🌾#روضه_امام_کاظم_ع
🖤#دفتری_کاظم
✨بر موسی جعفر شه والا صلوات
✨بر زاده ی آزاده ی زهرا صلوات
✨او باب حوائج است از سوی خدا
✨از او بطلب حاجت خود با صلوات
✨🍁✨🍁✨🍁✨
#السلام_علیک_یا_ابالحسن_یاموسی_ابن_جعفر_ایهاالکاظم_یابن_رسول_الله_یا_حجة_الله....
▪️مهدی بیا در گوشه زندام نظر کن
▪️با دیده گریان عیادت از پدر کن
🔘#یابن_الحسن
⬅️چشم سرتو ببند چشم دلتو باز کن...
بیا با قدمهای دلت بریم به اون زندانی که آقا موسی ابن جعفر غریبانه ناله میکرد....
🌱دلم میل هوای یارُ داره
🌱 که او موسی بن جعفر نامُ داره
اما امروز کیا با آقا کار دارن..
آقا موسی بن جعفر باب الحوائجه...
زندانی غریب بغداده..
(یا باب الحوائج یا موسی بن جعفرع)
🌱دلم میل هوای یار داره
🌱 که او موسی بن جعفر نام داره
🌱همون شاهی که جون داد توی زندان
🌱 بدون باب الحوائج نام داره
🌱ز درد بی کسی با حالت زار
🌱به دست ظلم هارون ستمکار
🌱دمادم با خدا می کرد مناجات
🌱 دهان روزه و با چشم بیدار
(چی میگفت آقا )
🌱 الهی از دل زارم گواهی
🌱 ندارم جز تو من دیگر پناهی
🌱 دگر معصومه جان بابت نبینی
🌱 به مرگم در مدینه می نشینی
⏪امروز برا اون آقایی گریه کن که سالیان سال کنج زندان بود،
به روایتی 7 سال... به روایتی۱۴ سال، کنج زندان بوده...
غریبانه ناله میزد....
اونی که جوانش گرفتاره..
اونی که مشکل داره...
اونی که تو دلش غم و غصه داره
امروز به آقات بگو...
(یا موسی بن جعفر یا باب الحوائج)
(دشتی)
✨آی به یارب یارب شب زنده داران
✨به امید دل امیدواران
✨ به آه سینه طفلان گریان
✨ خلاصم کن خدا از کنج زندان
⏪خدا دیگه نجاتم بده..
دیگه خلاصم کن...
یه روزی خبر دادن آی شیعه ها بیایین میخوایم آقاتونو آزاد کنیم..،
🍂(الهی امیدت نا امید برنگرده)
همه اومدن پشت درِ زندان بغداد
یکی میگه اگه آقامو ببینم دستشُ می بوسم...
یکی میگه اگه آقامو ببینم پاشو می بوسم.....
یکی میگه خودم بخونه ام دعوتش می کنم...
⬅️ آی گرفتارا، آی حاجت دارا،یه وقت دیدن در زندان باز شد....
چهار نفری یه تابوتی رو غریبانه دارن میارن...
یه وقت نگا کردن دیدن بدن خیلی سنگینه...
خدا این بدنی که سالها کنج زندان بوده، نباید اینقدر سنگین باشه...
آی حاجت دارا، آی مریض دارا، میگه وقتی روپوش تابوتُ کنار زدن دیدن هنوز غُلُ زنجیر به بدن آقا موسی بن جعفره...
ای غریب آقام......غریب آقام...
⬅️نازنین بدنش رو کفن کردن، کفن قیمتی پوشوندن،میخوام بگم کسی به این بدن بی احترامی نکرد، کسی به این بدن جسارت نکرد...
اما اما اگه ناله داری دلتو ببرم کربلا....
آی کربلائیا...آی آرزومندا...
⬅️بمیرم بر اون آقایی که 3روز و 2 شب بدنش رو خاک گرم کربلا ...
آخ بمیرم...
🥀 مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود
🥀 مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود
⬅️یه وقت امام سجاد صدا زد بنی اسد برید یه تکه حصیر بیارید میخوام بدن بابای غریبم حسین رو داخل خانه قبر بذارم...
آی گرفتارهر طرف بدنُ گرفت طرف دیگه زمین می اومد...
