرفت .. بهش گفتن شب هفتم محرم پیشِ مایی ، عاشورا تشییع جنازه تِ .. روزِ عاشورا تشییع شد بدنِ این شهید .. جانم به این روزی ..
میخوام بگم عباس صابری ، تو عاشورا تشییع شدی اما خبر داری بدنِ آقات سه روز و سه شب رویِ ربگِ بیابان ..
بر تاول به روی تنت گریه ام گرفت
بز خشکی به رویِ لبت گریه ام گرفت
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#حاج_حیدر_خمسه
#ماه_مبارک_رمضان