آقابدن بابا رو داخل قبر کرد ...
اما دیدن آقا از قبر بیرون نمیاد...
صدا زد بابا رسمه صورت راست میّتُ رو خاک میذارن بابا...
اما من بمیرم برات بابا سر در بدن نداری...
هر چقدر ناله داری از سویدای دلت ناله بزن بگو یا حسین....
🎋قیامت بی حسین غوغا نذارد
🎋شفاعت بی حسین معنا ندارد
🎋حسینی باش تا فردا نگویند
🎋چرا پرونده ات امضا ندارد
بابی انت و امی یا حسین...
جان عالم به فدای لب عطشانت یا حسین....
🌹هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
#روضه_امام_کاظم_ع
#صلوات_آخر_مجلس
ان شاء الله، این دسته جمع به زودی زود، کنار حرم با صفای حضرت آقاموسی ابن جعفر(ع)،کاظمین از نزدیک عرض ادب کنیم عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم بفرمایید.
@majmaozakerine
🍁پــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــان🍁
🕊﷽🕊
🌾 #روضه_امام_کاظم_ع 2
🖤 #دفتری_کاظم ع 2
🌾 #گریز_حضرت_معصومه_س
🖤 #گریز_حضرت_رقیه_س
✨بر موسی جعفر شه والا صلوات
✨بر زاده ی آزاده ی زهرا صلوات
✨او باب حوائج است از سوی خدا
✨از او بطلب حاجت خود با صلوات
#السلام_علیک_یا_ابالحسن_یاموسی_ابن_جعفر_ایهاالکاظم_یابن_رسول_الله_یا_حجة_الله..
همه با هم..
#یاوجیها
🔘مهدی بیادر گوشه زندان نظرکن
🔘با دیدۀ گریان عیادت از پدر کُن
🔘اسیر زنجیر ستم، گردیده بااندوه و غم
🔘از ظلـم زندانبان او، بر لب رسیده جان او
🔘 یابن الحسن کجایی
🔘 کی می شود بیایی
⬅️چشم سرتو ببند چشم دلتو باز کن..
دلها رو ببریم کاظمین..کنار حرم با صفای آقا موسی ابن جعفر
خوش بحال اونایی که الان حرم آقا رو زیارت میکنند..
🦋#یابابالحوائجیاموسیابنجعفر
آی مریض دارا..گرفتارا..حاجت دارا...دست به دامن موسی ابن جعفر بزن..زندانی غریب بغداده
⬆️ (اوج) امروز کیا با آقا کار دارن..
آقا موسی بن جعفر باب الحوائجه..گه درد نگفتنی داری بسم الله
اگه گرفتاری بسم الله
اگه جوون داری بسم الله
(صداش بزن)
🦋#یابابالحوائجیاموسیابنجعفر
🌱دلم میل هوای یارو داره
🌱 که او موسی بن جعفر نامو داره
🌱همون شاهی که جون دادتوی زندان
🌱 بدون باب الحوائج نام داره
🌱ز درد بی کسی با حالت زار
🌱به دست ظلم هارون ستمکار
🌱دمادم باخدا می کرد مناجات
🌱 دهان روزه و باچشم بیدار
(چی میگفت آقا)
🌱 الهی از دل زارم گواهی
🌱 ندارم جز تو من دیگرپناهی
🌱 دگرمعصومه جان بابت نبینی
🌱 به مرگم درمدینه می نشینی
⏪امروز برا اون آقایی گریه کن که سالیان سال کنج زندان بود،
به روایتی 7 سال..به روایتی14 سال، کنج زندان بود..
غریبانه ناله میزد..
ای کاش فقط زندان بود..
دیگه کسی تازیانه به بدن آقا نمیزد..
کاش فقط زندان بود..دیگه کسی آقا رو آزار نمیداد..
همه شنیده اید..نگهبان زندان امام، سندی بن شاهک یهودی بود هارون سفارش کرده بود هر چه می توانی این آقا را آزار و اذیت کن... مولا روزها روزه می گرفت..
شبها وقت افطار با تازیانه از آقا پذیرایی می کرد..
ای(غریب آقا)3
آخ کاری کردند با آقا موسی ابن جعفر کُنج زندان بغداد..صدا میزد..
(دشتی)
✨آی به یارب یارب شب زنده داران
✨به امید دل امیدواران
✨ به آه سینه طفلان گریان
✨ خلاصم کن خدا ازکنج زندان
⏪خدا دیگه نجاتم بده
دیگه خلاصم کن
(ان شاالله امروز امیدت نا امید برنگرده.
⬅️نقل می کنند: هر کاروانی وارد مدینه می شد..
خانم فاطمه معصومه می فرمود برید بپرسید بابام اومده یا نه؟
منتظرم بابام از زندان آزاد بشه..
آخ دلم برا بابام تنگ شده..
♻️اما عاشقان و محبین آقا موسی بن جعفر
یه روز خبر دادن خانم جان بابات از زندان آزاد شده
اما چه آزاد شدنی
شیعیان پشت در زندان بغداد، منتظر ایستاده بودند
یکی می گفت اگه آقام آزاد بشه دستشو می بوسم...یکی می گفت پاشو می بوسم
اما یابن الحسن آقا
آقا جان سرت سلامت آقا
یه وقت دیدن چهار نفر دارن بدنی رو غریبانه از زندان..رو یه تخته پاره بیرون میارن
صدا میزدند
⚫️#هذا_امام_الرفضة_فأعرفوه
امروز می خوام بگم بیبی جان...یا فاطمهٔ معصومه س
خانم جان شما بابا رو ندیدی تو زندان..
(ندیدی لحظه ای که از زندان بیرون آوردنش)
(تشیع جنازه بابا خوب شد نبودی)
خانم جان خوب شد ندیدی..
(چرا؟)
⬆️(اوج) آخه دختر طاقت نداره بدن بابا رو، روی یه تخته پاره ببینه..
(خانم جان (ندیدی2)
☑️اما دلا بسوزه برا سه سالهٔ ابی عبدالله
اون لحظه ای که تو خرابه سر بریدهٔ بابا رو دید..سر بابا رو بغل گرفت..
ناله زد گریه کرد..
صدا زد(بابا)2
(ناله بزن بیاد سه ساله ابی عبدالله..
باب الحوائجه)
◾️مَن ذَالَّذی خَضَبَ بِدِمائک؟؟
بابا ..کی محاسنت رو بخون رنگین کرده بابا.
◾️یا أبَتاه..مَن ذَالَّذی قطعَ وَریدیک؟
بابا جان..کی رگهای گردنتو بریده بابا..
◾️من ذَالَّذی أَیتَمَنی عَلی صَغَرِ سِنّی؟
بابا..کی تو کوچیکی منو یتیمم کرد بابا
🍁گوشهٔ خرابه مون خوش اومدی
🍁به یتیمان چه عجب تو سر زدی
🍁عمه میگفت که بابات رفته سفر
🍁حالا که تو اومدی منم ببر
🍁گوشهٔ خرابه مهمونی شده
🍁باباجون لبات چراخونی شده
🍁قربون محاسن خونیت بابا
🍁سنگ کی خورده به پیشونیت بابا
🍁بابای خوبم، نمیتونم بی تو زنده بمونم
📚هر چقدر ناله داری به سوز جگر خانم فاطمه معصومه در فراق پدر...به سوز جگر سه ساله حسین در خرابه شام...به حق اون لحظه ای که سر بابا رو بغل گرفت ناله زد گریه کرد...حاجتت رو مدنظر بگیر..رأس همه حوائج فرج مولامون آقامون صاحب الزمان
از سویدای دلت ناله بزن.
سه مرتبه ناله بزن.
🦋#یاحسیــــــن
🕊بِاَبی انتَ و اُمی یا حسین
🕊جان عالم به فدای لب عطشانت
🦋#یاحسیـــــن
@majmaozakerine
🖤هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤
#روضه_امام_کاظم_ع
#حاج_آقا_میرزامحمدی
یا موسی ابن جعفر ....
کنج زندان سخن از بزم می و جام نبود
* یا الله ، یا موسی ابن جعفر *
کنج زندان سخن از بزم می و جام نبود
خواهرت ثانیه ای در ملا عام نبود ...
حسین ..... حسین .....
کنج زندان سخن از بزم می و جام نبود
دخترت ثانیه ای در ملا عام نبود ...
به سر دختر تو هیچ کسی سنگ نزد ...
به روی معجر معصومه کسی چنگ نزد ...
*این بدنو آوردن ، رو جثر بغداد گذاشتن ... یه بلندی بود ؛ اگر چه زندان موسی ابن جعفر مثل گودال بود ، "وظلم المتامیر" متموره ، یعنی یه جایی که هم مدوره هم تنگه و تاریکه ، اما من میخوام بگم آقا بعد شهادت بدنتو رو بلندی گذاشتن ... همه دیدن ، دور و نزدیک زیارت کردن ... اما این بدن موند تو گودال ... هرچی سکینه آمد بلکه بدن بابا رو ببینه دیگه ندید ... بابا بدنی که زیر سم اسب بره ... بدنی که زیر تیر و تیغ و نیزه و سنگ بره ...*
آی حسین ....
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
دستی رسید بال و پرم را كشید و رفت
از بال من شكسته ترین آفرید و رفت
خون گلوی زیر فشارم كه تازه بود
با یك اشاره روی لباسم چكید و رفت
قربون غریبیت برم آقاجان
می خوام روضه رو از زبون حضرت معصومه بخونم،وقتی مثل فردا شبی،
امام رضا یه لحظه از مدینه رفت،از نظرها غایب شد،
حضرت معصومه دیگه برادر رو ندید،مدتی زیادی انتظاره برادر رو كشید،
بعد از دقایقی برگشت بی بی یه نگاهی به داداش انداخت،
دید سر رو آشفته است،موها پریشونه،لباس ها همه غرق خاكه،كجا بودی داداش،چرا منو تنها گذاشتی رفتی،
امام رضا(ع) یه نگاه به خواهرش كرد،گفت خواهر فقط یه جمله بگم ، دیگه منتظر نباش ، دیگه انتظار بابامونو نكش،
خودم رفتم بدن غرق به خونش رو داخل خاك گذاشتم،
می خوام بگم دختر منتظر بابا بوده ، دختری كه چهارده سال هی اومدن خواستگاری گفت:نه ، قبول نمی كنم بابام زندانه ، باید بابام آزاد بشه،
اینقدر صبر كرد ، آخرش خبر باباشو براش آوردند ، می خوام یه جمله بگم، كاشكی تو خرابه هم خبر بابا رو می آوردند ، كجای دنیا دیدید ، برای دختر منتظر ، سر بریده باباشو ببرند،حسین..........
یا موسی ابن جعفر ....
کنج زندان سخن از بزم می و جام نبود
خواهرت ثانیه ای در ملا عام نبود ...
حسین ..... حسین .....
کنج زندان سخن از بزم می و جام نبود
دخترت ثانیه ای در ملا عام نبود ...
به سر دختر تو هیچ کسی سنگ نزد ...
به روی معجر معصومه کسی چنگ نزد ...
*این بدنو آوردن ، رو جثر بغداد گذاشتن ... یه بلندی بود ؛ اگر چه زندان موسی ابن جعفر مثل گودال بود ، "وظلم المتامیر"
متموره ، یعنی یه جایی که هم مدوره هم تنگه و تاریکه ، اما من میخوام بگم آقا بعد شهادت شما بدنتون رو بالای بلندی گذاشتن ... همه دیدن ، دور و نزدیک زیارت کردن ...
اما این بدن جدّ شما حسین (ع) موند تو گودال ... هرچی دخترش سکینه آمد بلکه بدن بابا رو ببینه دیگه ندید ...
بابا بدنی که زیر سم اسب بره ... بدنی که زیر تیر و تیغ و نیزه و سنگ بره ...*آی حسین ....
#روضه_امام_کاظم_ع
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#روضه_امام_کاظم_ع
مداح: #حاج_محمود_کریمی
کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت
پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت
دلتنگیاش برایِ رضا سینه سوز بود
قلبی برای دخترکَش ناله خیز داشت
با دستهای بسته فقط ناسزا شنید
زخمِ زبانِ قاتلِ او نیشِ تیز داشت
دیشب صدای سرفهی او تا سحر كشيد
زنجیر بِینِ حلقهی خود یک مریض داشت
زنجیر را کشید کمی قد کشیده شد
این استخوانِ پا چِقَدر خُرده ریز داشت
او روی در شکسته و مادر به پشتِ در
تشییع او به روضهی زهرا گریز داشت
بر روی تخته پاره تنش گیر کرده بود
انگار لنگه در دو سه تا میخِ تیز داشت
اول مدینه بعد دلم کاخِ شام رفت
زندان هرآنچه داشت ویرانه نیز داشت
با گریه گفت عمه مرا میدهد نشان
نامحرمی که تکه کلامِ کنیز داشت...
سر بين طشت بود و حرامی کنارِ طشت
نامرد بِینِ دست شرابی غلیظ داشت
#شاعر:حسن لطفي
*ديدن دَرِ زندان باز شد ، چهار حَمّال روي يك تخته ي در،امام ما رو مي آوردند، با خودشون مي گفتند:چقدر اين بدن سنگينِ،اين همه سال تو زندان بوده،چقدر سنگين؟ روپوش رو كنار زدن ديدن غل و زنجير هنوز به دست و پاشه...جانِ عالم فداش...
جارچي كنارشون جار ميزد: رافضي ها! بياييد بدن امام خودتون رو ببريد،هي صدا مي زد: "هذا امام الرافضه" اين امام از دين خارج شده هاست...بدن رو روي پل گذاشتن،چند روز نگذاشتن دست بزنن...اما موقع كفن و دفن كردن، كفن هاي نفيس آوردن...اي بي كفن حسين....*
کیست این کشته که جان همه قربان تنش!
خاک صحرا کفن و خونِ گلو پیرهنش
نيزه را سرور من بسترِ راهت كردي
شام را غلغه ي صبحِ قيامت كردي
بر لب تشنه ات آن روز حکایت می کرد
خاتمی را که در انگشت شهادت کردی
اکبر و قاسم و عباس کجایند ، کجا
عشق چون این همه را بردی و غارت کردی؟
*اما موسي بن جعفر،هلاكِ عمو جانش اباالفضلِ...*
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم
هر دم از غصه ي جانسوز تو آتش گیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#روضه_امام_کاظم_ع
مداح: #سید_مجید_بنی_فاطمه
چه تشییع چهار نفره
چرا تابوتش تخته های دره
چرا کسی نیست خدا مگه :
این کشته بی پسره
شهید شده و یه دختری داره که بی خبره
خدایا چقدر نحیفِ تنش
ولی چرا پس سنگینه بدنش؟
داره هنوزم یه عالمه زنجیر زیر پیرنش
کبودی داره خدا میدونه که چقدر زدنش
انگار رفته از یاد
کنج دام صیاد
آخر از پا افتاد واویلا ..
ای وای داد بیداد
قاتل حکمش رو داد
امشب میشه آزاد واویلا ..
ــــــــــ
خدا میدونه که چی میکشید
امونش پای شکسته برید
چه ناسزاها به فاطمه میدادن ومیشنید
غریبونه رفت ولی أخرش بچه هاشوندید ..
چقدر شبیه حسین میمونه
یهودی اونو خارجی میخونه ..
تموم تنش شده مثه زینب پراز نشونه
تو این همه سال یا سیلی میخورده یا تازیونه
آقا آقام آقام .. آقاجان ..
به شب نشینی زندانیان خورم حسرت
که نقل محفلشان دانه های زنجیر است
*یکی از زندانبانا گفت خیلی دلم سوخت دیدم موسی بن جعفر داره حیاط نگاه میکنه از پنجره دست و پا غل و زنجیر بسته دختر و پسرم داشتن بازی میکردن دیدم آقا گریه میکنه .. (اینا خیلی سنگدل بودن) اما گفت یه جا دلم سوخت دیدم موسی بن جعفر داره نگاه میکنه بچه هام دارن بازی میکنن زیر لب میگه معصومه جان .. رضا جان .. خیلی دلم براتون تنگ شده .. (یه اشاره کوچیککنم) اینجا دشمن میگه یه جا دلمون به حال موسی بن جعفر سوخت اونم این لحظه بود .. اما تو کربلا دشمن گفت ما یه جا دلمون به حال حسین سوخت .. اون وقتی که حسین علی اصغر و بالا گرفت حرمله تیر به گلوی علی زد .. دیدن حسین میره سمت خیمه برمیگرده ..*
بلند بگو
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️